حسرت تبریزی‌ها در پیاده‌روی جاماندگان زیارت اربعین

اندوه جاماندگان زیارت اربعین، روایت حسرتی است که با یاد شهید آل‌هاشم، کاروان اشک و آه را از مصلی تا گلزار شهدای وادی رحمت تبریز روانه خواهد کرد.

به‌گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، قدم‌به‌قدم، علم‌به‌دست و با بغض و اشک، قرار است قدم‌هایی روایت شوند که دوست داشتند امروز در کربلای حسین (ع) باشند اما قضای روزگار، چاره‌ای از دور ماندن از تماشای بین‌الحرمین نگذاشته است.

آری؛ این مردمان همواره دل در گرو حسین‌بن علی (ع) داشته‌اند و با شنیدن نام مقدس سیدالشهدا، اشک از چشمانشان سرازیر شده است.

روایت سوگ مردم تبریز برای حسین‌بن علی (ع)، روایت سوگ و اندوهی است که از دل تاریخ باید روایت شود؛ روایتی که سال‌ها، عزای اربعین حسینی در بازار تبریز برپا شده و امسال، در کنار رسم کهن‌سال تبریز قدیم برای عزای سیدالشهدا (ع)، جاماندگان زیارت اربعین، زن و مرد در کنار یکدیگر، قدم‌به‌قدم از مصلی اعظم امام خمینی (ره) و از مقابل ارک تبریز تا گلزار شهدای وادی رحمت خواهند رفت.

روایت زیارت اربعین و حسرت جاماندگان، دل‌های پریشان دور از حرم مانده را از حوالی صبح گرد هم آورده و میدان ساعت را به تماشای اشک‌های مردم تبریز گذاشته است.

امسال، حسرت زیارت اربعین مردم تبریز، گم‌شدهٔ دیگری دارد. امسال، حسرت حضور کسی با مردم تبریز است که سال‌ها حضور و مهربانی‌اش، دل‌های مردمان تبریز را با خود همراه کرده بود و امسال، نایب‌الزیاره‌های بسیاری دارد که چه در میان زائران اربعین و چه در میان جاماندگان، به جای او قدمی به سوی اباعبدالله‌الحسین(ع) خواهند برداشت.

حسرت حضور شهید آیت‌الله آل‌هاشم، حسرتی است که هنوز پس از گذشت چند ماه، داغ تازه‌ای است و مرور خاطرات او با مردمان این شهر، روضه‌ای دیگر است.

مردم تبریز، نایب‌الزیاره شهیدی هستند که با روی گشاده، سال‌ها همچون پدری مهربان، میزبان آنان بود و نایب‌الزیاره برادری هستند مالک دل‌های آنان شده بود.

در هر سویی از این شهر، روایت اندوه تازه است و داغ امام‌جمعه شهید و استاندار جوان، داغ بر دل نشسته مردمان تبریز است که باز هم به یاد آنان باشند.

مرد و زن و کودک و پیر و جوان، علمی به دست گرفته و آمده‌اند تا سیل عظیم جمعیت با کاروان اشک، به سوی گلزار شهدای تبریز روانه شود.

مرد جوانی، چفیه‌ای بر سر انداخته و پابرهنه، قدم‌به‌قدم همراه جاماندگان دیگر نوحه‌ای بر لب زمزمه می‌کند و پیرزنی دیگر، دست بر سینه اشک می‌ریزد و پیش می‌رود.

پیرمردی قدخمیده، گویی با حسرتی بزرگ بر دوش، می‌خواهد اندوه جاماندن از قافله عاشقان اباعبدالله‌الحسین(ع) را با قدم‌های خود در این راه جبران کند.

مادری دیگر، طفل خود را در آغوش گرفته و گویی، به‌یاد طفل شش‌ماهه حضرت رباب قدم برمی‌دارد تا علی اصغر را با یاد آن شیرخواره شهید بزرگ کرده باشد.

مردی مو سپیدکرده، حال دیگری دارد. او را می‌شناسم اما او نمی‌خواهد مردمان او را بشناسند و با همان صفا و صمیمیت همیشگی، در میان مردم آمده است تا خود را یکی از جاماندگان بداند.

آن مرد، روایت سال‌های اسارت فرزندان وطن در زندان‌های رژیم بعث را در سینه دارد و خوب می‌داند که جا ماندن از قافله، چه لحظه‌های اندوهباری با خود دارد.

از پشت سر که او را می‌نگرم، بغض گلویم را می‌گیرد. عکسی از سردار شهید علی تجلایی را بر پیراهن خود گره زده که به یاد رفیق شهیدش قدم بردارد.

گام‌هایی "به یاد رفیق شهیدم"، حکایت پارچه‌های گره‌خورده به پیراهن مردان و چادر زنان است که هرکس، به یاد شهیدی قدم برمی‌دارد.

روایت پیاده‌روی جاماندگان اربعین حسینی، روایت شهدای خدمت است که سال‌ها عاشقانه قدم در راه عاشورا گذاشته بودند و پرواز اردیبهشت،‌ آنان را نیز به قافله شهیدان رساند.

روایت جاماندگان، روایت مردمانی است که عاشورا و کربلا را در تمام لحظه‌های زندگانی خود می‌بینند و بار دیگر، در میان پرچم‌های سرخ و سیاه عزای سیدالشهدا(ع)، پرچم فلسطین را نیز به دست گرفته‌اند.

زنی را در مسیر می‌بینم که پرچم فلسطین را به دست گرفته و قدم‌به‌قدم پیش می‌آید تا یاد مادران به سوگ فرزندان خود نشسته را زنده نگه دارد.

آنچه می‌بینم کاروان باشکوه و بزرگی است که نوحه‌خوان و سوگوار پیش می‌آید تا خود را به گلزار شهدا برساند؛ شهدایی که کربلا را وطن خود می‌دانستند.

سیل عظیم جاماندگان زیارت اربعین حسینی، به‌سوی گلزار شهدا روانه می‌شود و روایت اندوه و سوگ مردم تبریز، بار دیگر بر سر مزار امام‌جمعه شهیدشان آغاز می‌شود.

جاماندگان زیارت اربعین، هرکدام بر سر مزار سومین امام‌جمعه شهید تبریز می‌آیند و با اشک و آه، به سراغ دیگر شهیدانی می‌روند که روزی، جان خود را فدای وطن کردند.

شهیدانی که امروز، دسته‌های سینه‌زنی مردمان تبریز را بر سر مزار خود می‌بینند و به‌یاد دسته‌های عزای لشکر عاشورا در روزهای جبهه می‌افتند.

حسرت جاماندگان، اندوهی دلخواه بود که با کاروان اشک و آه، از دل تبریز و در نظاره تاریخ، به‌سوی آرامگاه شهیدان این خاک، روانه شد و یاد امام جمعه شهید را زنده نگه داشت.

انتهای پیام/

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط