افول شبکه خانگی


امروز شواهد نشان می‌دهد که شبکه‌های نمایش خانگی به تدریج در حال پیمودن مسیری هستند که تلویزیون ایران پیش‌تر طی کرده و شکست خورده است. آیا این شبکه‌ها نیز به سرنوشت تلویزیون دچار خواهند شد؟

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، شبکه‌ نمایش خانگی در سال‌های اخیر به‌عنوان یک گزینه جدید و متفاوت برای تماشای محتواهای تصویری، به شدت مورد استقبال قرار گرفت و پلتفرم‌های خانگی روز به روز پرهوادارتر شدند. این شبکه‌ها با وعده محتوای باکیفیت، نوآورانه و بدون سانسورهای مرسوم تلویزیونی، بسیاری از مخاطبان به‌ویژه جوانان و نسل جدید را به خود جذب کردند؛ اما امروز شواهد نشان می‌دهد که این شبکه‌ها به تدریج در حال پیمودن مسیری هستند که تلویزیون ایران پیش‌تر طی کرده و شکست خورده است. آیا شبکه‌های نمایش خانگی نیز به سرنوشت تلویزیون دچار خواهند شد؟ در ادامه به بررسی این مسأله با نگاهی عمیق‌تر و نقادانه‌تر می‌پردازیم.
 
ادامه ممیزی
یکی از مهم‌ترین دلایلی که بسیاری از مخاطبان به شبکه نمایش خانگی روی آوردند، آزادی بیشتر در ارائه محتوای متنوع بود؛ آزادی‌ که در تلویزیون ملی به دلیل کنترل‌های دولتی و نهادهای نظارتی به شدت محدود شده بود. بااین‌حال به نظر می‌رسد پلتفرم‌های خانگی هم به تدریج در حال از دست دادن این مزیت هستند و صرفا تفاوتشان با تلویزیون در حد ارائه پوشش عرفی به جای پوشش رسمی باقی می‌ماند. از منظر مضمونی، اغلب سریال‌های شبکه نمایش خانگی این ظرفیت را دارند که با کمی تغییر در پوشش بازیگران و اصلاح برخی الفاظ و جملات، روی آنتن تلویزیون هم بروند. این موضوع نشان می‌دهد که سریال‌های خانگی تیغ انتقاد را بر زمین گذاشته‌اند و ترجیح می‌دهند داستان‌های ملودرام و جوان‌پسند را تحویل مخاطب بدهند.

از طرف دیگر، نظام ارزشیابی هم در بروز این وضعیت بی‌تقصیر نیست. در سال‌های اخیر بارها شاهد افزایش فشارهای نظارتی و ممیزی‌ها روی آثار شبکه‌ نمایش خانگی بوده‌ایم که بسیاری از آن‌ها عملا بی‌مورد هستند و برخی نیز کاملا سلیقه‌ای اعمال می‌شوند. این ممیزی‌ها که با هدف پایش محتوای فرهنگی و جلوگیری از آسیب‌های اجتماعی توجیه می‌شوند، در عمل منجر به سانسور محتوای مستقل و محدود کردن خلاقیت در تولید برنامه‌ها شده است. در واقع همین مسیر تلویزیون بود که باعث شد به تدریج محتوای آن به سمت یکنواختی، کلیشه‌گرایی و در نهایت بی‌کیفیتی سوق یابد. اکنون سوال این است که آیا شبکه‌های نمایش خانگی نیز به همین سمت حرکت خواهند کرد؟ آیا این شبکه‌ها قادر خواهند بود تا تعادل بین آزادی خلاقانه و نظارت‌های دولتی را حفظ کنند یا به سرنوشتی مشابه تلویزیون دچار خواهند شد؟ نکته مهمی که در این رابطه نباید از آن غافل شویم، این است که شبکه نمایش خانگی با تلویزیون اختلاف ماهوی دارد و تعیین رده‌بندی سنی در میان آثار خانگی، امری بسیار سهل‌الوصول خواهد بود. این شرایط با تلویزیون فرق دارد که باید مراقب بدآموزی برای کودکان و نوجوانان باشد. به عبارت دیگر، رده‌بندی سنی مخاطبان در شبکه خانگی توسط سازندگان آثار و مدیران پلتفرم‌ها اعلام می‌شود و اجرای آن برعهده خانواده‌هاست. از این روی، شبکه خانگی می‌تواند با ممیزی کمتری به موضوعات چالشی بپردازد که هم برای مخاطب جذاب هستند و هم می‌توانند امید داشته باشند که دردی را از جامعه درمان کنند.
 
کاهش کیفیت تولیدات: نتیجه فشارهای اقتصادی و نیاز به تولید انبوه
پلتفرم‌های شبکه‌ نمایش خانگی در ابتدا با تکیه بر بودجه‌های نسبتا بالاتر و سرمایه‌گذاری‌های خصوصی، تولیدات باکیفیتی ارائه می‌کردند که توانستند توجه مخاطبان را جلب کنند. بااین‌حال، افزایش هزینه‌های تولید، محدودیت‌های مالی و نیاز به تولید محتوا در زمان کوتاه‌تر برای رقابت با سایر پلتفرم‌ها، به تدریج کیفیت این تولیدات را تحت تأثیر قرار داده است. باید منصف باشیم و بپذیریم که شرایط اقتصادی کشور، به‌طور کلی در یک دهه اخیر سخت‌تر شده و امروز دشوار است که با این هزینه‌های سنگین، سریال‌های پرخرج زیادی در پلتفرم‌های خانگی تولید شوند.

جالب اینکه تکرار این الگو در تاریخ تلویزیون ایران نیز دیده می‌شود. با افزایش نیاز به تولید انبوه محتوا، کیفیت فدای کمیت شد و برنامه‌هایی که زمانی با دقت و کیفیت تولید می‌شدند، به سرعت و با کمترین هزینه به تولیدات انبوه تبدیل شدند. اکنون شبکه‌های نمایش خانگی نیز در مسیر مشابهی قرار دارند. این فشار اقتصادی نه‌تنها به کاهش کیفیت تولیدات منجر شده، بلکه موجب شده برخی از سریال‌ها و برنامه‌ها به‌طور کلی از نوآوری و خلاقیت فاصله بگیرند و بیشتر به سمت فرمول‌های امتحان ‌شده و تکراری حرکت کنند.

در حال حاضر، علاوه بر سه پلتفرم اصلی نماوا، فیلیمو و فیلم‌نت، پلتفرم‌های نسبتا پرتعداد دیگری هم هستند که تلاش می‌کنند به چرخه این رقابت وارد شوند. حتی برخی کمپانی‌ها هم که ذاتا به بیزینس دیگری مشغول هستند، در ماه‌های اخیر تلاش کرده‌اند به چرخه برنامه‌سازی در بستر نمایش خانگی وارد شوند.

این مجموعه‌ها طبیعتا تجربه کافی در عرصه ساخت آثار باکیفیت را ندارند و در گام‌های نخست ترجیح می‌دهند هزینه زیادی برای تولید آثار نمایشی که طبیعتا یکی از فعالیت‌های فرعی کسب‌وکارشان محسوب می‌شود، نکنند. بدین ترتیب است که فضای محصولات خانگی پرمحصول می‌شود؛ اما از تعداد آثار درجه یک در آن کاسته می‌شود. این اتفاق دقیقا برای تلویزیون ملی ایران هم افتاد و با افزایش تعداد شبکه‌ها، به مرور از کیفیت آثار کاسته شد و بودجه‌های زیادی صرف تولید برنامه‌های متوسط و ضعیف شد که می‌بایست آنتن را پر می‌کردند.
 
هجوم تبلیغات و تجاری‌سازی بیش از حد
یکی دیگر از مواردی که نشان می‌دهد شبکه‌ نمایش خانگی ایران در حال تکرار اشتباهات تلویزیون است، افزایش شدید تبلیغات در این پلتفرم‌ها است. در تلویزیون، افزایش تعداد و مدت تبلیغات تجاری یکی از مهم‌ترین دلایل ریزش مخاطبان بوده است و اخیرا کار به جایی رسیده که حتی در هنگام پخش مسابقات فوتبال خارجی نیز در دایره وسط زمین شاهد تبلیغات تجاری هستیم که به شدت مایه رنجش مخاطب می‌شود. تبلیغات افراطی و قطع برنامه‌های تلویزیونی برای نمایش تبلیغات، به تدریج تجربه تماشای مخاطب را خدشه‌دار کرد و منجر به از دست رفتن جذابیت تلویزیون برای بسیاری شد.

تبلیغات بازرگانی در شبکه نمایش خانگی نیز به وضوح از حد گذشته‌اند و این روند به‌طور روزافزون در حال مشاهده است. تبلیغات میان‌برنامه‌ای، اسپانسرهای متعدد و حتی درج محصولات تبلیغاتی در داخل محتوای سریال‌ها، نه‌تنها کیفیت تجربه تماشا را تحت تأثیر قرار داده، بلکه مخاطبان را از محتوای اصلی دور کرده است. این امر، شباهت زیادی به اشتباهات تلویزیون دارد و می‌تواند در درازمدت به کاهش اعتماد و علاقه مخاطبان به این شبکه‌ها منجر شود. جالب اینکه شاید بتوانیم به تلویزیون حق بدهیم که در قبال ارائه محتوای کاملا رایگان، از ظرفیت پیام‌های بازرگانی برای تأمین هزینه‌هایش استفاده کند؛ اما پلتفرم‌های خانگی که از مخاطبان حق اشتراک می‌گیرند، اخلاقا اجازه پخش این همه پیام بازرگانی را ندارند و انتظار می‌رود در این موضوع خاص از پلتفرم‌های بین‌المللی معتبر تبعیت کنند.

قحط‌‌الرجال یا چرخه معیوب نخبگانی؟
اساسا مهاجرت یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های اجتماعی جامعه امروز ایران است و طبعا نتایج آن در حوزه‌های مختلف هویدا می‌شود. شبکه نمایش خانگی هم از این امر مستثنی نیست و متأسفانه عرصه سریال‌های خانگی در حال تهی شدن از استعدادهای جوان است. از این منظر، چرخه نخبگانی در آثار خانگی که پشتوانه خصوصی هم دارند، به درستی کار نمی‌کند و مرور عوامل سریال‌های خانگی نشان می‌دهد که بخش زیادی از عوامل تکراری هستند. در این مورد، یک بحث جدی و نقادانه نیاز است که مشخص کند مهاجرت و کم شدن هنرمندان جوان خلاق و بااستعداد باعث این وضعیت شده یا اینکه استعدادهای جوان در کشور حضور دارند؛ اما مجال حضور در پروژه‌های شبکه خانگی را پیدا نمی‌کنند؛ زیرا سازندگان آثار ترجیح می‌دهند کار خود را با عوامل امتحان پس داده و شناخته شده پیش ببرند. اگر این روند ادامه یابد، شبکه نمایش خانگی ممکن است به جای تبدیل شدن به یک بستر خلاق و متنوع، به مکانی برای تولید محتوای متوسط و بدون نوآوری تبدیل شوند، همان‌طور که تلویزیون در سال‌های اخیر به شدت با این مشکل مواجه شده است.
 
بحران هویت و از دست دادن ویژگی‌های متمایز
یکی از دلایل اصلی موفقیت اولیه شبکه نمایش خانگی، توانایی آن در ارائه محتوایی متمایز و نوآورانه بود. این شبکه به‌عنوان جایگزینی برای تلویزیون سنتی با رویکردهایی جدید به میدان آمدند: داستان‌های تازه، روایتی متفاوت از زندگی اجتماعی و فرهنگ و موضوعاتی که در تلویزیون کمتر به آن‌ها پرداخته می‌شد.

اما به مرور زمان با افزایش فشارها و محدودیت‌ها، شبکه‌های نمایش خانگی نیز به سمت تولید محتواهای مشابه و تکراری سوق یافته‌اند. تولیدات جدید این شبکه‌ها، بیشتر به مجموعه‌هایی شبیه شده‌اند که در تلویزیون دیده می‌شود؛ با همان داستان‌های کلیشه‌ای و پرداختن به موضوعات محدود. این روند به از دست رفتن تمایز این شبکه‌ها از تلویزیون و کاهش جذابیت برای مخاطبان منجر شده است.

علاوه بر فقر شدید قصه، تلاش سازندگان سریال‌های خانگی موفق برای سوار شدن روی موج موفقیت یک فصل، اغلب فاجعه به بار می‌آورد. سریال «زخم کاری» که سومین فصل آن هم‌اکنون در حال انتشار است، نمونه کاملی از افول یک فیلمساز شاخص و نابود شدن تجربه یک سریال درجه ‌یک و جریان‌ساز به‌شمار می‌رود. تقریبا عموم مخاطبان شبکه نمایش خانگی اذعان دارند که آن صلابت، جذابیت و نوآوری که فصل اول «زخم کاری» را به‌عنوان یک نقطه عطف مهم در تاریخ شبکه خانگی به ثبت رساند، حالا با تکرار ملال‌آور همان الگوها، البته با کیفیت بسیار پایین‌تر، چهره سریال محمدحسین مهدویان را خدشه‌دار کرده است. «زخم کاری» تنها یک نمونه از این تکرار مبتنی بر سودآوری است که متأسفانه روند آن در سال‌های اخیر در شبکه خانگی باب شده است.
 
تکرار اشتباهات: پایان خوش یا سرنوشت تلخ؟
شبکه‌ نمایش خانگی امروز در دوراهی مهمی قرار دارد. از یک سو با حفظ آزادی‌های خلاقانه و ارائه محتوای متمایز می‌تواند به‌عنوان جایگزین واقعی برای تلویزیون باقی بماند؛ البته در صورتی که بتواند خودش را بازسازی کند و در برخی سیاست‌های کلی خود بازنگری انجام دهد. از سوی دیگر با تکرار اشتباهات تلویزیون از جمله محدودیت‌های محتوایی، کاهش کیفیت تولیدات، افزایش تبلیغات و از دست دادن استعدادها، خطر از دست دادن جایگاه خود را بسیار نزدیک می‌بیند. 

در نهایت، شبکه نمایش خانگی باید با تغییر رویکردهای خود، به سمت ارائه محتوای باکیفیت و خلاقانه حرکت و از تکرار اشتباهات تلویزیون دوری کند. اگر این شبکه‌ها نتوانند تعادل بین آزادی خلاقانه و نظارت‌های دولتی را حفظ کنند، ممکن است به همان سرنوشتی دچار شوند که تلویزیون ایران پیش از این تجربه کرده است: کاهش مخاطب، از دست دادن اعتبار و در نهایت، شکست.

منبع: صبح نو

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط