درس واقع‌گرایی در منطقه

رهبر انقلاب همواره بر اهمیت پیوند ملت با دولت تأکید کرده‌اند و آن را بزرگ‌ترین عامل پایداری در برابر توطئه‌های دشمنان می‌دانند. عدم توجه به این مسئله در سوریه باعث شد مردم به‌تدریج از دولت فاصله بگیرند و در نتیجه نظام از درون تضعیف شود.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، پس از سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه بسیاری منتظر بودند تا پاسخ ابهاماتی که در فضای فعلی در مورد چرایی این اتفاق و آینده سوریه و جبهه مقاومت به‌وجود آمده را از زبان رهبر انقلاب بشنوند. ایشان با سخنرانی روز گذشته ضمن شکستن تصویر اغراق‌شده در مورد پیروزی تروریست‌ها با مواضعی واقع‌گرایانه هم ابهامات به‌وجود آمده را پاسخ دادند و هم در مورد آینده مقاومت تصویر امیدوارکننده و مبتنی بر واقعیتی را ترسیم کردند. در ادامه برخی از مهم‌ترین استدلال‌هایی که مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت، مورد بررسی قرار گرفته و شواهدی ارائه شده است که استحکام استدلال‌ها و دوراندیشی‌های رهبر انقلاب در موضوع سوریه را برای مخاطبان واضح می‌کند. 

کمک ایران به سوریه یک‌طرفه نبود 

یکی از نکات مطرح‌شده در مورد چرایی حمایت ایران از امنیت سوریه پاسخ به حمایت‌هایی بود که سوریه در زمان جنگ عراق از ایران داشته است. در ادامه نمونه‌هایی از این حمایت‌ها و پاسخ ایران به این حمایت‌ها مورد اشاره قرار گرفته است. در طول جنگ ایران و عراق سوریه به‌عنوان یکی از معدود کشور‌های عربی که از ایران حمایت کرد، نقش مهمی ایفا کرد. سوریه در سال 1982 خط لوله نفت عراق که از خاک این کشور به بندر بانیاس در مدیترانه می‌رفت را بست. این اقدام صادرات نفت عراق را به‌شدت کاهش داد و منابع مالی آن را محدود کرد. عراق مجبور شد نفت خود را از طریق عربستان سعودی صادر کند، که هزینه و زمان بیشتری نیاز داشت. همچنین ایران از بنادر سوریه، به‌ویژه بندر لاذقیه، برای واردات کالا‌های حیاتی و تجهیزات استفاده کرد. این بنادر مسیر‌های استراتژیک برای تجارت ایران در دوران جنگ بودند. سوریه به‌طور مستقیم تسلیحات و تجهیزات نظامی، از جمله مهمات و تجهیزات سبک، در اختیار ایران قرار داد. بخشی از این تسلیحات از اتحاد جماهیر شوروی و کشور‌های بلوک شرق تأمین می‌شد. سوریه همچنین اطلاعات نظامی و امنیتی مربوط به تحرکات عراق را در اختیار ایران قرار می‌داد. این اطلاعات کمک شایانی به استراتژی نظامی ایران در جبهه‌های جنگ کرد علاوه بر این سوریه در چندین نوبت از گروه‌های مسلح ضدعراقی حمایت کرد و در مرز‌های خود فشار نظامی به عراق وارد آورد. این اقدامات باعث انحراف بخشی از توان نظامی عراق از جبهه جنگ با ایران شد. مهم‌ترین حمایت سوریه از ایران اما حمایت سیاسی بود. سوریه در مجامع بین‌المللی و جهان عرب از ایران حمایت کرد و از محکومیت ایران در اجلاس‌های عربی جلوگیری کرد. حافظ اسد، رئیس‌جمهور سوریه، در برابر فشار کشور‌های عربی به حمایت از عراق مقاومت کرد. در سوی مقابل ایران نیز با حمایت از سوریه در جنگ با تروریست‌های تکفیری از سال 2011 به بعد مانع از فروپاشی این کشور و گسترش دامنه درگیری‌ها به سایر کشور‌های منطقه شد. ایران مستشاران نظامی، به‌ویژه نیرو‌های سپاه قدس و فرماندهانی مانند شهید قاسم سلیمانی را به سوریه اعزام کرد تا به ارتش سوریه در مبارزه با گروه‌های مسلح و تروریستی کمک کنند. این کمک‌ها در بازپس‌گیری مناطق استراتژیک مانند حلب و دیرالزور حیاتی بود. ایران به تشکیل و آموزش نیرو‌های مردمی سوری (دفاع وطنی) کمک کرد تا بتوانند به‌عنوان مکمل ارتش سوریه در جنگ عمل کنند. این نیرو‌ها در حفظ مناطق بازپس‌گرفته‌ شده بسیار مؤثر بودند. ایران همچنین تجهیزات نظامی و لجستیکی در اختیار ارتش سوریه قرار داده است، از جمله پهپاد‌ها، موشک‌ها و فناوری‌های نظارتی. ایران با بازسازی زیارتگاه‌های مهم شیعه مانند حرم حضرت زینب(س) در دمشق، به تقویت روحیه و هویت دینی در میان شیعیان سوریه و حامیان دولت پرداخت. در بعد سیاسی نیز ایران در محافل بین‌المللی، از جمله سازمان ملل و مذاکرات صلح مانند نشست‌های آستانه، همواره از دولت بشار اسد حمایت کرده و بر حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت سوریه تأکید داشته است. 

به ارتشی که وجود ندارد نمی‌شود کمک کرد

برخی ممکن است این سؤال در ذهنشان به‌وجود آمده باشد که چرا ایران به ارتش سوریه برای دفاع از حاکمیت این کشور کمک نکرده است. این ابهام با 2 استدلال اصلی قابل پاسخگویی است. اولاً دولت سوریه از ایران درخواست کمک نکرده و ایران نیز همچون برخی کشور‌های منطقه و آمریکا و اسرائیل این مشی را ندارد که بدون اجازه کشوری وارد خاک آن شود. ثانیاً اساساً ارتش سوریه عزمی برای دفاع نداشته که ایران بتواند از او حمایت کند. از ارتشی که وجود ندارد که نمی‌شود دفاع کرد. وضعیت ارتش سوریه به نحوی بود که هواپیمای بشار اسد حین بلند شدن برای خروج از سوریه مطمئن نبود به سلامت فرود می‌آید، برای همین هم با تغییر مسیر راهش به سمت مسکو را باز کرد. وضعیت آسمان سوریه به نحوی توسط هواپیما‌های آمریکا و اسرائیل کنترل می‌شد که وقتی خبر سقوط هواپیمای بشار اسد آمد نیز برخی آن را پذیرفتند. مسیر زمینی نیز به طور کامل توسط گروه‌های مسلح از جناح‌های مختلف مسدود شده و اسرائیل نیز وارد سوریه شده و خود را به 40 کیلومتری دمشق رساند. در چنین شرایط آشفته‌بازاری که رسما انحلال ارتش را نمایان می‌سازد کمک ایران معنایی ندارد، چون نهادی برای دریافت کمک وجود ندارد. انحلال ارتش سوریه زمانی تکمیل شد که اسرائیل با حملات متعدد به پایگاه‌های نظامی و بندرلاذقیه توان نظامی سوریه را در هوا و دریا نابود کرد. مطابق ادعای اسرائیل، این رژیم 80 درصد توان نظامی سوریه را نابود کرده است. نسخه‌ای که اگر توانش را داشته باشد برای تمام کشور‌های منطقه از جمله ایران پیاده می‌کند. 

دست چدنی از آستین مخملی جولانی بیرون زد 

آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه‌ای‌اش تا کنون با بیان مستقیم و غیرمستقیم به حمایت از جولانی اعتراف کرده‌اند. این درحالی است که تحریر‌الشام در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا قرار داشته و برای کشتن جولانی نیز جایزه گذاشته بودند. ترکیه به‌عنوان عضو ناتو به صورت علنی حمایت خود از تحریر‌الشام را اعلام کرده و آمریکا و کشور‌های اروپایی نیز از این اتفاق ابراز شادی کرده‌اند. جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا این آشوب‌طلبی‌های سوریه را عمل اساسی عدالت خواند، رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر انگلیس نیز با استفاده از عبارت «پایان دولت وحشی» بی‌نظمی سوریه را جشن گرفتند. اسرائیل نیز بدون هیچ مانعی وارد خاک سوریه شد و الجولانی در واکنش به اینکه موضعش در برابر اقدامات اسرائیل چیست گفت دنبال جنگ جدید در سوریه نیست. یعنی در شرایطی که رژیم‌صهیونیستی تجاوز به خاک سوریه را آغاز کرده او و گروهش می‌خواهند صرفاً نظاره‌گر ماجرا بوده و دودستی به استقابل اشغال بروند. در چند روز اخیر هم که این گزاره در آمریکا مطرح شده که تحریرالشام از فهرست گروه‌های تروریستی خارج شود. با کنارهم گذاشتن همه این اتفاقات، پازل هویت تروریست‌ها تکمیل شده و دست چدنی آمریکا و متحدانش در پرورش و هدایت جولانی نمایان می‌شود. آمریکا با این اقدامات هم از آشوب به‌وجود‌آمده بهره‌مند شده و حضور اشغالگرانه خود و اسرائیل را در سوریه مستحکم می‌کند و هم برای تداوم تبلیغات اسلام‌هراسانه در غرب سوژه خواهد داشت. 

خالی کردن دل مردم جرم است

رسانه‌های فارسی‌زبان صهیونیستی، برای تحت‌تاثیر قرار دادن افکار عمومی داخل کشور، به دنبال راه انداختن جنگ روانی علیه مردم، برای تضعیف قدرت کشور در مواجهه با این اتفاقات هستند. بخشی از این جنگ روانی ایجاد ترس و نگرانی در میان مردم، با توجه به تحولات و اتفاقات اخیر است. تضعیف قدرت کشور و القای ناکارآمدی دستگاه‌های مدیریتی نظام حکمرانی، اثر ترساندن و نگران کردن مردم را بیشتر می‌کند. در کنار این جنگ رسانه‌ای برخی از افراد و تحلیلگران نیز در دام این اشتباه می‌افتند و اصطلاحا دل مردم را خالی می‌کنند، که ازجمله آن القای احساس ناکارآمدی و ضعف به دستگاه‌های حکمرانی و مدیریتی است. علاوه‌براین بیان کردن این گزاره که ایران هدف بعدی اسرائیل است ازجمله این موارد است، موضوعی که رهبر انقلاب روز گذشته در صحبت‌های خود به آن اشاره کردند و با جدا دانستن افرادی که در خارج از کشور، مردم را می‌ترسانند، به این موضوع اشاره کردند که افرادی که در داخل کشور دل مردم را خالی می‌کنند، مرتکب جرم می‌شوند و باید آن را پیگیری کرد. رهبر انقلاب در بخشی از صحبت‌های خود گفتند: «در داخل اگر کسی در تحلیلی، در بیانی جوری حرف بزند که معنایش خالی کردن دل مردم باشد، این جرم است. باید دنبال بشود.» امری که اهمیت فضاسازی رسانه‌ای و مقابله با جنگ روانی دشمن را در نگاه رهبر انقلاب نشان می‌دهد. در نگاه به این صحبت رهبر انقلاب باید توجه داشت در شرایطی که منطقه در وضعیت حساسی قرار دارد، حتی کوچک‌ترین موضع‌گیری و تحلیلی نیز باید با دقت به حساسیت و واقعیت شرایط سنجیده و دیده شود. 

واقع‌گرایی در شکست و پیروزی‌ها؛ عامل پیروزی در محور مقاومت

آنچه در سوریه بعد از سقوط بشار اسد اتفاق افتاد و روندی که منجر به سقوط بشار اسد شد را نمی‌توان با خوانشی تک‌خطی روایت کرد. در تحلیل این وقایع نباید نگاهی صفر و صدی به ماجرا داشت. بیان این گزاره که آنچه در سوریه رخ داده لزوما به معنی شکست محور مقاومت است، افتادن در دام این اشتباه تحلیلی است. از طرفی هم نباید این گزاره را انکار کرد که وضعیتی که در سوریه اتفاق افتاده و سقوط دولت بشار اسد و تصرف سوریه توسط اسرائیل، در تضعیف محور مقاومت بی‌ثاثیر نخواهد بود. این گزاره در نگاه به آنچه در محور مقاومت رخ می‌دهد، هم صدق می‌کند. پیشروی صهیونیست‌ها در لبنان و پس از آن برقراری آتش‌بس در لبنان را از جهتی هم می‌توان شکست صهیونیست‌ها در تحقق اهداف در لبنان دانست هم می‌توان آن را بخشی از تغییر هدف و استراتژی صهیونیست‌ها در تحقق اهدافشان دانست. فارغ از اینکه در تحلیل نباید در دام صفر و صدگرایی‌ها افتاد، در قضاوت در آنکه شکست یا پیروزی در واقعیت میدان رخ داده نیز باید به این گزاره توجه کرد. موضوعی که رهبر انقلاب روز گذشته در صحبت‌های خود به آن اشاره کردند و گفتند: «جبهه‌ مقاومت نباید از پیروزی‌ها مغرور بشود، نه از شکست‌ها مأیوس.» موضوعی که اگر آن را با نگاه به واقعیت‌هایی که در منطقه رخ داده، تحلیل کنیم باید آن را این‌طور تحلیل کرد که واقع‌گرایی در نگاه به آنچه رخ می‌دهد، می‌تواند کمک‌کننده باشد. در این فضا قضاوت‌های زودهنگام و بیان این موضوع که محور مقاومت لزوما شکست خورده یا کاملا پیروز شده، ناشی از صفر و صد دیدن واقعیت است. آسیب این برداشت از واقعیت امکان تحلیل درست اتفاقات و رویدادها را می‌گیرد، در پیروزی‌ها و غرور بیش از اندازه از پیروزی، پیش‌بینی رفتار بعدی دشمن را سلب می‌کند، از طرفی هم ناامیدی از شکست‌هایی که رخ می‌دهد، ما را دچار انفعال می‌کند و امکان ابتکار برای استفاده از نقطه‌ضعف‌های دشمن را نمی‌دهد. 

سفیدشویی جولانی؛ فریبی برای مشروعیت‌بخشی به تحریرالشام

حضور جولانی با ظاهر تازه در رسانه‌ها و پوشش خبری اعضای گروه تحریرالشام که در پوشش خبرنگار مقابل دوربین قرار می‌گرفتند و از خط مقدم درگیری‌ها گزارش می‌دادند، با هدف بازنمایی و اصلاح چهره این گروه تروریستی صورت گرفته بود. جولانی با محاسن کوتاه و لباسی غیرنظامی مقابل دوربین سی‌ان‌ان قرار گرفت تا این تصویر را جا بیندازد که با تحریرالشامی که در لیست‌ گروه‌های تروریستی آمریکا قرار گرفته تفاوت پیدا کرده است. انتشار اعلامیه تحریرالشام و اعلام اینکه «درخواست حیا یا پوشش از زنان ممنوع است» نشان می‌داد تحریرالشام درس‌های خود را برای سفیدسازی چهره‌اش به خوبی یاد گرفته است و به همین خاطر تلاش دارد تا فاصله‌گذاری با چهره سلفی تکفیری خود داشته باشد. برخی از تحلیلگران و کارشناسان اما در دام این فضای برساخته افتادند و تحلیل‌ها به این سمت چرخید که این گروه تروریستی تغییر کرده، قرابتی با رفتارهای رادیکال سلفی و القاعده ندارد و از آنجا که به دنبال حکومت کردن است، با آن عقاید فاصله‌گذاری داشته و برای توجیه آن هم تسلط آنها بر ادلب را شاهد مثال قرار می‌دادند. بخشی از این خط تحلیلی در فضای سیاسی ایران هم مشاهده شد، درحالی‌که مقامات سیاسی موضع‌گیری در مورد مواجهه با تحریرالشام را تا روشن شدن رفتار و نگاه آنها به تعویق می‌انداختند، برخی از تحلیلگران این موضوع را مطرح کردند که تحریرالشام تغییر کرده است. با وجود این فضاسازی‌ها، رهبر انقلاب روز گذشته موضع دقیقی در مورد این گروه گرفتند و خبری از سفیدشویی مواضع و رفتارهای این گروه نیست. اشاره رهبر انقلاب به این موضوع که مناطق تصرف شده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد این گزاره را تقویت کرد که به نظر نمی‌رسد قدرت داشتن این گروه بادوام باشد. رهبر انقلاب به این موضوع هم اشاره کردند که برخی از شمال و جنوب برای اشغال سوریه، وارد شدند و آمریکا هم به دنبال محکم کردن جای پای خود در منطقه است. مجموع این موارد نشان می‌دهد که در تحلیل مواضع این گروه نباید عجله کرد و باید توجه داشت که سفیدشویی چهره این گروه اساسا با همین هدف انجام می‌شود که چهره‌ای مشروع از جولانی به تصویر کشیده شود تا زمانی که قدرت احتمالی را در اختیار بگیرد. 

مقاومت؛ ریشه‌ای فراتر از سقوط دولت‌هاست

نتانیاهو و همدستانش می‌خواستند آرزوی نابودی مقاومت اسلامی را با ترور فرماندهان مقاومت برآورده کنند که تیرشان به سنگ خورد. تلاش آن‌ها برای نابودی مقاومت در حالی بود که بعد از ترور این فرماندهان، مقاومت نه‌تنها از مواضعش عقب‌نشینی نکرد، که حملاتش علیه مواضع صهیونیست‌ها تشدید شد. مقاومت در برابر فشار‌ها و تهدیدات همواره به‌عنوان یک عنصر پایدار در تحولات منطقه‌ای و جهانی نقش‌آفرینی کرده است. در این میان تحولات سوریه و منطقه نشان‌دهنده واقعیتی است که ریشه در ایمان و باور‌های عمیق ملت‌ها دارد. مقاومت نه یک ابزار نظامی موقت بلکه یک تفکر و مکتب اعتقادی است که با فشار‌های دشمنان نه‌تنها تضعیف نمی‌شود، بلکه قوی‌تر و گسترده‌تر نیز می‌شود. در طول بحران سوریه و سایر تحولات منطقه، دشمنان همواره تلاش کرده‌اند با بهره‌گیری از فشار‌های اقتصادی، نظامی و روانی، جریان مقاومت را تضعیف کنند. جنایات بی‌سابقه‌ای همچون ترور رهبران برجسته، بمباران مناطق غیرنظامی و تلاش برای ایجاد شکاف در میان ملت‌ها بخشی از این راهبرد بوده است. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده برخلاف انتظار آن‌ها، تقویت روحیه ایستادگی و اتحاد میان ملت‌های منطقه است. نمونه بارز این پدیده را می‌توان در تحولات غزه و مقاومت فلسطین مشاهده کرد. دشمن فکر می‌کرد با تشدید حملات و شهادت شخصیت‌هایی مثل شیخ احمد یاسین و‌...، می‌تواند مردم را از حمایت مقاومت بازدارد اما واقعیت این است که این جنایات نه‌تنها ملت فلسطین را تسلیم نکرد، بلکه حمایت‌ها را بیشتر و مقاومت را فراگیرتر کرد تا درنهایت به عملیات 7 اکتبر رسید. در سوریه 2011 نیز همین الگو تکرار شد؛ با وجود فشارها و جنایات گسترده داعش و سایر گروه‌های تروریستی، محور مقاومت توانست ایستادگی خود را حفظ کرده و پیام قدرت و استقامت خود را به جهانیان مخابره کند. مقاومت در برابر دشمنان، ریشه در باورهای عمیق دارد که در میان ملت‌ها شکل گرفته است. این باورها به‌عنوان یک اعتقاد مشترک توانسته‌اند در برابر تمامی فشارها و تهدیدات جبه‌های متحد ایجاد کنند. اکنون و با تحولات سوریه، مقاومت یک‌بار دیگر به پا خواهد خاست. تحولات منطقه نشان داده هرگونه جنایت و تجاوز به جای تضعیف مقاومت تنها موجب گسترش آن شده است. گواه این مسئله ایستادگی ملت‌های منطقه بر سر مسئله فلسطین است که امروز به‌مراتب قوی‌تر از گذشته شده و دامنه آن فراتر از مرز‌های جغرافیایی رفته است. یکی از مهم‌ترین پیامد‌های این تحولات شکست استراتژی‌های دشمنان است. تصور آن‌ها این بود که می‌توانند با جنایات و فشار‌های اقتصادی و نظامی جریان مقاومت را از هم بپاشند. اما تجربه ثابت کرد که مقاومت یک واقعیت ریشه‌دار است که نمی‌توان آن را با تهدیدات از میان برد. این واقعیت بار‌ها و بار‌ها در سوریه، غزه، لبنان و دیگر نقاط منطقه به اثبات رسیده است. درنهایت تحولات منطقه نشان می‌دهد که ایستادگی در برابر دشمنان تنها با ایمان و باور قلبی ممکن است. این حقیقت که جنایت هیچ‌گاه پیروزی نمی‌آورد و همواره به تضعیف جایگاه دشمنان منجر می‌شود در سنت‌های تاریخی و الهی بار‌ها اثبات شده است. مقاومت به‌عنوان یک مکتب اعتقادی نه‌تنها ابزار پیروزی در برابر دشمنان است بلکه امیدی برای ملت‌ها در برابر ظلم و سلطه‌گری است.

چرا دولت اسد سقوط کرد؟ 

 گزاره‌های مختلفی می‌توانند پاسخ این سؤال باشند و بازخوانی این دلایل درس‌ها و عبارت‌هایی برای مسئولان نظامات سیاسی دارد. بنابراین سقوط دمشق و خروج بشار اسد به‌عنوان نمادی از فروپاشی یک دولت، در پیوند با عوامل مختلف داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی قابل بررسی است. رهبر انقلاب بار‌ها در بیانات خود به لزوم دشمن‌شناسی و هوشیاری در برابر تحولات منطقه‌ای اشاره کرده‌اند و غفلت از این اصول را عاملی خطرناک برای بقای یک نظام سیاسی دانسته‌اند. یکی از دلایل کلیدی سقوط سوریه غفلت مسئولان این کشور از دشمن و عدم پیش‌بینی تحولات آینده بود. دشمن با سرعت و برنامه‌ریزی دقیق عمل کرد، درحالی‌که دستگاه‌های امنیتی سوریه نتوانستند از پیش تدابیر لازم را اتخاذ کنند. هرچند هشدار‌هایی از سوی متحدان منطقه‌ای سوریه از جمله دستگاه‌های اطلاعاتی ایران به دمشق منتقل شده بود اما بی‌توجهی به این هشدار‌ها و اعتماد بیش از حد به ثبات موجود مانع از آمادگی لازم برای مقابله با بحران شد. این غفلت به تعبیر رهبر انقلاب نمونه‌ای از «خطای محاسباتی» است که می‌تواند یک دولت را در برابر دشمنان آسیب‌پذیر کند. یکی دیگر از عوامل مهم تهدیدات خارجی و افزایش حملات تروریستی بود. رژیم‌صهیونیستی و بازیگران غربی نقش عمده‌ای در طراحی و اجرای این تهدیدات داشتند. مجموعه‌ای از ترور‌های هدفمند علیه فرماندهان مقاومت و افزایش حملات نظامی، اسد را به این باور رساند که امکان بقا در قدرت دیگر وجود ندارد. ترور فرماندهان عالی‌رتبه مقاومت در منطقه، از جمله سیدحسن نصرالله و فرماندهان یگان‌های حزب‌الله فشار روانی شدیدی بر دمشق وارد و تصمیم‌گیری برای ترک قدرت را تسهیل کرد. در این زمینه تأکید رهبر انقلاب بر نقش رژیم‌صهیونیستی و دشمنان فرامنطقه‌ای در ایجاد بحران‌های مصنوعی در جهان اسلام به‌وضوح در این ماجرا صدق می‌کند. در ماجرای سوریه ضعف مدیریت بحران و انفعال در برابر مشکلات نقش مهمی ایفا کرد. انفعال مقامات سوریه در برابر حملات و تهدیدات باعث شد تا قدرت بازدارندگی دولت کاهش یابد. این انفعال به تعبیر آموزه‌های قرآنی و تجربیات تاریخی همچون زهر عمل می‌کند که می‌تواند یک نظام سیاسی را از درون تضعیف کند. رهبر انقلاب در بیانات خود، «مدیریت جهادی» و پرهیز از انفعال را راه‌حل اصلی برای عبور از بحران‌ها دانسته‌اند اما در سوریه چنین رویکردی به چشم نمی‌خورد. قدرت‌گیری گروه‌های تروریستی مانند داعش و جبهه‌ النصره در سوریه نیز از عوامل سقوط این کشور بود. این گروه‌ها با حمایت خارجی و جذب نیرو از جا‌های مختلف توانستند کنترل بخش‌های وسیعی از سوریه را به دست گیرند. به گفته رهبر انقلاب، «پشتیبانی مالی و نظامی قدرت‌های جهانی از تروریسم» نه‌تنها تهدیدی برای ملت‌های مسلمان است بلکه ابزار فشاری علیه دولت‌های مستقل محسوب می‌شود.  از جنبه داخلی ضعف مشروعیت دولت اسد و ناتوانی در جلب رضایت مردم نیز نقشی کلیدی داشت. نظام سوریه به‌جای پرداختن به مسائل معیشتی و سیاسی مردم به تمرکز بر مقابله با بحران‌ها پرداخت که همین امر شکاف میان دولت و ملت را عمیق‌تر کرد. رهبر انقلاب همواره بر اهمیت پیوند ملت با دولت تأکید کرده‌اند و آن را بزرگ‌ترین عامل پایداری در برابر توطئه‌های دشمنان می‌دانند. عدم توجه به این مسئله در سوریه باعث شد مردم به‌تدریج از دولت فاصله بگیرند و در نتیجه نظام از درون تضعیف شود. 

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهای پیام/