اختصاصی|وحشت غرب از قدرت گرفتن مردم در غرب آسیای جدید
«سید رضا صدرالحسینی»، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری تسنیم گفت: غرب نمیخواهد اجازه ندهد که مردم، تفکر و ثروت این منطقه به یکی از قطب های اصلی قدرت جهان مبدل شود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، طوفان الاقصی، عملیات راهبردی بود که پیامدهای بسیار زیادی در سرزمینهای اشغالی و فراتر از آن داشت. یکی از پیامدهای مهم این عملیات شکلگیری ساختار جدیدی در منطقه غرب آسیا است که رهبر انقلاب آن را غرب آسیای جدید تعریف و معرفی میکنند.
در این راستا «فرهاد پاشاوند»، کارشناس مسائل بینالملل به بررسی مختصات و ساختار غرب آسیای جدید و همچنین بررسی مصادیق ترمیم ناشدنی بودن ساختار رژیم بر اثر عملیات طوفانالاقصی پرداخته است. این مسئله مهم در گفتوگو با دکتر «سید رضا صدرالحسینی»، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. مشروح این گفتگو در ادامه به مخاطبین تسنیم تقدیم میشود.
رهبر انقلاب سال گذشته در دیدار با بسیجیان بیان فرمودند که پیشبینی و بشارت امام خمینی (ره) درباره تشکیل هستههای مقاومت جهانی محقق شده و طوفان خاموشناشدنی الاقصی، شکلدهی یک جغرافیای جدید سیاسی در منطقه غرب آسیا را تسهیل کرده است. سؤال این است که ساختار جدیدی که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند چه مختصاتی دارد؟
صدرالحسینی: بسیار مطلب خوب و مناسبی انتخاب شده است، امیدواریم در این فرصتی که در اختیار است بتوانیم بخشی از مسائل و موضوعاتی که مربوط به این دو موضوع اساسی است را با همدیگر گفتوگو کنیم. به نظر میآید که ابتداً باید این نکته را بیان کنیم که هر منطقه جغرافیایی و به تبع آن مجموعه نظام بینالملل دارای یک رژیم حقوقی-سیاسی است. مقصود از غرب آسیای جدید تحول و یا حداقل تصحیح در چارچوب همان اصول رژیم حقوقی و سیاسی است.
اتفاقاً یکی از مسائل مهمی که نظام بینالملل با انقلاب اسلامی ما مخالف کرد همین موضوع بود که ما با هژمون یا رژیم حقوقی سیاسی نظام بینالملل و به ویژه آنچه در غرب آسیا حاکم بود، مخالف کرده و همچنان هم به این مخالفت ادامه میدهیم و این نکته را با صدای بلند هم بیان میکنیم. بر این اساس باید این نکته را توجه داشته باشیم که رژیم غالب و حاکم بر غرب آسیا چه بود؟ چه چیزی باید تغییر کند تا بتوانیم از غرب آسیای جدید سخن بگوییم؟
یک نکته محوری در این رابطه وجود دارد و آن امنیت بلامنازع رژیم صهیونیستی است. در کلیه دکترینها و راهبردهایی که نظام سلطه در طول حداقل 50 سال گذشته در غرب آسیا ترسیم و تبیین کرده است، مسئله امنیت بلامنازع رژیم صهیونیستی، محوریترین موضوع آن به شمار می رفت. این مسئله بیانگر چیست؟ مقصود ما این است که در طول 50 سال گذشته دستاندازیهای جغرافیایی و سیاسی از سوی رژیم صهیونیستی را کاملاً مشاهده میکنیم و وقتی میگوییم دستاندازیها و ایجاد چالش یعنی ترور، جنگ، خونریزی و جلوگیری از منافع کشورهای منطقه غرب آسیا که این مسئله کوچکی نیست. تل آویو همواره مورد حمایت کامل آمریکا و غرب هم بوده است. حال این نظم باید به هم بخورد. وقتی که میگوییم غرب آسیای جدید به معنای آن است که این گزارهها باید تغییر پیدا کند.
واقعیت امر این است که بعد از قوتیابی جبهه مقاومت و تشکیل یک بازیگر جدید در عرصه منطقه و بینالملل به نام مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی، همه تلاش بر این مسئله معطوف بوده است که از تقویت این مقاومت و گسترش این مقاومت جلوگیری کنند که این امر هم در حوزه نرمافزاری و هم در حوزه سختافزاری است؛ بنابراین اگر ما واقعهای را به نام عملیات راهبردی و موفق طوفان الاقصی مشاهده میکنیم و اگر شما سؤال میکنید چه چیزهایی ترمیم ناپذیر است و مقصود مقام معظم رهبری در مورد این دو واژه چیست؟ بدین معناست که یک سری تغییر و تحولاتی در این قانونمندی استکباری که ما به آن رژیم حقوقی سیاسی منطقه میگوییم که توسط آمریکاییها و با محوریت رژیم صهیونیستی در این منطقه حاکم بود، ایجاد شود.
عملیات طوفان الاقصی برای چه آغاز شد؟ برای اینکه بخش مهمی از سرزمین اسلامی به نام فلسطین نه تنها سرزمینش را از دست داده بود، بلکه آرمانهایش هم در حال از دست دادن بود. بنابراین باید یک کار اساسی صورت میگرفت. پیش قراول یا پیکان اخیر تغییر این رژیم حقوقی و سیاسی در منطقه، فلسطینیان، حماس و جهاد اسلامی در قالب عملیات طوفان الاقصی بود.
پس در نتیجه باید گفت طوفان الاقصی را نه تنها نباید تک بعدی دید، بلکه باید توجه کنیم چرا یک سال است در آنجا جنایت صورت میگیرد و نظام سلطه نه تنها سکوت کرده، بلکه از سکوتش معنای رضایت استنباط میشود. نظام سلطه به صورت شفاف با صهیونیستها همکاری میکند، پشتیبانی میکند، جنایتکاری به نام نتانیاهو را در کنگره ایستاده تشویق میکند و این لات عربدهکش در کوچه خالی را بزرگ میکند. علت چیست؟ چون او متوجه این هست که در این منطقه ژئوپلوتیک، ژئو استراتژیک و ژئو اکونومیک تغییراتی در حال رخ دادن است که آن رژیم حاکم حقوقی و سیاسی دیگر نمیتواند حاکمیت داشته باشد.
بنابراین اگر این سوال در ذهن هست که چرا شاهد سکوت و حمایت نظامی سلطه هستیم؟ باید بگوییم فقط بحث رژیم صهیونیستی نیست. بحث این است که این منطقه با توجه به همه داراییهای انسانی و غیر انسانی و مادی و غیر مادی شرایطی برایش پدید میآید که دیگر در ذیل سلطه نظام سلطه نخواهد بود. بنابراین آمریکا و تروئیکای اروپا در ارتباط با این موضوع باید با همه توان وارد شوند که شدهاند و دارند این جنایات را تشویق میکنند و کمک میکنند.
رهبر انقلاب در اولین سخنرانی بعد از عملیات طوفانالاقصی بر «غیر قابل ترمیم بودن» شکست رژیم صهیونیستی در این عملیات تأکید داشتند. ایشان بیان فرمودند که این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. به نظر شما چرا رهبر انقلاب بر روی ترمیم ناشدنی بودن این شکست تأکید داشتند؟
صدرالحسینی: این ترمیم ناپذیر در ابعاد مختلف بود و ولی آنچه که کاملاً میتواند مشهود باشد در بعد نظامی و اطلاعاتی و امنیتی است. چهارمین ارتش جهان و اولین ارتش غرب آسیا با عملیات طوفان الاقصی که توسط یک جریان انقلابی فلسطینی انجام شد، تمام آن داراییهای نظامی و اطلاعاتی و امنیتیاش نابود شد. اگر برای شما این امکان وجود داشته باشد که خط حائل غزه و سرزمینهای اشغالی را برای بینندگان خودتان به نمایش بگذارید، متوجه می شوید در آن نقطه دیواری به ارتفاع 6 متر وجود داشت که در بعضی از مناطق تا 9 متر در عمق زمین هم امتداد پیدا می کرد. البته بعضی جاها کمتر و بعضی جاها بیشتر؛ نه فقط آن خاکریزها، نه فقط آن سیم خاردارها.
این ترمیم ناپذیری در حوزه امنیتی رژیم بیشتر روشن میشد که توسط این گروه شکسته شد و با توجه به وجود پهپادها، بالنها، دوربینهای جاسوسی، سنسورهای بسیار بسیار حساس؛ رزمندگان مقاومت از آن عبور کردند و این مؤلفه قدرت رژیم صهیونیستی در عرصه اطلاعاتی-امنیتی را به دستان خودشان له کردند، مانند یک کاغذ مچاله کردند. پس این دو بعد نظامی و اطلاعاتی-امنیتی ترمیم ناپذیر بودن این ضربه است. اگر همین الان که داریم با هم صحبت میکنیم همه اتفاقات ناگوار در غزه به اتمام برسد و رژیم صهیونیستی دستان خودش را بالا ببرد و شکست خود را اعلام کند، این دو موضوع ترمیم ناپذیر است.
در حوزه نرم آنچه که ترمیم ناپذیر است فروریختن آن چیزی است که در طول 75 سال گذشته از مظلومیت رژیم صهیونیستی در اذهان، کتب، فیلمهای مختلف و سناریوهای گوناگون رسانهای بازتاب مییافت. هولوکاست دیگر امروز رنگی ندارد. مظلومیت رژیم صهیونیستی که در طول 75 سال گذشته خود را به عنوان یک قوم مظلوم قلمداد میکردند دیگر ترمیم ناپذیر است؛ دیگر امکان ندارد به دوره قبل از عملیات طوفان الاقصی بازگردد. در جمعبندی این عملیات در آستانه نخستین سالگرد عملیات طوفان الاقصی می توان این رویداد بزرگ به اهداف خود نائل شد.
همانطور که گفتید این شکست به تمام معنا شکست ترمیمناشدنی بود و مصادیقی ذکر کردید و گفتید شرایطی را پیش آورد که غرب از آن شرایط ترسید و در بحث حمایت بدان اشاره شد. در این خصوص ما شاهد آن بودیم که در ابتدای این عملیات سران غربی همه در سرزمینهای اشغالی با ریسک بالایی که داشت، حاضر شدند. افرادی نظیر رئیس جمهور فرانسه و رئیس جمهور آمریکا پای کار رژیم آمدند تا حمایتشان را با حضورشان اعلام کنند. این چه شرایطی است که اینها به شدت از آن میترسیدند و این ریسک را قبول کردند که حاضر شوند و اینگونه آشکارا از بقای رژیم حمایت کنند؟
صدرالحسینی:در 24 ساعت نخست بعد از طوفان الاقصی همه فرماندهی مقابل مقاومت با آمریکاییها بود. رژیم صهیونیستی و فرماندهان نیروهای نظامیاش کاملاً مبهوت شده بودند. فرمانده میدان آمریکا بود، فرمانده قرارگاه آمریکا بود. ارتش رژیم صهیونیستی نسبت مسئولیتاش در قیاس با آمریکاییها مثل نسبت لشکر به قرارگاه است. این را دوستانی که نظامی هستند یا با این اصطلاحات استراتژیک نظامی آشنا هستند کاملاً متوجه هستند.
بلافاصله فرماندهان نظامی آمریکا فرماندهی عملیات را به دست گرفتند، دو ساعت زودتر از آنچه که فرماندهان رژیم متوجه قضایا شوند آمریکاییها متوجه شده بودند که چه اتفاقی در حال رخنمایی است. بگذارید فرمایش شما را تکمیل کنم که همیشه در طول تاریخ حداقل 50 سالهای که راحت میشود آن را مورد مطالعه و بررسی قرار داد هر زمان که رئیس جمهور آمریکا انتخاب میشد، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به واشنگتن میرفت. اما این بار آقای بایدن بود که به تلآویو آمد. همانطور که شما گفتید نتانیاهو از این به واشنگتن سفر نکرده بود. در طول یک سال گذشته و به ویژه در اوج حداقل 6 تا 8 ماه اولی که قابل احصا در روزنامهها و رسانههای منطقهای و بینالمللی است، حتی یک روز هم نبود که مقامات پنتاگون، وزارت خارجه، کاخ سفید در منطقه و در تلآویو حضور نداشته باشند که از درون این رفت و آمدها آن بحث مذاکرات و آن مباحثی که میخواهیم مذاکرات صلح و آتش بس را انجام بدهیم نیز تهیه و تنظیم میشد.
بلینکن در طول یک سال گذشته بیش از وزرای خارجه آمریکا در طول 4 سال دولتهای قبل از خودش به منطقه و بهویژه به تل آویو سفر کرد. اینها نشان دهنده احساس خطری است که نظام سلطه به رهبری آمریکا کاملاً این نکته را مد نظر خویش قرار می دهد. شما سؤال فرمودید مگر میخواهد چه اتفاقی بیفتد؟ چرا اینها انقدر احساس خطر کردند؟ من دلایل بزرگنمایی این خطر را از دید آنها میگویم. به خاطر اینکه این منطقه اگر از یوغ نظام سلطه خارج شود و نظام یا رژیم حقوقی و سیاسی مبتنی بر آموزههای منطقه بر آن حاکم باشد، خودش یکی از اقطاب بزرگ و پرقدرت و پرثروت و پرجمعیت آینده نظام بینالملل خواهد بود. آنها کاملاً به سیّالیت نظام بینالملل پی بردند و در نتیجه دیگر امکان ندارد شرایطی که الان هست در دهههای آینده وجود داشته باشد. بنابراین براساس نظریههای بینالملل امکان چند قطبی شدن نظام بینالملل در آینده وجود دارد. اینها میخواهند اجازه ندهند که یکی از آن اقطاب قدرت در نظام آینده بینالملل، مردم، تفکر، ثروت و نفوذ این منطقه در نقاط مختلف جهان باشد، و همین محل نگرانی است.
سالهای سال است که آمریکاییها علیرغم اینکه در بعضی از مواقع کمترین مصرف را از نفت منطقه داشتند اما حاکمیت بر قیمت و بازارهای نفت در اختیارشان بود، اروپاییها را کنترل کردند، می خواستند چین را کنترل کنند و حتی روسیه را در زمانی که تحریم کردند. آنها به دنبال کنترل انرژی بودند که خیلی مهم است. ولی باید توجه داشته باشیم این نقطه یک منطقه مورد نظر و مورد توجه خاص ادیان الهی است. ما در این منطقه مکه و مدینه را داریم، ما در این منطقه عتبات عالیات در عراق را داریم، ما در این منطقه بازار بسیار وسیعی برای تولید و مصرف کالاها را داریم، ما در این منطقه آبراههای بسیار اساسی را داریم و ما در این منطقه جمعیت قابل توجهی را داریم.
بنابراین نظام سلطه به شدت نگران هست از اینکه رژیم حقوقی سیاسی این منطقه به هم بریزد و مردم منطقه با همه چالشها و همه موفقیتهای احتمالی بتوانند خودشان صاحب این منطقه باشند.
منطقه غرب آسیا در معادلات جهانی هم مؤثر است؟ سال 1986 بایدن رئیس جمهور کنونی آمریکا در مجلس آمریکا صحبت میکند و وجود رژیم صهیونیستی را برای آمریکا یک موهبت میداند و میگوید چون از منافع آمریکایی در آن نظم امنیتی مد نظر آمریکا دفاع میکند. چه نظم امنیتی؟ نظم امنیتی که رهبر انقلاب میفرمایند که آن نظم کاملاً آمریکا را بر منطقه غرب آسیا مسلط میکرد. به نظر شما نبود این رژیم چه تأثیری بر روی معادلات جهانی دارد؟ کما اینکه در حال حاضر مصادیقش را میبینیم، در قبل تظاهرات و حالا به نوعی میشود گفت یک انقلابی در فضای بیداری افکار در غرب به واسطه طوفان الاقصی اتفاق افتاد.
صدرالحسینی: من به بخشی از مهمترین مؤلفههای آن اشاره کردم. وسعت خاک، جمعیت، قطب توحیدی، قطب مذهبی، ثروت رو و زیرِ زمین و آنچه که میتواند کنترل بخش بزرگی از جهان را از طریق آبراهها در اختیارش داشته باشد. یعنی واقعیت امر این است که اگر ما یک مقدار بیش از انگشتان یک دست آبراههای اساسی در جهان داشته باشیم نصف به علاوه یک آن در این منطقه است. بر این اساس قطعاً حضور رژیم صهیونیستی که مدافع و حامی و تکمیلکننده و حافظ منافع رژیمهای سلطهگر و در رأس آن آمریکا است، برای آنها در این نقطه بسیار با اهمیت است. این غده سرطانی میتواند در این منطقه باعث اختلاف باشد. این غده سرطانی میتواند در حوزه اعتقادی هم که الان نمیخواهیم وارد آن شویم؛ هم تأثیرات شگرفی را در اسلامزدایی و اسلامهراسی ایجاد کند. این غده سرطانی میتواند صهیونیسم مسیحی را در اینجا توسعه بدهد. بنابراین میتوانیم بگوییم که حتماً این ولد نامشروع نظام سلطه حضورش و تقویتش برای آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی واجب خواهد بود.
در واقع اینطور میشود گفت که یکی از مهمترین تأثیرات منطقه غرب آسیا با وجود رژیم صهیونیستی پروژه بزرگ صهیونیستی یعنی صهیونیست مسیحی و تأثیرش روی معادلات جهانی است. اما همزمان با این عملیات، شاهد یک سری اعتراضات در منطقه و سرزمینهای اشغالی بودیم که بلافاصله بعد از این عملیات شدت، حدت و کیفیت اعتراضات افزایش پیدا کرد. به گونهای که در اعتراضات اخیری که در این سرزمینها برگزار شد، شاهد حضور 500 هزار نفری و 700 هزار نفری بودیم که در تاریخ رژیم بیسابقه بود. و این در حالی است که این جمعیت تنها در شهر تلآویو بود. این نشان میداد که خود جامعه رژیم هم دستخوش یک سری از تغییرات شده است. این تغییرات در داخل رژیم با چه مختصاتی قابل تعریف است؟ به نظر شما اتفاقاتی که داخل رژیم افتاده است مانند مهاجرتهای معکوس، کاهش سرمایهگذاریها و فرار سرمایهگذارها از سرزمینهای اشغالی قابل ترمیم است یا خیر؟
صدرالحسینی: در ابتدا این فرمایش شما را تکمیل کنم. کسانی که تحلیل دقیقی از مسائل منطقه و عملیات طوفانالاقصی نداشتند آمدند و گفتند که این عملیات باعث انسجام داخلی رژیم میشود؛ چون 51 یا 52 تظاهرات بزرگ قبل از عملیات طوفان الاقصی بر علیه نتانیاهو و شرایط حاکم بر رژیم برگزار شده بود. تقریباً دو هفته تظاهرات شبانه هفتگی برقرار بود، دو هفته تعطیل شد، عدهای آمدند و تحلیل کردند و گفتند که اصلاً این عملیات کار خود رژیم بوده برای ایجاد تحکیم وحدت داخلی و حل موضوع تظاهرات که البته تحلیلی خیلی سطحی است. ولی شاهد مثال هم برای آن داشتند و آن هم تعطیلی دو هفتهای بود که ایجاد شد. اما مطابق فرمایش شما بعد از آن این تظاهرات خیلی گسترش پیدا کرد و حتی جنگ هم نتوانست آن را متوقف کند. معمولاً جنگ در هر کشوری اتفاق میافتد باعث وحدت و کاهش تظاهرات و درخواستها و مطالبات میشود، اما در رژیم این اتفاق نیفتاد؛ چون یکی از مهمترین دلایلش این بود که دو مؤلفه اصلی که این مهاجرین از نقاط مختلف آمده بودند تحت تأثیر این عملیات قرار گرفت: نخست، امنیت و دوم اقتصاد.
به همین دلیل هر چقدر که جنگ طول میکشد همچنان که به نفع نظام سیاسی اسرائیل است، به ضرر مردم و به ضرر ساکنین و مهاجرینی است که به آنجا آمدند. الان شمال چه خبر است؟ در آنجا که سانسور هست و اخبار دقیقی را که نمیدهند. نزدیک به 800 هزار نفر آواره هستند. این فشارش روی چه کسانی است؟ روی همان کسانی که با رویای خانه، امنیت، کار، شغل، سفر، تفریح و آسایش از کشورهای مختلف آمدند و این شهرکها را ساختند که بتواند قلعهای برای حفاظت از مرکزیت باشد. این گروه میگویند اگر الان جنگ تمام شود، این خانهها و این جاهایی که تخریب شده و ما از آن آمدیم را هم به بهترین نحو ساخته شود، دیگر حاضر نیستیم برگردیم. آنها میگویند شما ما را سپر بلای خودتان کردید، میگفتند ما نمیدانستیم که شما شهرکهایی را که ساختید به صورت یک سپر دفاعی بوده، ما حاضر نیستیم برگردیم. هر چقدر که این جنگ طول بکشد این تظاهرات گسترده میشود.
نکته بعدی خانواده اسرا بودند. الان تقریباً در طول یک سال گذشته پرچمدار تظاهرات ساکنان سرزمینهای اشغالی خانواده اسرا هستند. با پرچمی که عکس فرزندانشان هست. با پلاکارد و اسم فرزندانشان. الان یکی از فشارهای فراوانی که به شخص نتانیاهو و فرماندهان نظامی میآید این است که شما به ما قول داده بودید که بچههای ما را برگردانید، حالا با بمبارانهای خودتان بچههای ما را کشتید.
با همین شرایطی که هست با این اتفاقات و تغییرات مهمی که در خود فضای رژیم و جامعه داخل رژیم اتفاق افتاد به نظر شما معادلات آینده منطقه به چه شکل رقم میخورد؟ ما سال گذشته شاهد یک سری صحبت های بسیار مهم در خصوص تحولات و آینده منطقه بودیم که مهمترین آن صحبتها و بیانات رهبر انقلاب بود. آنجایی که میفرمایند غرب آسیایی که مد نظر آمریکاییها بود یعنی غرب آسیایی که آمریکاییها مسلط به آن بودند و غرب آسیایی که میخواستند معضلی به نام رژیم را حل و فصل کنند و اما حالا فرایند عادیسازی و همه اینها به هم ریخت و الان یک غرب آسیای جدیدی با سه ویژگی آمریکازدا، از بین رفتن دوگانههای جعلی و حل مسئله فلسطین شکل گرفته است. به نظر شما غرب آسیای جدید با چه معادلات و تفاهمات و ساختار جدیدی خواهد بود؟
صدرالحسینی:نخست امنیت همگانی که توسط کشورهای منطقه تأمین میشود. دوم اقتصاد پویا که با توان و در حقیقت دانش داخلی اداره خواهد شد و نکته سوم که بسیار مهم است اجرای قوانین است که اکثریت کشورهای منطقه دارند، یعنی اسلام. این سه ویژگی را من کاملاً به چشم میبینم که به احتمال قریب به یقین این قضایا و این عملیات طوفان الاقصی میتواند فضایی را در منطقه ایجاد کند که این سه مؤلفه اصلی یعنی یک ایدئولوژی و مکتب اسلام اجرایی شود. چون اکثریت جمعیت این منطقه مسلمان است.
دومین مولفه یک اقتصاد پویاست. به دلیل اینکه هم دانش در این منطقه وجود دارد و هم نیروی انسانی جوان با انگیزه کافی و سوم امنیت کامل که توسط کشورهای عضو در این منطقه تأمین خواهد شد. چرا؟ به دلیل اینکه هم انگیزه این مسئله وجود دارد هم توانمندی نظامی وجود دارد. توانمندی که بخش قابل توجهی از آن در جمهوری اسلامی بومی است و میتواند به کشورهای دیگر منتقل شود و توانمندیهایی که اکنون از جاهای دیگر خریداری شده و متأسفانه در حال حاضر برای تأمین منافع فروشندگان استفاده میشود نه خریداران. آینده برای من روشن است. این آینده میتواند از این سه مؤلفه به عنوان یک منطقه ویژه در حوزه مسائل زیستی و سبک زندگی الگویی برای جهانیان باشد.
در دیدار اخیر رهبر انقلاب یک کلید واژه مهمی را شنیدیم آن هم بحث امتسازی بود. ایشان بیان داشتند که ما باید به سمت امتسازی برویم. این مواردی هم که شما فرمودید مؤید این بحث است. حالا برای تبیین این فضا، جمهوری اسلامی چه نقشی میتواند ایفا کند؟
صدرالحسینی: آن نکاتی که من در سبک زندگی خدمتتان عرض کردم یعنی همان امتسازی که وقتی بخواهیم چتر بالای این نکته را مورد واکاوی قرار بدهیم تمدن نوین اسلامی است. تمدن نوین اسلامی مگر بدون یک سبک زندگی امتی امکانپذیر است؟ مگر وقتی میگوییم تمدن اسلامی بدون حل مشکلات و چالشهای اقتصادی ممکن هست؟ وقتی که میگوییم تمدن اسلامی آیا بدون توجه به مسائل امنیتی امکانپذیر هست؟ امکانپذیر نخواهد بود. فلذا این تمدن نوین اسلامی پرچمدارش جمهوری اسلامی است.
این اشتباه را باید از ذهنها خارج کنیم که وظیفه امتسازی و تمدنسازی فقط وظیفه جمهوری اسلامی است. در هفته وحدت امسال و در دیداری که حضرت آقا با نخبگان جهان اسلام داشتند این وظیفه را به عهده نخبگان، فرهیختگان، علما، اصحاب رسانه، اصحاب دانشگاه و کسانی گذاشتند که ما در ادبیات سیاسی اجتماعی به آنها نخبه (الیت) میگوییم و در ادبیات محاورهای نخبگان میگوییم. این وظیفهای بود که رهبر معظم انقلاب به عهده آنها گذاشت و فرمودند باید طی 10 سال شما این ادبیات را یا به قول معروف این گفتمان را در بین کشورهای اسلامی رواج بدهید.
البته ایشان یکی دیگر از مؤلفههای مؤثر را که دولتهای اسلامی باشند نام بردند اما فرمودند خیلیها انگیزه ندارند که هم بنده هم شما میدانیم چرا، یک مقدار هم در این گفتوگوها به آن پرداختیم.فلذا این وظیفه نخبگی است و نخبگان جامعه میتوانند زمینه امتسازی و زمینه امنیت منطقهای، اقتصاد پویای منطقهای، سبک زندگی بر اساس اعتقادات اکثریت جمعیت منطقه که همان اسلام است و در نهایت تمدن نوین اسلامی را به وجود آورند.
در این فضای نخبگی که الان میفرمایید، خود جمهوری اسلامی چه نقشی باید ایفا کند؟ یک وقت هست ما میگوییم که ما میآییم این وحدت میدان را که ایجاد شده را جمهوری اسلامی برجسته میکند. میآید این را به همه منطقه و فرا منطقه میرساند که امنیتآفرینی با وحدت میدان شکل میگیرد، با اتحاد خود مردم شکل میگیرد. اما در حوزه نرمافزار و سختافزار جمهوری اسلامی ایران چه نقشی باید ایفا کند؟
صدرالحسینی: خود این یک برنامه مفصلی میخواهد. اینکه میگویم هدایت علمی و عملی در جمهوری اسلامی بهترین نقشهای است که میتواند ایجاد کند، این قطعاً خیلی شاخههای فراوانی دارد. من وقتی که میگویم جوانان با انگیزه و عالم و دانشمند آیا من میزان تحصیلات بعضی از کشورهای اسلامی را نمیدانم؟ اما شاخصش کجاست؟ در جمهوری اسلامی. آیا وقتی میگویم که سلاحهای بومی و توانمندی ساخت سلاحهای مورد نیاز تأمین امنیت منطقه، نمیدانم که یک فشنگ اسلحه سازمانی هم در زمان شاه به او نمیدادند؟ و امروز همین شرایط را برای کشورهای منطقه دارند. چه کسی از نداشتن یک فشنگ اسلحه سازمانی امروز به موشک رسیده است؟ جمهوری اسلامی. البته بعضی از کشورهای دیگر هم توانمندیهایی دارند؛ من نمیخواهم آنها را نادیده بگیرم، اما خیلی هم علاقه ندارم و نباید این را هم خیلی برجسته کنیم که جمهوری اسلامی همه کارها بر روی دوشش است و یا اینکه راهبری میخواهد کند. چرا؟ چون ما با توجه به ارتباطات که با نخبگان کشورهای دیگر داریم باید تعاملی پیش بریم. هم افزایی کنیم. نباید این احساس در گفتار ما و در عمل ما باشد که آنها احساس کنند که به دلیل نداشتههایشان ممکن است تحقیر شوند.
به همین دلیل ما همه را یکی میدانیم و آنچه که ما داریم برای همه است. همانطور که مقامات ارشد کشور ما در سفرهای مختلف مثل گذشته پسته و فرش نمیبرند و نمونه کوچکی از ماهواره میبرند، کاتولوگها و اساتیدی در حوزه علوم نوین میبرند و میگویند ما این موارد را داریم. این نشانه چیست؟ یعنی ما میتوانیم در این رابطه دست دیگران را هم بگیریم و با قدرت بیشتری و با قدرت همافزایی جلو برویم. حتماً نقش جمهوری اسلامی در یک نگاه داخلی در همه حوزهها بسیار بسیار پررنگ است. زمانی که نقشه را در بین نخبگان امت اسلامی می گسترانیم مشخص است که چه کسی با این نقشه آشناتر هست و چه کسی میتواند راهبری و راهنمایی کند و هدایت کند. اما نگاه ما نسبت به نخبگان جهان اسلام یک نگاه کاملاً برابر و موازی و همکار و همافزاست.
در صحبتهای اخیر که رؤسای جمهور در سازمان ملل انجام دادند، پادشاه اردن میگوید که ما عادیسازی را برای این مد نظر داشتیم که مسئله فلسطین را حل بکنیم اما دیدیم فایده ندارد. این یحتمل فشار افکار عمومی اردن هست که جمعیت قابل توجهی از اهالی آنمردم خود فلسطین هستند. حالا سؤال مشخص من در این فضا این است تأثیر فشار افکار عمومی منطقه را دولتها به چه شکل خواهد بود؟ همین الان ما داخل منطقه کشوری را داریم که به رژیم صهیونیستی برای دور زدن محدودیت دریایی که به واسطه قدرت فرامنطقهای انصارالله یمن شکل گرفته است کمک میکند، اینها در معادلات آینده منطقه و در آن غرب آسیای جدید چه جایگاهی دارند؟
صدرالحسینی: حضرت امام (ره) پاسخ شما را دادند حضرت امام رحمت الله علیه و به تبع ایشان مقام معظم رهبری گفتند که امت اسلامی تکلیف خودشان را با این پادشاهان و امرای وابسته روشن خواهند کرد. بنابراین ما در این مصاحبهای که داریم با هم گفتوگو میکنیم بهتر است که این اقدام را به عهده ملتهای اسلامی بگذاریم. سعی و تلاشمان در مسیر جهاد تبیین باشد و تلاش کنیم در این رابطه که به نحو احسن تابلوی روشن و درخشان و شفاف و نورانی تمدن نوین اسلامی را به ملتهای منطقه نشان بدهیم تا انشالله مثل همین بیداری جهانی که شما در یکی از سؤالاتتان بود و فرمودید که یک اتفاق بزرگی در آگاهیهای بینالمللی به وجود آمده علیه رژیم صهیونیستی و به نفع ملت فلسطین افزایش پیدا کند و واقعیتها روشن شود و ملتها تکلیف خودشان را بهتر بدانند.
این را باید اضافه بکنم که در فضای آینده منطقه درست است که یکی از مؤلفههای اصلی غرب آسیا جدید آمریکازدایی است اما این به این معنا نیست که دولتها کاملاً منفک از آمریکا باشند؛ اما دیگر از این به بعد در معادلاتشان با آمریکا منفعت خودشان را مد نظر قرار میدهند تا منفعت دیگری یعنی اولین نشانه و مصداق غرب آسیای جدید است که دوری از آمریکا و یک امت واحده شکل گرفتن است.
صدرالحسینی: آمریکاییها در گذشته نه چندان دور با علامت ابروی خودشان مطامع خودشان را در منطقه پیش میبردند، ولی در چند سال گذشته و بروز و ظهور مقاومت آقای کلینتون و آقای بایدن چندین سفر به منطقه میکنند تا بتوانند این موضوع را در فضای افکار عمومی منطقه جا بیندازند که میخواهیم یک ناتوی عربی درست کنیم و در چهار سال گذشته چهار نفر هم جمع نشدند که بگویند ما میخواهیم ناتوی عربی درست کنیم، نتوانستند آنچه که آمریکاییها میخواهند اینجا به منصه ظهور برسانند.
همانگونه که در زمان کلینتون هم موضوع عادیسازی روابط با دشواریهای بسیار سخت روبرو بود. یک چند تا کشور کوچک مثلاً رفتند و عادیسازی روابط کردند. یعنی این آگاهی به وجود آمده که به عنوان یک زعیم، امیر و پادشاه در این منطقه منافع ملت خودت را باید در اولویت قرار بدهی و قطعاً و یقیناً این موضوع همین الان هم مشاهده میکنیم و موارد متعدد وجود دارد که این آگاهی به دلیل آگاهی که در امت به وجود آمده در منطقه به مقامات آنها هم سرایت پیدا کرده و در گفتارشان و در نوع برخوردشان با آمریکاییها مشاهده میشود.
به عنوان آخرین سؤال به نظر شما تأثیر منطقه غرب آسیای جدید با ساختاری که فرمودید بر روی معادلات جهانی به چه شکل میشود؟ به عنوان مثال اسپانیا که به لحاظ سیاسی و در ظاهر قطع روابط سیاسی انجام داده و حتی چند وقت پیش خبری منتشر شد که اجازه پهلوگیری به یک کشتی حامل کمک به رژیم صهیونیستی را نداد. حالا جالب است که همین کشتی رفت در یک کشوری که ادعای حمایت از فلسطین دارد پهلوگیری کرد. سؤال این است که تحولات و ساختار غربآسیای جدید آیا فضای سیاسی جهان را تغییر میدهد؟ در بحث اندیشه سیاسی ما شاهد راهپیماییهای اعتراضی جوانان و مردم غرب و بهویژه آمریکا هستیم، به گونهای که رهبر انقلاب در نامه خود بیان میدارند که ضلع جدید از مقاومت در جهان و آنهم به واسطه جوانان غربی شکل گرفته است.
صدرالحسینی:قطعاً همین الان هم این اتفاق افتاده است؛ کاملاً یک خط روشن در نظریه پردازان غربی مشاهده میکنیم. بعضی از نظریهپردازان کاملاً کشتار مردم غزه را نظریهپردازی و تئوریسازی میکنند و در مقابل نظریهپردازان دیگری هستند که میگویند این اتفاق میتواند باعث خلق قدرتهای جدید در منطقه و افول قدرتهای قبلی شود. آقای دیوید مناشری، مدیر و مؤسس مرکز مطالعات ایران در دانشگاه تل آویو نسبت به این مسئله کاملاً نظرات اینچنینی دارد و از آن طرف یک نظریه پرداز آلمانی که کتابهایش در دانشگاههای ما تدریس میشود این را حتی گفته بود که رژیم حق دارد برای حمایت از خودش مردم غزه را بکشد و آمد این را تئوریزه کرد. بنابراین قطعاً بحث نظریهپردازی زمانبر هست و به نظر میآید که ما نسبت به موضوع نظرپردازی یک مقداری باید با تأنی حرکت کنیم. ولی حتماً این اتفاق خواهد افتاد و نظریهپردازان سیاسی ما میتوانند در این رابطه حتماً مؤلفههایی را از همین جریانات بعد از بیداری اسلامی و بهویژه بعد از طوفان الاقصی مشاهده کنند و به عنوان قطعاتی از آن تئوری و نظریه که ارائه میدهند، از آن استفاده کنند.
انتهای پیام/