شهید هنرمند مازندرانی که کومله و ضد انقلاب هم برایش گریستند

روایت و سرگذشت شهدا روایت و درس عبرت برای همه آنانی است که می‌خواهند در زندگی از اسطوره‌ها بشنوند و در خاطرات رنگی زندگی شان درس عبرت و آزادگی بگیرند، شهید دیوسالار یکی از شهدای هنرمند مازندران است که آوازه اخلاقش در نوشهر پیچیده است ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ساری، از همه داشته‌هایشان گذشتند و  کوله پشتی‌ها را به دوش گرفتند تا به جایی بروند که امروز قطعه‌ای از بهشت شده است، آری مقصد آنان جبهه‌ای بوده که هشت سال خون و مین و باروت و گلوله، هشت سال حماسه، هشت سال مردانگی، هشت سال افتخار و دلدادگی و هشت سالی که هیچگاه از ذهن ها پاک نخواهد شد، بود.

دلیرمردانی که یک وجب از خاک میهن خود را به دشمن ندادند، رفتند تا نشان دهند که می‌توان از آرامش و آسایش این دنیا برای رسیدن به مطلوب ازلی گذشت. 

 رزمندگان و شهدایی که خاطراتشان درس‌های آموزنده برای تجلی انسانیت است و امروز همه ما وام دار حماسه آفرینی‌های آنانی هستیم که با اقتدا به حضرت سیدالشهدا (ع) و با سربندهای یا زهرا (س) راه شهادت را در پیش گرفتند.

مین‌هایی که چاشنی نقاشی  شهید تخریب چی شدند

رزمنده مازندرانی دوران دفاع مقدس برادر شهید هنرمندش را اینگونه توصیف و تعریف می‌کند: رمضانعلی توی نقاشی کردن دستی توانا داشت و با هنر نقاشی‌اش، مین ها و مواد منفجره را به زیبایی به تصویر می‌کشید، گویی که همه آنها در نقاشی‌هایش خنثی می‌شد‌.

حاج صفر دیوسالار یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و برادر شهید هنرمند دیوسالار، اهل شهرستان نوشهر استان مازندران است که در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم از روزهای حضور خود و برادران دلیرش در جنگ روایت می کند؛ روزهایی که آتش و خون را با گوشت و پوست خود احساس کرده بودند و با خلق صحنه‌هایی از ایثار، گذشت و رشادت برای آب و خاک جنگیدند، همچون گنجینه گرانبهایی که باید حفظ شده و مانند امانتی ارزشمند به دست نسل‌های بعدی برسد.

 این رزمنده که در حال حاضر هم شاعر آئینی و مداح اهل بیت (ع) است به ما می‌گوید: دفاع از آن جهت مقدس بود که ما حق بودیم و دشمن ناحق، ما برای حفظ دین، خاک، وطن و ناموس، شرافت و امنیت مقاومت می‌کردیم اما دشمن طمع تعرض به خاک و ناموس و قداست دین و کشور ما را داشت.

این رزمنده نوشهری در ادامه می‌گوید: هشت سال مقاومت حق علیه باطل، هشت سال دفاع و پایداری یک ایران با حدود 30 کشور که همگی برای براندازی حکومت جمهوری اسلامی با تمام قدرت بر علیه ملت مظلوم ایران اسلامی جنگیدند و از بمباران شهر تا تعرض به نوامیس و بمباران شیمیایی حلبچه و هزاران مجروح و مصدوم و هزاران بلایای دیگری که بر سر ملت ایران آوردند اقدام کردند اما دفاع ما از این جهت مقدس بود چون ما آغازکننده جنگ نبودیم.

حاج صفر دیوسالار می‌افزاید: هشت سال با حضور رزمندگان، ایثارگران و تمام ملت شهید پرور ایران از کیان مرز و بوم و مقدسات دین و قرآن دفاع کردیم از آنجا که وعده خدا حق است و حق پیروز خواهد بود ما نیز در جنگ افتخار آفریدیم.

این برادر شهید نوشهری می‌گوید: ما با مقاومت و ایستادگی پیروز جنگ شدیم اگر چه حدود 210 هزار شهید و جانباز و آزاده دادیم و فداکاری‌ها و ایثارگری‌ها در این جنگ از سوی ملت ایران به فرماندهی فرمانده کل قوا امام راحل شد اما در نهایت به جهان ثابت کردیم که ایران و ایرانی برای حفظ دین و خاک و وطن تا پای جان می‌ایستند.

رزمنده دفاع مقدس ادامه می‌دهد: بسیجیان برای این که خود را در جهان به آن قله رفیع ایستادگی و مقاومت و دینداری برسانند جان خود را فدای کشورشان و اعتقاداتشان کردند و می‌کنند.

دیوسالار با اشاره به حضور خود در دوران دفاع مقدس می‌گوید: به مدت شش ماه به منطقه جنگی فیاضیه آبادان کنار رود بهمن شیر اعزام شدم و دو ماه هم به‌عنوان نیروی داوطلب در آن منطقه در شرایط سخت که یکسره در جبهه بودیم خدمت داشتم ؛ در زمان شروع حصر آبادان من و برادرانم احساس کردیم تکلیف بر گردن ماست تا در جبهه‌ها حضور داشته باشیم و من در آبادان، برادر دیگرم در منطقه جنگی جفیر بود که به درجه جانبازی مفتخر شد، دیگر برادرم در مریوان و برادر دیگر من رمضانعلی که به فیض شهادت نائل آمد ابتدا در جوانرود کردستان و سپس در جنوب کشور در پاسگاه زید منطقه هورالعظیم حضور داشت که در سال 64 هم در همان منطقه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

این رزمنده نوشهری با اشاره به خاطرات برادر شهیدش سخن می‌گوید:‌ خصوصیات اخلاقی ایشان را باید کتاب‌ها نوشت و شهادت حق این پرستوی مهاجر ما بود، آری او پاسدار شهید رمضانعلی دیوسالار تخریب‌چی و غواص لشکر 25 کربلا بود.

دیوسالار ادامه داد: به یاد دارم روزی را که سرگرد مهدی هاشمی رهبر فدائیان امام به وسیله گلوله تانک ترکش خورد و با ماشین شرکت نفت ایشان را به بیمارستان بردیم با اینکه از ناحیه سر به سختی مجروح شده بود اما روی تخت بیمارستان بلند زمزمه می‌کرد و می‌گفت "کار صدام تمام است، خمینی امام است؛ استقلال و آزادی جمهوری اسلامی آخرین پیام است".

وی درباره خاطرات خود ادامه می‌دهد: پرستاری که در اتاق بود به او گفت لطفاً آرام باشید، مجروحین دیگر هم اینجا هستند اینجا بیمارستان است اما سرگرد برگشت و به پرستار گفت آیا مجروحین خواب هستند؟ و پرستار گفت نه اکثر مجروحین بیدار هستند و ایشان گفت پس اگر مجروحین بیدار هستند با شنیدن نام امام خمینی شفا پیدا می‌کنند.

 براستی رزمندگان و دلاور مردان ما با عشق به ولایت جانفشانی کردند و در نهایت سرگرد هاشمی عزیز در تهران به دست منافقین کوردل ترور شد و به شهادت رسید و من هم افتخار داشتم که در بهشت زهرای تهران بر سر مزارشان مشرف شوم.

این رزمنده دلاور مازندرانی می‌گوید: آری جبهه تعطیلی نداشت هر لحظه از آن می‌توانست با یک آتش تهیه 20 دقیقه‌ای و تک یا پاتک صحرای کربلا شود و عزیزان ما را جلوی چشمان ما پرپر کنند.

وی می‌افزاید: خاطرات سوزناکی در چند ماه حضورم در دوران دفاع مقدس دارم و اینکه صبر و استقامت و قدرت معنوی رزمندگان فراموش شدنی نیست؛ یادم می‌آید که شب عاشورا بود امام جمعه آبادان و همراهانش به منطقه ما آمده بودند و من در بین رزمندگان مشغول نوحه‌سرایی بودم.

او اضافه می‌کند: رزمندگان چه خالصانه سینه می‌زدند و چه عاشقانه به عشق امام حسین عزاداری می‌کردند، ناگهان در یک مرتبه دشمن شروع به حمله کرد و آتش بلند شد و دشمن  با هلی کوپتر، تانک و خمپاره حمله را آغاز کرد و یادم نمی‌رود که بچه‌ها انگار نه انگار که تیر و آتش از زمین و هوا می‌بارد به عزاداری و سینه‌زنی به عشق اباعبدالله الحسین آنقدر ادامه دادند و تکان نخوردند تا اینکه آتش باران دشمن خاموش شد و همیشه این مراسمات معنوی روحیه، توان و مقاومت رزمندگان را تقویت می‌کرد.

این رزمنده نوشهری با اشاره به اینکه خاطرات زیاد است اما فقط دوربین خداست که تمام صحنه‌ها را ثبت و ضبط می‌کند و در روز قیامت جلوی چشمان ما به نمایش می‌گذارد، می‌گوید: امروز دفاع هنوز ادامه دارد و ملت انقلابی و ولایی ما ضمن هوشیاری باید آمادگی لازم را در هر شرایطی برای رویارویی با دشمن داشته باشند.

این رزمنده نوشهری در ادامه گفت‌وگویش با بیان اینکه شهدا با ایثار جان خود امنیت و آسایش را به کشور هدیه کردند، از برادر پاسدار شهیدش تعریف می‌کند: شهید رمضانعلی دیوسالار پاسدار تخریب چی و غواص لشکر 25 کربلا در ماه رمضان سال 1343 در منطقه کرکرودسر شهرستان نوشهر بدنیا آمد و در زیر سایه پدر و مادری مهربان و مذهبی رشد یافت و در تیرماه 1364 در جبهه هورالعظیم در عملیات قدس 2 به درجه رفیع شهادت رسید. 

این رزمنده و مداح نوشهری از اخلاق مداری و مردم داری و صبر شهیدشان سخن می‌گوید: رمضانعلی در اخلاق و کردار سرآمد خاص و عام بود، مداح و  قاری قرآن بود و لحن و صوت زیبا و بسیار دلنشینی داشت و هنرهای دستی با چوب می‌ساخت. از خوبی و نجابت و صبر شهید هر چه  بگویم کم گفته ام. به یاد دارم یک روز شخصی تعریف میکرد که دوبار با سطل روی سر شهید آب پاشیدم و پا به فرار گذاشتم، و شهید به دنبالم آمد ترس از برخورد شهید را داشتم اما او با لبخند مرا بوسید. 

وی یادآور می‌شود: شهید رمضانعلی زندانبان زندان سپاه پاسداران نوشهر هم بود و اکثر زندانیان از  منافقین، دموکرات، کومله و ضد انقلابی‌ها بودند و آنقدر اخلاق نیکو و تواضع فوق العاده‌ای داشت که پس از شهادتش زندانیان در زندان مراسم یادبودی گرفته بودند و به یادش دست سازه های چوبی  زیبایی را ساختند و برای پدر و مادر شهید فرستادند. 

به گفته وی، شهید رمضانعلی عاشق ماه رمضان بود چرا که در این ماه پربرکت به‌دنیا آمده بود و به گفته همرزمانش هم در نیمه های شب بیرون از سنگر و در زیر باران با اشک با خدا راز و نیاز می‌کرد. شهید رمضانعلی تخریب چی و غواصی که عاشق امام خمینی (ره) و دین و ولایت بود و در اخلاقش آنقدر فروتنی داشت که حجت‌الاسلام حسینی امام جمعه وقت همیشه می‌گفت که به شهید رمضانعلی غبطه می‌خورد.

برادر شهید دیوسالار می گوید: شهید تخریب چی در نقاشی کردن دستی توانا داشت و با هنر نقاشی‌اش مین ها و مواد منفجره را به تصویر می‌کشید و یکسال پس از شهادتش شخصی بنام آقای رییسی از اهواز پیش من که وصی برادرم هم بودم آمد و نقاشی مین‌ها را برای چاپ کتابچه از ما گرفتند .

 این مداح نوشهری با اشاره به اینکه  شهید رمضانعلی اسطوره اخلاق و سرچشمه معرفت بود می‌گوید: آنقدر دارای بصیرت و بینش بالا و مملو از مودت و مهربانی و عاشق اهل بیت بود که از محبوبیت خاصی برخوردار بود و  پس از شهادتش حضرت آیت الله جوادی آملی از بزرگان و عالمان دین به منزل پدر و مادرمان آمدند و این توفیق دیدار نصیب ما شد و خوشحالمان کردند.

انتهای پیام/