اختصاصی|اسرائیل امتداد پروژه استعماری غرب در منطقه است

مبارزه با رژیم اشغالگر قدس یکی از مولفه های اساسی مشی مبارزاتی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری پیش و پس از انقلاب اسلامی حساب می آید

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، عملیات طوفان‌ الاقصی به تعبیر رهبر انقلاب شکست ترمیم‌ناپذیری را بر ساختارها و پیکره امنیتی، نظامی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رژیم وارد کرد. این عملیات به قدری مهم و راهبردی بود که به اذعان بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بین‌الملل توانست مختصات جدیدی را در منطقه رقم بزند. در واقع به بیان رهبر انقلاب غرب آسیای جدیدی در منطقه شکل گرفته است.

در این راستا «فرهاد پاشاوند»، کارشناس مسائل بین‌الملل در قالب یک سلسله گفت‌وگو به بررسی مختصات و ساختار غرب آسیای جدید و همچنین بررسی پاسخ به دو سؤال مهم در ذیل این موضوع است که اساساً عملیات راهبردی طوفان الاقصی آیا شکستی برای رژیم صهیونیستی رقم زده یا خیر و از سوی دیگر اینکه این شکست توانسته رژیم را به سمت بحران موجودیتی سوق دهد و یا به تعبیر رهبر انقلاب ساختارهای آن‌ها با یک شکست ترمیم ناپذیر مواجه کند؟ این مهم در گفت‌و‌گو با دکتر «عباس خامه‌یار»، کارشناس ارشد مسائل منطقه انجام شده است. مشروح این گفتگو در ادامه تقدیم حضور مخاطبین تسنیم می شود.

 

بر اساس برخی دیدگاه‌ها اتفاقاتی این روزها شاهد آن هستیم یعنی ویرانی‌ها، شهادت‌ها، کشتار و نسل‌کشی که رقم می‌خورد، هیچ دستاوردی برای ما به غیر از کشتار و ویرانی به ارمغان نیاورده است. سؤال این است که واقعاً این فضایی که امروز ما شاهد آن هستیم یک شکست برای رژیم صهیونیستی بوده و یا یک شکست برای مقاومت رقم زده است؟

خامه‌یار: من مدعی‌ام این اتفاق، شکستی تاریخی برای اسرائیل بود و این یک نگاه کارشناسانه به تحولات اخیر است. ولی طبیعتاً باید این موارد را به نحوی کالبد شکافی کرد و احساسی صحبت نکرد و علمی صحبت کرد. اگر بخواهیم ابعاد این شکست را ببینیم باید اهداف مهم شکل‌گیری پروژه استعماری غرب را مدنظر داشته باشیم؛ چرا که عده‌ای معتقدند پروژه اشغالگری است و آن همین وجود رژیم صهیونیستی در منطقه است و یا عده‌ای دیگر معتقدند نه این یک پروژه کاملاً استعماری است. آقای مالک بن نبی اندیشمند بزرگ الجزایری یک کتابی به نام یهودیت دارد که با 50 سال تأخیر این کتاب چاپ می شود آنجا روی این مسأله تأکید می‌کند که این پروژه پروژه‌ی استعماری است.

 امام خمینی (ره) در 15 خرداد در مدرسه فیضیه و در عصر عاشورا در اولین سخنرانی آغاز نهضت اسلامی‌شان که یک سخنرانی کاملاً ضداستبدادی و ضد‌دیکتاتوری و ضد‌شاهی بود، آنجا در آن سخنرانی 15 بار نام شاه را به کار می‌برند ولی 18 بار به نام اسرائیل اشاره می کنند و این یعنی پیوند زدن پروژه ضداستبدادی داخل به مبارزه با پروژه استعماری در منطقه که اسرائیل است.  بعد می گویند آقای شاه اسرائیل از ما چه می‌خواهد، نگاه مقام معظم رهبری هم  همین است که بزرگترین مشکل جهان اسلام مسأله اسرائیل است. این پروژه کاملاً پروژه استعماری است. ببینید آمریکایی‌ها هر جا که هم‌پیمان داشتند و این هم پیمانشان به مشکل بر می‌خورد، آنها را رها می‌کردند و تنها می‌گذاشتند. همین اتفاق برای شاه در سال 1357 افتاد، برای صدام حسین نیز تکرار شد و همین را هم ما در بیداری اسلامی نسبت به بن علی (در تونس) و حسنی مبارک (در مصر) نیز دیدیم. تنها جایی که آمریکایی‌ها باقی ماندند تا این لحظه و حمایت کردند در سرزمین‌های اشغالی بود و این رژیم را رها نکردند.

 آمریکایی‌ها همیشه  در بحران‌هایی که در منطقه ایجاد می‌شد ناوهایشان را می‌فرستادند اما بدون حضور خودشان، این برای اولین بار بود که ناوی که می‌آمد بایدن هم همراهش می‌آمد. در کنار بایدن رئیس جمهور فرانسه، نخست وزیر انگلیس بود و صدراعظم آلمان نیز آمدن. مکرون می‌آید و ادعا می‌کند که این جنگ بربریت و جنگ تمدنی است. یعنی همه اینها سراسیمه وارد می‌شوند و قطعاً اگر اینها نبودند این سیستم فرو می‌پاشید. بنابراین معلوم می‌شود این پروژه یک پروژه استعماری است.

اهداف رژیم و دنیای غرب و به خصوص انگلیس این اهداف در ایجاد چنین خاکریزی در قلب جهان اسلام رقم می‌خورد و نماد اسرائیل هم همان دو نواری که روی پرچم است از نیل تا فرات یعنی همه کشورهای منطقه مورد تهدید این رژیم قرار داشتند. از همان اول هم به همین شکل این پیشروی و این توسعه‌طلبی ادامه داشت. این رژیم بر دو مبنا استوار بود یکی نژادپرستی است و یکی هم توسعه‌طلبی آن، این توسعه‌طلبی نمادش در همین پرچم بود. نژادپرستی نیز کاملاً بر اساس آموزه‌های انحرافی و برداشت‌های غیر اخلاقی که از کتاب آسمانی تورات و در قالب تلمود است. این فتاوایی که از مذهبی‌های رژیم می شنویم بر همین اساس است. به گونه‌ای که غیر‌یهود را حیوان انسان‌نما و خود را ملت برتر خداوند می‌دانند و درست بر اساس این آموزه‌ها همه موجوداتی که قتل عام می‌شوند را غیر انسان تلقی کرده که باید از بین بروند.

در بحث توسعه‌طلبی نیز از سال 1948 که به قول فلسطینی‌ها به اصطلاح روز نکبت نامیده می‌شود و از نگاه رژیم روز استقلال مطرح است تا سال 2000 این منحنی سیر سعودی داشت.به جنگ‌هایی که در منطقه رخ داد نگاه کنید، اوج آن 1967 بود که رژیم توانست سیستم دفاعی و نظامی کشورهای عربی را به فروپاشی بکشاند. مصر با آن قدرت بالا نیروهای سه گانه دریایی و هوایی و زمینی‌اش از بین رفت. همین اتفاق برای ارتش اردن و ارتش سوریه و همچنین برای ارتش‌های منطقه افتاد، در طی شش روز نابود شدند. این کشورها کمیته واگذاری اراضی را تشکیل دادند و جولان، سینا، کرانه غربی، بیت المقدس و غزه را از دست دادند. این توسعه‌طلبی ادامه داشت تا سال 1982 که اسرائیلی‌ها به بیروت رسیدند، در صبرا و شتیلا کشتار مردم انجام شد و نهایتاً عرفات و همه‌ی مبارزان فلسطینی را از لبنان راندند و یک آوارگی مجدد در کشورهای مختلف دوردست و درکشورهای شمال آفریقا نظیر تونس، الجزایر و لیبی شکل گرفت و همانجا تک تک اینها را ترور کردند. یک نمونه آن ابوجهاد بود.

از سویی دیگر در سال 1967 برخلاف همه بیانیه‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل، اوج شهرک‌نشینی‌ها را در سرزمین‌های اشغالی شاهد بودیم. به فلسطینی‌ها فشار آوردن  فلسطینی‌ها جایی برای زیست نداشتند. فلسطینی‌ها را به شیوه‌های مختلف تحقیر کردند به گونه‌ای که نتیجه این تحقیرها، زندانی کردن‌ها و فشارها بر روی ملت فلسطین السنوار و محمد ضیف می‌شود.

 فلسطینی‌ها همه راه‌های سیاسی راه هم رفتند، تمام توافق‌نامه‌هایی که انجام شد نظیر سفر سادات به بیت المقدس، رفتن آقای عرفات به سازمان ملل، کنار گذاشتن سلاح، برداشتن شاخه زیتون بیانگر این بود که بیایید از راه سیاسی وارد شویم  چرا که مسیر نظامی جواب نداد. شرم و شیخ، کمپ دیوید، اسلو1، اسلو 2، مادرید و طرح فهد همه این نشست‌ها برای این بود که اسرائیلی‌ها را متقاعد کنند تا از سرزمین‌های اشغالی 67 خارج شوند و یک جایی را برای زیست این چند میلیون فلسطینی در نظر بگیرند. همه اینها به عنوان کاغذ پاره توسط اسرائیلی‌ها به سطل آشغال ریخته می‌شد و در آخر کسی [عرفات] که پرچم‌دار این سازش بود و حتی مورد نفرت بعضی از اسلام‌گرایان فلسطینی بود، در پاریس در مهد آزادی همانجا مسموم کردند و تا به امروز اجازه کالبد شکافی بدنش هم نداده‌اند. با این پیشروی‌ها با این اقدامات خشونت آمیز با این همه خشونت و قلدری فلسطینی‌ها باید چه کار می‌کردند که بتوانند زندگی کنند؟ دو راه داشتند یا اینکه آواره شوند مجدداً برگردند یا آنجا بمانند با یک مرگ تدریجی مواجه شوند. آوارگی را نمی‌پذیرفتند چرا که داستان‌های بسیار دردناکی از آوارگی پدرانشان و اجدادشان شنیده بودند.

 

می‌شود این را اینطور بیان کرد که در طوفان الاقصی احیای آرمان فلسطین را شاهد بودیم؟ شاید قبل از عملیات طوفان الاقصی ما چنین چیزی را شاهد نبودیم که در خود فلسطین اینگونه پای کار بیایند و طوفان خلق کنند. به طور کلی به نظر شما طوفان الاقصی حرکت به سمت آرمان فلسطین را محقق می‌کند؟

خامه‌یار: من معتقدم که حماسی‌ها اگر می‌دانستند که دستاوردهای منطقه‌ای و دستاوردهای کلان عملیاتشان در سطح جهان و برای فروپاشی رژیم که به تعبیر حضرت آقا غیر قابل ترمیم است، در این حد است قطعاً از واژه سونامی استفاده می‌کردند، تا واژه طوفان؛ سونامی است شما ببینید فلسفه سیاسی غرب را به چالش کشاندند. این قیام و این رنسانس در افکار عمومی جهان غرب بی‌سابقه است، این انقلاب دانشجویان در کشورهای غربی بی‌سابقه است. اینها بنیان تحولات آینده جهان است این فروپاشی امپراتوری‌های رسانه‌ای که بر اساس زر و زور و تزویر بنا شده بود را به چالش کشاندند این دستاوردهای بزرگی است. در همین راستا عقب نشینی ظاهری که از سوی برخی از دولت‌های غربی نسبت به اوایل عملیات طوفان الاقصی مشاهده می‌کنیم، به دلیل قیام‌های مردمی و راهپیمایی‌های اعتراضی در غرب است. امروز مسأله فلسطین فراتر از مذهب، دین، جغرافیا و قومیت است.

 

 همانطور که همه می دانیم یکی از مبنایی‌ترین راهبردهای رژیم برای جذب شهروند برای سرزمین‌های اشغالی این بود که می‌گفتند اسرائیل سرزمین رفاه و امنیت است. طوفان الاقصی این فضا را تحت شعاع قرار داد و این یکی از دستاوردهای مهمی بود که دکترین امنیتی رژیم را از بین برد و این فضا به این راحتی‌ها ترمیم پذیر نیست. به نظر شما در حوزه سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی چه مصادیقی را می‌توان در حوزه ترمیم‌ناپذیری تعریف کرد؟

خامهیار: من یک نکته‌ای را عرض کنم که در حال حاضر آن انسجام ظاهری علیرغم مخالفت‌هایی که می‌بینید و بالاخره تا حدودی محبوبیت بیشتر شده به خاطر این است که احساس خطر وجودی است. به محض اینکه آتش بس برقرار شود اولین کمیته‌های حقیقت‌یاب تشکیل خواهند شد و نسبت به هم درگیر خواهند شد. شاید بعضی‌ها سرنوشت رابین را پیدا کنند و ترور شوند و دقیقا به خاطر این نکته است که نتانیاهو دنبال این است که این جنگ ادامه پیدا کند چون بلافاصله روز بعد از آتش‌بس در تله می‌افتد.

 در مورد مسائل داخلی واقعاً شکنندگی وجود دارد علیرغم ظاهری که الان ما می‌بینیم یک نوع انسجامی نسبی نسبت به گذشته وجود دارد. من می‌خواهم روی این مسأله تأکید کنم اگر  ما خواسته باشیم عظمت طوفان الاقصی را تحلیل، تبیین و کالبد شکافی کنیم خیلی خودمان را خسته نکنیم. ما تیتر گفته‌های خود مقامات اسرائیل و صهیونیست‌ها را بیاوریم همین‌ها را ترجمه کنیم، نتانیاهو بلافاصله روز دوم می‌گوید ما با جنگ دوم استقلال مواجهیم. جنگ دوم استقلال یعنی به قدری این طوفان شدید بود و به قدری طوفان فوق‌العاده بود که ما را به سال 1948 استقلال اول برگرداند. این حرف حرف خیلی بزرگی است. من روز 8 اکتبر یک توییت زدم نقل قول کردم از یکی از تحلیلگران برجسته سایبری که گفته بود این محمد ضیف 50 سال ما را درگیر کرد، ما تا 50 سال آینده درگیر این عملیاتیم. حالا آن آثار روانی‌اش را می‌گفت. آثار مسائل اجتماعی همه اینها بر اثر همین است و اسرائیلی‌ها نیز بدان معترف هستند. نیازی نیست ما خیلی حالا خودمان را خسته کنیم و مدام تحلیل کنیم این ترجمه خودشان و تحلیلگرانشان و خارجی‌هایی است که از آنها حمایت می‌کنند، این به نظرم نکته مهمی است.

 نکته دوم اینکه شما اشاره داشتید اول صحبت‌هایتان که این نسل کشی این کشتار بالاخره انسان وحشت می‌کند تا چه اندازه‌ای باید انسان‌ها قسی‌القلب باشند، چقدر باید جنایتکار باشند که دست به چنین اقداماتی بزنند؟ به نظر من اگر از دریچه اعتقادات اسلامی‌مان، از دریچه ایدئولوژی هم وارد شویم همین تجلی پیروزی خون بر شمشیر است که تعبیر حضرت امام در مورد عاشورا بود و انقلاب اسلامی واقعاً این بود. این خون و این کشتارها و این جنایت‌هاست که این قیام همگانی را در سطح جهانی شاهد هستیم. در واقع آثارش را می‌بینیم و اینها اگر یک جا جمع شوند گفته‌هایی که هست و اظهاراتی که غربی‌ها، شهروندان عادی نسبت به این رژیم و این جنایت‌ها نسبت به رسانه‌هایشان بازگو می‌کنند اینها همه‌اش درس است. یک شهروند یک زن انگلیسی داشت بچه‌اش را کتک می‌زد بعد به او می‌گفتند که برای چه توبیخ می‌کنی؟ گفت الان دروغ گفته اگر  الان توبیخ نکنم عین گوینده بی‌بی‌سی می‌شود. یعنی اینها آثار گفته‌های اتفاقی است و پر معنی است. شما همین آثاری که الان راجع به بازخورد این کشته‌ها و این گفته‌ها و این ایمان بالای مردم فلسطین در افکار عمومی و در جوانان غربی است، این آیه‌ای که مرتب تلاوت می‌شود در بعد از هر جنایتی تلاوت می‌شود «حسبی الله و نعم الوکیل» این آیه که خیلی‌ها راجع به آن رساله دانشگاهی می‌نویسند. یعنی تلاوت این آیه از سوی این مردم، مردمی که زیر آوار هستند. اینها بالاخره نتیجه همین کشتارهاست به نظر من خود این دستاورد است.

بحثی که در این رابطه وجود دارد بحث روایتگری است. اسرائیلی‌ها همیشه  عادت داشتند هر حادثه‌ای را سرآغاز آن حادثه قلمداد می‌کردند. عملیات طوفان را آمریکایی‌ها و به‌ویژه وزیر خارجه آمریکا چندین بار در مصاحبه مطبوعاتی‌اش گفت که اینها خانه‌هایشان بودند آرام نشسته بودند، فلسطینی‌ها حمله کردند و 7 اکتبر و این قتل‌عام و این جنایت را رقم زدند. اسرائیلی‌ها تاریخ منشأ و مبدا این حادثه را هفت اکتبر گرفته و می‌گیرند و این در روایتگری‌شان و دروغ‌پردازی‌هایشان، بیداد می‌کند.

 یادمان نرفته که روز اول آن سر بریدن 40 کودک و شیرخوار یهودی و بیمارستان معمدانی را مطرح کردند، این دروغ‌پردازی روایتگری است و اینجا مقاومت واقعاً پیروز شد و توانست یک رسوایی برای اسرائیلی‌ها رقم بزند. آقای ایلان پاپه که یک یهودی و ساکن لندن است کتابی به نام «پاکسازی قومی فلسطین» دارد. این کتاب چندین بار به زبان‌های مختلف چاپ شده است. ایلان پاپه استاد دانشگاه تل آویو بود، شاید تنها کسی است که یهودی باشد و در واقع نوعی خلع هویت از سوی اسرائیلی‌ها شده باشد. خیلی جالب است که در این کتاب می‌گوید خوی صهیونیست‌ها نسل‌کشی است. وقتی از صبرا و شتیلا می‌شنوید تخریب، ویرانی و کشتار را هنوز در ذهن داریم، به خاطر این است که آنجا روایتگری وجود داشته و در نقش یک دوربین عمل کرده است. این روند جنایت‌ها در سراسر روستاها و شهرهای اسرائیل از تاریخ 1948 تا کنون انجام گرفته اما چون آنجا راوی وجود نداشته و دوربینی نبوده است ما از اینها بی‌خبریم. این خوی وحشی‌گری و جنایتکارانه صهیونیست‌هاست و به نظر من این یک نکته بسیار مهمی است که فلسطینی‌ها توانستند روایتگری کنند.

 

رژیم بلافاصله بعد از عملیات ادبیات‌سازی را شروع کرد که خودش را در مقام مظلوم قرار دهد. بر اسن اساس اینگونه القا می‌کردند که حماس آمد این اتفاق رقم خورد. در صحبت‌هایتان بیان داشتید تا قبل از عملیات طوفان الاقصی فضایی حاکم بود که کاملاً بایکوت رسانه‌ای بود. امپراتوری رسانه‌ای هم دست رژیم بود. هر ادبیاتی که خودش دلش می‌خواست مطرح و تعریف می‌کرد و به مخاطبش القا می‌کرد. اما بعد از عملیات این فضا شکست، به نظرتان این قابلیت ترمیم دارد؟

خامه‌یار: به هیچ وجه قابل ترمیم نیست. این نمونه‌ای که عرض کردم شهروند انگلیسی به خاطر همین بود. آنها به این دلیل به دنبال این روایتگری غلط و دروغین بودند که آن حالت مظلومیت‌نمایی از خود را برجسته کنند. بر همین اساس روایت می‌کردند که یک قوم پراکنده‌اند از کشورهای مختلف که جمع شدند و می‌خواهند زندگی کنند. لذا هر حرکت ضد صهیونیستی را به عنوان یهودی‌ستیزی قلمداد می‌کردند. تمام تبلیغات امروزی که به واسطه حامیان غربی‌شان انجام می‌شود و امروز دیگر اثرش را از دست داده، این است که بگویند این اقدامات یهودی‌ستیزی است. مجازاتی هم که نسبت به این راهپیمایان و فعالان آزادی‌خواه حامی فلسطین در نظر گرفتند یعنی زندان و بازداشتگاه هم براساس قانون یهودی‌ستیزی اجرا می‌شود. آنها می‌گویند ما یهودی‌ستیز نیستیم ما صهیونیست‌ستیزیم، بنابراین این به نظر من به هیچ وجه قابل ترمیم نیست. امپراتوری رسانه‌های غربی فروپاشید.

آنچه که دیروز اتفاق افتاد در پاسخ حزب‌الله به طور کامل از ابتدای صبح تا آخر شب این دستگاه تبلیغاتی اسرائیل را دنبال می‌کردم واقعاً سرگیجه گرفته بودند. روایت‌های مختلف و متناقض متعدد دروغ برای رژیم صهیونیستی یک رسوایی بود. نکته بعدی این است که اسرائیل امکان نداشت که شلیک یک گلوله را به مرزهایش بی‌پاسخ بگذارد. در قواعد بازدارندگی همیشه اسرائیلی‌ها قاعده بازدارندگی تهاجمی یا توبیخی را داشتند و این قاعده بازدارندگی حکم‌فرما بود اما اکنون به‌ویژه در عملیات اخیر حزب‌الله دستانشان را بالا گرفتند و گفتند از نظر ما تمام شده است و این نشان شکست فاحش غیرقابل ترمیم است. بر همین اساس این قدرتی که هم‌پیمان بود و این رژیم‌های پیرامونی ما را با یک حالتی به عنوان چتر حمایتی و پایگاه نظامی و ... را به گونه‌ای وارد قراردادها و توافق‌نامه‌های نظامی و امنیتی کرده بود، چگونه می‌تواند این راه را ادامه بدهد و بگوید که ما همچنان قدر قدرتیم. کسانی که در برابر یک مجموعه، یک حزب و یک تشکیلات نظامی کاملاً کوچک و چریکی نتوانستند دوام بیاورند. رژیم صهیوینستی لشکر گولانی لشکری ورزیده که از سال 1947 وارد میدان شدند و در تمامی بحران‌ها به‌ویژه در جنگ 1967 نقش اساسی را ایفا کردند، بعد از 11 یا 12 ماه از غزه بیرون آوردند.

بر اساس ادبیاتی که بعد از جنگ جهانی دوم پایه‌ریزی شده است، در واقع لشکری که از یک منطقه جنگی خارج می‌شود این لشکر بیرون رفتنش از صحنه جنگ و از میدان جنگ به این مفهوم است که 40 درصد توانمندیش را از دست داده است. این لشکر با این قدرت، تسلیحات، تکنولوژی و فرماندهی از صحنه خارج شد. حالا رژیم چگونه می‌تواند پیمان‌هایش را با کشورهای پیرامونی ما حداقل در محیطمان ترمیم کند.

به نظر من آن واژه‌ای که برای اولین بار وارد ادبیات مقاومت شد که نه حزب الله نه هسته‌های اولیه مقاومت فلسطینی‌ها فکرش هم نمی‌کرد، این بحث «وحدت ساحات» یا وحدت میدان‌ها است. به نظر من این هم باز یک دستاورد بزرگ است و اینها واقعاً قابل ترمیم نیستند.

در بعد رسانه هم همینطور که فرمودید امپراتوری‌های رسانه‌ای که بر مبنای دروغ سالیان سال زمام امور را به دست گرفته بودند. به عنوان مثال قبل از اینکه پنتاگون بغداد را ساقط کند، سی‌ان‌ان بغداد را ساقط کرد. وزیر اطلاع‌رسانی عراق در حال مصاحبه مطبوعاتی بود، اما این درحالی بود که سی‌ان‌ان آن مجسمه را به نمایش می‌گذاشت. در واقع این cnn و نه پنتاگون بود که در گام اول بغداد را ساقط کرد. حالا این رسانه در طوفان‌الاقصی بنا بوده که همین نقش را ایفا کند که خوشبختانه مقاومت به گونه‌ای عمل کرد که این را به طور کامل خنثی کرد. مصاحبه‌هایی که مقاومت فلسطین از اسیران گرفته بود قبل از شلیک بود، به این دلیل که می‌خواستند تبلیغات دروغین دشمن را خنثی کنند. بر همین اساس نقش رسانه و نقش دوربین بدین گونه ایفا شد. لذا در مجموع به نظر من ضربه به قدری شدید بود و به قدری کاری بود که به قول آن تحلیلگر اسرائیلی تا 50 سال آینده اگر این رژیم برایش عمری باقی بماند که محال است، به گونه‌ای خواهد بود که در میدان و کشورهای پیرامونی درگیر شود.

اسرائیلی‌ها ورودشان به این منطقه و مهاجرتشان به این منطقه به دو علت بوده است. یکی بحث رفاه بود و دیگری بحث راه انداختن و ادامه آن مسائل کلان اقتصادی در سطح دنیا بود.  این در حالی است که عزیزتر از مال برای اسرائیلی‌ها جان است و اکنون هم جان در خطر است و هم اقتصاد در خطر است.  

 

طوفان الاقصی یک کار مهمی که داشت این بود که مسأله و موضوع فلسطین را به مسأله اول جهان تبدیل کرد. به عنوان آخرین سؤال به نظرتان این اتفاق چه تأثیری بر روی معاهدات بین‌المللی و طراحی‌های خارجی رژیم صهیونیستی به‌ویژه بحث عادی‌سازی دارد؟

خامه‌یار: برای بحران‌زدایی، دولت‌ها سعی می‌کنند که رابطه ملت‌ها را با هم از حالت تخاصم خارج کنند و روابط بحرانی گذشته یک نوع عادی‌سازی شود. در بحث اسرائیل برای اینکه اسرائیل بتواند قوام داشته باشد و بتواند بماند و مشکلی برایش ایجاد نشود، مسأله عادی‌سازی را مطرح کردند. عادی‌سازی به این معنی که این دو ملت یعنی اشغالگران و ملت‌های عربی رابطه‌شان را خوب کنند، بهبود ببخشند و بتوانند عادی با هم زندگی کنند. کشورهای عربی یک نفرتی از همان ابتدا نسبت به اسرائیلی‌ها و نسبت به یهودیت داشتند، به همین جهت رژیم آمد و یک بسته‌های در واقع تشویقی ایجاد کرد که به طور مثال گفتند اگر ما رابطه‌مان با مصر عادی شود جهانگردی وگردشگری را توسعه می‌دهیم. ما در سرزمین سینا پروژه‌های مشترکی را انجام می‌دهیم، سرمایه‌گذاری می‌کنیم که بر اساس آن وضعیت جامعه مصر به شدت بهبود پیدا می‌کند. مصری‌ها و اردنی‌ها تشکیلات رسانه‌ایشان را برای مردم جا انداختند، مردم باز مقاومت کردند ولی به تدریج دیدند که بسته‌های تشویقی تنها کادویی است که درونش خالی است. اساساً ماهیت صهیونیست‌ها و ماهیت یهودی‌ها نفع‌طلبی، مصلحت‌طلبی و ثروت‌اندوزی است. هیچ امتیازی حاضر نیستند به دیگران بدهند همین الان که گردشگران به امارات می‌روند ملافه‌های هتل‌ها را برمی‌دارند همراه خودشان می‌برند. روزنامه‌های صهیونیست‌ها نوشته بودند آقای نتانیاهو آن موقع که به آمریکا می‌رود این لباس‌های کثیفش را چمدان می‌کند و به آنجا می‌برد. چرا که آنجا مهمان است و می‌تواند به صورت رایگان آنها را شست‌وشو کند. در واقع یعنی بر روی مسأله مصلحت‌اندیشی مادی متعصبند. بنابراین هیچ سهمی نه اردونی‌ها و نه مصری‌ها در موضوع عادی‌سازی بردند و وضعیت جامعه مصر به لحاظ اقتصادی علیرغم این آتش بس و علیرغم وعده‌های رژیم بدترین وضعیت کشورهای عربی است. این را مردم در کشورهای عربی همیشه فهمیدند. لذا عادی‌سازی پا نمی‌گیرد بسیاری از سندیکاهای مصری حتی سندیکای هنرپیشگی مصریان بر اساس ضوابطی که به عنوان آیین‌نامه داخلی می‌گذارند کسی که احیاناً مشارکت در برنامه‌های اسرائیل داشته باشد آن را از عضویت آن سندیکا اخراج و حذف می‌کنند. این بدین معناست که مسأله ریشه‌دار و مردمی است. حالا اگر هم عادی‌سازی شود در سطح رژیم‌ها و دولت‌های عربی است. به عنوان مثال رژیم با امارات عادی‌سازی روابطی که دارد یک قرارداد تجاری بین دو دولت و نه بین مردم است. این عادی‌سازی باید حالت مردمی پیدا کند که بتواند تنش‌زدایی کرده و آن عداوت موجود را برطرف کند که این کار انجام نمی‌شود.

 

 

 به نظر من با این جنایت‌هایی که الان در حق فلسطینی‌ها و مسلمانان و عرب‌ها انجام شده در تاریخ برای نسل‌های آینده ثبت خواهد شد و به این شکل بعید می‌دانم اینها بتوانند پروژه‌های کلان عادی‌سازی را ادامه بدهند. حالا گفتم ممکن است بین دو شرکت مثلاً تجاری بین دو رژیم در حد امارات انجام شود ولی به عنوان عادی‌سازی به مفهوم کلانش عادی‌سازی فرهنگی و عادی‌سازی مردمی به هیچ وجه انجام نمی‌شود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط