دلایل سقوط اسرائیل در چاه آخرالزمان نتانیاهو
نتانیاهو جنگ خود را نبرد آخرالزمان میداند. اکنون خود آن جانیان باید به قضاوت بنشینند که با وجود این همه چالشهایی که پیش روی آنهاست، چقدر دوام خواهند آورد تا بخواهند آرزوی سلطنت و سروری بر دنیا را در ذهن خود بپرورانند؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نتانیاهو طی اظهار نظری تازه دوباره توهمات آخر الزمانی خود را به نمایش گذاشت. او گفته «از 7 اکتبر، ما جنگی را شروع کردیم برای موجودیت خودمان و من نام آن را «جنگ آخرالزمان» میگذارم. جنگ با دشمنان ما و محور شرارت آنها در جهت تامین امنیت ما و تضمین آینده ماست!» او پیش از این دیدگاه تلمودیِ خود را اینطور توضیح داده بود که «من دشمنان خود را تعقیب خواهم کرد و آنها را همانطور که در تورات نوشته شده، نابود خواهم کرد. وقتی دستور دادم حسن نصرالله ترور شود، همه میدانستیم که همه ملت پشت این تصمیم هستند...، تغییر موازنه قوا امکان ایجاد معاهدات جدید در منطقه را بههمراه دارد، زیرا اسرائیل در حال پیروزی است.»
این نوع نگرش سران اسرائیل نشان میدهد که آنها از از یک ایدئولوژی دینی برخوردارند، هرچند این ایده از سر توهماتی سرچشمه بگیرد که ریشه در هزاران سال ظلم و جنایتشان به اسم برقراری عدالت در جهان دارد. آنها در طول تاریخ همواره از دو دیدگاه خطرناک برخور بودهاند و در این باره حتی دست به کشتار انبیای الهی زدند: دیدگاه خودبرتربینی و دیدگاه نژادپرستانه.
دیدگاه خودبرتربینی در میان یهودیان صهیونیسم باعث شده است که آنها خود را به عنوان تنها قوم برگزیده خداوند تصور کنند. این باور به آنها این اجازه را میدهد که دیگران را به عنوان کارگران یا بردگان خود تلقی کنند و در نتیجه، هیچ تعهدی نسبت به غیرخود احساس نکنند. از نظر آنها، دیگر اقوام و ملل باید تحت سلطه و خدمتگزاری به آنها قرار گیرند و به همین دلیل، احساس مسئولیت و پاسخگویی نسبت به دیگران برایشان اهمیت ندارد. این طرز فکر به رفتارهایی منجر شده که در آن، حقوق و کرامت انسانهای دیگر نادیده گرفته میشود موجبات تشدید تنشها و درگیریها در سطح جهانی را فراهم بیاورد. در نتیجه، این دیدگاه نه تنها به آسیبپذیریشان منجر میشود، بلکه به گسترش نارضایتی و مخالفتهای بینالمللی نیز دامن میزند.
این خودبرتربینی از منظر آخرالزمانیِ تلمودی معنایی عمیقتر مییابد. بر اساس این آموزهها، یهودیان باور دارند که خداوند فردی به نام «ماشیَح» را به عنوان منجی معرفی خواهد کرد که بر مسند سلطنت نشسته و یهودیان را به عنوان سروران دنیا معرفی میکند. این تصوری که آن منجی باید یهودی باشد، ریشه در نژادپرستی و باورهای خودبرتربینانهی آنها دارد که البته مخالفانی را از بین خود یهودیان به همراه دارد. متأسفانه، افرادی مانند نتانیاهو و رهبران حامی مسیحیت صهیونیسم، از جمله رؤسای جمهور آمریکا که در مسند قدرت قرار دارند، با این ایده حکمرانی میکنند.
این دیدگاه نه تنها به احساس برتری نژادی یهودیان دامن زده، بلکه به توجیه رفتارهای تهاجمی و سلطهجویانه آنها نسبت به دیگر اقوام منجر شده است. به همین دلیل، این تصور که قوم یهود باید سرور دنیا باشد، از نادرستی و خطرناک بودن باورهای خودبرتربینانه نشأت میگیرد. این طرز تفکر در نهایت میتواند به نفرت و تبعیض علیه دیگر ملل و اقوام منجر شود و تأثیرات منفی بر روابط بینالمللی داشته باشد.
خوب است بدانیم در فرهنگ یهودی از آخرالزمان با واژه عبری "آخاریت هیامیم" (Acharit Hayamim) تعبیر میکنند. یهودیان به عبری به عصر کنونی "عولام حزه" (the Olam Hazeh) و به عصر آینده "عولام حبه" (the Olam Haba) نیز میگویند. یهودیان مانند مسلمانان و مسیحیان پیشگویی میکنند که در «آخاریت هیامیم»، منجی موعود ظهور خواهد کرد. موعود از دیدگاه یهودیان، ماشیح (Messiah) نام دارد. در یهودیت نیز نشانههای فراوانی نسبت به «آخاریت هیامیم» هم در تورات و عهد عتیق و هم در تلمود پیشگویی شده است منتها اکنون دستاویز یهودیان صهیونیست برای رقم زدن دنیایی پر از خشونت و ظلم و فساد شده است.
طرز تفکر این دست از یهودیان تندرو و آدمکش امثال نتانیاهو و رهبران آمریکا و طرفدار مسیحیت صهیونیسم، آنها را در یک سراشیبی تند تاریخی قرار داده که به مرور زمان زمینههای سقوطشان را فراهم میکند. چند علت برای این امر است:
اولین نکته، عدم ثبات آیین تحریفشده است.یهودیان صهیونیسم از آیینی تحریف شده پیروی میکنند، آیینی که به تصریح خودشان به دست خودشان نوشته شده است تا بقای آنها در دنیا و سلطنتطلبیشان را تضمین کند. سنت الهی نشان داده که هیچ آیینی جز دینی که خدا میخواهد، در زمین مستقر نخواهد شد و در پایان زمان، دین اسلام بر تمام ادیان غلبه خواهد کرد. این موضوع در دو آیه بهطور مستقیم از آینده خبر داده شده است: سوره توبه و سوره صف. در سوره توبه میخوانیم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ یعنی اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند. این آیه را با اندک اختلاف در متن، در سوره صف آمده است.
مسئلهی بعد درباره طرز تفکر صهیونیستها، مخالفت با فطرت بشر است. هیچ دین و آیینی وجود ندارد که برای رسیدن به قدرت و سلطنت، مجوز دهد که دیگران را از دم تیغ بگذرانند و حتی به خانهها، آبادیها و جنگلها رحم نکنند و آنها را تبدیل به ویرانه کنند. این نوع رفتار نه تنها به اصول انسانی آسیب میزند، بلکه ارزشهای اخلاقی و دینی را نیز زیر سؤال میبرد.
همچنین طرز تفکر صهیونیسم با واکنشهای جهانی همراه بوده است. از آنجایی که این اعمال و رفتار صهیونیستها بر خلاف فطرت بشری است، به مرور زمان موجی از بیداری جهانی را به همراه داشته است. به ویژه پس از ماجرای 7 اکتبر، جهانیان نسبت به سیاستهای خباثتآمیز آنها آگاهتر شدند و در بسیاری از کشورها اعتراضات و واکنشهای گستردهای شکل گرفت. این آگاهی عمومی، به همراه اتحاد مردم و سازمانهای بینالمللی در برابر این ظلم و ستم، میتواند به تغییرات جدی در سیاستها و رفتارهای صهیونیستها منجر شود و در گام بعدی آنها را بهسوی سقوط آزاد سوق دهد.
عدم احترام به حقوق بشر از دیگر عوامل سقوط اسرائیل پیرو مکتب خودبافتهشان است. صهیونیستها با نادیده گرفتن حقوق بشر و حقوق ساکنان فلسطین، به ایجاد نارضایتی و تنشهای دائمی دامن میزنند. این بیاحترامی به حقوق دیگران، نه تنها به بدنامی جهانی میانجامد، بلکه به انزوا و تنهایی سیاسی آنها منجر میشود.
اکنون خود آن جانیان باید به قضاوت بنشینند که با وجود این همه چالشهایی که پیش روی آنهاست، چقدر دوام خواهند آورد در حالی که همچنان آرزوی سلطنت و سروری بر دنیا را در ذهن خود میپرورانند؟ واقعیت این است که این آرزوها به وضوح با واقعیتهای موجود در تضاد است و شرایط کنونی به هیچوجه نشاندهندهای از تحقق این توهمات نیست. در دنیای امروز، با افزایش آگاهی جهانی و همبستگی ملتها در برابر ظلم و ستم، این طرز تفکر نهتنها به انزوا منجر خواهد شد، بلکه آنها را به سمت نابودی سوق داده است.
انتهایپیام/