از تله فیلم‌فارسی فرار کن

قطعا لکنت در روایت، اتفاقات خارج از منطق روایی اثر و حتی پرداختن بی‌دلیل مالکان سریال داریوش به جنجال‌های متعدد برای وایرال کردن هرچه بیشتر آن باعث می‌شود نتوانیم داریوش را جزء آثار قابل‌قبول امسال قرار دهیم.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، وقتی پوستر سریال «داریوش» حجازی‌فر منتشر شد با یک نگاه به آن، شباهت غیرقابل‌انکاری با «پوست شیر» محمودی برای مخاطب جلب‌توجه می‌کرد. حجازی‌فر در هر دو پوستر حضور دارد و نمای سه‌رخ از سمت راست صورتش گرفته ‌شده. تفاوت حجازی‌فر پوستر پوست شیر با داریوش در حجم مو و ریش‌ها و البته نمای مدیوم کلوزآپ در داریوش و کلوزآپ کامل در پوست شیر است. این شباهت در پوستر با آنکه سوالاتی را در ذهن ایجاد می‌کند اما نمی‌تواند ارتباط معناداری بین نام‌های پوست شیر و داریوش بسازد. چند هفته بعد از انتشار پوستر، اتفاق دیگری باز هم نام این دو سریال را به هم نزدیک می‌کند.

هشتم تیر فیلم‌نت پیامکی را برای تمام مخاطبانش با این عنوان ارسال می‌کند: «پوست شیر بر تن داریوش- سریال داریوش هم‌اکنون در فیلم‌نت» پیامک فیلم‌نت آنچه را پس از مشاهده پوستر داریوش به ذهن مخاطب آمده بود، تأیید می‌کند. داریوش سرمایه‌گذاری اصلی خود را نه روی خود اثر، بلکه روی موفقیت پوست شیر گذاشته، این سرمایه‌گذاری به‌حدی است که حتی مسئولان فیلم‌نت هم در لفافه داریوش را اسپین‌آف پوست شیر عنوان می‌کنند، اما چطور؟ سرتیپی، مدیرعامل فیلم‌نت در مصاحبه خود در دی‌ماه 1402، خبر از تصویربرداری اسپین‌آف پوست شیر در اردیبهشت 1402 می‌دهد، این زمان عملاً با زمان تصویربرداری داریوش منطبق است. در پاسخ به این سؤال که آیا واقعاً داریوش اسپین‌آفی از پوست شیر است یا خیر باید قاطعانه گفت خیر! اما باز هم داریوش به‌طرز مشخص و حتی اغراق‌شده‌ای روی پوست شیر مانور می‌دهد؛ مانوری که عملاً نه‌تنها دوامی ندارد، بلکه بلای جان داریوش هم می‌شود. بااین‌حال کلیدواژه‌هایی که در داریوش موضوعیت دارند، همان‌هایی‌اند که در پوست شیر دنبال می‌شدند، کلیدواژه‌هایی چون رفاقت، انتقام و البته ناموس‌پرستی. اما آنچه یک اثر را می‌سازد مشخصاً مفاهیم آن نیست، بلکه چگونگی قصه‌ای است که از این مفاهیم بازتاب پیدا می‌کند. داریوش برخلاف پوست شیر، در قصه گفتن لکنت دارد.

روایت پوست شیر را دو مؤلفه تبدیل به اثری موفق کرد؛ اول توانایی در حفظ نخ تسبیح اصلی داستان و دوم توانایی در برقراری نسبت میان کاراکتر‌ها، موضوعی که داریوش در هر دوی آنها امتیاز پایین‌تری نسبت به پوست شیر می‌گیرد. روایت اصلی داریوش و گره داستانی آن، موضوع طلاها و تغییر در شخصیت اصلی داستان یعنی داریوش است، نقطه‌ای که باید نسبت شخصیت‌ها حول همان تعریف شود. اما داریوش اگر در این نقطه متوقف شود شاید به پنج‌ قسمت هم نرسد، برای همین خرده‌روایت‌ها و گره‌های فرعی در فیلم‌نامه اضافه می‌شوند تا هم قصه طولانی‌تر و نسبت میان شخصیت‌ها آشکارتر شود. مثل ماجرای دعوای ناموسی بهرام و داریوش یا حتی ماجرای عاشقانه لیلا و وحید. خرده‌روایت‌های داریوش نه‌تنها از فیلمنامه بیرون می‌زنند و نمی‌تواند نسبت‌ها را به‌درستی شرح دهند، بلکه باعث کلافه کردن مخاطب و گم‌شدن قصه اصلی داستان می‌شوند. این داستان در پوست شیر کاملاً برعکس بود، خرده‌روایت‌ها در خدمت روایت اصلی قرار می‌گرفتند و دقیقاً همان‌ها بودند که نسبت‌ها را برای مخاطب شرح می‌دادند. اما این را هم نباید از قلم انداخت که هادی حجازی‌فر مراقب است تا سریالش شبیه فیلمفارسی نشود.

