مطالعه مروری بر پرونده تمدنی «جهاد سازندگی»
در این یادداشت، مروری خواهیم داشت بر پژوهشی هشتساله، که بر ابعاد تمدنی نهاد «جهاد سازندگی» تمرکز کرده است.
خبرگزاری تسنیم، کارگروه اندیشه اقتصاد، پرونده «جهاد سازندگی»؛ بیش از هفت سال پیش، در تیرماه یکهزار و سیصد و نود و شش، پرونده پژوهشی «جهاد سازندگی» در خبرگزاری تسنیم گشوده شد، تا با تمرکز بر نهاد خوشساخت جهاد سازندگی، به بررسی ژرفای ابعاد تمدنی این حرکت عظیم پرداخته شود. درحقیقت این پژوهش در تلاش بوده تا به بهانۀ بررسی جهاد سازندگی، در دورهای که انقلاب اسلامی در مسیر «دولتسازی اسلامی» گام برمیدارد و نیازمند نهادسازی کارآمد است __ یا به تعبیر فنیتر و بنا بر بیان ماندگار شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر در حال «نظامسازی» است __ چیستیها و چگونگیهای یک «نهاد تمدنساز» را شناسایی کند. نهادی که گرچه در میانۀ راه بهوسیلۀ ساختار بروکراتیک جاری کشور تدریجاً ضعیف و محدود و نهایتاً منحل شد، اما با کلیدواژههای «مدیریت جهادی»، «فرهنگ جهادی» و «جهاد علمی» به نماد و پرچم و برند مدیریتی ماندگار انقلاب اسلامی بدل شده است.
از این شماره به بعد بنا داریم از تاریخ نزدیک به انقلاب اسلامی، کوران انقلاب، دهۀ اول و دوم انقلاب را بررسی کنیم، تا برسد به زمان حاضر؛ اما پیش از آنکه دور جدید مطالعات را منتشر کنیم، خوب است یک دور یافتههایمان را که طی حدود 30بخش منتشر شده، مرور کنیم، تا با انسجام فکری بیشتری ادامۀ این پژوهش رهگیری شود.
بخش اول) ماهیتشناسی و چیستی جهاد سازندگی
بخشهایی از پرونده، به نفی الهههای مقدسی گذشت که بر آفتاب جهاد سازندگی پرده افکنده، و ماهیت آن را قلب کردهاند. هسته و دالّ مرکزی این بخشها این بود که جهاد سازندگی، گرچه در توسعه روستایی نقشی بیبدیل بازی کرد، چنانکه در سراسر جهان و طی اعصار متمادی، کمنظیر یا بلکه بینظیر بوده، اما «ماهیت جهاد سازندگی»، همان توسعه روستایی نبوده و نیست؛ بلکه جهاد سازندگی یک سکو (پلتفرم) دانشمبنا بود که بهوسیلۀ جمعی از نخبگان نهضت دانشجویی دوران انقلاب پایهگذاری و راهبری شد، تا هرکجا هر مشکلی وجود دارد، بر بال دانایی و ابتکار، پاسخی درخور بیابد؛ و ازجمله مهمترین مشکلاتی که انقلاب اسلامی را تهدید میکرد، مسئلۀ «امنیت شهرستانها» بود، که به دلیل سربازگیری ضدانقلاب و گروهکهای گوناگون از میان روستاییان کمبرخوردار انجام میشد؛ و جهاد سازندگی، «کار عمرانی» را آغاز کرد تا بر این «مسئلۀ امنیتی» فائق بیاید.
از این گذشته، دلایل روشن دیگری نیز بر این مدعا میتوان اقامه کرد که جهاد منحصر در توسعه روستایی نیست: وظایف محولۀ دیگر جهاد سازندگی هم به نحو احسن و با همان کیفیت «توسعه روستایی» به سامان رسید: ستاد پشتیبانی جنگ جهادسازندگی، مرکز تحقیقات مهندسی جنگ جهاد سازندگی، منابع طبیعی و امور دام، جهاد تلویزیون (روایت فتح) و موارد متنوع دیگر که به جهاد سپرده شد، همگی مشحون و مملو از عملکردهای درخشان و کمنظیر جهاد است. این، به همان دلیلی است که عرض شد: «ماهیت جهاد سازندگی» فراتر از یک نهاد برای «توسعه روستایی» بود.
در این زمینه، بخشهای زیر از پرونده را ببینید
بخش دوم) سیر تمدنی و گستره و عمق «ایران فرهنگی»
بخشهای فوقآمده، همگی به «ماهیتشناسی» دستگاه جهاد سازندگی پرداخته است؛ اما این برای مطالعات ما کافی نبود! برای درک دقیق ابعاد این مسئله، به ژرفکاوی لایههای عمیقتر نیاز داشتیم؛ و اشراف به این لایهها، نیازمند بررسی تمدنی بستری بود که این نهاد بر آن بنا شده بود. تحلیل و تشریح کارآییها، نقصانها، ظرفیتها، چالشها و ابعاد گوناگون این نهاد کمنظیر، متوقف به بررسی بسترهای تمدنی مرتبط با ایجاد این نهاد مهم و اثرگذار بود. باید به این سؤال پاسخ میدادیم که «اساساً ماهیت انقلاب اسلامی چیست، که این نهاد به نماد و مدال زرین آن بدل شده است؟» پس ذرهبینمان را عقب و عقبتر بردیم و از صدر اسلام سیر تطور تمدنی ایران اسلامی را بررسی کردیم. و چه شگرف است «ایران فرهنگی»، که طی یک هزاره، اقطار عالم را _ از بنگاله تا وین _ تحت انقیاد داشته است!
بحث بر الگوی تمدنی ایران فرهنگی را ابتدا در نفی و اثبات گزاره مشکک «تعارض علم و دین» پی گرفتیم. درگیری بر وجود یا اصالت «علم اسلامی» طی دهههای گذشته، همواره یکی از داغترین مباحث در حوزهی فلسفۀ علم بوده است. در آوردگاه این موضوع، برخی اندیشمندان ایران، علوم غربی را از مبنا نفی میکنند و برخی تأیید؛ و برخی دیگر - که تعداد و نسبتشان هم معتنابه است - معتقدند با تنقیه و «اسلامیزه» کردن علوم غربی، امکان بهرهگیری از مزایای آنها وجود دارد؛ این گروه آخر بهویژه معتقدند که «همانگونه که تلاش برای ابداعِ دوبارهی چرخ، از سفاهت عامل حکایت میکند، نمیتوان و نباید از تجربهی عریق تمدن غرب، در تدوین و تدارک منسجم علوم، چشم پوشید».
در این رهگذر، از «1000 سال زبان پارسی، از اورست تا وین» رونمایی کردیم. مناطقی که زبان پارسی در آنها، 600 تا 1000 سال نفوذ تمدنی جدی داشته است. نوشتیم که در این پهنۀ وسیع، زبان پارسی نهتنها بهعنوان یک زبان رایج، که بهعنوان نهادِ هویتیِ پیشآهنگِ فرهنگی، و اصیل و فاخر و قابل احترام، مطرح بوده و اعاظم و مفاخر و نخبگان و حتی بخصوص درباریان و پادشاهان اقصای شرق تا غرب، بر پاسداشت و محاوره و مکاتبه به این زبان بر یکدیگر فخر میفروختند، و شعرا و حکمای مجهز و ممحض به این زبان را بزرگ میداشتهاند. در این دوران فراز تمدنی، بخش قابل توجهی از چهار گونه «زبان حکمرانی و دیوانی»، «زبان دانش و فناوری»، «زبان شعر و حکمت»، و «زبان محاوره»، در این پهنهی وسیع، پارسی بوده است.
نه بصورت موردی و استثنائی، بلکه دهها فرمانروای سلسلههای مختلف - از جمله عثمانی و سلجوقی (در غرب) و گورکانی و غزنوی (در شرق) و الخ - سراغ داریم که علاوه بر اینکه مفتخر بودهاند که مکاتبات و محاورهی دربارشان با زبان پارسی باشد، بلکه خود نیز برای تفاخر به اطرافیان، تسلطشان بر این زبان را با سرودن شعر فارسی به رخ میکشیدهاند؛ تا آنجا که گاهی تا چند هزار بیت فارسی در دیوان اشعارشان میتوان یافت! ابنبطوطهی مغربی در سفرنامهی مشهورش ذیل حوادث 1348 میلادی نوشته، قایقرانان دریای شرقی چین، با اشعار شیخ اجل، سعدی شیرازی، سرود میخوانند که:
تا دل بــه مـهـرت دادهام، در بحر فـکـر افتــادهام
چون در نماز استادهام، گویی به محرابـــــم دری
لسانالغیب نیز «طوطیان شرق هند» را متأثر از «قند پارسی»، «شکرشکن» توصیف میکند، و در این باب بهروشنی میسراید:
شکـرشـکن شونـد همـه طوطیـان هنـد
زین قند پارســـی که به بنگاله میرود
و اینکه یورونیوز از حضور «هزار واژه پارسی در ادبیات بلغارها» پرده برداشته است؛ و اینکه طی این هزارۀ غریب، اگر بنا بوده تیمور لنگ از مغولستان برای پادشاه فرانسه در اروپای غربی نامه بنویسد، زبانی که هم این میفهمیده و هم آن، «زبان پارسی» بوده است.
در این زمینه بیشتر ببینید
بخش سوم) ریشههای تمدنی «هزارۀ فراز ایران اسلامی»
تا اینجا دیدیم که نفوذ ایران فرهنگی بر بال «زبان پارسی» در سراسر جهان طی یک هزاره، حقیقتی است که برای اندیشمندان ایران اسلامی ما مکتوم مانده است. اما این نفوذ چگونه ممکن شد؟
نفوذ و توسعه زبان پارسی به سمت شرق و غرب، بر بستر «حکمت و دانایی ایرانیان مسلمان» ممکن شده که از سدۀ چهارم تا نهم و دهم، متناوباً ادامه داشته است. به این ترتیب که در این زمان طولانی، حکمت و دانش متراکم ایرانیان __ که خصوصاً در ادبیات و شعر و همچنین کتب دانشی متبلور شده بود __ حلّال مشکلات حاکمان سیاسی و دانشمندان حوزههای گوناگون بوده است.
بیشترین شتاب این حکمت و دانایی، در قرن چهارم و پنجم و با ظهور حکومتهای شیعی اتفاق افتاد و در قرون بعدی به اوج رسید. باز آنچه کمتر به آن پرداخته شده آن است که این شتاب بینظیر، بر بستر تمدنسازی قویمی شکل گرفت که توسط ائمۀ اطهار پایهگذاری شد. ایرانیان متمدن و مسلمان، پرچمدار حکمت و دانایی بودند که از رکاز ائمۀ هدی صادر شده و در ایران اسلامی به بار نشسته بود. مهمترین بستر این حرکت و رشد حیرتانگیز نهاد دانش، ساخته شدن کتابخانههای متعدد، و رواج «وقف علمی»، در ایرانِ قرون چهارم و پنجم بود که شرایطی ایجاد کرد که پیشتازی تمدنی فارسیزبانان را از شرق هند تا غرب اروپا طی شش سده رقم زد. این سیر جهتساز و بسیار مهم تمدنی در متنهای زیر مستنداً بررسی شده است:
آرایشی که در سه بخش بالا توصیف شد (ماهیت جهاد سازندگی، گسترۀ زبان پارسی، و ریشههای این توسعه)، صحنۀ رشد و شکوفایی تمدنی ما را تا سدۀ دهم بهروشنی عیان میکند. اما در ادامه لازم است به این بپردازیم که چرا طی سه تا چهار سدۀ اخیر حرکتمان وارونه شد و از تمدن غرب به لحاظ اقتصادی و تکنیکی عقب ماندیم؟ در بخشهای بعدی پرونده به دلایل این افول اشاره خواهد شد؛ سپس با تمرکز به سالهای آستانۀ انقلاب اسلامی، زیرساختهای نهادی و ساختاری جامعۀ ایران را که به انقلاب اسلامی منتهی شد غوررسی خواهیم کرد. پس از آن به نهادسازیهای سالهای ابتدایی پس از انقلاب بخصوص با تمرکز بر جهادسازندگی ورود خواهیم کرد؛ و نهایتاً اقتضائات نهادی شرایط کنونی را بررسی میکنیم.
انتهای پیام/