ایران بازدارندگی مقتدرانه را اعمال میکند
عماد آبشناس تحلیلگر مسائل منطقهای در یادداشتی با اشاره به پاسخ کوبنده ایران به رژیم صهیونیستی بیان کرد که این عملیات ایران موجب آن شده که یک بازدارندگی با آتش ایجاد شود که امنیت ایران و مردم ایران را تامین میکند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، عماد آبشناس، تحلیلگر مسائل منطقهای در یادداشتی برای خبرگزاری روسی اسپوتنیک با اشاره به پاسخ ایران به جنایات رژیم صهیونیستی و همچنین مسئله بازدارندگی نوشت که ایران بازدارندگی مقتدرانه را اعمال میکند. عملیات وعده صادق 2 عملا به یکباره همه چیز را به هم ریخت و همه نقشههای آمریکا و اسرائیلیها را زیر و رو کرد.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
در روابط بینالملل ما دو نوع بازدارندگی داریم یکی بازدارندگی سیاسی و دیگری بازدارندگی نظامی. بازدارندگی سیاسی معمولا یا با تحت قیمومیت قرارگرفتن کشورها برقرار میگردد و یا با توافقات و موازنههای بینالمللی؛ مثلا کشوری خود را تحت الحمایه کشور مقتدر دیگری قرار میدهد و با اعطای امتیازهای ویژه به آن کشور مقتدر از حمایت آن برخوردار میگردد و دیگران میدانند اگر احیانا به این کشور حمله کنند طرفشان آن قیم است.
برخی هم وارد ائتلافهای جمعی میشوند تا موازنه قدرت نظامی جمعی این ائتلافها موازنه امنیت برای آنها ایجاد کند و اگر کشوری بخواهد به یکی از اینها حمله کند متوجه باشد که با جمع اینها طرف خواهد بود.
بسیاری کشورها امیدوار بودند پس از جنگ جهانی دوم سازمان ملل شرایط حمایت سیاسی از تمامیت ارضی آنها را تامین کند و امیدوار بودند معاهدههای بین المللی موازنه بازدارندگی در مقابل دشمنان آنها ایجاد کند. این شرایط تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تا زمانی که جهان دو قطبی شده بود کج دار و مریز رعایت میشد اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایالات متحده احساس کرد که در جهان تک قطبی صاحب اختیار است و میتواند هر کاری دلش بخواهد انجام دهد و شروع کرد قوانین و توافقات و مقررات بینالمللی را به صورت سلیقهای زیر پا گذاشتن.
این سیاست ایالات متحده موجب آن شد که کل جهان به هم بریزد و برخی کشورها در معرض تهدید سیاست جدید آمریکا بودند به فکر آن بیافتند که دیگر نمیتوانند روز بازدارندگی سیاسی حساب باز کنند، یکی از این کشورها ایران بود که در معرض تهدیدهای متعدد تاریخی قرار داشت و هم کشورهای همجوار اطماعی نسبت به تمامیت ارضی و کلا موجودیت آن داشتند، هم ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی، هم اینکه برخی مثل اسرائیل علنا ایران را تهدید به حمله اتمی (به سخنرانی سال گذشته نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل رجوع کنید) میکنند.
حمایت کورکورانه ایالات متحده از اسرائیل در جنگ بر علیه فلسطینیان و بعد از آن لبنانیها و خودداری اسرائیل به تمکین به معاهدات و توافقهای بینالمللی و همچنین اقدامات آن در نسل کشی و کشتار غیر نظامیان "با سلاح و حمایت آمریکا" و حمایت بی چون و چرای آمریکا از اسرائیل که آن را به کشوری تحت قیمومیت آمریکا تبدیل کرده و... همه شرایطی ایجاد کردند که همه کشورهای منطقه به فکر بیافتند باید شرایطی برای تامین امنیت خود ایجاد کنند.
برخی از کشورهای منطقه که توان نظامی برای تامین امنیت خود نداشتند مجبور شدند که سر خم کنند و زیر بار زورگوییهای اسرائیل و آمریکا بروند برخی دیگر هم تلاش کردند با مقاومت به مقابله با این ماجرا بپردازند. تصور اینکه ماجرا فقط همان درگیری اسرائیلیها و فلسطینیها بر سر سرزمین است تصوری ساده لوحانه بیش نیست.
نتانیاهو به صراحت اخیرا در کنگره آمریکا مطرح کرد که اسرائیل به نیابت از آمریکا دارد در منطقه میجنگد. عملا هدف این است که همه کشورهای منطقه تحت قیمومیت آمریکا قرار گیرند و همه منابع خدادادی منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و همچنین موقعیت ژئوپولیتیک آنها در اختیار آمریکا قرار گیرد.
شاید برخی متوجه صحبتهای اخیر نتانیاهو مبنی بر اینکه یک خاورمیانه جدید ایجاد خواهد شد نشده باشند. بحث خاورمیانه جدید بحث جدیدی نیست، اولین بار در اواخر دهه شصت میلادی مطرح شد و هنری کسینجر که مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا شده بود و بعد از آن وزیر خارجه آمریکا شد از فردی به نام برنارد لوئیس خواست تا طرح خاورمیانه جدید که بر اساس منافع آمریکا تقسیم بندی شده بود را تهیه کند.
در اوایل دهه هفتاد میلادی این طرح که به طرح برنارد لوئیس هم معروف شد تهیه شد و بر اساس آن کشورهای موجود باید تجزیه میشد و در منطقه 14 کشور جدید ایجاد میشد به صورتی که این کشورهای کوچک تا ابد الدهر با هم درگیر باشند وهمه تحت کنترل و قیمومیت ایالات متحده قرار داشته باشند.
تنها کشور با ثبات در این منطقه هم میبایست اسرائیل بزرگ میبود. البته در این طرح نقشه اسرائیل بزرگ مشخص نشده ولی نقشه تجزیه کشورهای منطقه از جمله ایران که در آن زمان یکی از اصلی ترین متحدین آمریکا در منطقه بود ترسیم شده بود. عربستان سعودی، عراق، سوریه، اردن، لبنان، ترکیه و پاکستان و...همه باید تجزیه میشدند و حتی برخی کشورهای عرب منطقه که امروزه تحت قیمومیت آمریکا قرار دارند اصلا باید از نقشه پاک میشدند و طبق این طرح وجود اینها هیچ منطقی ندارد. تکرار میکنم، توجه داشته باشید این طرح زمانی تدوین شده که ایران شاه متحد اصلی آمریکا در منطقه بود.
پس از انقلاب اسلامی در ایران آمریکاییها امیدوار بودند از طریق راه اندازی یک جنگ میان عراق و ایران و حمایت همه جانبه آنها و دیگر متحدین شان از عراق شروع طرح خود را کلید بزنند و ایران را تجزیه کنند که با رشادت ایرانیان در جبههها این طرح با ناکامی مواجه شد.ایرانیها با خون خود وجب به وجب سرزمین خود را حفظ کردند.
شکست عراق در جنگ با ایران موجب آن شد که آمریکاییها به فکر بیافتند خود وارد عمل شوند و آنها افغاستان و عراق را اشغال کردند تا در نهایت ایران را اشغال کنند و کار را تمام کنند. در آن زمان هم آمدند و طرح تجزیه خاورمیانه را با عنوان طرح آتلانتیک مطرح کردند (چون طرح در نشریه آتلانتیک منتشر شد با این نام معروف شد). اما این ایرانیها بودند که آمریکاییها را در منطقه محاصره و زمین گیر کردند و تا آمریکاییها به خود آمدند متوجه شدند که از همه طرف مورد محاصره ایران و متحدین ایران قرار گرفتهاند.
به همین دلیل بود که آمریکاییها و متحدین شان آمدند جنگ در سوریه را راه انداختند و وقتی که داعش به 400 متری قصر ریاست جمهوری سوریه رسید طرحی موسوم به طرح مسیر توسط هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، مطرح شد و آمریکا برنامه ریزی کرده بود تا پس از سرنگونی دولت سوریه به سراغ ایران بیاید و کار را تمام کند. اما باز هم ایرانیها موفق شدند آنها را در سوریه شکست دهند و طرح تجزیه منطقه و بالطبع ایران ابتر ماند.
از حدود یکسال و نیم پیش هم آمریکاییها آمدند و طرح مسیر امید (همانی که نتانیاهو چند روز پیش نقشهاش را در مجمع عمومی سازمان ملل بالا برد) مطرح کردند و به اسرائیل چراغ سبز دادند تا هر بلایی میخواهد بر سر مردم منطقه بیاورد.
پس از نابودی غزه و نسل کشی فلسطینیها و... اسرائیلیها به سراغ لبنان رفتند تا پایگاه اصلی طرفداران ایران درمنطقه را هم مثل غزه در هم بکوبند و با کشتاری که راه انداختند و ترور رهبران جبهه مقاومت تصور کردند چون ایران هم واکنشی نشان نداده کار تمام است و دیگر میتوانند نقشههای خود را پیاده کنند و اسرائیلیها امیدوار بودند جایزه شان ایجاد اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات باشد و آمریکاییها بروند سراغ ایران و کار را تمام کنند.
به همین دلیل هم بود که نتانیاهو از نقشه خود برای خاورمیانه جدید شروع کرد صحبت کردن. البته ناگفته نماند که بسیاری از طرفداران و هواداران ایران در منطقه هم تحت تاثیر هجمه رسانهای رسانههای همسو با اسرائیل مخصوصا عبری عربی آن قرار گرفته بودند و تصور میکردند کار تمام است. مخصوصا که ایران بارها اعلام کرده بود که به دنبال دیپلماسی است و نه جنگ.
عملیات الوعد الصادق 2 عملا به یکباره همه چیز را به هم ریخت و همه نقشههای آنها را زیر و رو کرد، حتی در مخیله آمریکاییها و اسرائیلیها و متحدین منطقهای و غربی شان نمیگنجید که ایران بتواند به این شکل پایگاههای نظامی و امنیتی اسرائیل را در هم بکوبد.
شاید برخی متوجه نباشند اما این پایگاهها مورد حمایت پیشرفتهترین سامانههای دفاعی آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی قرار دارند و هیچ تکنولوژی ای نیست که در آمریکا و غرب باشد که برای تامین امنیت اینها استفاده نشده باشد، به قول معروف دیگر آخرش است.
حتی پایگاههای آمریکایی در منطقه از این تکنولوژیهای حمایتی برخوردار نیستند. این عملیات عملا موجب آن شد که ایران بگوید حالا که شاخه زیتون من را قبول نکردید سلاح ام را رو میکنم.
طبق نظر همه کارشناسان عملیات فوق العاده و به صورت غیر قابل پیش بینی موفق بوده و حتی شاید ایرانیها هم تصور نمیکردند بیش از 90 درصد موشک هایشان به اهداف اصابت کند و بتواند سامانههای دفاعی اسرائیل و آمریکا را رد کند ولی این موفقیت نشان داد که سامانههای دفاعیای که آمریکا و اسرائیل از آن صحبت میکنند درمقابل تکنولوژیای که ایرانیها به آن دست یافتهاند ناتوان میباشد.
آنها به خوبی میدانند قطعا ایرانیها خود را هم برای واکنشهای متقابل آماده کردهاند. هم اینکه توان آن را دارند که ضربههای بسیار سنگین تر وارد کنند و در عملیات الوعد الصادق 1 موفق شدند همه سامانههای دفاعی آمریکا و اسرائیل در منطقه را تجزیه و تحلیل کنند و در عملیات الوعد الصادق 2 طبق آن تحلیلها موفق شدند 90 درصد موشک هایشان را به هدف برسانند و اگر عملیات الوعد الصادق 3 در کار باشد ممکن است 99% موشکها به هدف برسد.
اگر ایالات متحده کمک کند ممکن است اسرائیل بتواند طبق ادعایش برخی اهداف اقتصادی و یا زیر بنایی در ایران را هدف قرار دهد، ولی آنها به خوبی میدانند ایران کشور بسیار بزرگ و پهناور با امکانات بسیار زیاد است و چنین عملیاتی نمیتواند ایران را نابود کند و فقط ممکن است به ایران ضرر برساند اما این مساله میتواند به ایران بهانه دهد اهداف غیر نظامی در اسرائیل و مخصوصا اهداف اقتصادی و زیربنایی را هدف قرار دهد. اهدافی که مانند پایگاههای نظامی مورد حمایت نیستند و اسرائیل کشوری نیست که تحمل چنین حملهای را داشته باشد. مخصوصا که دیگر متوجه شدهاند موشکهای ایران میتواند هر نقطه از اسرائیل را هدف قرار دهد و همه این موشکها میتوانند به هدف اصابت کند.
همچنین آمریکاییها به خوبی میدانند اگر آنها با اسرائیل در هر عملیاتی بر علیه ایران همکاری کنند منافع و نیروهای آنها تاوان آن را پرداخت خواهند کرد و همچنین کشورهای دیگر منطقه هم متوجه هستند که اگر به اسرائیل کمک کنند آنکه اسرائیل را زده اینها برایش عددی نیستند.
به این دلیل است که میتوان گفت این عملیات ایران موجب آن شده که یک بازدارندگی با آتش ایجاد شود که امنیت ایران و مردم ایران را تامین میکند و به دشمنان میفهمانند ایران از جنگ گریزان نیست و واهمهای از جنگ فراگیر ندارد اما به دنبال صلح است.
البته در پایان بد نیست اشاره کنم که برخی هستند که حقوق بگیر دشمنان میباشند و وظیفه شان ایجاد دلواپسی و دلهره در میان مردم ایران است و اینها لشکرهایی در گروههای اجتماعی برای انجام چنین کاری ایجاد کردهاند، بحث رسانههای آنها به کنار و برخی دیگر هم هستند که تحت تاثیر اینها قرار میگیرند.
واقعیت امر این است که بله، هر اقدامی میتواند ریسک بزرگی باشد و ممکن است عواقب سختی هم داشته باشد و هیچ کس جنگ را دوست ندارد اما زمانی فرا میرسد که مجبور هستید دشمن را سر جایش بنشانید تا موجودیت خود را تامین کنید و این اقدام ایران برای این کار بود.
انتهای پیام/