روایت خبرنگار تسنیم از بیروت/ ضاحیه؛ زندگی در بیم و امید


روایت "حامد هادیان" خبرنگار تسنیم از بیروت را در این گزارش می‌بینید، او به‌تازگی برای مشاهده تحولات جنگ در بیروت به‌سر می‌برد.

حامد هادیان، خبرنگار اعزامی تسنیم به بیروت در گزارش مکتوب دوم خود نوشته است:

فردای روزی که به بیروت رسیدم، هادی معصومی دنبالم آمد، پژوهشگر ایرانی که کار میدانی را هم رها نکرده است، یک موتور قراضه دارد که بهترین وسیله برای جابه‌جایی در این روزهای بیروت است، ترافیک در این روزهای بیروت سرسام‌آور است، برای رفتن به ضاحیه خیلی هم توی چشم نیست، از دیدنش خوشحال می‌شوم، وقتی می‌فهمد جا و مکان درست و حسابی ندارم می‌آید دنبالم و بعدش منطقه را نشانم می‌دهد، خودش هر روز به جاهایی که بمباران می‌شود سر می‌زند، بمباران مقری را که سید حسن نصرالله در آن شهید شد، از نزدیک دیده و ده دقیقه بعد از حادثه خودش را به آنجا رسانده بود، می‌گفت بعد از ترور کلی آدم را دیدم که بر سر و صورت می‌کوبیدند و در خیابان آمدند، بعد هم ‌گفت در یکی دو روز گذشته حزب‌الله توانسته است خودش را جمع و جور کند و دوباره عبور و مرور در ضاحیه برای غریبه‌ها سخت شده ، می‌گفت حزب‌الله در این روزها نمی‌گذارد خبرنگاران به‌راحتی از مراکزی که هدف قرار می‌گیرند فیلم‌برداری کنند، برای خودشان دلیلی دارند، شاید می‌خواهند روحیه مردم تضعیف نشود، هرچند زورشان به موتوری‌ها نمی‌رسد، از وسط شهر با موتور خودمان را به ضاحیه رساندیم، هر قدر نزدیک‌تر می‌شدیم خیابان‌ها خلوت‌تر می‌شد، در راه به کوله‌ام اشاره کرد و گفت: این تابلوست، ممکن است بهمان گیر بدهند."، زیر پا گذاشتیمش.

وارد که شدیم یک دسته کبوتر سفید در آسمان می‌بینیم، می‌گوید؛ "این بیچاره‌ها هم دیوانه شدند. اگر نزدیک محل انفجار باشند سکته می‌کنند یا از موج، جان‌شان را از دست می‌دهند، سگ و گربه‌ها هم وضع عجیبی دارند. مردم از منطقه خارج شدند و کسی نیست به آنها برسد."، به او می‌گویم؛ "در «ایرپن اوکراین» هم وقتی بعد از جنگ رسیدم همین وضع را دیدم، سگ و گربه‌هایی که می‌توانستند آدم بخورند"!

با موتور وارد ضاحیه شدیم و دانه دانه ساختمان‌های ویران‌شده را نشانم داد، هنوز مجوز فیلمبرداری نداشتم، گفت؛ "عکس نگیر، حتی اگر مجوز داشته باشی هم مشکل است".

ساختمان‌ها معمولاً ده‌طبقه است، و هر جا را که بمباران کردند با خاک یکسان شده است.
به هر ساختمان که می‌رسیم چند موتورسوار دیگر هم آنجا هم هستند، سرگرمی خیلی از اهالی که هنوز منطقه را ترک نکرده‌اند، همین دیدن و سیر ساختمان‌های ویران و آه کشیدن است. برخی از نیروهای حزب‌الله هم سوار همین موتورها و با لباس مبدل هستند تا کسی جاسوسی نکند، به‌سرعت هم تذکر می‌دهند.

یکی از موتوری‌های تماشاچی با صدای بلند می‌گوید؛ "یاربّ، سهّل!" یعنی؛ "خدایا آسان کن".

