چند معادله به هم پیوسته

رفتار شناسی صهیونیست‌ها و آمریکا نشان می‌دهد آنها در ظاهر ادعای آتش بس در لبنان را مطرح ساخته‌اند اما در عمل همچنان سیاست خنجرهای پی در پی علیه مقاومت را اجرا می‌کنند که گزینه کنونی آنها گرفتار سازی مقاومت در جنگ سوریه است.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، قاسم غفوری در یادداشتی نوشت:در روزهای اخیر عرصه سیاست خارجی، تحولاتی بس مهم را سپری کرده است که شواهد امر نشانگر استمرار آن برای روزها و هفته‌های آینده است. در حوزه دیپلماسی دو تحول مهم در منطقه مشاهده می‌شود و آن اینکه از یک سو آتش‌بس میان لبنان و رژیم صهیونیستی بر قرار شده است. از سوی دیگر نیز مذاکرات ایران و تروئیکای اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) با محوریت هسته‌ای و ارزیابی تحولات منطقه‌ای و جهانی برگزار شده است.

نکته قابل توجه آن است که همزمان با این تحولات کشورهای غربی از یک طرف مدعی شده‌اند که همه کشورها رفتاری نداشته باشند که در این روند اخلال ایجاد شود تا شاید زمینه‌ای برای پایان جنگ غزه باشد. از طرف دیگر نیز تروئیکای اروپایی با صدور بیانیه‌ای مدعی شده‌اند که به دنبال استمرار گفت و گوها با ایران است. این دو تحول در حوزه دیپلماسی در حالی روی می‌دهد که در عرصه میدان اما تحولات رنگ و بوی دیگری دارد. از یک سو رژیم صهیونیستی همچنان به کشتار در غزه ادامه می‌دهد و از سوی دیگر نیز تروریست‌ها در جنگی نیابتی برای آمریکا و صهیونیست‌ها و البته با دلبستن برخی کشورهای منطقه به وعده‌های غرب در سوریه می روند تا فاجعه امنیتی و انسانی جدیدی را رقم زنند.

مجموع این برآیندها نشان می‌دهد که دشمنان امنیت منطقه با محوریت آمریکا و صهیونیست‌ها، از یک سو برآنند تا کشورهای منطقه را درگیر دیپلماسی اتلاف وقت با محوریت آتش بس و در مورد ایران مذاکرات برجامی نمایند در حالی که خود در وادی عمل در حال تسلیح و احیای توان نظامی خویش می‌باشند. رفتار شناسی صهیونیست‌ها و آمریکا نشان می‌دهد آنها در ظاهر ادعای آتش بس در لبنان را مطرح ساخته‌اند اما در عمل همچنان سیاست خنجرهای پی در پی علیه مقاومت را اجرا می‌کنند که گزینه کنونی آنها گرفتار سازی مقاومت در جنگ سوریه است تا همزمان با تقویت خود، سایش مقاومت را رقم زنند.

در این میان غرب در حالی فریاد دیپلماسی دیپلماسی سر می‌دهد که در وادی عمل تقویت نظامی صهیونیست‌ها را اجرا می سازد تا زمینه ساز پیگیری اهدافی باشد که در جنگ لبنان و غزه توان اجرای آنها نداشته است. در این شرایط به نظر می‌رسد که کشورهای منطقه بویژه ایران که به گفته هریس، بایدن و ترامپ تهدید اولویتدار برای آمریکا قلمداد می‌شود و تمام این معالات نیز برای ضربه زدن به آن است، نیازمند راهبردی کلان و فراگیر هستند که با همراهی میدان و دیپلماسی محقق می‌شود.

نخست آنکه این تصور خیالی و خام را که آمریکا به دنبال گسترش جنگ در منطقه نیست را باید کنار گذاشت چرا که رفتار آمریکا در این یک سال گذشته نشان داده است که پازل جنگ افروزی را دانه به دانه چینش می‌کند و محدودیتی برای آن نیز وجود ندارد و دل بستن به کلام آمریکا مبنی بر مخالفت با گسترش جنگ یک خود فریبی و اشتباه محاسباتی است که نباید انجام شود.

دوم آنکه اکنون دیپلماسی آتش‌بس و مذاکره معنایی ندارد و صرفا بازی در زمین دشمن است که به دنبال خرید زمان است چنانکه پس از ترور شهید هنیه با ادعای آتش بس دو ماه خرید زمان داشته که نتیجه آن نیز تجاوز گسترده به لبنان و شهادت فرماندهان حزب‌الله بود. اکنون زمان میدان است که بخشی از آن را حمایت همه جانبه بویژه نظامی از سوریه برای برچیدن هر چه سریع‌تر بساط تروریست‌ها و کاهش فرسایش مقاومت و منطقه است و بخش دیگر آن نیز زدن به ریشه بحران منطقه یعنی رژیم صهیونیستی با وعده صادق 3 است که به نظر می رسد زمان اجرای آن فرا رسیده است و تعلل بیشتر جز هزینه تراشی برای ایران و مقاومت هیچ دستاوردی ندارد.

در حوزه دیپلماسی نیز به جای وقت تلف کردن برای آنچه آتش بس نامیده می‌شود و مذاکرات ایران و تروئیکای اروپایی برای تحقق سراب برداشتن تحریم‌ها، این دیپلماسی می‌تواند در دو حوزه باشد نخست اجماع سازی میان کشورهای اسلامی و مخالفان یکجانبه گرایی آمریکایی-صهیونیستی به حمایت از سوریه علیه تروریسم، و دوم هشدار به کشورهای منطقه‌ای و حتی غربی مبنی بر آنکه آتش شکست سوریه در برابر تروریسم،  دامن آنها را نیز خواهد گرفت و لذا تنها گزینه حمیات از مقاومت و سوریه علیه تروریسم و پدرخوانده آنها یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. اینها معادلات و حقایق غیر قابل انکاری است که امروزی دیپلماسی و میدان برای مقابله با تهدیدات علیه جمهوری اسلامی ایران و بازگرداندن امنیت و ثبات به منطقه می‌توانند انجام دهند.

منبع:‌ سیاست روز

انتهای پیام/