سناریوهای پیش روی درگیریهای حزبالله و رژیم صهیونیستی؛ از تبادل آتش تا جنگ فراگیر
در هفته های اخیر با کاهش نسبی درگیری ها در نوار غزه و تبلیغات رژیم صهیونیستی احتمال بروز جنگ در جنوب لبنان افزایش پیدا کرده است. با این حال هر یک از تحلیلگران براساس رویکردهای خویش دلایل مختلفی را در باب احتمال وقوع یا عدم وقوع جنگ ابراز می نمایند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، درگیریهای فعلی بین حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی از فردای روز عملیات طوفان الاقصی شروع شده و تاکنون ادامه دارد. این درگیریها که با حملات موشکی، پهپادی و هوایی بین دو طرف در جریان است تاکنون به جنگ فراگیر زمینی منجر نشده است. با این وجود، مناطقی از دو طرفِ مرز خالی از سکنه شده است. در این بین حزب الله نیز شهدایی را تقدیم کرده است و در سمت مقابل نیز طرف اسرائیلی متحمل تلفاتی انسانی کم سابقه ای شده است که در پاره ای از موارد از اعلام اسامی افراد خودداری کرده و یا آنکه آمار تلفات را با تاخیری چند روزه رسانه ای می کند. تداوم این درگیریها هشدارهایی را از سوی سازمانها و شخصیتهای بینالمللی به ویژه دبیرکل سازمان ملل به همراه داشته است. در همین راستا آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد اظهار داشت جنگ اسرائیل و حزب الله یک فاجعه خواهد بود.
رژیم صهیونیستی اخیرا با اعلام اینکه نیروهای بیشتری را به سمت شمال روانه کرده است از تهدیدهایی جدید و جدی علیه حزب الله سخن گفته است که بعضی از ناظران، این اظهارات و تهدیدها را به معنای علائم آغاز جنگ گسترده تعبیر میکنند. حزب الله لبنان شرط پایان درگیریها و حملات به اسرائیلیها را توقف تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه اعلام کرده است و در سمت مقابل این رژیم نیز خواستار عقبنشینی نیروهای حزب الله به کرانه شمالی رودخانه لیتانی در لبنان شده است. در این شرایط آمریکا، عاموس هکشتاین نماینده ویژه خود را به لبنان فرستاد تا ضمن توقف این درگیریها، نیروهای حزب الله را وادار به عقبنشینی نماید که این اقدامات تاکنون بینتیجه بوده است.
سوالی که مطرح است اینکه با توجه به نقاط ضعف و قوت طرفین و شرایط منطقهای و بین المللی تا چه حد احتمال درگیری گسترده وجود دارد؟ و با توجه به شرایط طرفین، سناریوهای وقوع یا عدم وقوع جنگ گسترده بر چه دلایلی مبتنی است؟
سناریوی وقوع جنگ گسترده
طرفداران ایده احتمال وقوع جنگ فراگیر به دلایلی استناد میکنند که عبارتند از:
1- پرداخت هزینههای اخلاقی از سوی رژیم صهیونیستی: این استدلال مبتنی بر این فرض است که رژیم صهیونیستی به دلیل حملات گسترده توأم با تخریب و کشتار وسیع در نوار غزه، مورد غضب افکار عمومی و سازمانهای منطقهای و بینالمللی قرار گرفته است. حال که چنین هزینهای پرداخته است پس چه بهتر که جنگ را در مرزهای شمالی با لبنان نیز گسترش دهد. تقویت نیروهای نظامی اسرائیلی در شمال فلسطین اشغالی به همراه گسیل نمودن تجهیزات سنگین تسلیحاتی به این منطقه، شواهد تایید کننده این احتمال محسوب میشود.