هنوز روی موتور بودم که چند نفری از ایران زنگ ‌زدند که؛ "کمک‌هایمان را چه‌جوری به لبنان برسانیم و چه‌کاری از ما بر‌می‌آید؟".

ضاحیه، کجایی؟

در گوشه جنوبی بیروت، محله‌ای قرار دارد که سال‌هاست با چالش‌های بی‌شماری روبه‌روست. ضاحیه جنوبی، منطقه‌ای که زمانی در دهه هفتاد تا نود میلادی آوارگان جنگ داخلی لبنان را در خود جای داده بود، سال‌هاست به نمادی از مقاومت و امید تبدیل شده است. این منطقه در زمان امام موسی صدر و با تلاش‌های او از یک زاغه به یک منطقه مسکونی تبدیل شد، هرچند هنوز هم بسیاری از مناطقش فقیرنشین است.

ضاحیه جنوبی یکی از شلوغ‌ترین بخش‌های بیروت است، جایی که وقتی در روزهای عادی اگر به آن می‌رفتی ممکن بود در حالت عادی به کسی تنه بزنی، چند سال پیش که برای اولین بار به آنجا آمدم از شلوغی‌اش تعجب کرده بودم، برای من بیشتر جایی بود شبیه میدان خراسان.

بوی باروت و نم

اسراییل در این روزها نقشه‌های آن‌لاین اینترنتی را در بیروت مختل کرده است و نقشه جایی در اردن را نشان می‌دهد، مجبوری با ماشین این‌ور و آن‌ور بروی یا پیاده و پرسان‌پرسان، در این وضعیت نمی‌دانم چرا آدم‌ها از من آدرس می‌پرسند، من خودم آدم آدرس بپرس بیروت به حساب می‌آیم.

مردم بیروت و لبنان دهه‌هاست به جنگ عادت دارند، ولی دوست خبرنگاری که در جنگ 33روزه هم در بیروت بود می‌گفت؛ "من فیلم‌ ویرانی‌های این روزهای ضاحیه را که می‌بینم یاد آن زمان می‌افتم که تقریباً در دو هفته کل منطقه با خاک یکسان شد و بعدش با چه زحمت و سختی دوباره ساخته شد، حالا بعد از بیست سال دوباره به همان جا برگشتیم".

ضاحیه جنوبی: زندگی در سایه جنگ و امید

در گشت‌وگذاری در کوچه‌پس‌کوچه‌های این محله، با مردمانی روبه‌رو شدیم که علی‌رغم سختی‌های زندگی، همچنان با روحیه‌ای قوی به آینده می‌نگرند، ام‌حسن، زنی 60ساله که سال‌هاست در این محله زندگی می‌کند، می‌گوید: "ما اینجا مثل یک خانواده بزرگ هستیم، در سختی‌ها کنار هم می‌ایستیم و از هم حمایت می‌کنیم".

اما زندگی در ضاحیه جنوبی همیشه آسان نبوده است، این منطقه بارها هدف حملات قرار گرفته و زیرساخت‌های آن آسیب دیده است، با این حال، ساکنان محله هر بار با عزمی راسخ‌تر به بازسازی پرداخته‌اند.

علی، جوان 20ساله‌ای که در یکی از مغازه‌های محله کار می‌کند، می‌گوید: "ما به آینده امیدواریم، درست است که مشکلات زیادی داریم، اما با همبستگی و تلاش می‌توانیم بر آن‌ها غلبه کنیم".

ضاحیه جنوبی شاید در نگاه اول محله‌ای معمولی به‌نظر برسد، اما در پس هر دیوار و هر چهره، داستانی از مقاومت، امید و زندگی نهفته است، داستان مردمانی که علی‌رغم تمام سختی‌ها، همچنان به آینده‌ای بهتر چشم دوخته‌اند. بمباران‌های این روزها در این منطقه حدود 40کیلومتری باعث شده است که جمعیت حدود یک میلیون نفری‌اش خالی شود.

 

 

زندگی روزمره در ضاحیه
در دهه‌های اخیر، ضاحیه شاهد بازسازی و توسعه بوده است، خیابان‌هایش با چراغ‌های نئون رنگارنگ و مغازه‌های شلوغی که کالاهای مختلفی را عرضه می‌کنند، همواره پرجنب‌وجوش است. بسیاری از ساکنان ضاحیه به‌خاطر روابط اجتماعی قوی‌ای که با هم دارند، این منطقه را خانه‌ای امن می‌دانند.

ضاحیه با مشکلاتی مانند تراکم بالای جمعیت، زیرساخت‌های قدیمی و نیازهای اقتصادی مواجه است، با وجود این مشکلات، مردم این ناحیه به سازگاری و همبستگی معروف هستند. در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از درگیری‌های دوره‌ای با اسرائیل، مسئله امنیت به یکی از دغدغه‌های اصلی تبدیل شده است.

حزب‌الله، به‌عنوان یک نیروی سیاسی و نظامی، تأثیر بسزایی در ضاحیه دارد. این گروه علاوه بر نقش سیاسی، ارائه خدمات اجتماعی و حمایتی به مردم منطقه را نیز به‌عهده دارد. فعالیت‌های حزب‌الله در منطقه باعث شده است ضاحیه به قلب مقاومت در برابر اشغالگران اسرائیلی تبدیل شود.

آواره‌ها کجا هستند

وضعیت آواره‌ها تعریفی ندارد، بسیاری در کشور پراکنده شدند و یا از کشور خارج شدند. برخی می‌گویند چیزی حدود 12 هزار نفر از کشور خارج شدند.
لبنان یکی از جنگ‌زده‌ترین کشورهای دنیاست، جنگ‌دیده‌های لبنان حتی می‌توانند بگویند هر ساختمان در چه‌جنگی تخریب شده است.
با هادی در کوچه‌های ضاحیه می‌چرخیم و بوی باروت و نم باران همه جا پخش است، یک ساختمان قدیمی را نشانم داد و گفت؛ "این یادگار جنگ داخلی است".

* * *

اسراییل ناعادلانه می‌جنگد هرچند نمی‌دانم کلاً جنگ عادلانه هست یا نه، ولی مدل جنگش با 2006 فرق کرده است، اسراییل دیگر نمی‌خواهد ضاحیه را دوهفته‌ای با خاک یکسان کند، هادی معتقد بود می‌خواهد مردم را در ترس نگه‌دارد و زجرکش کند، هرچند مردم بنا بر تجربه سال 2006، می‌دانند اگر اسراییل همۀ خانه‌ها را مثل آن موقع خراب کند، باز هم این حزب‌الله است که برایشان خانه بهتر خواهد ساخت وگرنه دولت لبنان یک سال است که تشکیل نشده است و عملاً لبنان دولت مرکزی ندارد.

 

خاک سرخ ضاحیه

با هادی به منطقه حاره حریک رفتیم، جایی که سید حسن نصرالله در آنجا شهید شد، کل منطقه در تاریکی فرورفته بود ولی نیروهای حزب‌الله اجازه نزدیک شدن به محل را نمی‌دادند، نمی‌ایستیم و بعدش به روضةالشهیدین و روضةالحورا می‌رویم یعنی جایی که فرماندهان شهید حزب‌الله جمع هستند، فرماندهانی که این چند روز بدون تشییع و در سکوت دفن شده‌اند. چند نفری آنجا روی قبرهای تازه و چندطبقه نشسته بودند و قرآن می‌خواندند. قبر چند کودک که در این چند روز شهید شدند هم آنجا دیدم. قبرهای تازه‌ای کنده‌ شده بودند، که به‌نظر برای افراد جدید بود، خاک قبرها را بیرون ریخته بودند، جنس خاک اینجا را نمی‌دانم، ولی خاک سرخی بود... .

انتهای پیام/+