حقیقت، تفکر و تعقل؛ مبنای عمل در حکمت سیاسی اسلام
جلیلی با تأکید بر اینکه تفاوت حکمت سیاسی اسلام با سایر اندیشهها در نگاهی است که به گستره هستی دارد، گفت: در عرصه اندیشه و عمل در این نگاه باید به شاخصهای قرآن عمل کنیم؛ یعنی نباید به تعداد و کثرت عمل کنیم بلکه شاخص حقیقت، تفکر و تعقل است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، نشست «حکمت سیاسی اسلام در قرآن» با سخنرانی سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد.
متن سخنرانی به شرح ذیل است:
هر اندیشه بر اساس مبناهایی که دارد، آرمانشهر و مدینه فاضلهای را تجویز و ترسیم و در این راستا اصول و اساسی را تعریف میکند. حال پرسش این است، هنگامی که در اندیشه سیاسی اسلام درباره اطاعت، انسان، نقش مردم و ملت، حکم و دولت و ... صحبت میشود، دورنما، چشم انداز و هدف از این نگاه چیست؟!
لذا آن بحثی که در این اندیشه به ویژه در بعد سیاسی باید تکیه و دنبال کرد ـ که ادعا میکنیم از یک تمدن اسلامی و اندیشه سیاسی اسلامی برخوردار است ـ این است که ما را به چه سمتی پیش میبرد و ما را به کدام سمت رهنمون میکند؟!
در بحث انتخابات نیز این طرح شد؛ انتخاب، حرکت نقطهای نیست بلکه تصمیمی برای یک حرکت است به عبارت دیگر لازمه انتخاب، پیمودن است. این پیمودن به سمت کدام نقطه نیز مهم و حیاتی است. در این اندیشه، صرفا انتخاب موضوعیت ندارد بلکه امتداد انتخاب و پیگیری مسیر هدف، مهم است.
در این نگاه، پیمودن بیهوده و باطل نیست همانطور که در مفهوم قرآن، باطل چیزی است که هدف ندارد و تعبیر قرآن این است «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ» یعنی هر چیزی و انسان یک هدفی دارد هدف از آفرینش انسان نیکفرجامی در آخرت است. این هدف غایی آخرت در جای خود اما نیکفرجامی در دنیا نیز بحث دیگری است.
در بحث دنیا دو نگاه است؛ دنیا را رها کن و هرچه هست آخرت است و نگاه دیگر این است که هرچه هست دنیا است. نگاه اندیشه دینی این است «هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ» اما نمیگوید، حیات دنیا را رها کن بلکه میگوید شما باید برای دنیا برنامه و نیکفرجامی داشته باشی. پس تفاوت این نگاه با سایر اندیشهها در نگاهی است که به گستره هستی دارد اما باید توجه داشت که زندگی و حیات با هدف، جهت و برنامهریزی شکل بگیرد.
انسان آمده است برای اینکه ابدیت خود را براساس چگونگی عمل و رفتار در دنیا، تعریف کند. نیکفرجامی برای آخرت مبنایش در دنیا و عرصه امتحان در دنیا است. توجه داشته باشید، منطقه فراغ در نظام سیاسی اسلام به انسان سپرده شده است. تدبیر و قانونگذاری در بسیاری از موارد در این نگاه از سوی خداوند به انسانها سپرده شده است.
بنابر تعبیر قرآن انسانها در همین حیات دنیا میتوانند علاوه بر عمل به قواعد و سنن طبیعی، سننی را عمل کنند که در همین زندگی دنیا حیاتی در سطح بالاتر به دست آورند «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً». حیات طیبه دارای دو مؤلفه است؛ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» ایمان و عمل صالح است.
حال باید پرسید به چه حیاتی، حیات طیبه گفته میشود؛ آن حیاتی طیبه است که با ایمان و عمل صالح شکل میگیرد. ایمان هم صرفا ایمان آوردن صِرف نیست بلکه شاخصهایی دارد. یکی از شاخصههای ایمان به ویژه در عرصه اجتماعی و سیاسی بنابر فرموده قرآن «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ» است ایمان محقق نمیشود مگر زمانی که در درون یک جامعه با وجود اختلافی که پیش آمده است آن هنگام، حکم خدا را مبنای رفع آن مشکل قرار دهند.
معنای «طیبه» در اندیشه دینی و ادبیات قرآن که شاید بتوان در زبان فارسی برای آن ترجمه مناسبی پیدا کرد و مقام معظم رهبری نیز بر آن تصریح دارند یعنی «حیات دلنشین، حیات دلچسب، حیات گوارا، آنچه که با فطرت انسان جور میآید». اگر میگوییم این اندیشه سیاسی تمایزاتی با سایر اندیشهها دارد که این تمایزات موجب امتیازاتی برای این اندیشه میشود، این است که اگر به شما رهنمود میکند، آن هدف منطبق با فطرت انسان و بشری است.
توجه داشته باشید؛ سیاسیترین مفهوم قرآن «رب» است کسی که خالق انسان است میتواند بهترین هدایتگر انسان باشد «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» یعنی انسان را پس از خلق رها نکرده بلکه او را هدایت کرده است. خدایی که به ظرفیت انسان آگاهتر از هر موجود دیگری است. در این اندیشه خداوند میگوید اگر من چارچوب و مناسباتی را شکل میدهم برای این است که شما را به حیات طیبه برسانم.
در مقابل حیات طیبه، تعبیر خبیثه است. در بسیاری از موارد در قرآن، این دو تعبیر را در کنار هم به کار برده است، در این اندیشه چیزی که در اعتقاد غلط باشد، در صحبت دروغ باشد و در عمل قبیح باشد، اینها را خبیث بیان میکند، افتخار قرآن این است که همان خدایی که «یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ» و «َیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ» که این از تمایزات اندیشه اسلامی است. در این دیدگاه، آنچه دلنشین است به جد حلال است و آنچه که با فطرت انسان سازگار نیست، میگوید به سراغش نرویم. فطرت، همان دین در تکوین است و اسلام دین در تشریع است. آنچه فطرت نمیپسندد همان است که دین گفته است به سراغش نرویم.
اگر گفته میشود هستی، معرض آزمایش و ابتلای انسان برای رسیدن به نیکفرجامی ابدی است، یعنی چه کسی شاکله خود را در حیات دنیا طیب نگه میدارد و کدام فرد، آلوده به خُبثها میشود.
در عرصه رفتار و اندیشه و عمل سیاسی اسلام ما باید به شاخصهایی که در قرآن گفته شده است بدون تردید عمل کنیم یعنی نباید به شاخص، تعداد و کثرت عمل کنیم بلکه شاخص حقیقت، تفکر و تعقل است « قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ».
پس منشأ قواعد دین، خبیث و طیب بودن اشیاء عالم است و ملاک بهتر و برتر بودن، طیب بودن است و نه بسیار بودن و ایستادگی در مسیر طیب نیز مهم است «حَتَّىٰ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ».
یکی از بحثهای اساسی امتحان «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ» افرادی هستند که نعمت خدا را به کفر تبدیل میکنند. آن هنگام در این جامعه، افراد باید تناسب با یکدیگر داشته باشند «الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ ۖ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ».
انتهای پیام/