احتمال تحول واقعی با تغییرات در معاونت سیاسی صداوسیما چقدر است؟

حاشیه‌ای که چند شب پیش در یکی از برنامه‌های گفت‌وگوی ویژه خبری روی داد، مجددا بهانه‌ای برای طرح نقدهای بنیادی نسبت به عملکرد این مجموعه دست‌وپا کرد که با بودجه عظیم از محل بیت‌المال اداره می‌شود.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، کم نیست نقدهایی که از لحاظ کیفی و محتوایی به صداوسیما وارد می‌شوند اما آنچه در بخش‌های مختلف خبری و تحلیلی این مجموعه رخ می‌دهد، دلیلی است برای بخش قابل‌توجهی از عدم همدلی‌هایی که با رسانه ملی در چندسال اخیر به‌وجود آمده است، حتی در وضعیتی که معاونت سیاسی یا به‌تعبیری بخش مدیریت خبری صداوسیما با بهترین شرایط خودش اداره شود هم می‌توان به آن نقدهایی چه از لحاظ فنی و چه محتوایی داشت. اساسا از هر رسانه خبری و تحلیلی دنیا- حتی اگر جزء بهترین‌ها در نوع خودش باشد- می‌توان چنین نقدهایی کرد. این اما نباید باعث شود که نقادی نسبت به شیوه اداره معاونت سیاسی صداوسیما در دام نسبیت‌انگاری بیفتد و نشود که وضعیت امروز و دیروزش را با هم مقایسه کرد یا نشود شیوه کار این مجموعه را در بوته قیاس با رسانه‌های دیگر گذاشت. باید پرسید غیر از کسانی که در خود مجموعه صداوسیما فعالیت می‌کنند، امروز چند نفر را می‌توان سراغ گرفت که عملکرد بخش‌های خبری این مجموعه را بهتر از قبل بدانند یا اذعان کنند که لااقل بدیهیات کار خبررسانی درحال‌حاضر رعایت می‌شوند؟

هم اخباری که صداوسیما باید به آنها بپردازد یا نپردازد درست گزینش نمی‌شوند و هم شیوه پوشش اخبار و روش‌های بیانی آن، چنان نیستند که باید باشند. حاشیه‌ای که چند شب پیش در یکی از برنامه‌های گفت‌وگوی ویژه خبری با حضور یکی از منتخبان مجلس جدید روی داد و چنانکه گفته می‌شود عامل تغییر معاون سیاسی سازمان صداوسیما شد، اتفاقی بود که مجددا بهانه‌ای برای طرح نقدهای بنیادی نسبت به عملکرد این مجموعه دست‌وپا کرد؛ مجموعه‌ای که با بودجه عظیم از محل بیت‌المال اداره می‌شود اما راجع به اینکه عملکرد آن چنانکه بایسته است در خدمت منافع ملی قرار گرفته یا نگرفته، حرف‌وحدیث‌های فراوانی مطرح است.

جانبداری و جهت‌گیری‌

یکی از مهم‌ترین مسائلی که در ساختار خبری سازمان صداوسیما معمولا مورد نقد قرار می‌گیرد به جانب‌داری و جهت‌گیری‌های اخبار برمی‌گردد. هیچ رسانه‌ای در دنیا نیست که جهت‌گیری و جانبداری سیاسی و اجتماعی خاصی نداشته باشد اما کمتر رسانه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که مثل صداوسیمای ما، خصوصا در سال‌های اخیر، تا این اندازه بدون ظرافت رفتار کند و هیچ تلاشی از جانب مدیران و اداره‌کنندگان آن حتی برای پیاده کردن فرم ظاهری بی‌طرفی هم دیده نشود. از طرف دیگر نقد مهم دیگری که به این مجموعه می‌شود، مربوط به شکل و شمایل روابط‌عمومی در تنظیم بسیاری از اخبار آن است. اینطور به‌نظر می‌رسد که خیلی از خبرها با هماهنگی بعضی از ارگان‌های حاکمیتی منتشر می‌شوند و به بعضی از اخبار به دلیل همین دست هماهنگی‌ها عمدا پرداخته نمی‌شود. این مورد هم به‌نوعی می‌تواند ذیل همان مبحث جهت‌گیری و جانبداری اخبار تعریف شود اما کمتر جنبه ایدئولوژیک دارد. ملی بودن صداوسیما به این معناست که وقتی این سازمان با بودجه عمومی اداره می‌شود، باید طرف عموم مردم باشد؛ نه کارگزاران فعلی نهادهای مختلف که ممکن است چندی بعد تغییر کنند. اگر مردم از عملکرد هرکدام از دستگاه‌ها راضی نیستند، صداوسیما باید به‌عنوان مدعی‌العموم ورود کند و طرف مطالبات آنها را بگیرد اما چنین رویه‌ای تابه‌حال به اندازه‌ای نبوده که شائبه رفتار این سازمان به‌عنوان روابط‌عمومی دولت و سایر نهادها را ایجاد نکند.

خبرنگار باشید نه کارگزار

به تمام دخالت‌های محتوایی و فنی که در کار معاونت سیاسی صداوسیما وارد می‌شود، باید دخالت بعضی از نهادها را هم اضافه کرد که معلوم نیست چه مقدارشان واقعی هستند و چه مقدار جزء بهانه‌تراشی‌های مدیران سازمان برای ضعف‌هایشان به‌حساب می‌آیند. اما واضح است که این موارد معمولا بدون درنظر گرفتن ظرافت‌های لازم اعمال می‌شوند و این مجموعه را که خودبه‌خود خالی از ایراد نیست بیشتر در دامچاله یک‌سری ضعف‌ها فرو برده است. اگر مسئولان خبری صداوسیما به کارشان مسلط بودند و قوی عمل می‌کردند، چنین دخالت‌هایی نمی‌توانست مانع کارشان شود. اما وقتی این سازمان به‌عنوان روابط‌عمومی بسیاری از ارگان‌ها شناخته شود، چرا بعضی از دستگاه‌ها سهم خودشان را از آن مطالبه نکنند یا دقیق‌تر بگوییم چرا بسیاری از ارگان‌ها به بهانه برخی اولویت‌ها سهم‌شان را از نوع پوشش اخبار صداوسیما نخواهند؟ درمجموع همه این موارد باعث شده‌اند سر هر بزنگاه سیاسی و اجتماعی ایران، مجموعه خبری صداوسیما نه‌تنها نتواند راهگشا باشد، بلکه بسیاری از اوقات بگوییم اگر در کشور چیزی به نام صداوسیما وجود نداشت یا در صداوسیما بخشی تحت‌عنوان معاونت سیاسی و خبری نداشتیم، ‌ای‌بسا اوضاع‌مان بهتر بود. وقتی یک مساله خاص، بعد رسانه‌ای پیدا می‌کند و انعکاس آن در افکار عمومی اهمیت می‌یابد، مدیران رسانه ملی و دبیران و سردبیران اخبار می‌توانند حتی از منظر امنیت ملی‌شان کارشناسی خودشان را نسبت به کسانی که در شاخه‌های دیگر متخصص هستند با قدرت حفظ کنند و با استدلال‌های منطقی از موضع‌شان دفاع کنند اما معمولا این اتفاق نمی‌افتد، به این دلیل که اولا خیلی‌ها ممکن است به فکر حفظ صندلی‌هایشان باشند و حاضر نباشند چانه‌زنی کنند و اصطلاحا کوپنی بسوزانند، ثانیا ممکن است خود این افراد به‌واقع دارای آن بینش قوی و تخصصی در حوزه رسانه نباشند که با اتکا بر آن بخواهند چانه‌زنی کنند.

کندی متملقانه

وقتی محسن فخری‌زاده ترور می‌شود تا چندین و چند ساعت صداوسیما از اعلام خبر آن طفره می‌رود؛ حال آنکه شبکه فارسی‌زبان ایران‌اینترنشنال که مقر آن خارج از کشور است، از محل رخ دادن حادثه در قلب ایران پخش زنده تلویزیونی می‌رود. پیش از آن در مورد فوت مرحوم هاشمی‌رفسنجانی هم چنین تعللی را در اعلام خبر از سمت صداوسیما دیده بودیم که البته تا این حد طولانی نشد؛ اما دلیل این تعلل واقعا تاسف‌بار است. صداوسیمایی‌ها نمی‌دانستند هنگام فوت شخصیتی مثل مرحوم هاشمی‌رفسنجانی درباره او باید چه نوع موضعی اتخاذ کنند. جلوتر هم که بیایم در تک‌تک اتفاقات مهم این سال‌ها ضعف بخش‌های خبری صداوسیما را در برخورد با هر واقعه‌ای می‌بینیم. مثلا به بحران آب در بسیاری از شهرهای ایران درست پرداخته نمی‌شود، اما همزمان با بالا گرفتن تنش‌های مربوط به این قضیه در چند شهر و استان کشور، دعوای دو خانم جوان در یکی از اتوبوس‌های پایتخت که بر سر موضوع حجاب رخ داده بود، موضوع چند گزارش خبری سیما می‌شود. تمام گزارش‌ها هم به‌وضوح جانب یکی از طرفین دعوا را می‌گیرند و به این فکر نمی‌شود که چنین کورس بی‌رحمانه‌ای در روکم‌کنی، چه نفرتی در بخشی از جامعه ایجاد می‌کند و وقتی بلوایی مثل «زن، زندگی، آزادی» رخ داد، چه پیش‌فرض‌های منفی و پردافعه‌ای از قبل در ذهن آن مخاطبان نسبت به صداوسیما ایجاد شده که حتی هر حرف بدیهی و به‌حقی را دیگر نپذیرند.

چندمتر آن‌سوتر از حلقه خودتان را هم ببینید

سواد پایین گزارشگران، مجریان اخبار و خبرنگاران صداوسیما هم معضلی بسیار جدی است. وقتی با سیستمی مواجه باشیم که در آن تندروی‌های ریاکارانه بتواند باعث پیشرفت افراد شود و جای مهارت را بگیرد، کار خبری در کل مجموعه صداوسیما به‌طور کلی از ریخت خواهد افتاد. حتی حضور بعضی از خبرنگاران که نمادی از نفرت‌پراکنی در جامعه هستند در مجموعه معاونت سیاسی صداوسیما نشان می‌دهد با یک ایراد ساختاری مواجهیم؛ چه اینکه در یک رسانه استاندارد، با سر زدن اولین رفتارهای اینچنینی از یک خبرنگار او را کنار می‌گذارند نه اینکه چنین رفتارهایی باعث پیشرفت آن خبرنگار در جایگاهش نزد مسئولان سازمان شود. این مساله‌ای نیست که صرفا در دوره اخیر مدیریت بخش اخبار صداوسیما که به‌عنوان معاونت سیاسی شناخته می‌شود، به‌وجود آمده باشد و روندی است که حداقل از یک و نیم دهه پیش آغاز شده است. وقتی گفته می‌شود روش پیشرفت در بخش اخبار صداوسیما تندروی‌های متظاهرانه است و حتی شاذگویی و نفرت‌پراکنی هم نزد مدیران برای آن خبرنگار یا دبیر یا مسئول به‌خصوص منافعی در پی دارد، این یعنی معاونت سیاسی به‌طور ساختاری گله خودی‌ها را می‌بیند نه مخاطب واقعی را و این مساله فقط در دوره اخیر ایجاد نشده، بلکه سابقه‌ای چندساله دارد. بنابراین می‌شود گفت این ساختار و این طرز نگاه تغییر نکند عوض شدن یک یا چند مدیر نمی‌تواند تحولی بنیادین در روش کار معاونت سیاسی و بخش اخبار صداوسیما ایجاد کند.

سطح هوش و سواد در اینجا چقدر است؟

با توجه به همه این مسائل می‌شود گفت آنچه چند شب پیش در یکی از قسمت‌های گفت‌وگوی ویژه خبری رخ داد، خروجی انبوهی از ایرادهای ساختاری در معاونت سیاسی صداوسیما بود. اگر کسی از نیت آنهایی که این صحنه را رقم زدند خبر نداشت، تصور می‌کرد یک برنامه برای تخریب آن جریان سیاسی ترتیب داده شده که میهمان برنامه به آن وابسته است؛ اما جالب اینجاست که نیت گردانندگان برنامه دقیقا برعکس بود. از آن روز تا به حال نیت سازندگان آن برنامه که شخص معاونت سیاسی سازمان هم در صدرشان قرار داشت و گفته می‌شود به همین دلیل جایگاهش را از دست داد، بسیار نقد شده است. اما نکته فاجعه‌آمیزی که رخ داد و چون به لحاظ فنی و مسائل مربوط به علوم ارتباطات موردی تخصصی است کمتر مورد توجه قرار گرفت، تعارض نیت سازندگان برنامه با تاثیر واقعی آن برنامه است.

می‌شود تصور کرد وقتی کسی در سطح معاونت سیاسی صدا‌وسیما می‌خواهد از گروهی دفاع کند و گروهی دیگر را بکوبد اما تاثیر کارش بر افکار عمومی کاملا برعکس از آب در‌می‌آید، چقدر هوش رسانه‌ای در این مجموعه عریض و طویل وجود دارد. سردبیر خبرگزاری مجلس درباره آن برنامه نقل می‌کند که بعد از گفت‌وگو، افرادی که در آنجا حاضر بودند، بسیار خوشحال بوده و از قول فردی که معرفی نمی‌شود اما ظاهرا میهمان آن شب برنامه بوده، می‌گوید: «تا به امروز این حجم از شادی کارکنان ‌صداوسیما را ندیده بودم.» این یعنی افراد حاضر در آن صحنه ابدا فکر نمی‌کردند که کارشان نتیجه‌ای برخلاف نیت اولیه‌شان داشته است و شاید هنوز هم نفهمیده باشند. گذشته از اینکه جانبداری شخصی مثل معاون سیاسی صداوسیما از یک جناح سیاسی خاص چقدر می‌تواند خطرناک باشد و به‌علاوه درک این شخص از منافع ملی تا چه اندازه پایین است، این نکته که کسی در بالاترین سطح خبری سازمان نفهمد تاثیر رسانه‌ای کارش دقیقا برعکس نیت او است، یک فاجعه است. باید نگران شویم و بپرسیم پس چه کسی در این مجموعه عریض و طویل، درک حداقلی از مسائل فنی حوزه ارتباطات دارد؟ باهوش‌ترین و باسوادترین آدم این مجموعه کیست؟ وقتی رئیس مجموعه نکته‌ای تا این حد جدی و مهم را درک نکند، طبیعی است که بپرسیم این رئیس چه نوع افرادی را در زیرمجموعه‌اش چیده و کارکرد واقعی اخبار صداوسیما در‌حال‌حاضر با توجه به این بدنه و این قبیل مدیریت‌ها چقدر خواهد بود؟ تصور کنیم چنین مجموعه‌ای با چنین مدیرانی بخواهد در هر بزنگاه مهم سیاسی و اجتماعی ایران، روی افکار عمومی تاثیر بگذارد. با این دست‌فرمان و با این میزان درک از مسائل فنی رسانه، نتیجه واقعی کار چه خواهد شد؟

منبع:‌فرهیختگان

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط