از مرگ تا زندگی؛ روایتی از بیم و امیدهای تجربه ایدز

"دنیا رو سرم خراب شد"؛ زمانی روایت مشترک مبتلایان به ایدز بود از لحظه‌ای که مطمئن ‌می‌شدند وارد جاده‌ای شدند که انتهایش مرگ بود. اما امروز امید به زندگی آنها برگشته و به امید دادن به مبتلایان و آگاه کردن مردم در این زمینه مشغول هستند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ساری، زندگی با هر بیماری، تجربه‌ای دشوار است؛ اما برخی بیماری‌ها بیش از آنکه جسم را هدف قرار دهند، روح و روان انسان را نشانه می‌گیرند. ویروس HIV و بیماری ایدز از آن دست بیماری‌هایی هستند که جدای از مشکلات جسمی، سایه‌ی سنگین قضاوت‌ها، انگ اجتماعی و انزوای ناخواسته را بر دوش بیماران می‌اندازند. شاید ترس از این ویروس و ناشناخته‌های آن، دلیل اصلی این نگرش باشد، اما حقیقت آن است که HIV بیش از آنکه یک پایان باشد، می‌تواند آغازی برای بازنگری در سبک زندگی و مسئولیت‌پذیری فردی و اجتماعی باشد.

در جامعه‌ای که اغلب از این بیماری تنها نام آن را شنیده‌ایم و آگاهی‌مان محدود به شایعات و گمانه‌زنی‌هاست، ضرورت آگاهی‌رسانی بیش از پیش احساس می‌شود. 

آمارهای جهانی نشان می‌دهند که این بیماری در هر نقطه‌ای از جهان وجود دارد و راه‌های انتقال آن، هرچند روشن و مشخص‌اند، همچنان مورد سوءبرداشت و سوءتفاهم قرار می‌گیرند. در ایران نیز پویش‌هایی همچون "من هم تست HIV می‌دهم" تلاشی برای زدودن این قضاوت‌ها و افزایش آگاهی عمومی درباره پیشگیری، تشخیص زودهنگام، و درمان به‌موقع این بیماری هستند.

این گزارش، روایتی است از زندگی کسانی که با HIV زندگی می‌کنند؛ افرادی که با شجاعت داستان‌هایشان را بازگو کردند تا شاید صدای خاموش دیگرانی باشند که هنوز در سکوت و انزوا مانده‌اند. روایت‌هایی از غفلت، درد، امید، و شوقی تازه برای آغاز دوباره. این مقدمه‌ای است بر فهم بهتر و عمیق‌تر از مفهومی که شاید هنوز آن‌طور که باید در جامعه درک نشده است. وقت آن رسیده است که با آگاهی، دیوار قضاوت‌ها را فرو بریزیم و دست در دست هم، به سوی جامعه‌ای عاری از انگ و تبعیض گام برداریم.

یک غفلت کوچک، یک تغییر بزرگ

مریم، زن جوانی با چشمانی که عمق تجربه را روایت می‌کرد، در گوشه‌ای از بیمارستان با من ملاقات کرد. ظاهری آرام و متین داشت، اما صدایش گاهی می‌لرزید؛ شاید از یادآوری گذشته‌ای که هرگز انتظارش را نداشت. او داستان زندگی‌اش را چنین آغاز کرد: هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یک تصمیم ساده می‌تواند زندگی‌ام را تغییر دهد. چند سال پیش، زمانی که در یک کلینیک زیبایی به‌عنوان دستیار کار می‌کردم، همه‌چیز عادی به‌نظر می‌رسید. روزی در حالی که مشغول کار بودم، سرنگ استفاده‌شده با بدنم برخورد کرد. آن لحظه هیچ اهمیتی ندادم؛ گفتم، این چیزها همیشه اتفاق می‌افتد."

اما چند ماه بعد، مریم احساس کرد چیزی در بدنش تغییر کرده است. او ادامه داد: دائم احساس خستگی داشتم، وزنم کم می‌شد، و پوستم رنگ‌پریده شده بود. تصور می‌کردم به‌خاطر فشار کاری است، اما وقتی به پزشک مراجعه کردم و آزمایش دادم، فهمیدم که HIV مثبت هستم. نمی‌توانم آن لحظه را توصیف کنم؛ انگار دنیا روی سرم خراب شد.

مریم از سخت‌ترین بخش‌های ماجرا نیز صحبت کرد: مواجهه با خانواده و جامعه. وقتی به خانواده‌ام گفتم، مادرم فقط گریه می‌کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست باور کند. دوستانم یکی یکی از من فاصله گرفتند. انگار همه مرا مقصر می‌دانستند. اما من هرگز این ویروس را انتخاب نکرده بودم.

او با کمک پزشکان و روانشناسان شروع به درمان و بازسازی زندگی‌اش کرد. اکنون با داروهای ART (درمان ضدویروسی) و رعایت سبک زندگی سالم، مریم نه‌تنها به زندگی عادی بازگشته، بلکه به‌عنوان سفیر آگاهی فعالیت می‌کند و می گوید: می‌خواهم دیگران بدانند که HIV پایان زندگی نیست. باید آگاه شویم و یاد بگیریم چگونه با آن زندگی کنیم. مهم‌ترین چیز این است که انگ زدن را کنار بگذاریم و به‌جای قضاوت، از یکدیگر حمایت کنیم.

وقتی صحبت از پویش "من هم تست HIV می‌دهم" شد، چشمان مریم برق زد: این پویش عالی است. مردم ما باید یاد بگیرند که آزمایش دهند. شاید این ویروس جایی در کنار ما باشد و ما از آن خبر نداشته باشیم. تشخیص زودهنگام می‌تواند زندگی را نجات دهد، همان‌طور که زندگی من را تغییر داد.

داستان مریم نه فقط روایت یک بیمار، بلکه یادآوری است از اینکه چگونه آگاهی و همدلی می‌تواند زندگی‌ها را نجات دهد.

آزمونی تلخ برای آگاهی

آرش، مردی 35 ساله با ظاهری آراسته و صدایی محکم، مقابل من نشست. از همان ابتدا واضح بود که او نمی‌خواهد تنها به‌عنوان یک بیمار دیده شود؛ بلکه می‌خواست داستانش، پلی برای آگاهی دیگران باشد. او پس از مکثی کوتاه، لب به سخن گشود: من آدم اشتباهی نیستم. فقط در یک مقطع از زندگی‌ام، تصمیمات اشتباه گرفتم که هزینه‌اش بیشتر از چیزی بود که تصور می‌کردم.

آرش داستانش را از دوران دانشجویی شروع کرد: در دوران دانشگاه، مثل خیلی از جوان‌ها، کنجکاو و پرشور بودم. در یک مهمانی، برای اولین بار از مواد مخدر تزریقی استفاده کردم. فکر می‌کردم یک بار چیزی را تغییر نمی‌دهد، اما همان یک‌بار کافی بود. شاید به‌خاطر استفاده از سرنگ مشترک، شاید هم چیز دیگری، اما مدتی بعد بدنم شروع به تغییر کرد.

آرش می‌گوید علائم اولیه را نادیده گرفت: همیشه خسته بودم، گاهی تب می‌کردم، یا دچار عفونت‌های ساده‌ای می‌شدم که طول می‌کشید درمان شوند. با خودم می‌گفتم به‌خاطر فشار کار و درس است. حتی وقتی دوستانم پیشنهاد دادند تست بدهم، نپذیرفتم. می‌ترسیدم. تا اینکه بالاخره یکی از دوستان نزدیکم مرا مجبور کرد به پزشک مراجعه کنم.

نتیجه آزمایش، همان چیزی بود که آرش از آن وحشت داشت،HIV+ 

"آن لحظه انگار قلبم ایستاد. هزاران فکر از سرم گذشت. زندگی‌ام، خانواده‌ام، آینده‌ام... همه را از دست رفته می‌دیدم. اما پزشک چیزی به من گفت که نقطه عطف زندگی‌ام شد: "این پایان زندگی نیست. این آغاز جنگیدن است. "

آرش از تأثیر عاطفی و اجتماعی بیماری نیز صحبت کرد و گفت: وقتی به خانواده‌ام گفتم، پدرم تا چند هفته با من صحبت نمی‌کرد. مادرم در سکوت گریه می‌کرد. دوستان زیادی را از دست دادم، اما همان تعداد کمی که ماندند، زندگی‌ام را نجات دادند. آنها مرا به سمت درمان، آگاهی و ساختن دوباره زندگی‌ام هدایت کردند.

امروز آرش با درمان‌های مداوم و رعایت اصول بهداشتی، یک زندگی عادی دارد.

"می‌خواهم مردم بدانند که HIV قابل کنترل است. اگر به‌موقع تشخیص داده شود، می‌توان با آن زندگی کرد و حتی عمر طبیعی داشت. اما مهم‌تر از همه این است که جامعه یاد بگیرد قضاوت نکند. هرکسی ممکن است اشتباه کند، اما همه لایق فرصتی برای جبران هستند."

آرش به پویش "من هم تست HIV می‌دهم" اشاره کرد و گفت: این پویش به همه ما کمک می‌کند. اگر من زودتر تست می‌دادم، شاید هرگز وارد فاز پیشرفته بیماری نمی‌شدم. به نظرم این پویش نه‌تنها برای تشخیص زودهنگام مهم است، بلکه باعث می‌شود مردم نسبت به این بیماری و افرادی که با آن زندگی می‌کنند، آگاه‌تر شوند.

صدای آرش در پایان مصاحبه استوارتر شد. او افزود: اچ آی وی دیگر یک راز ترسناک نیست. با آگاهی و درمان، می‌توان زندگی کرد و حتی به دیگران کمک کرد. من امروز اینجا هستم تا به همه بگویم که امید همیشه وجود دارد.

رازهای ناگفته در سکوتی پرمعنا

رضا، مردی 40 ساله با صورتی آرام اما نگاه سنگین، روی صندلی روبه‌رویم نشست. انگار آماده بود تا حرف‌هایی را بزند که شاید سال‌ها در دلش نگه داشته بود. او بدون مقدمه گفت: این بیماری یادگاری است از روزهایی که فکر می‌کردم همه چیز تحت کنترل من است. ولی زندگی همیشه چیزی در آستین دارد که غافلگیرت کند.

رضا لحظه‌ای مکث کرد و سپس ادامه داد: من همیشه فکر می‌کردم احتیاط یعنی کافی است حواسم باشد؛ اما بعضی چیزها از دستت در می‌رود. شاید یک اشتباه کوچک، شاید هم اعتماد بی‌جایی که به کسی داشتی... نمی‌دانم. ولی هرچه بود، امروز با این واقعیت زندگی می‌کنم.

وی در مورد لحظه‌ای که فهمید باید آزمایش بدهد، توضیح داد: مدتی احساس خستگی عجیبی داشتم. عفونت‌های ساده به‌سختی خوب می‌شدند. یک‌بار وقتی برای چکاپ رفتم، پزشکم پیشنهاد داد آزمایش HIV بدهم. اولش باورم نمی‌شد. با خودم می‌گفتم امکان ندارد. اما وقتی نتیجه آزمایش مثبت شد، انگار دنیا دور سرم چرخید.

رضا از سخت‌ترین بخش این تجربه می‌گوید: شاید تصور کنید پذیرش این موضوع برای خودم سخت‌ترین چیز بود، ولی نه... سخت‌ترینش توضیح دادن به خانواده‌ام بود. نمی‌دانستم چطور باید برایشان بگویم. اولین واکنش‌ها پر از قضاوت و سوءتفاهم بود. اما بعد از مدتی، آرام‌تر شدند. فهمیدند که گذشته دیگر گذشته است و حالا باید به آینده فکر کنیم.

در تمام مدت مصاحبه، رضا به‌گونه‌ای سخن می‌گفت که می‌شد حدس زد علت بیماری‌اش مربوط به روابطی بوده که نمی‌خواست مستقیماً درباره‌شان صحبت کند. او می‌گوید: همه ما در زندگی اشتباه می‌کنیم. بعضی اشتباه‌ها، ردپایشان پررنگ‌تر است. اما آنچه مهم است، این است که بعد از آن چه می‌کنی. من تصمیم گرفتم درمان را جدی بگیرم، به آگاهی برسم و سعی کنم دیگران را هم آگاه کنم.

رضا از تأثیر پویش "من هم تست HIV می‌دهم" صحبت کرد: این پویش مثل چراغ است. نوری که تو را مجبور می‌کند به واقعیت نگاه کنی و مسئولیت بپذیری. کاش زمانی که من آزمایش دادم، چنین پویشی بود. شاید ترس کمتر بود، شاید هم جامعه‌ای که امروز دارم با آن زندگی می‌کنم، پذیراتر و آگاه‌تر بود.

وی در پایان، با لبخندی تلخ اما امیدوار گفت: ایدز پایان زندگی نیست. هرچند شروعی دوباره هم ساده نیست، اما شدنی است. مهم این است که دیگران را از خودت دور نکنی. این بیماری با درمان و حمایت قابل‌کنترل است. پس بیایید به‌جای پنهان‌کردن، شجاع باشیم و قدم برداریم. شاید داستان من، کمکی باشد برای اینکه کسی دیگر همین اشتباه را تکرار نکند.

نگاه رضا در پایان مصاحبه، انگار به افق دوردستی خیره شده بود؛ به آینده‌ای که شاید برای دیگران، روشن‌تر از گذشته او باشد.

آگاهی و تشخیص به‌موقع مسیر زندگی را تغییر می‌دهد

در دنیای امروز، بیماری HIV یکی از مهم‌ترین چالش‌های سلامت عمومی به شمار می‌رود. این بیماری که با انتقال ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) ایجاد می‌شود، هنوز هم بسیاری از جوامع را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در ایران، با وجود پیشرفت‌های پزشکی و درمانی، این بیماری همچنان بار سنگینی بر دوش سیستم بهداشت و درمان است.

دکتر احمد علیخانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران و متخصص بیماری‌های عفونی، با توجه به سال‌ها تجربه در درمان بیماران مبتلا به HIV، تاکید دارد که آگاهی‌رسانی و تست‌های دوره‌ای می‌توانند به نجات جان‌های بسیاری کمک کنند. 

علیخانی به این نکته مهم اشاره کرد که HIV در تمام کشورهای جهان به‌ویژه در سنین جوانی وجود دارد و معمولاً علائم آن در مراحل اولیه بسیار خفیف یا حتی بدون علامت است. 

وی گفت: در حدود 50 درصد از بیماران مبتلا به HIV، هیچ علائمی در ابتدا مشاهده نمی‌شود. در مرحله ابتدایی این بیماری، برخی افراد ممکن است دچار علائمی مشابه سرماخوردگی مانند تب، گلودرد و دردهای بدن شوند. این علائم به‌طور موقت خود به خود بهبود می‌یابند، اما نباید این مسأله باعث بی‌توجهی به بیماری شود.

این متخصص در ادامه افزود: با گذشت زمان و پیشرفت بیماری، به‌دلیل کاهش ایمنی بدن و افزایش میزان ویروس، علائم شدیدتری مانند عفونت‌های مختلف، تب‌های طولانی‌مدت، کاهش وزن و خستگی شدید ممکن است ظاهر شوند. این علائم نشان‌دهنده پیشرفت بیماری است و در این مرحله درمان بسیار دشوارتر و زمان‌بر خواهد بود.

وی همچنین در خصوص روند تشخیص HIV و دشواری‌های آن توضیح داد که ممکن است تست‌های اولیه در ابتدای بیماری منفی باشند. تست‌های اولیه ممکن است در چهار هفته اول نتایج منفی نشان دهند، چرا که ممکن است هنوز سطح ویروس در بدن به‌اندازه کافی بالا نباشد. اما تست‌های پیشرفته‌تر که در مراکز تخصصی مانند دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام می‌شود، حساسیت بالاتری دارند و احتمال خطای کمتری دارند.

او به اهمیت تشخیص زودهنگام این بیماری اشاره کرد و گفت: هر چه زودتر HIV شناسایی و درمان شود، نتایج درمانی بهتر و بیماری کمتر پیشرفت خواهد کرد. بنابراین، آگاهی‌رسانی و ایجاد شرایط مناسب برای انجام تست‌های HIV به‌ویژه در میان جوانان بسیار حیاتی است.

علیخانی به نقش پویش‌های عمومی در افزایش آگاهی جامعه و تشویق افراد به انجام تست‌های HIV تأکید کرد و گفت: پویش‌های عمومی می‌توانند به شناسایی سریع‌تر مبتلایان و جلوگیری از گسترش این بیماری کمک کنند. ما می‌توانیم با آگاهی‌بخشی و تشویق افراد به انجام تست‌های منظم، از گسترش HIV در جامعه جلوگیری کرده و سلامت عمومی را حفظ کنیم.

به گزارش تسنیم، این گفتگو نه‌تنها بر اهمیت تشخیص زودهنگام و درمان سریع تأکید دارد، بلکه راه‌های پیشگیری از بیماری را نیز برجسته می‌کند و به جامعه توصیه می‌شود که با پیوستن به پویش‌های تست HIV، به پیشگیری و مقابله با این بیماری کمک کنند.

زندگی با HIV شاید در نگاه اول به معنای پایانی اجتناب‌ناپذیر به نظر برسد، اما در حقیقت آغاز راهی است که می‌تواند سرشار از آگاهی، مسئولیت‌پذیری و امید باشد. در این مسیر، آنچه بیش از همه اهمیت دارد، نگاه ما به این بیماری و مبتلایان آن است. جامعه‌ای آگاه می‌تواند به جای انگ‌زدن و قضاوت، بستر حمایتی باشد برای کسانی که با این چالش زیست می‌کنند.

پویش‌هایی همچون "من هم تست HIV می‌دهم" فرصت‌هایی طلایی هستند تا هر یک از ما، نقشی در کاهش گسترش این بیماری و حمایت از بیماران داشته باشیم. تشخیص زودهنگام، درمان مناسب و، مهم‌تر از همه، تغییر نگرش نسبت به این بیماری می‌تواند مسیر زندگی بسیاری را دگرگون کند.

این گزارش یادآوری است بر اهمیت همدلی، آگاهی و تعهد اجتماعی ما. هر داستانی که شنیدیم، هر بغضی که شکست و هر نگاهی که تغییر کرد، قدمی بود به سوی ساختن جهانی که در آن هر بیماری به جای تنهایی، بهبود و امید را تجربه کند. HIV تنها یک بیماری است، اما چگونگی مواجهه ما با آن، معیار بلوغ اخلاقی و اجتماعی ماست.

انتهای پیام/