 

در داریوش برخلاف پوست شیر اولویت روی کاراکتر‌ها قرار می‌گیرد و داستان در خدمت ساختن شمایل مرد ترسو از داریوش و پدرخوانده ترسناک از بهرام با بازی محسن قصابیان گذاشته می‌شود، حتی برای آنکه موضوع ترس‌های داریوش بیشتر آشکار شود سازندگان سریال برای آنکه مسئله ترس را واضح‌تر نمایش دهند، حتی روی خواب‌های داریوش متمرکز می‌شوند. این تمرکز روی ساختن مرد ترسو و پدرخوانده ترسناک جواب می‌دهد و کاراکتری چشمگیر را متولد می‌کند که نقطه عطف این سریال 13 قسمتی است. محسن قصابیان با بازی در نقش بهرام به‌خوبی می‌تواند شخصیتی را بسازد که حتی عامل پیش‌برنده قصه باشد اما همین موضوع پاشنه‌آشیل ماجرا می‌شود و به‌جای آنکه مخاطب با شخصیت داریوش همراهی کند عملاً این بهرام است که سمپاتیک می‌شود. موضوع سمپاتیک شدن بهرام، سوای بازی خوب محسن قصابیان، به ضعف در جبهه مثبت قصه و تصنعی بودن روابط‌شان برمی‌گردد.

روایت داریوش به‌گونه‌ای طراحی‌شده که با دیدی مردانه قصه جلو برود اما این دید مردانه عملاً یا باعث حذف کاراکترهای زن از سیر ماجرا می‌شود یا تبدیل به انگیزه‌های بیرونی شخصیت‌های اصلی می‌شوند. حاصل این اتفاق همراهی نکردن مخاطبان زن با سریال است؛ مخاطبانی که داریوش را در ساخت و شرح مفهوم خانواده در سطح مانده می‌بینند. اتفاقی که در پوست شیر کاملاً وجه دیگری داشت و عملاً کاراکترهای زن به‌جای آنکه در تکمیل انگیزه‌های شخصیت‌های اصلی باشند، پیش‌برنده روایت بودند. اما مسئله دیگری که باعث شد داریوش نمره قبولی از مخاطبان نگیرد، زیرسؤال بردن منطق اثر با قسمت پایانی این سریال بود. سریال داریوش برای خود پایان خوش را انتخاب کرده است که این موضوع مسئله بدی نیست اما عدم سنخیت میان این پایان و 12 قسمت دیگر اثر است که مخاطب را ناراضی می‌کند. در قسمت پایانی ناگهان ورق برمی‌گردد و داریوش ترسو بر ترس‌هایش غلبه می‌کند اما در طرف دیگر ماجرای خودکشی هیتلرگونه شخصیت سیفی چه معنایی دارد یا حتی جودوکار شدن داریوش با اسلوموشن و ضربه‌فنی کردن بهرام که ناگهان ژانر اثر را به کمدی- ورزشی تغییر می‌دهد؟

همان‌طور که اشاره شد، مسئولان فیلم‌نت با بیش‌ازاندازه مرتبط کردن داریوش به پوست شیر، صرفاً به‌خاطر اشتراک در مفاهیم میان این دو اثر ریسک مهمی کرده‌اند؛ ریسکی که نتیجه آن شد وضعیتی که مخاطبان پس از هر قسمت این سریال را با اثر موفق پوست شیر مقایسه کنند و هر قسمت از داریوش در نسبت با پوست شیر نمره منفی بگیرد. با آنکه داریوش توانسته اتفاقاتی خوبی را مانند کاراکتر بهرام رقم بزند اما قطعاً لکنت در روایت، اتفاقات خارج از منطق روایی اثر و حتی پرداختن بی‌دلیل مالکان داریوش به جنجال‌های متعدد برای وایرال کردن هرچه بیشتر سریال باعث می‌شود نتوانیم داریوش را جزء آثار قابل‌قبول امسال قرار دهیم. البته با یک نگاه دقیق‌تر می‌توانیم بگوییم داریوش حتی در نظر مالکانش هم تکلیف مشخصی دارد، اثری که به‌جای آنکه خود چیزی برای عرضه داشته باشد با پوست پوست شیر وارد میدان می‌شود، نشان از آن دارد که چندان هم اطمینانی به موفقیتش نیست.

منبع: فرهیختگان

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط