سنگربندی برلین در برابر ترامپ
ائتلاف دولت آلمان تنها چند ساعت پس از اعلام پیروزی ترامپ فروپاشید. به نظر میرسد مهمترین دلیل فروپاشی این ائتلاف و سپس سقوط دولت، نگرانی از تبعات روی کارآمدن ترامپ بر برلین است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مدتها بود در اروپا جنگی رخ نداده بود، اما جنگ درگرفت. مدتها از بیثباتی سیاسی در دولتهای قدرتمند اروپایی خبری نبود، اما حالا این بلای شوم هم «زنگ در خانه» آنها را زده است. بحران سوخت، آوارگان، جهان درحالگذار، عریانتر شدن یکجانبهگرایی آمریکا، تغییر وضعیت اتحاد فراآتلانتیکی و روند کثرت قدرت در جهان به همراه دیگر مشکلات کوچک و بزرگ، اروپا را گرفتار خود کرده است. طی کردن روزگار با مشکلات همراه است اما وزن معضلات کنونی برای قاره سبز سنگینتر و راهکار حلوفصل آنها نیز مبهم است. پیچیدگی اوضاع باعث شده در روزهای اخیر دولتهای دو ستون اصلی اتحادیه اروپا، به ترتیب اهمیت و زمان، ابتدا در فرانسه و سپس در آلمان سقوط کنند. در آخرین نمونه، روز دوشنبه اولاف شولتز، صدراعظم آلمان نتوانست از پارلمان آلمان رأی اعتماد بگیرد. با سقوط دولت آلمان و حرکت این کشور به سمت انتخابات زودهنگام، مسئله مهمی مطرح میشود؛ آیا قرار است همانند فرانسه، انتخابات زودهنگام پارلمانی به جای حل مسئله تنها آن را پیچیدهتر کند؟
چندی قبل و پس از نتایج خیرهکننده انتخابات پارلمان اروپا، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه تصمیم گرفت با انحلال پارلمان انتخابات زودهنگام برگزار کند؛ اما در عمل این انتخابات به موفقیت چپگرایان و تثبیت راستهای افراطی منجر شد. به نظر میرسد در آلمان اتفاقی مشابه فرانسه رخ دهد؛ چه اینکه دولت کنونی این کشور نیز محوریت قدرتمندی نداشت و از ائتلاف بسیار پیچیدهای میان سه حزب سوسیالدموکرات، حزب سبزها و دموکرات آزاد تشکیل شده بود. این سه حزب در موضوعات مختلفی مانند جنگ اوکراین، اقتصاد و مهاجرت با یکدیگر اختلاف داشتند.
نقش ترامپ در سقوط آلمان چه بود؟ چرا او برای برلین خطرناک است؟
ائتلاف دولت آلمان تنها چند ساعت پس از اعلام پیروزی ترامپ فروپاشید. به نظر میرسد مهمترین دلیل فروپاشی این ائتلاف و سپس سقوط دولت، نگرانی از تبعات روی کارآمدن ترامپ بر برلین است. یک دولت شکننده که به شکل پیچیدهای بر اساس ائتلافی سه حزبی تشکیل شده بود و صدراعظم آن اقتدار کافی را نداشت، نمیتوانست در برابر مشتهای محکم و سیاستهای مکانیکی ترامپ، مقاومت مؤثری از خود نشان دهد. در ادامه این بخش تلاش شده به تبعات روی کارآمدن ترامپ بر دولت آلمان در بخشهای مختلف پرداخته شود.
1. اقتصادی
ترامپ به لحاظ اقتصادی به شدت مخالف اروپاست. او از کسری موازنه تجاری میان آمریکا و کشورهای اروپایی عصبانی بوده و اعلام کرده اگر اروپاییها شکاف موازنه را با خرید کالاهای آمریکایی پر نکنند، روی کالاهای اروپایی تعرفه خواهد بست. این اقدام تبعاتی برای اروپا و آلمان دارد. نخست آنکه کار شرکتهای اروپایی برای فروش کالاهای خود در بازار آمریکا به دلیل گران شدن در پی اعمال تعرفه، دشوارتر میشود. دوم آنکه امکان دارد شرکتهای تولیدی برای دور زدن تعرفهها، کارخانههای خود را از آلمان خارج و در کشوری مانند مکزیک متمرکز کنند. هرچند مقر چنین شرکتهایی در آلمان باقی میمانند، اما انتقال کارخانهها میتواند به کاهش نرخ اشتغال و درآمد در این کشور منجر شود. سومین معضل، کاهش میزان سرمایهگذاری در آلمان است؛ زیرا کشوری که دسترسی دشوارتری به بزرگترین بازار جهان دارد، گزینه خوبی برای سرمایهگذاری نیست.
2. سیاسی
دولت ترامپ مخالف قدرت سیاسی اروپاست و به همین دلیل سعی در تحقیر این قاره دارد. خروج از توافق آب و هوایی و برجام که ناشی از یکجانبهگرایی ترامپ بود، این مسئله را به رخ کشید. به نظر میرسد یکجانبهگرایی ترامپ در جهان غرب دارای قدرت بیشتری باشد. او که قصد دارد قدرت آمریکا در جهان را احیا کرده، باید ابتدا اثبات کند واشنگتن رهبر تمام و کمال غرب است. بدون رهبری بیشائبه آمریکا بر غرب، ادعای رهبری جهانی واشنگتن بدون اعتبار خواهد بود. قطعاً اجرای چنین سیاستی در ابتدا نتایج معکوسی خواهد داشت، اما در نهایت با فرسایش و ساییدگی شاخههای انحراف اروپا از آمریکا، قاره سبز را در مدار واشنگتن قرار خواهد داد. در قضیه برجام، سه دولت اروپایی عضو در ابتدا علیه آمریکا اقدام کردند، اما در نهایت این بازی ثابت کرد آنها بدون واشنگتن قادر به انجام کاری نبوده و بهتر است از این دولت پیروی کنند.
3. نظامی- امنیتی
پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا ضامن امنیت کشورهای اروپایی در برابر تهدید باقی مانده یعنی روسها بوده است. این مسئله در دوران شوروی وجود داشت و در دوره روسیه نیز ادامه یافت. آمریکا بنا به دلایلی قصد دارد چنین تعهداتی را کاهش دهد. آنچه واشنگتن به عنوان بهانه رسمی و برای حفظ شأنیت خود ادعا میکند، تمرکز بر چین است. اما درهرحال دلیل اصلی و واقعی آن را میتوان از صداهای اجتماعی بیرون آمده از داخل آمریکا شنید؛ جایی که مردم و بسیاری از گروههای اجتماعی از ایفای نقش پلیس جهان توسط کشورشان که هزینههای سنگین مالی و جانی دارد به فغان آمدهاند. واشنگتن دیگر توان اجرای نقش گذشته خود را ندارد. به دلیل روند تکثر قدرت در جهان، بر تعداد دولتهای قدرتمند جهانی افزوده شده که آنها نیز حرفشنوی چندانی از آمریکا ندارند. سیاستهای متفاوت چین، روسیه و حتی برزیل در این زمینه قابل توجهاند.
کاهش تعهدات نظامی و امنیتی آمریکا در اروپا، تبعات بزرگی برای این قاره دارد به ویژه آنکه جنگ اوکراین، همچنان ادامه یافته و قاره سبز به لحاظ نظامی، تسلیحاتی و امنیتی دچار مشکلات بزرگی است. اروپا به دلایل زیادی دچار ضعف نظامی شده است. نخست آنکه آمریکا برای وابسته نگهداشتن قاره سبز به خود، مانع پیشرفت نظامی در آن شده است. دومین مسئله به رقابت در بازارهای جهانی باز میگردد که شرکتهای آمریکایی سالانه صدها میلیارد دلار از آن درآمد کسب میکنند. آمریکا برای آنکه اروپا سهم قابل توجهی از بازار جهانی را از شرکتهای این کشور نرباید و در مقابل حتی تسلیحات زیادی از این کشور خریداری کند، موافق پیشرفتهای نظامی اروپا نبود. سومین مورد به احساس امنیت دولتها مربوط است. این دولتها با توجه به استقرار نظامی آمریکا در قاره سبز، بر این ایده بودند که بودجههای اضافه نظامی، هزینهای زائد خواهند بود. اکنون دولتهای اروپایی که با ضعف همه جانبه نظامی مواجهند، خود را در برابر روسیه بسیج شده با تسلیحات برتر و نفرات بیشتر میبینند.
4. اجتماعی
ترامپ و همفکرانش دلایل زیادی برای دخالت اجتماعی در اروپا دارند. ترامپ میداند برخلاف احزاب محافظهکار که به دلیل ملیگرایی درونگرا بوده و تمایل کمتری برای برقراری ارتباط با احزاب خارجی مشابه با خود دارند، احزاب دموکرات و چپگرا به شدت متمایل به هماهنگی و برقراری ارتباط با احزاب مشابه خود در سراسر جهان هستند. حزب دموکرات آمریکا از این وضعیت بهره برده است و ترامپ میکوشد مسیر این بهرهبرداری را از مسیرهای مختلف مسدود کند.
او پیش از انتخابات ریاستجمهوری، به طور جدی به «کر استارمر»، رهبر حزب کارگر و نخستوزیر انگلیس نسبت به مشارکت همحزبیهایش در انتخابات آمریکا هشدار داد. به طور سنتی فعالان حزب کارگر انگلیس به حمایت داوطلبانه از حزب دموکرات در انتخاباتهای آمریکا میپردازند که به شکل قانونی صورت میپذیرد. با این حال کارزار انتخاباتی ترامپ قصد داشت از این موضوع برای متهمسازی حزب دموکرات استفاده کند.
یکی دیگر از مسیرهای کاهش اثرات هماهنگی احزاب چپ و دموکرات با حزب دموکرات آمریکا، هماهنگی میان احزاب محافظهکار در آمریکا و اروپاست. در این صورت، احزاب محافظهکار اروپایی نیز در تبلیغات به حزب جمهوریخواه کمک میکنند؛ همانگونه که ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان پیش از انتخابات بارها از ترامپ تمجید کرد و مبلّغ بینالمللی او بود. دولت کنونی آلمان در انتخابات اخیر آمریکا از جو بایدن و سپس کامالا هریس حمایت کرد و باید منتظر ضربه انتقامجویانه ترامپ باشد که شامل حمایت از راستهای افراطی در این کشور خواهد شد.
هدف دیگر ترامپ از تقویت راستگرایان، مساعد ساختن محیط عملکردی خود برای پیگیری سیاستهای محافظهکارانه رادیکال در آمریکاست. اخراج گسترده مهاجران از آمریکا که تعدادشان 12 میلیون نفر بوده، نیازمند بودجه کلانی است که 300 میلیارد دلار تخمینزده شده است. اختصاص این مبلغ و رقم زدن اخراج 12 میلیون نفر کار پرتبعاتی است و نمیتواند همراهی افکار عمومی را بهدست آورد مگر آنکه موجی کلان در این باره شکل گرفته باشد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/