مهاجرت زندگی نوازنده نابینا را ویران کرد
علی اکبر شکارچی در سوگ نصرالله شیرین آبادی یادداشتی احساسی نوشته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اوایل اردیبهشت سال جاری(1403) بود که خبر درگذشتِ نصرالله شیرینآبادی آهنگساز و نوازنده پیشکسوت ویلن منتشر شد. او شامگاه یکشنبه- نهم اردیبهشت در 80 سالگی بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
اکنون علی اکبر شکارچی آهنگساز و نوازنده شناخته شده موسیقی کشورمان در یادداشتی احساسی به سوگِ از دست دادن این هنرمند پرداخته است. در ادامه متن یادداشت علیاکبر شکارچی را میخوانید:
ای دریغ و صد دریغ، شیرینِ عزیز رفت
شیرینِ خوش نواز و شیرین سخن رفت
با استاد نصراله شیرین آبادی در دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا دهه 50 همکلاس بودم. همه او را شیرین صدا میکردند. همیشه ظاهرش آراسته بود؛ با کت و شلوار و کراوات.
شیرین، با فکر و سنجیده سخن میگفت؛ همینطور هیچ نُتی بدون آگاهی از زیر انگشتانش نمیگذشت. هرگاه کاروان دشتی یا قطعات پُرتکنیک صبا را با ویولن، پُر سوز و مسلط و زیبا مینواخت؛ با خود میگفتم:
او با موسیقی فریاد میزند: الا ای برآورده چرخ بلند، چرا مرا سزاوار دو چشم بینا ندانستی.
وقتی پنجه در پنجه، دستان او را برای همراهی و عبور میگرفتم، از گرمای انگشتانش مهر و دوستی و عشق میچکید. بعد از چهار سال، به شایستگی فارغ التحصیل شد و دیگر او را ندیدم.
اندیشه ویرانگر مهاجرت او را با خانواده به خارج از کشور برد؛ و همان اندیشه مهاجرت، زندگی او را ویران کرد. وقتی به ایران بازگشت، آنچنان خود را درمانده، شکست خورده و تنها حس میکرد که با خود میگفتم:
چه کَج رفتاری ای چرخ چه بد رفتاری ای چرخ
چگونه میشود هنرمندی بلند مرتبه که به قامت دماوند پُرامید، پُر شوق و آسمانی مینواخت، اینگونه ساز و هزاران نغمه را از خود براند.
پس از شنیدن خبر درگذشت او، پیوسته میشنوم که شیرین میگوید: اکبرجان، من که مُردهام؛ هرچه گریه کنی من متوجه اشکهای تو نمیشوم. آن موقع که در شرایط سخت و تنها زندگی میکردم، چرا نیامدی با هم گریه کنیم.
جملات و کلمات ستایش انگیز خواهید نوشت، ولی چرا آن موقع که با هم بودیم مرا تحسین نمیکردی؟
شما دلتان برایم تنگ خواهد شد، اما من احساس نمیکنم.
چرا آن موقع که تلفنی صحبت میکردیم و بارها قول دادی میآیم ولی نیامدی؛ یادت میآید که میگفتی؟
بیا تا برآریم دستی ز دل که نتوان برآورد فردا زِ گِل
آره شیرین جان، عجل سنگ است و آدم مثل شیشه. فکر میکردم تو حالا حالاها به شیرینی زندگی خواهی کرد. دنبال فرصت مناسب برای دیدار میگشتم.
در ناباوری شیشه شکست.
شیرین شکست.
دوست عزیز و نجیبم شکست.
دل غمبار و ماتم زده من هم شکست.
تسلیت به همه اهالی موسیقی و همه کسانی که نصراله شیرین آبادی را میشناختند.
تسلیت به خانواده ارجمندشان که اطمینان دارم مرگِ او، یاد و همزیستی و مهر او مثل سروی در هر کجای دنیا باشند، خواهد رویاند و دلتنگ شان خواهد کرد.
بدرود شیرینِ شیرین سخن
بدرود خوش نواز بی ادعا
بدرود
دوازدهم اردیبهشت 1403
علی اکبر شکارچی
نصرالله شیرینآبادی فراهانی آهنگساز، نوازنده و مدرس ویولن سال 1323 در شیرینآباد فراهان متولد شد، وی از معدود موسیقیدانان نابینای کشورمان محسوب میشد که با استعداد ویژه خود، مراحل پیشرفت در زمینه موسیقی را با موفقیت طی کرد.
شیرینآبادی یکی از بهترین شاگردان حبیب الله بدیعی بود که در 17 سالگی چنان مهارتی در نوازندگی پیدا کرد که حسین تهرانی لقب «صبا کوچولو» را به او اطلاق کرد.
از جمله فعالیتهای حرفهای وی میتوان به همکاری با هنرمندانی همچون جلیل عندلیبی و شهرام ناظری در گروه مولوی به عنوان نوازنده قیچک آلتو و اجراهای دیگر او با همراهی محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگفر اشاره کرد.
شیرینآبادی علاوه بر نوازندگی، در زمینه آهنگسازی و تدریس موسیقی نیز سالها فعالیت داشته است. آیین نکوداشت وی دی ماه سال گذشته با حضور جمعی از هنرمندان در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
انتهای پیام/