"کشاورزی آینده" - ۴ | امکان تأمین «خانه‌باغ‌ ۳۲هزار مترمربعی» برای هر ایرانی


هیچ «محدودیت طبیعی» جدی برای اختصاص زمین‌هایی در قواره‌های بسیار بزرگ وجود ندارد. زندگی متراکم و پرتنش امروز ایرانیان، می‌تواند کلاً به زیست شیرین در خانه‌باغ‌های بسیار بزرگ ۳۲هزار مترمربعی و با سبک نیمه‌روستایی تغییر کند.

رضا احسانی _ گروه اقتصادی خبرگزاری تسنیم؛

پیشتر به استحضار رسید که در پروندۀ «کشاورزی آینده» تلاش می‌شود، با آینده‌پژوهی نسبت به فرصت‌ها و چالش‌های کشاورزی در «جهان هوشمند» پیش‌رو، ساختاری مناسب از بایسته‌های زیست و کشاورزی در ایران ارائه شود. در این راستا لازم است با نگاهی فراگیر و راهبردی و متضلع و ذوابعاد، و با خلق ادبیات لازم، و با بررسی ریشه‌ای فلسفه و مبادی شکل‌گیری این فضای جدید، و همچنین معرفی فناوری‌های نوین، طرح‌واره‌ای منسجم از آنچه باید در آیندۀ ایران شکل بگیرد را به پیشگاه خوانندگان تقدیم نماییم. در این بخش از پرونده به این می‌پردازیم که برای ساختن آیندۀ کشور، موجودی زمین و خاک قابل سکونت و حاصلخیز در دسترس، تاچه اندازه و برای چگونه زیستی تکافو می‌کند.

از همین پرونده بیشتر بخوانید

سبک طراحی منازل و سکونت‌گاه‌ها در ایران، بخصوص طی نیم‌سدۀ اخیر به یکی از پرچالش‌ترین موضوعات اجتماعی کشور بدل شده است. در این زمینه دیدگاه‌های بسیار متفاوتی ارائه می‌شود: از کارشناسانی که مسکن‌های مینیاتوری و بسیار کوچک و بلندمرتبه‌های عمودی را با سبکی متفاوت از زندگی فعلی تجویز می‌کنند و انتظار دارند مانند کشورهایی همچون هنگ‌کنگ، مردم ایران نیز از سبک شرقی زندگی‌شان کوتاه بیایند، و مثلاً وعده‌های غذایی اصلی را به رستوران بروند و مهمان را در هتل پذیرایی کنند و به خانه‌ای در حد یک «خوابگاه» بسنده کنند، تا افرادی که خانه‌های ویلایی چندصدمتری و سبک زندگی نیمه‌روستایی را برای مردم ایران، هم لازم و هم شدنی می‌دانند. اشاره به این نکته نیز حائز اهمیت است که هیچ‌یک از این تفکرات «حاکم مطلق» نیست، و به عبارت دیگر وحدت رویه و دیدگاه منسجمی در این زمینه در اسناد و احکام بالادستی کشور به چشم نمی‌خورد، و به همین سبب مسئولان و مردم نیز از اختلالات ناشی از این حیرانی در رنج و تعب هستند.

از این بگذریم حالا، که گفت «مثنوی هفتاد من» خواهد شد. هدف ما در این سیاهه این است که بررسی کنیم موجودی زمین‌های کشور، چه نوع زندگی را تکافو خواهد کرد. ابتدا به داده‌های جمعیتی نگاهی بیندازیم.

هاشم کارگر، رئیس سازمان ثبت احوال کشور در روزهای ابتدایی بهمن‌ماه سال جاری اعلام کرد: جمعیت ایرانیان داخل کشور 83 میلیون و 500 هزار نفر است و با احتساب ایرانیان خارج از کشور جمعیت ایرانیان حدود 87 میلیون و 500 هزار نفر برآورد می‌شود. همچنین مرکز آمار، بُعد خانوار (متوسط تعداد افراد یک خانواده) را به‌صورت کلی (مجموع شهری و روستایی) 3.3 اعلام کرده است. با این حساب، مجموعاً حدود 26.5 میلیون خانوادۀ ایرانی وجود دارد که از میان آنها 25.3 میلیون خانوار زندگی در داخل کشور را برگزیده‌اند.

اما چقدر زمین در اختیار این تعداد خانواده قرار دارد؟ طبق آمارهای رسمی، مساحت سرزمین ایران 1648195 کیلومترمربع است. طبعاً تمام این گستره قابل سکونت نیست، از کوه‌های صعب‌العبور و رودها و صحراها و جنگل‌ها و منابع طبیعی و مناطق بی‌آب نمی‌توان انتظار سکونت داشت. همچنین زیرساخت‌های عمومی مانند جاده‌ها و مدارس و دانشگاه‌ها و ادارات و مراکز صنعتی و غیره نیز باید به نیازمندی‌های زمین افزوده شود.

حالا بیایید سرانۀ هر خانواده را برآورد کنیم. اینجا سه فرض را درنظر می‌گیریم:

  1. با برآوردی تورش‌دار و دست‌پایین فرض می‌کنیم فقط یک‌دهم زمین‌های کشور قابل سکونت باشد؛ البته که چنین نیست: اولاً شاید با نگاه درست نیمی از خاک ایران قابل سکونت باشد، ثانیاً تمامی زیرساخت‌ها نیازمند احداث در زمین حاصلخیز نیست! درعین‌حال این فرض ضیق و حداقلی را درنظر می‌گیریم.
  2. فرض دوم اینکه نیمی از همین زمین در دسترس را برای احداث زیرساخت‌ها و ادارات و کارخانجات صنعتی و خدمات اجتماعی درنظر بگیریم و فقط نیم دیگر را به خانوار و کشاورزی اختصاص بدهیم.
  3. فرض سوم اینکه بیایید اینطور درنظر بگیریم که هم زمین‌هایی که به خانواده‌ها اختصاص می‌یابد و هم زمین‌هایی که برای خدمات اجتماعی درنظر می‌گیریم، هم ویلایی باشد و هم یک‌طبقه! که می‌بینیم باز فرضی غیرضروری است.

با درنظر گرفتن این سه فرض قوی و غیرلازم، از تقسیم مساحت کل کشور، بر آن 25.3میلیون خانوار ساکن ایران، بیش از 0.065 کیلومترمربع (بیش از 65هزار مترمربع) به‌صورت سرانه به هر خانوار ایرانی اختصاص می‌یابد! نیمی از این مقدار را به زیرساخت‌ها و خدمات اجتماعی و ادارات و الخ اختصاص می‌دهیم؛ حاصل اینکه 32500 مترمربع سهم هر خانوار ایرانی برای سکونت است؛ برای تقریب به ذهن، یعنی تقریباً زمینی به قاعدۀ 100 متر در 325 متر!

و این همه، با وجود آن سه فرضی است که برای رعایت کاملشان هیچ دلیل عقلانی نداریم. برای مثال کافی است خانه‌ها را به‌طور متوسط دوطبقه بسازیم؛ یا عرصه‌های در اختیار نهادهای عمومی را حتی‌الامکان در آن مناطق کمترمرغوب (مثل حاشیۀ بیابان‌ها) انتقال بدهیم و قس‌علی‌هذا.

با این وصف، عنایت بفرمایید که هیچ «محدودیت طبیعی» جدی برای اختصاص زمین‌هایی در قواره‌های بسیار بزرگ وجود ندارد. درحقیقت سیاستگذار، با سیاستگذاری نادرست، و همچنین محدود کردن دسترسی‌های قانونی، و نیز عدم توسعه زیرساخت‌ها، یک اجحاف گسترده و یک «محدودیت و تحریم مصنوعی داخلی» را در سبک زندگی ایرانیان رواداشته است. زندگی متراکم و پرتنش امروز ایرانیان، می‌تواند کلاً به زیست شیرین در قواره‌های بسیار بزرگ 32هزار مترمربعی و با سبک نیمه‌روستایی و با اتکا به تولیدات زراعی و باغی و دامی داخل همان قواره‌ها تغییر کند.

دربارۀ چالش (غیرواقعی) دیگر این سبک از زندگی، یعنی «منابع آب» هم کمی بعدتر خواهیم نوشت.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط