۲ درس بزرگی که شهید محرابی به نویسنده کتابش داد
وقتی پیشنهاد نوشتن کتاب شهید محرابی به بنده داده شد و با زندگی ایشان و دقتی که در کسب حلال و امور روزمره داشتند آشنا شدم؛ به این نتیجه رسیدم که شهدای دفاع مقدس در زمان حال نیز تکرار میشوند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب روایت بی قراری، سرگذشت زندگی شهید مدافع حرم، حسین محرابی است که به روایت همسر شهید، مرضیه بلدیه به تصویر کشیده شده است. این کتاب یکی از کتابهای مجموعه تاریخ شفاهی زنان قهرمان است که توسط نشر ستارهها منتشر شده است.
کتاب روایت بی قراری به صورت داستانی نگارش شده است و خواننده در طول داستان با همسر شهید حسین محرابی همراه میشود تا شرح عاشقیهایش را در راه رشادتهای این شهید بزرگوار را بخواند.
نویسنده کتاب یک جوان خوش قلم دهه 60 است. اسمش بتول است و در مشهد مقدس متولد شده؛ یکی از دختران خانواده خوشبخت "پادام". این نویسنده خلاق درس حوزوی خوانده و در عرصه داستان نویسی از شاگردان مرحوم استاد "سعید تشکری" از بزرگان ادبیات کشور بوده و چندین دوره نویسندگی و نمایشنامه نویسی دیگر با اساتید به نام کشوری گذرانده که اثر این مهارتها در قلمش پیداست. کتاب «روایت بی قراری» اولین اثر رسمی این بانوی مشهدی است و بعد از آن کتاب «خال هندو» را هم برای نشر ستارهها نوشته و چاپ شده است. با بتول پادام گپ و گفتی داشتیم که در ادامه میخوانید:
از چه زمانی احساس کردید میتوانید نویسنده شوید؟ و از چه استادانی در این مسیر استفاده کردید؟
بیشک قصهگویی با انسان زاده میشود. ما از کودکی میل شدید به شنیدن قصه و داستان داریم و تا بزرگسالی و لحظه مرگ آن را به صورت شفاهی انجام میدهیم. وقتی ما در زندگی روزمره شروع به تعریف اتفاقات مختلف زندگی میکنیم در واقع داریم چیزی را روایت میکنیم. بعد از آموختنِ سواد و کمی علاقه به نوشتن، بعضی به نوشتنِ خاطرات روزانه روی میآورند. این قضیه از نوجوانی با من بود و همین حالا کلی دفتر پُرشده دارم. عادتی که در روانشناسی برای رشد و شناخت و خالیشدن از واگویههای درونی به آن توصیه شده است.
نوشتن چه در قالب خاطره یا روایت و داستان و قصه از لوازم مهمی است تا به نوعی قلم ورزیده و شیوۀ ابراز در قالب کلمه و جمله گنجانده شود. بعد از خاطرهنویسی یک داستان بلند نوشتم که آن را بعدها دور انداختم ولی به طور حرفهای از سال 95 و ابتدا دوره خانم قربانزاده و بعد کارگاههای استاد تشکری وارد عرصه نوشتن شدم. بعدها در زمان کرونا یک دوره کتابخوانی و نگارش رمان به صورت مجازی با استاد دهقان گرامی داشتم که آن هم تجربه ناب و آموزندهای بود و قدردان لطفشان هستم و خواهم بود.
شهدای دفاعمقدس در زمان حال نیز تکرار میشوند
ماجرای نوشتن کتاب روایت بی قراری چه بود؟ و چه طور این سوژه را انتخاب کردید؟
در مورد انگیزه نوشتن روایت بیقراری باید بگویم شاید این شهید بود که به سراغ من آمد و پیشنهادش از طریق نشر ستارهها داده شد. البته این اعتمادی بود از سویِ نشر ستارهها. بنده تا آن زمان کارِ چاپشدهای نداشتم. انتشارات از استاد تشکری خواسته بودند برای نوشتنِ زندگی شهید محرابی، نویسنده معرفی کنند و استاد لطف کردند و بنده را به این شهید و نشر ستارهها معرفی کردند.
من به این اعتقاد دارم که هر آنچه وارد زندگی یک فرد میشود درسی برای آموختن و چیزی برای رشد دارد و قطعاً هیچ چیز در زندگی برحسب اتفاق و حادثه نیست. زندگی شهید محرابی هم برای من مرور زندگیِ شهیدی دیگر بود که قبل از این ارادت قلبی بسیار به ایشان داشتم. کتاب خاکهایِ نرم کوشک که زندگینامه شهید عزیز برونسی را قبلاً خوانده بودم، وقتی پیشنهاد نوشتن شهید محرابی به بنده داده شد و زندگی ایشان و فراز و فرود و دقتی که در کسب حلال و امور روزمره داشتند من را به این نتیجه رساند که شهدای دفاعمقدس در زمان حال نیز تکرار میشوند و همیشه میشود از شهدا و صلحا الگو گرفت و برای زیستِ خدایی تلاش کرد.
نوشتن کتاب چقدر طول کشید؟
شاید حدود نه ماهی زمان برد، الان دقیق خاطرم نیست ولی به جهت اینکه خانواده شهید خیلی پیگیرِ چاپ کتاب بودند لذا از طرف انتشارات کمی فشار بود که زودتر کتاب تمام شود و بحمدالله بعد از تحویل دو ماهه چاپ شد.
آیا در حین نوشتن جایی کم آوردید یا خسته شدید؟
خیر، اصلاً. تنها نکتهای که برایم کمی پیچیده شد تایپ کتاب بود. به لحاظ عادت در نوشتن، بنده کتاب را روی کاغذ نوشتم و چون در آن زمان کارهای دیگری داشتم، مانده بودم چطور وقت بگذارم و نوشتهها را تایپ کنم. نوشتهها هم بدخط بود و شلوغ و هر جا چیزی برای تکمیل نیاز بود در بالا و پایین و کنار صفحه اضافه کرده بودم، درست عین کتابهایِ خطیِ قدیمی. تنها کسی که توانست از میان آن شلوغی، خطم را بخواند و روایت را گم نکند خواهرم بود که قبول زحمت کردند. انشاالله اجرشان با خود شهید محرابی.
میخواستم خواننده را در این زندگی شریک کنم
با کدامیک از شخصیتهای داستانتان انس گرفتید؟
تمام شخصیتها برایم دوستداشتنی بودند. هر کدام را که مینوشتم و دغدغه و ناراحتی هر یک را که مینوشتم بهشان حق میدادم و به نظرم این یک زندگی بود. چیزی که از میان مصاحبهها درک کردم و قصد داشتم در کتاب به تصویر بکشم تا خواننده را در این زندگی پرفراز و نشیب شریک کنم.
کدام قسمت از کتاب روایت بی قراری در ذهنتان ماندگارتر شد؟
از ابتدا تلاش شهید برای کسب حلال خیلی برایم جایِ تأمل داشت، چیزی که ما برای آن و شانهخالیکردن از بار مسئولیتِ رزق طیب و طاهر بلدیم هزار بهانه بتراشیم. من فکر میکنم شاید علت بسیاری از بیبرکتیها در وقت و زمان و زندگی و کسب همین بحث تغافل باشد.
دوم تلاش خستگیناپذیر شهید برای رفتن به مقصودی که درستی و راستیِ آن برایش مسلم است.
سوم نقشِ همسرانگی و صبر یک زن است. زنی که اگر از عشقِ خودش نمیگذشت و برای رفیق و همدمش پل نمیشد بیشک پایِ یار در رسیدن به سرمنزل مقصود لنگ میماند.
به این معتقدم اگر همسران شهدا یک تنه بار زندگی و بچهها و تمام مسئولیتها را بر دوش نمیگرفتند قطعاً حماسهای توسط شهید و شهدا شکل نمیگرفت.
آیا به شهید کتاب متوسل شدید؟ یا اثری از ایشان در زندگی شخصیتان حس کردید؟
توسل به شهید و شهدا قطعاً بایستی در تمام زندگی و روزمره ما جاری و ساری باشد ولی در هنگام نوشتنِ کتاب شهید تنها خواستهام از ایشان این بود که شرمنده ایشان و خانواده شریفشان نشوم و بتوانم حق مطلب را ادا کنم.
در مورد اثری از شهید در زندگی هم باید بگویم همین که گوشۀ چشمی به این حقیر داشته و کار نوشتن به من محول شد بزرگترین نعمت است. انشاالله شهدا دستگیرمان باشند.
چه قدر ماجراهای کتاب مستند است و چه قدر از قوه خیالتان استفاده کردید؟
تمام کتاب براساس واقعیت و اتفاقاتی است که خانواده در مصاحبه تعریف کردهاند. کار بنده به عنوان نویسنده فضاسازی، بازسازی وقایع و گذاشتنِ هر شخصیت در جای موردانتظار است. کتاب بعد از نگاشته شدن توسط انتشارت ستارهها برای خانم بلدیه ارسال شد و از ایشان تاییدی مبنی بر اینکه براساس واقعیت بوده گرفته شد.
پس این کتاب یک مستند داستانی است؟
ادبیات تاریخشفاهی و خاطرهنگاری جزو انواع ادبی غیرداستانی و در دستۀ ناداستان قرار میگیرد زیرا فاقد عنصر خیالپردازی است و همه چیز براساس واقعیت به تصویر کشیده شده است لذا جزو دستۀ داستان قرار نمیگیرد.
دو درس خیلی بزرگ از شهید محرابی
کدام یک از تعلیقات کتاب را بیشتر دوست داشتید؟
کشمکش بین شهید و همسرش در انتخاب و عوضکردن شغلهای مختلف و این نکته که آخر این زندگی با اینهمه تعویض شغل چه خواهد شد این درس بزرگ را به من یادآوری کرد که خدا رزاق است و اگر برای خدا مناسبات زندگی را انتخاب کنی، بیشک خدا هم برایت گشایش ایجاد خواهد کرد. کشمکش دوم بین شهید و همسرشان برای رفتن یا ماندن به جنگ بود واین درس را به من آموخت که هر وقت انسان به مقام رضا برسد آسوده و فراغبال خواهد زیست.
ظاهراً این کتاب دوباره نوشته شده است. از مراحل نوشتن کتاب روایت بی قراری هم برای ما میگویید؟
از آنجایی که کتاب را قبل از بنده، بزرگوار دیگری نگاشته بودند که مورد تأیید انتشارات ستارهها نبود، بنده ابتدا آن متنی که نگاشتهشده بود را خواندم و قبل از بازنویسی، کار نیاز به مصاحبهتکمیلی داشت که به علت مشغله نتوانستم آن را انجام دهم و دوست گرامی خانم احسنمقدم زحمت مصاحبه تکمیلی را کشیدند. بعد از اتمام مصاحبه تکمیلی، کار من آغاز شد و با توجه به سیر زمانیِ زندگی شهید و اتفاقات مختلفی که در مراحل مختلف زندگیِ شهید بود، کار نگارش انجام شد. در هنگام نگارش، یک اصل مهم، انتخاب خاطره است. خاطراتی که به لحاظ موضوع و اثرگذاری یا نشاندادن و معرفی شحصیتها مهم هستند چرا که کتاب، گنجایش آوردنِ تمام خاطرات را ندارد و غیر از این بعضی خاطرات درجه اهمیت به جهت انعکاس در کتاب را ندارند اما انتخاب خاطره سیر و چگونگی یک کتاب را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد و همین انتخاب و نحوه پرداخت و نگارش و چیدنِ ساختمان و زیرساخت، بنایِ یک کتاب را شکل میدهد و یک اثر را از دیگری متمایز و به درجه بهتر یا بدتر ارتقا یا تنزل خواهد داد که سعیام این بود در کتاب روایت بیقراری این موارد به درستی انجام شده باشد.
انتهای پیام/