سناریوهای پیش‌روی سوریه

با عبور مسلحین از دروازه دمشق و رفتن به شهر و گسیل نیروهای ارتش سوریه از این کشور به عراق به همراه تجهیزات کثیر نظامی، برای همه مشخص شد کار برای نظام سوریه تمام شده است.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، رضا رحمتی در یادداشتی نوشت: همه چشم‌ها به سمت سوریه است؛ کدام سوریه؟ سوریه‌ای که تا 2 هفته پیش هیچ‌کس آماده چنین وضعیتی که اینک درگیر آن است، نبود. حتی مخالف‌ترین مخالفان بشار اسد نیز نمی‌توانستند در محاسبات خود چنین وضعیتی را پیش‌بینی کنند. بعد از سقوط 48 ساعته حلب و عقب‌نشینی ارتش سوریه از این شهر، مشخص بود سرعت تحولات به سمت اتفاق بزرگی در حال حرکت است. با سقوط حماه این شتاب بیشتر شد و با رسیدن معارضان به پشت درهای حمص، اشغال درعا و سپس اشغال حمص، رسیدن به دروازه‌های دمشق و خروج اسد از سوریه، تحولات شتاب بیشتر و بیشتری پیدا کرد. تا همان دقایق آخر نیز تصور عمومی این بود که «کمربند امنیتی محکمی» پیرامون دمشق کشیده شده است و به مرور مقاومت نظام اسد از دمشق شروع خواهد شد اما با عبور مسلحین از دروازه دمشق و رفتن به شهر و گسیل نیروهای ارتش سوریه از این کشور به عراق به همراه تجهیزات کثیر نظامی، برای همه مشخص شد کار برای نظام سوریه تمام شده است.

نظام سیاسی سوریه در 11 روز فروپاشید و البته با توجه به عدم پشتوانه اجتماعی این نظام، پیش‌بینی هم می‌شد بالاخره این اتفاق بیفتد و حمایت‌های بین‌المللی دولت‌های ایران و روسیه نتواند برای همیشه نظام سیاسی را در این کشور بیمه کند. شاید شتاب تغییرات اجتماعی در سوریه را باید در همین قالب بررسی کرد. در حقیقت مستقل از اینکه چه آینده‌ای در انتظار سوریه باشد، مساله این است که شرکای بین‌المللی و منطقه‌ای نظام سیاسی سوریه نیز آنچنان نسبت به «حمایت بین‌المللی همیشگی» از نظام اسد با دید مثبت نگاه نمی‌کردند. موضوع دیگری که درباره مواضع 2 دولت روسیه و ایران خصوصا در ماه‌های گذشته و بعد از توفان‌الاقصی وجود داشته است، تمرکز هر دو بازیگر بر بحران‌های محیطی و منطقه‌ای خود بوده است؛ یعنی اسرائیل و اوکراین. روسیه شدیدا درگیر اوکراین و ایران به واسطه نبرد نزدیک به 13 ماهه حزب‌الله لبنان با اسرائیل، درگیر این موضوع بوده است. همان‌طور که طرف غربی به واسطه این جنگ دچار تحلیل توان شده، طبیعی است که ایران و روسیه نیز به واسطه بحران‌های خود، ملاحظاتی داشته باشند.

ایران حتی اگر می‌خواست از سوریه حمایت کند (همان‌طور که در سال‌های استیلای داعش این اتفاق افتاده بود)، در روزهای اخیر به سبب سرعت تحولات سوریه و ملاحظات و اولویت‌های ایران نسبت به مسأله اسرائیل و همین‌طور مشاهده عدم عزم و توان دولت و ارتش سوریه برای ایستادگی و مقاومت در مقابل گروه‌های تروریستی، نسبت به آنچه در سال 2012 انجام داد، تغییر رفتار نشان داد. گذشته از این موضوع، باید به جمع‌بندی مقامات ایرانی نسبت به عدم حمایت اجتماعی نظام سیاسی بشار اسد نیز اشاره کرد، اگر واقعا دلیل عدم حمایت ایران از بشار، نارضایتی مضاعف اجتماعی نسبت به سیستم سیاسی اسد بوده است، یعنی ایران به این جمع‌بندی رسیده است که حمایت از محور مقاومت تنها در وضعیتی انجام می‌شود که حمایت مردمی پشتوانه شرکای ایران باشد و این موضوع را باید درک هوشمندانه ایران نسبت به تحولات مقاومت قلمداد کرد. 

* چه چیزی در انتظار سوریه است؟

مستقل از اتفاقاتی که در این چند روز در سوریه افتاده است که همه طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را در بهت برده است و مستقل از اینکه هیچ‌یک از طرف‌های موافق یا مخالف حکومت اسد، این وضعیت را در ذهن نداشتند که به این سادگی نظام سیاسی اسد دچار فروپاشی شود، معمای کنونی در خاورمیانه این است که «چه چیزی در انتظار سوریه است؟». پاسخ به این سوال در شرایط کنونی بسادگی امکان‌پذیر نیست اما با توجه به برخی روندها، پیشران‌ها و محرک‌ها می‌توان آینده سوریه را مورد بررسی قرار داد.

1- فرض اول: انتقال مسالمت‌آمیز قدرت در سوریه و شکل‌گیری دولت دموکراتیک در این کشور

اولین فرض و البته خوش‌بینانه‌ترین فرض این است که قدرت به صورت مسالمت‌آمیز در سوریه جابه‌جا شود و گروه‌های مولد خشونت در سوریه از جمله هیات تحریرالشام و سایر گروه‌های مخاصم نظام اسد از جمله ارتش آزاد، گروه‌های رادیکال مذهبی و... بپذیرند در روند جابه‌جایی قدرت در سوریه دست به سلاح نبرده و در زمان تقسیم کیک قدرت، به سمت تغییر معادلات سیاسی به نفع گروه خود نباشند. این فرضیه در عین حال که شدیدا خوش‌بینانه است، با توجه به نیروهای معارض و گروه‌های مختلف سوریه، بسیار دور از انتظار است. در این فرضیه همه گروه‌های سیاسی و نظامی ذیل یک حاکمیت ملی دموکراتیک در یک انتخابات آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد قرار خواهند گرفت. در صورت شکل‌گیری چنین دولتی هیچ‌یک از طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز نباید بیمی داشته باشند. این دولت به سبب تلاش برای جلب رضایت اجتماعی (که اتفاقا دلیل اصلی سقوط اسد نیز همین فقدان پایگاه اجتماعی بوده است)، نیازمند شتاب در تغییرات اقتصادی به نفع رفاه عمومی و افزایش کیفیت اجتماعی شهروندان سوری است. این دولت مجبور است هم با ترکیه کار کند، هم با عراق و هم با لبنان، هم با اردن و هم با اسرائیل.

2- فرض دوم: انتقال خشونت‌آمیز قدرت و تصاحب قدرت به وسیله یکی از گروه‌های رادیکال 

فرضیه دوم که اتفاقا با شرایط فعلی داخلی و بین‌المللی سوریه هماهنگ‌تر است، این است که یکی از گروه‌های رادیکال که در اینجا هیات تحریرالشام، نزدیک‌ترین گروه برای رسیدن به این موضوع است، قدرت را در اختیار بگیرد. این به معنای حذف سایر گروه‌های اجتماعی است. چه اینکه اساسا به سبب هدایت تحرکات مسلح در روزهای اخیر در سوریه توسط گروه هیات تحریرالشام به رهبری ابومحمد الجولانی، این گروه تا چه اندازه می‌خواهد نقش گروه‌های دیگر از جمله ارتش آزاد یا نیروهای معارض دیگر را بپذیرد. اگرچه جولانی بلافاصله بعد از سقوط اسد، خطاب به نخست‌وزیر گفته بود که تا زمان انتقال قدرت نهادهای حکومتی در اختیار او باشد اما مساله این است که تا چه اندازه نسبت به وضعیتی که باقی گروه‌ها تمنای تصاحب قدرت را دارند، همراهی خواهد کرد. آیا ابومحمد جولانی می‌تواند بخشی از کیک قدرت را به کردهای سوریه یا به علویان سوری، شیعیان، باقیمانده‌های داعش و... بدهد؟ دست‌کم با توجه به شرایط فعلی این احتمال ضعیف است. در چنین وضعیتی مشخص است که سوریه آبستن بحران خواهد شد، آن بحران نیز تبدیل شدن کشور به «مجمع الجزایری از گروه‌های رادیکال» است که هر یک با توجه به تجربه سقوط 11 روزه بشار اسد، به دنبال تولید خشونت برای تصاحب قدرت خواهند بود. این وضعیت نه برای مردم سوریه، نه برای موافقان شورش‌های اخیر (شبیه ترکیه) و نه برای مردم منطقه (از جمله برای عراق، اردن، لبنان و حتی مردم ترکیه) وضعیتی خوشایند نیست. در عین حال به سبب تولید خشونت‌های پی در پی، چنین وضعیتی به سبب سرریز مداوم بحران‌های آن به کشورهای دیگر، برای کل منطقه مناسب نخواهد بود. 

3- فرضیه سوم: استیلای هیات تحریرالشام تحت حکومت اختناق در سوریه 

در بین این فرضیات، فرضیه سومی نیز وجود دارد که بیم این وجود دارد که این سناریو نسبت به 2 فرضیه اول به واقعیت نزدیک‌تر باشد و آن اینکه گروه هیات تحریرالشام، تحت حکومت خوانش القاعده (که جولانی با آن بزرگ شده است)، حکومتی مذهبی شبیه طالبان در سوریه شکل گرفته و فضای سیاسی بسته (شبیه به نظام اسد البته این بار با رویه‌ای مذهبی) در این کشور به وجود آورد. قربانی چنین نظامی هم مردم سوریه و هم همسایگان سوریه خواهند بود. ایران باید به روزها و ماه‌های آینده چشم دوخته و البته نقش و بازیگری فعال منطقه‌ای را نیز فراموش نکند. اگر چه با از دست رفتن سوریه، وضعیت بحرانی است.

منبع: روزنامه وطن امروز

انتهای پیام/