صهیونیست‌های یهودی با این وحشی‌گری منجی را از خود می‌دانند

یهود به خاطر خُلف وعده‌ها و عدم رعایت عهد خود نسبت به خدا بارها آواره و متفرق شدند. آنها در کتاب مقدس خود نیز به عدم پایبندی به این عهدها اشاره دارند. خداوند بارها تأکید کرده زمین را به ارث صالحان می‌رساند نه بدعهدان.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ایده‌ی موعودباوری و باور به ظهور منجی در ادیان مختلف به‌ویژه اسلام، به‌عنوان یک دیدگاه نجات‌بخش در برابر مشکلات و نابرابری‌های جهان مطرح می‌شود. از این دیدگاه، مدیریت جهانی حقیقی زمانی امکان‌پذیر می‌شود که یک رهبر عادل و الهی بر اساس اصول اخلاقی و عدالت جهانی برپا شود و انسان‌ها را به سوی وحدت، صلح و عدالت واقعی هدایت کند.

در فرهنگ اسلامی، باور به ظهور امام مهدی (عج) به‌عنوان منجی نهایی و کسی که مدیریت جهانی را بر اساس عدالت و اخلاق برقرار خواهد کرد، امید و راهنمایی ویژه‌ای برای عبور از این چالش‌های جهانی فراهم می‌کند؛‌ همچنان که موعودباوری اساس تمام ادیان آسمانی شناخته می‌شود و تنها در مصداق موعود اختلاف دارند. منتها در بین این گفت‌وگوی بین ادیانی، جنبش نحس و افراطی به نام صهیونیزم شکل گرفت که نه تنها بسیاری از چالش‌ها و تناقضات مکاتب مادی‌گرای پیشین را در خود داشت، بلکه آن‌ها را تقویت و تشدید کرد.

صهیونیسم، با بهره‌برداری از مفهوم موعودگرایی، ایده‌ی بازگشت به سرزمین موعود را با انگیزه‌های ملی‌گرایانه و سلطه‌جویانه ترکیب کرد و به نوعی، موعودگرایی را در جهت منافع سیاسی و اقتصادی خود مصادره کرد. این جنبش، برخلاف آموزه‌های الهی که در پی صلح و عدالت برای همه بشریت است، به تفرقه‌افکنی، تحمیل سلطه و برتری‌جویی دامن زده است. صهیونیسم از طریق ادعای پیوند با باورهای دینی، خود را حامی یک آرمان الهی جلوه می‌دهد، در حالی که بسیاری از اقدامات آن با اصول اخلاقی و عدالت‌خواهانه‌ی ادیان، از جمله یهودیت در تضاد است. این جنبش با تکیه بر ایدئولوژی افراطی و انحصارطلبانه، چالش‌های گسترده‌ای در سطح جهانی ایجاد کرده و همچنان یکی از موانع بزرگ در مسیر تحقق عدالت و مدیریت جهانی بر پایه‌ی اصول انسانی و الهی به شمار می‌رود. او ایده خود را از طریق مبلغان خود و از طریق امپراطوری رسانه‌ای از جمله هالیوود در سطح جهان گسترده کرد. با وجود دهه‌ها تبلیغ و تصویرسازی از باورهای تحریف‌شدۀ خود و از دیگر سو تخریب باورهای اسلامی دربارۀ منجی، اکنون در حالت انفعال قرار گرفته و جهانیان در ماجرای غزه متوجه شدند که صهیونیست‌ها سالها به آنها دروغ گفته‌اند و در واقع خوی حیوانی و وحشی‌گری خود را به نمایش گذاشتند.  

برای بار دوم با محمدحسین طاهری آکردی دانشیار ادیانِ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةالله علیه در میز پژوهشی مؤسسه حق‌پژوهی به عنوان مرکز تخصّصی نقد و بررسی فرق، ادیان و جریانات انحرافی گفت‌وگو نشستیم. وی رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور نیز است. مشروح گفت‌وگوی دوم را در ادامه می‌خوانید.

* تأثیر دیدگاه موعودباوری و منجی‌گرایی در اندیشه‌ی یهودیت به ویژه یهودیت صهیونیست از کجا ناشی می‌شود و چه تأثیراتی در رویکرد سیاسی آنها دارد؟

از دو منظر می‌توان به این باور رسید که اندیشه‌ موعود در جهان و تمام ادیان پیشتازی می‌کند:

اول اینکه در میان فرق و مذاهب، می‌توان به سه گروه اصلی اشاره کرد که محور باورهایشان موعود است. نخست، شیعه اثنا عشری که اساس اعتقاداتش بر انتظار مهدی استوار است و فقدان این باور می‌تواند به تحریف دین منجر شود. دوم، یهودیان ارتودوکسی هستند که به‌ویژه پس از تخریب معبد در سال 70 میلادی، منتظر ظهور ماشیح هستند. سوم، گروه پروتستان‌ها که در طول تاریخ تغییر نام داده‌اند و در دوره‌های مختلف، از جمله در انگلستان و بعدها در آمریکا قدرت پیدا کردند، نیز به نوعی به موعود باور دارند.

دوم اینکه با نگاهی به تاریخچه جوامع غربی، می‌توان چهار دوره اصلی را شناسایی کرد: دوره کلیسا، دوره رُنسانس، دوره روشنگری و دوره علم‌گرایی. این موضوعات راه را برای ظهور علوم انسانی و اجتماعی هموار کردند و امروز می‌توان گفت که محور بسیاری از مباحث، به شخصیت موعود و انتظار او مربوط می‌شود. حتی در هالیوود و تولیدات فرهنگی، مفاهیم مربوط به موعود به‌خوبی مشهود است و داستان‌های معروفی مانند «بتمن» و «اسپایدرمن» نیز می‌توانند تحت این چارچوب تحلیل شوند. به طور کلی، اندیشه موعود در فرهنگ و جامعه کنونی تأثیرات عمیقی دارد و در شکل‌دهی به رویکردهای مختلف در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقش عمده‌ای ایفا می‌کند.

وعده موعود در تورات

اما درباره موعود در یهودیت و مسیحیت و درک مفهوم صهیونیسم و انواع آن، لازم است به بعضی از اعتقادات یهودیان اشاره کنیم. این توضیحات به این معنا نیست که من به این اعتقادات باور دارم، بلکه هدف من تشریح باورهای آنان است.

در تورات، به ویژه در سفر پیدایش، خداوند وعده می‌دهد که سرزمین از نیل تا فرات به ابراهیم و فرزندان او از نسل اسحاق اعطا خواهد شد. این وعده در سِفر پیدایش، باب 15، آیه 17 و همچنین باب 17، آیات 19 تا 21 ذکر شده است. در این آیات اشاره‌ای به داستان حضرت اسماعیل نیز شده و گفته می‌شود که عهد خداوند با اسحاق و فرزندان او برقرار است.

این موضوعات در دنیای امروز تحت بحث و بررسی‌های بسیاری قرار گرفته است، به‌ویژه اینکه پرچم اسرائیل دو خط آبی دارد که به همین سرزمین نیل تا فرات اشاره دارد. نکته جالب این است که نماد یهودیت، به‌ویژه در آرم‌ها و علامت‌ها، با ستاره داوود و شمعدان هفت‌شاخه مرتبط است. ستاره داوود نه تنها نمادی از یهودیت است، بلکه معانی فلسفی و عرفانی خاصی نیز دارد. همچنین، در علم قَبّاله (کابالا) که ریشه در یهودیت دارد، به ترکیب عناصر مختلفی توجه می‌شود که شامل اجسام، ارواح، اعداد و حروف می‌باشد. این ترکیب‌ها معانی عمیق‌تری را در خود جای داده‌اند. ستاره شش‌پر که به نام ستاره داوود شناخته می‌شود، در ابتدا نماد منفی نبوده و در واقع از زمان حضرت داوود به عنوان نمادی قدرتمند به کار رفته است؛ اما امروزه صهیونیست‌ها از آن بهره‌برداری می‌کنند.

مهم است که در اینجا تفاوت بین یهودیان و صهیونیست‌ها روشن شود. ممکن است که فردی صهیونیست یهودی باشد، اما باید توجه داشت که نه همه یهودیان صهیونیست هستند و نه هر صهیونیستی لزوماً یهودی.

با این مقدمات، می‌توان به بررسی تأثیرات این باورها بر هالیوود و دیگر جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی پرداخت و در نهایت به تأثیرات آن بر سیاست و جریان‌های جهانی توجه کرد. وعده‌های خداوند درباره سرزمین و نقش موعود در ادیان مختلف به شکل‌گیری این دیدگاه‌ها و تأثیرات عمیق آن کمک کرده است.

* دیدگاه یهودیان درباره منجی چه تفاوتی با دیدگاه مسیحیان دارد؟

یقیناً در تحلیل اعتقادات یهودیان و مسیحیان، ما با دو دیدگاه متفاوت مواجه هستیم. یهودیان بر این باورند که خداوند با فرزندان اسحاق عهدی مادی بسته است که به آنها سرزمین از نیل تا فرات را وعده داده است. اما در جوامع اسلامی، ما اعتقاد داریم که عهد خدا معنایی عمیق‌تر و روحانی‌تر دارد و نه تنها به نسل خاصی بلکه به همه انسان‌های صالح تعلق دارد. در واقع، در قرآن آمده که «لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»؛ یعنی عهد من (در بحث امامت) به ظالمان نمی‌رسد؛ این مسئله نشان‌دهنده این است که نسل به خودی خود در نظر خداوند اهمیتی ندارد و تنها افراد صالح و پرهیزکار می‌توانند در این عهد شریک باشند.

هر دو نسل، یعنی فرزندان اسحاق و فرزندان اسماعیل باید ویژگی‌های خاصی داشته باشند تا بتوانند در این عهد قرار گیرند. در اصل، عهد خداوند با انسان‌ها از طریق انبیاء و پیشوایان مذهبی برقرار می‌شود. برای مثال، خداوند پیمانی با حضرت نوح و دستورات هفت‌گانه او و سپس با حضرت موسی و 10 دستور او بسته است. این 10 دستور شامل رعایت احترام به والدین، احترام به ناموس همسایگان و پرهیز از زنا، دزدی و عدم قطع ارتباط با خداوند می‌شود.

یهود به دلیل خُلف وعده به خدا بارها سرگردان شده

در تاریخ یهودیت، تورات بارها بر این نکته تأکید می‌کند که اگر قوم بنی‌اسرائیل از عهد خود برگردند، خداوند نیز از وعده‌های خود برمی‌گردد. این موضوع بارها در قسمت‌های مختلف تورات و به ویژه در سِفر تثنیه و صحیفه یوشع ذکر شده است. در واقع، این قوم به خاطر خُلف وعده‌ها و عدم رعایت عهد خود، آواره و متفرق شدند. پس از دوران سلیمان، اسرائیل به دو بخش تقسیم شد: شمالی و جنوبی؛ هر دو هم سرانجام از بین رفتند. خود یهودیان اعتراف می‌کنند که این مشکلات به خاطر پرستش غیر خدا و خلف وعده به عهد خداوند به وجود آمده است.

خداوند زمین را به ارث صالحان می‌رساند نه بدعهدان

نکته جالب اینجاست که علی‌رغم آیه‌ای در قرآن که می‌گوید «فَضَّلْتُکُمْعَلَىالْعالَمِینَ‌»، یهودیان در کتاب مقدس خود نیز به عدم پایبندی به عهدها اشاره دارند و این مسئله بخشی از تاریخ آنهاست. ما در قرآن می‌خوانیم «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ یعنی و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد. (105قصص)

بنی اسرائیل وقتی که از فلسطین اخراج شدند، داستان‌های مختلفی از جمله داستان حضرت یوسف و ورود به مصر نیز در تاریخ یهودیت مطرح می‌شود. به این ترتیب، آنچه در تاریخ یهودیان و اعتقادات آنها به چشم می‌خورد، پیچیدگی‌ها و تناقض‌های زیادی دارد که در فهم موضوعات مذهبی و سیاسی امروز بسیار تأثیرگذار است.

* ما خیلی از تعامل مصریان با یهودیان در قرآن و تاریخ شنیدیم. یعنی بنی اسرائیل در مقطعی از زمان به مصر وارد شدند، اما تحت ظلم فرعون قرار گرفتند و در نهایت موسی علیه السلام از جانب خداوند مأمور به خروج آنها از این سرزمین شد. این ماجرا و جریان ورودشان به فلسطین را توضیح می‌دهید.

تا زمانی که فرعون در مصر حدود 100 تا 200 سال حکمرانی می‌کرد، مردم مصر که به قِبط معروف بودند، در آن زمان نژادی با پیشینه شرک بودند و در نهایت به مسیحیت گرایش پیدا کردند. این مردم به بنی‌اسرائیل غلبه کردند، اما این گروه را به عنوان شهروندان می‌پذیرفتند. با این حال، فرعون در تلاش برای ساخت اهرام و تأمین نیروی کار، به دستگیری و به ‌بردگی‌کشیدن بنی‌اسرائیل روی آورد. در این شرایط، بنی‌اسرائیل که در ابتدا زندگی نسبتاً خوبی داشتند، ناگهان خود را آواره و بی‌پناه می‌یابند و از خداوند درخواست کمک می‌کنند. خداوند این دعای آنان را می‌شنود و حضرت موسی را برای هدایت ایشان به سوی آزادی می‌فرستد.

معبد سلیمان نماد وفاداری به عهد خدا بود

قوم بنی‌اسرائیل پس از رهایی از قبط، به رهبری حضرت موسی و سپس حضرت یوشع راهی سرزمین کنعان می‌شوند و این سرزمین را فتح می‌کنند. پس از آن، در زمان «داوران» و نهایتاً در زمان حکومت پادشاهان، بنی‌اسرائیل در آنجا ساکن می‌شوند. حضرت سلیمان، در سال‌های چهارم تا هفتم زعامتش، معبد را با کمک نیروهای جنی ساخته و 10 دستور را در تابوت عهد در این معبد قرار می‌دهند. این معبد نماد وفاداری به عهد خداوند بود.

عذابی که بر سر دو قبیلۀ بنی اسرائیل فرود آمد

اما پس از دوران سلیمان و به دلیل عدم پایبندی بنی‌اسرائیل به عهد خدا، کشور به دو بخش شکسته می‌شود: 10 قبیله‌ شمالی به نام اسرائیل و دو قبیله‌ جنوبی به نام یهودیه. خداوند طبق وعده‌اش، عذاب را در پی خلف وعده‌ها به سر آنان نازل می‌کند. در سال 722 قبل از میلاد، آشوریان به کشور شمالی هجوم می‌آورند و آن را نابود می‌کنند. سپس، بخت‌النصر در سال 586 قبل از میلاد به کشور یهودیه حمله کرده و معبد را ویران می‌کند و بنی‌اسرائیل را به اسارت می‌گیرد و به بابل می‌برد.

کوروش منجی یهودیان شد

پس از این دوره‌ اسارت، شخصی به نام کوروش هخامنشی ظهور کرد. کوروش که از زرتشتیان بود، نقش مهمی در تاریخ یهودیان ایفا کرد. او به عنوان یک کشورگشا و فاتح، به بنی‌اسرائیل اجازه داد تا به سرزمین خود بازگردند و معبد جدیدی بسازند. کوروش در حکمرانی خود، همواره به ادیان مختلف احترام می‌گذاشت و به معبدهای آن زمان قربانی و احترام می‌کرد. با این حال، لازم به ذکر است که کوروش شخصیتی پیچیده دارد و بررسی دقیق درباره‌ او و افکارش می‌تواند نتایج متفاوتی داشته باشد. کوروش هخامنشی در تاریخ کشورگشایی معروف است. در اینجا، مقصود کوروش دوم است (که به کوروش کبیر نیز معروف است)، زیرا در تاریخ نام‌های دیگری نیز مانند کوروش اول و کمبوجیه وجود دارد. کوروش دوم نه تنها یک فرمانده لشکر بود، بلکه به عنوان پادشاه نیز شناخته می‌شود و در واقع او بنیان‌گذار امپراتوری هخامنشی است.

مرکز حکومت او تخت جمشید نبود، بلکه محلی با عنوان «پاسارگاد» در نزدیکی همدان، محل حکمرانی‌اش به شمار می‌رفت. کوروش دوم برای جمع‌آوری و اتحاد ملت‌ها و سرزمین‌های مختلف، با احترام به خدایان و آیین‌های محلی، به معبدهای مختلف مراجعه می‌کرد و به نام خدای آن مکان قربانی می‌کرد.

کوروش خود زرتشتی بود و به اهورا مزدا به عنوان خدای اصلی خود ایمان داشت و بت‌پرستی را نمی‌پسندید. او با این سیاست‌ها تلاش می‌کرد تا ارتباط بهتری با مردم مختلف برقرار کند و بر این اساس، امپراتوری وسیعی را بنا نهد که به ترویج فرهنگ و ادب در زمان خود کمک کرد.

در نهایت، کوروش به عنوان یک نجات‌دهنده برای بنی‌اسرائیل در تاریخ ثبت شده است و این داستان نشان‌دهنده پیچیدگی‌های تاریخی و فرهنگی در میان ملت‌ها و ادیان مختلف است.

انتهای پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط