نتیجه دوقطبی انتخابات پاریس
پیروزی راستگرایان در فرانسه دیگر آرزوی دور و درازی نیست. راستگرایان تندرو با در اختیار گرفتن نخستوزیری ایتالیا بهطور مستقیم یکی از چهار کشور اصلی قاره سبز را فتح کردند تا بنبست فتح کشورهای بزرگ برای خود را شکسته باشند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، راستهای افراطی پشت در ساختمان نخستوزیری فرانسه نشستهاند تا ببینند آیا مردم این کشور هفته آینده در دور دوم انتخابات پارلمانی اجازه ورود به آنها میدهند یا نه. آنها در دور اول انتخابات نشانه مثبتی دریافت کرده و با کسب 33 درصد از آرا حزب اول شدند. پیش از این آخرین دولت راست افراطی در جنگ جهانی دوم بر پاریس حاکم بوده است. از این رو بر سرکار آمدن آنها میتواند پدیده جالبی باشد. آنها از جهات دیگری نیز جالبند. بهعنوان مثال افراطی بودن راستهای افراطی را میتوان از ترکیب رهبری آن نیز دریافت. مارین لوپن 56ساله که رهبری معنوی جریان راست افراطی را از پدر ثروتمندش به ارث برده، رهبر معنوی حزب اجتماع ملی باقیمانده اما جایگاه رسمی رهبری حزب را به جردن باردلای 28ساله داده که سابقه فقر دارد و از فعالیتهای مجازی شناخته شده است؛ یکی پیر و یکی جوان، یکی آقازاده و یکی بچه رعیت، یکی پولدار و یکی فقیر، یکی متعلق به سنتی پنهانکار و یکی متعلق به نسلی که همه چیزشان در فضای مجازی قابل مشاهده است. راستهای افراطی نشان دادهاند میتوانند از دگم و ترسناک بودن خارج شده و تا حدودی معتدل شوند. نتایج اولیه انتخابات نشان میدهد حزب اجتماع ملی با 33 درصد اول شده و ائتلاف چپها با 28 درصد و جریان میانه به رهبری امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه با 20 درصد، دوم و سوم شدهاند.
اتفاقی قابل تامل
درصد مشارکت مردم فرانسه در انتخابات پارلمان اروپا در 9 ژوئن (20 خرداد) 51 درصد بود. در این انتخابات حزب راست افراطی اجتماع ملی موفق به کسب 31.5 درصد آرا شده و به حزب نخست تبدیل شد. امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه در پیامد این اتفاق پارلمان فرانسه را بهطور غیرمنتظرهای منحل کرد به این امید که با ایجاد هراس نسبت به روی کارآمدن راستهای افراطی بتواند درصد مشارکت را بالاتر ببرد. او درصد مشارکت را بالاتر برده و به 60 درصد نزدیک کرد اما آرای راستهای افراطی از 31.5 درصد انتخابات پارلمان اروپا به 33 درصد در انتخابات پارلمانی افزایش یافت.
نکات
1. فرانسه درحال تجربه تغییر و تحولاتی است که بررسی آنها میتواند برای دیگر کشورها نیز سودمند باشد. این کشور به دلیل شروع سریعتر گامهای پیشرفت و تغییر، زودتر از دیگران که در دیگر بخشهای صف توسعه قرار دارند مقاطع مختلف را تجربه میکند. در ادامه تلاش شده برخی از نکات مهم درباره وضعیت سیاسی فرانسه بررسی شوند.
2. نشریه آمریکایی پولیتیکو نوشته است تنها هدف مکرون از انحلال پارلمان فرانسه پس از شکستش از راست افراطی در انتخابات پارلمان اروپا «توقف پیشروی فرانسه به سوی افراطگرایی» بود. پولیتیکو نتایج دور اول این انتخابات را اما تحقیری برای ماکرون توصیف کرد که او را در مقابل انتخابی تلخ قرار داده: «هر چیزی که دارد را به پای متوقف کردن راست افراطی بریزد یا تلاش کند آنچه از جنبشش قبل از مرگ آن باقی مانده را حفظ کند.»
3. میزان آرای راست افراطی همزمان با افزایش میزان مشارکت نسبت به دور قبلی انتخابات پارلمان فرانسه بالاتر رفته است. درصد آرای راست افراطی تقریبا مشابه آرایی است که این جناح در انتخابات پارلمانی کسب کرد. این پدیده نشان میدهد دوقطبی ساختن جامعه نتایج مدنظر مکرون را به دنبال نداشته است. او با انحلال پارلمان قصد داشت خطر راستهای افراطی را بزرگنمایی کرده و به این وسیله درصد مشارکت را بالا برده و آرای راست افراطی را رقیق کند که شکست خورد.
4. پیروزی راستگرایان در فرانسه دیگر آرزوی دور و درازی نیست. راستگرایان تندرو با در اختیار گرفتن نخستوزیری ایتالیا بهطور مستقیم یکی از چهار کشور اصلی قاره سبز را فتح کردند تا بنبست فتح کشورهای بزرگ برای خود را شکسته باشند. این جناح پیش از این در کشورهای کوچکتر و کماهمیتتر قدرت گرفته بودند.
5. تا پیش از این جغرافیای کشورهای شرق اروپا محل حضور راستهای افراطی بود. آنها کشان کشان خود را به اتریش و ایتالیا در مرکز نیز رساندند اما تنها در دولتهای ائتلافی حضور داشتند. با این حال آنها مدتی بعد به نخستوزیری ایتالیا یورش برده و حالا در آستانه فتح این مسئولیت در فرانسهاند. در هلند نیز راستهای افراطی به پیروزی نسبی رسیدند اما برای تشکل دولت ائتلافی از خیر نخستوزیری گذشته و آن را تقدیم رئیس سابق سازمان اطلاعاتی این کشور کردند.
6.ائتلاف «جبهه مردمی جدید» متشکل از نیروهای چپ میانه، سبز و چپ است اما بهطور کلی چپ شناخته میشود، زیرا حتی جریانات میانه آن نیز متمایل به چپ هستند. حضور بخشی از جریانات میانه در ائتلاف جبهه مردمی و نه ائتلاف میانهروی مکرون نشان میدهد جریانات میانه متمایل به چپ، به دلیل سمت و سوهای راستگرایانه ائتلاف مکرون از او دوری کردهاند. این مساله باعث فراگیرتر شدن ائتلاف چپگرای «جبهه مردمی جدید» و کوچکتر شدن ائتلاف مکرون شده است. مشکل مکرون اما فراتر از این مسائل است. مکرون که در راس جناح میانه ایستاده نهتنها به دلیل رویگردانی چپ میانه لاغر شده، بلکه راستها و راستهای میانه نیز از او دورند. مکرون که در دولت سوسیالیست فرانسوا اولاند حضور داشت حالا نه چپ است و نه موفق به جذب تمام جریانات میانه و راستی شده که به دیدگاههای کنونی وی نزدیک هستند.
7.راستگرایان افراطی در انطباق با جامعه فرانسه و سنتهای معاصر آن کمی نظرات خود را تعدیل کردهاند. یهودیستیزی را پاکسازی کرده و درخصوص مسلمانان نیز تاکید کردهاند تا چند سال بعد و انتخابات ریاستجمهوری، کاری به روسری زنان مسلمان نخواهند داشت. آنها همچنین خروج فرانسه از اتحادیه اروپا و ناتو را کنار گذاشته و از نزدیک نشان دادن خود به روسیه فاصله گرفتهاند. واقعیتهای سیاسی، نیاز به رای آوردن در انتخابات و آشکار شدن تبعات برخی از سیاستها بر رهبران باعث این تعدیلها شدهاند.
8.پیروزی نهایی راست افراطی در انتخابات پارلمان سکته یا مرگ طرح استقلال استراتژیک اروپا، تشکیل ارتش اروپایی یا تشکیل ستون اروپایی در داخل ناتو به حساب خواهد آمد.
9.حضور راست افراطی در نخستوزیری فرانسه و افزایش جنب و جوش این جریان در قالب حزب جمهوریخواه آمریکا ضربهای بزرگ به اوکراین وارد خواهد کرد. در وضعیت رویگردانی راستهای افراطی از سیاست خارجی نظامی و بینظمیهای دوره استقرار احزاب جدید و متفاوت با نظم قبلی، مسکو پیشروی قابل ملاحظهای در قضیه اوکراین خواهد داشت.
10. شکست انتخاباتی مکرون از راستهای افراطی به دلیل سنگینی مانع از دیدن دنباله این شکست شده است. مساله فقط شکست مکرون از ائتلافی که اول شده نیست. او از ائتلاف دوم نیز شکست خورده است. پیر هاسکی کارشناس مسائل سیاسی بر این باور است که فرانسه رئیسجمهوری خواهد داشت که پیروانش در پارلمان رتبه سوم خواهند بود و حتی به رتبه دوم هم نخواهند رسید. او میگوید: «بنابراین، [مکرون] یک اشتباه دیگر در آنجا مرتکب شد؛ زیرا فکر میکرد آنها [چپها] نمیتوانند به این سرعت متحد شوند.»
مردم فرانسه مکرون را متکبر و نخبهگرا میدانند و به همین دلیل از او رویگردان شدهاند. در مقابل این وضعیت راستهای افراطی با جهتگیری مخالف مکرون و تاکید بر هزینههای زندگی و ضدیت با مهاجران به موفقیت بزرگی دست یافتهاند. مشکلات معیشتی، هویتی و احساس فروافتادگی در جامعه پیشران راستگرایی افراطی در اروپا و فرانسه شده است.
جوانگرایی و انطباق با جامعه
فرانسه در انتخاب مکرون به ریاستجمهوری تمایل یا حرکت خود به سمت نیروهای جوان را نشان داد. مکرون نیز برای تعدیل رأس رهبری کشور قصد داشت با برگزیدن فردی مانند الیزابت بورن برای نخستوزیری در برههای از دوره ریاستجمهوری خود این مساله را تعدیل کند. او اما در دور دوم ریاستجمهوری خود تصمیم گرفت با نصب گابریل اتل 35 ساله با جوانگرایی انطباق بیشتری بیابد. جوانگرایی و بهکارگیری نیروهای جدید در فرانسه نشان میدهد این کشور سریعتر خود را با تحولات منطبق کرده است. همزمان انگلیس نیز شاهد حضور نخستوزیران نسبتا جوان از لیزتراس تا ریشی سوناک بوده، حتی در آلمان محافظهکار نیز همزمان با اندکی کاهش سن صدراعظم دیگر مسئولیتها نیز شاهد جوانگرایی شدند گرچه به اندازه فرانسه و انگلستان نبوده است.
در مقابل سیستم حکمرانی چین و روسیه همچنان معتقد و مصمم به استفاده از نیروهای قدیمی با سن بالاست. مادامالعمر شدن ریاستجمهوری شیجینگپینگ در چین و عقبگرد از انتخاب وزیرخارجه جدید و جوان به وانگئی باتجربه این مساله را نشان میدهد. هرچند وزیرخارجه سابق این کشور به دلیل ارتباط با آمریکا برکنار شد اما با گزینه جوانی جایگزین نشد. در روسیه نیز پوتین همچنان رئیسجمهور است و میشوستین نخستوزیر او بیشتر از آنکه نیرویی سیاسی به نظر برسد، یک نیروی اداری قدیمی است. آمریکا نیز درگیر کهنسالان شده هرچند در سایه بروز مشکلات برای بایدن، احتمال دارد حزب دموکرات گزینه جدیدتری به انتخابات تزریق کند. اگر حزب دموکرات دست به این کار بزند احتمال دارد جمهوریخواهان نیز دست به تعویض ترامپ برای رقابتهای پیش رو بزنند که البته بعید است. در غیر این صورت آمریکا تنها با به ریاستجمهوری رسیدن یک دموکرات جوان به صف جوانگرایی وارد میشود.
وضعیت چین و روسیه به همراه دموکراسیهای جامدشده مانند هند، ترکیه و رژیمصهیونیستی به لحاظ جوانگرایی چندان خوب نیست. این دولتها با اقتدارگرایی طولانیمدت به دستاوردهایی رسیدهاند اما به نظر نمیرسد با مخاطراتی که این مسیر به دنبال داشته جان سالم به در ببرند. ترکیه با اردوغان وضعیت نابسامانی را در طول جریانات موسوم به بهار عربی تجربه کرد، روسیه درگیر جنگ اوکراین شده و رژیمصهیونیستی نیز با جنگ طوفان الاقصی مواجه است. در سویی دیگر هند نیز علیرغم توانمندیهای خود به دلیل برخی تحرکات در حوزه کشمیر و بر ضد مسلمانان در وضعیتی قرار گرفته که حتی تجزیه آن در دهههای آتی محتمل شده است. این موضوع به معنای بسامان بودن اوضاع کنونی کشورهایی که دست به جوانگرایی زدهاند نیست زیرا آنها نیز با دشواریهای بزرگی دستوپنجه نرم میکنند اما این کشورها بخشی از راهحل خود را جوانگرایی تشخیص دادهاند. کشوری که فارغ از جناحهای برسرکار، شاهد حضور دولتی با رهبر و رهبرانی جوان نباشد دچار مشکلات متعددی خواهد شد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/