2- درس گرفتن از تجربه نوار غزه: از آنجایی که رژیم صهیونیستی از توسعه توانمندی نظامی جنبش حماس و جهاد اسلامی در غزه غافل شده و در نتیجه در هفتم اکتبر با غافلگیری تمام یکی از بزرگترین شکستهای نظامی را متحمل شده است پس باید ضمن حمله پیشدستانه به حزب الله لبنان مانع از وقوع تکرار واقعه هفتم اکتبر در مرزهای شمالی خود شود.
3- منفعت طلبی شخصی نتانیاهو: شکست رژیم اسرائیل در نبرد نوار غزه تاکنون، موجب شده است تا قربانی شدن نتانیاهو و کابینهاش به عنوان یک امر حتمی در نظر گرفته شود. البته تداوم جنگ و به ویژه شروع جنگی جدید در جنوب لبنان احتمالاً موجب استمرار فعالیت کابینه افراطی نتانیاهو خواهد شد. از همین رو پس، وقوع جنگ با حزب الله لبنان با وجود هزینههای فراوان برای رژیم اسرائیل، اما ناجیِ نتانیاهو و کابینهاش در شرایط کنونی خواهد بود. علاوه بر این نتانیاهو به دنبال منطقهای شدن جنگ و درگیری بین ایران و آمریکاست که البته تاکنون در تحقق این امر ناموفق بوده است.
4- تضعیف بازدارندگی رژیم اسرائیل: جنگ 33 روزه در سال 2006 با وقوع یک عملیات نظامی محدود از سوی حزبالله لبنان و اسارت دو نظامی اسرائیلی شروع شد. کابینه اولمرت جنگی تمام عیار را به همین دلیل علیه لبنان شروع کرد. اما در چهار ماه گذشته دهها اسرائیلی در نتیجه حملات حزب الله لبنان کشته شدند و مراکز نظامی و امنیتی متعددی از رژیم صهیونیستی نابود شد، ولی با این وجود شاهد حمله گسترده و مشابه سال 2006 نبودهایم. این در حالی است که اسرائیلیها، بارها و بارها حزب الله لبنان را به جنگی فراگیر تهدید کردند اما این تهدیدها تاکنون بینتیجه بود و حملات حزب الله لبنان ادامه دارد. چنین وضعیتی به تضعیف بازدارندگی اسرائیل تعبیر شده و در نتیجه راهکار جبران آن حمله گسترده به لبنان مطرح میشود.
سناریوی عدم وقوع درگیری اسرائیلی لبنانی
در این سناریو استدلالهایی مطرح میشود که وقوع جنگ بین رژیم صهیونیستی و حزب الله لبنان را نامحتمل فرض میکند زیرا:
1- قدرت نظامی حزب الله: نظامیان و تحلیلگران اسرائیلی اعلام میکنند که قدرت حزب الله بیش از 10 برابر قدرت حماس است و برخلاف سال 2006 این جنبش هم اکنون حدود 150 تا 200 هزار موشک و راکت داشته که 10 درصد از این تسلیحات نقطه زن هستند.
اورنا میزراحی کارشناس اسرائیلی اندیشکده موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل INSS، معتقد است زرادخانه حزب الله لبنان با 150 تا 200 هزار موشک 5 برابر دقیقتر و بزرگتر از حماس است. حتی برخیها احتمال میدهند که یکی از غافلگیریهای حزب الله لبنان استفاده از موشک ضد هوایی بوده و احتمال ساقط نمودن جنگندههای اسرائیلی را میدهند و همانگونه که نظام سوریه در سال 2018 یکی از جنگندههای اسرائیلی را ساقط نمود، هم اکنون حزب الله نیز احتمالاً از این سلاح برخوردار است. چنین امری به معنای به چالش کشیده شدن مهمترین نقطه قوت اسرائیلیها که همانا نیروی هوایی میباشد خواهد بود. در حقیقت بازدارندگی حزب الله لبنان مهمترین مانع فراروی رژیم صهیونیستی برای شروع هرگونه جنگ گسترده و فراگیر میباشد.
2- عدم آمادگی رژیم اسرائیل در ابعاد اقتصادی- اجتماعی: جنگ غزه نتایج فاجعه باری برای رژیم صهیونیستی به دنبال داشته است. آوارگی 200 تا 300 هزار نفر از اسرائیلیها در اطراف نوار غزه و شمال فلسطین اشغالی، برآورد خسارت اقتصادی 50 میلیارد دلاری تا پایان سال 2024 و فرسایش جامعه صهیونیستی از تداوم نبرد در غزه و ناتوانی ارتش و کابینه در آزادی اسرا موجب شده است تا این رژیم به لحاظ اقتصادی و اجتماعی از آمادگی لازم برای شروع جنگ جدید و گستردهتر برخوردار نباشد.
به تعبیر برخی از تحلیلگران، در صورت وقوع جنگ بین دو طرف، این واقعه مخربترین جنگ برای تل آویو و کابینه نتانیاهو خواهد بود.
3- خودداری از جنگ همزمان در دو جبهه: یکی از مهمترین استراتژیهای نظامی رژیم اسرائیل این است که از جنگ در دو جبهه و در یک زمان واحد خودداری نماید. البته اسرائیلیها در حال حاضر نیز خود را همزمان در جبهههای متعدد نوار غزه، کرانه باختری، جنوب لبنان و یمن در حال نبرد میبینند، اما با این وجود از وقوع جنگ گسترده با حزب الله لبنان به عنوان جبهه جدید خودداری میکنند.
4- شروع اعتراضات ضد جنگ در فلسطین اشغالی: پس از حدود 4 ماه جنگ در نوار غزه و عدم وجود هیچ گونه افق روشنی برای توقف آن، جامعه رژیم صهیونیستی اعتراضاتی را با هدف توقف جنگ برگزار نموده است. در همین راستا بسیاری از خانواده های اسرای صهیونیست دربند گروه های مقاومت در نوار غزه تلاش دارند تا با سازماندهی راهپیمایی های سراسری در اطراف مراکز مهم نظامی و امنیتی در تل آویو و همچنین اقامتگاه خانواده نتانیاهو در شهر قدس، فشارها بر کابینه این رژیم را به منظور قبول شروط مقاومت و تبادل اسرا فراهم نمایند.
5- مخالفت آمریکا با جنگ: دولت آمریکا به تدریج به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشود. این واقعه اگر با جنگی جدید در غرب آسیا همزمان شود طبیعتاً موجب سنگینتر شدن سبد آراء جناح رقیب بایدن خواهد شد. ضمن اینکه احتمال تشدید حملات متحدین ایران به نیروهای آمریکایی و اسرائیلی و حتی ورود مستقیم ایران به این جنگ وجود دارد. چنین تصویری به معنای جنگ منطقهای و شکست آمریکا در مدیریت بحران غرب آسیا خواهد بود که برخلاف منافع دولت کنونی آمریکاست.
وقوع یا عدم وقوع هر جنگی معمولاً بر اساس محاسبه هزینه- فایده میباشد. در شرایطی که رژیم صهیونیستی در نوار غزه با مبارزه سرسختانه نیروهای مبارز فلسطینی مواجه شده و جامعه این رژیم با تلفات و خسارات گستردهای روبرو میباشد، بعید است که سردمداران این رژیم، جبههای جدیدی را برای نبرد با مقاومت باز نماید. وضعیت متزلزل دولت بایدن در سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و ترس از وقوع جنگی منطقهای نیز در این رابطه قابل اشاره است. اما با این وجود نباید گزینه احتمال حمله گسترده رژیم اسرائیل به لبنان را منتفی دانست. در چنین شرایطی، آماده باش کامل نیروهای حزب الله لبنان، و همچنین جبهه مقاومت در عرصه منطقهای، شرط لازم و عقلانی است.
انتهای پیام/