تناقض استراتژی و عمل؛ ۶ مانع سر راه ریشه کن کردن افراط گرایی در پاکستان
خبرگزاری تسنیم: نشریه فارین پالسی در مطلبی به ۶ مانع بر سر راه مبارزه جدی با افراطگرایی و ریشهکن کردن این پدیده در کشور پاکستان اشاره کرده است.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم به نقل از فارین پالسی، پیش از حادثه 11 سپتامبر، مسئله «طالبانسازی» پاکستان در یکی از مهمانیهای همکاران خانواده «آصف علی زرداری» رئیسجمهور پاکستان، در کراچی به عنوان یک «مفهوم بیگانه» در این کشور مطرح شد.
براساس بررسیهای انجام شده بر روی منطقه، رشد سریع مدرسههای دینی به ویژه در مناطق لیبرال و آرام ایالت سند و کمربند بلوچی ایالت بلوچستان، به عنوان تهدیدات بالقوه مطرح هستند و «همزیستی ادیان» که پیش از دخالت پاکستان در مسائل افغانستان در نبرد علیه شوروی سابق وجود داشت را به خطر انداخته است.
در دهههای گذشته که فضای سیاسی مملو از انگیزهها و احساسات مذهبی بود، نه تنها این مسئله وخیمتر شد بلکه تبدیل به یک تهدید برای پاکستان نیز شده است.
ارتش پاکستان استراتژی، سیاست و عزم لازم و همراه با تجهیزات غیرنظامی کارآمد را برای رسیدن به اهدافش ایجاد کرده است اما این اهداف بدون دخالت سیاسی قابل دسترس نیست بنابراین اگر سیاستمداران پاکستانی خواستار اعمال استراتژی از بین بردن افراطگرایی باشند، با مخالفتهای بسیاری روبرو خواهند شد که مانع ریشهکنی بنیادگرایی و افراطیت در این کشور میشوند.
موانعی که از ریشهکن شدن افراط گرایی در پاکستان جلوگیری میکند را میتوان به صورت زیر طبقهبندی کرد:
1. لابیهای وهابی عربستان سعودی: حلقه به شدت بنیادگرا و افراطی وهابی که با پشتیبانی عربستان سعودی، آتش نفرت فرقهای و مذهبی را خارج از خاک عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس و در کشورهایی مانند پاکستان، یمن، سومالی، عراق، سوریه و افغانستان گسترش میدهند.
2. ترس: در نظام سیاسی پاکستان، سیاستگذاران و سیاستمداران این کشور ترسی عمومی و فراگیر از روبرو شدن با طالبان پاکستان وجود دارد. به همین دلیل طالبان پاکستانی به راحتی کسانی که چالشزا هستند را به بدترین شکل از سر راه بر میدارند؛ حمله تروریستی به مدرسه ارتش پاکستان در پیشاور که منجر به کشتار بیش از 149 دانشآموز شد، نمونهای از جنایات وحشیانه طالبان پاکستان است.
حمله به مراکز حساس نظامی پاکستان، ترس از طالبان این کشور را در میان سیاستمداران و جامعه سیاسی این کشور به شدت گسترش و عمیق کرده است که منجر به خاموشی و سکوت در برابر جنایات این گروه میشود. حملههای انتحاری اخیر نیز به چالشهای ایالت پنجاب نیز که «مرکز قدرت» پاکستان است، رنگ و بوی دیگری داده است.
3. زد و بندهای سیاسی: زد و بندهای سیاسی در پاکستان و افغانستان به حدی است که یک اقتصاد غیرقانونی چند میلیارد دلاری در زمینه مواد مخدر و تسلیحات نظامی و دیگر انواع قاچاقها ایجاد شده است. این اقتصاد غیرقانونی، موجب گسترش زدوبندهای سیاسی و استراتژیکی شده که تمهیدات مبارزه با تروریسم را به حاشیه رانده است.
4. اتحاد مفتیهای افراطی با جنایتکاران: این اتحاد در گذشته موجب ایجاد نابرابریهای عمیق اجتماعی و درگیریهای زیر نظر دولت در دهه 1980 میلادی شد و همچنین موجب تحت کنترل درآوردن عناصر افراطی در دهه 1990 میلادی شد همچنین این پدیده اکنون نیز باعث ایجاد گروههای شبهنظامی مرتبط با طالبان پاکستان شده و مقامات این کشور را برای مقابله با آنها با چالشهای زیادی روبرو کرده است.
5. تضاد نیروهای محافظهکار سنتی با افراطگراهای جدید: نهادهای محافظهکار سنتی در پاکستان براساس قانون اساسی این کشور سیاستهای میانهرویی اتخاذ کردهاند؛ به عنوان نمونه، احزاب جماعت اسلامی و جمعیت علمای پاکستان (شاخه فضلالرحمان) اگرچه با گروه طالبان پاکستان ارتباط دارند اما در جریان اصلی سیاست پاکستان نیز با داشتن وزیر در کابینه دولت حضور دارند.
این در حالی است که سیاستهای جنگطلبانه و خشن نسل جدید بنیادگراهای افراطی، تضادهای جدی نسبت به دیدگاههای این گروهها ایجاد کرده است. نسل جدید بنیادگراهای افراطی در پاکستان با بکارگیری شیوهها و ابزارهای گوناگون خشونت، پیکارجویی و افراطگرایی تفاوتها و تضادهای زیادی با عقیدههای گروههای محافظهکار سنتی دارد.
6. عدم کنترل مناطق قبایلی توسط دولت فدرال: پشتونها در شمالغرب پاکستان و جنوب افغانستان به وسیله مشترکات قومی و زبانی، بسیار متحد و یکپارچه هستند. خط دیورند که توسط انگلیس در سال 1893 به منظور دستیابی به اهداف استعماری این کشور کشیده شد هم نتوانست روابط قومی و زبانی پشتونهای دو کشور (افغانستان و پاکستان) را از بین ببرد. مناطق قبایلی که از هفت منطقه هم مرز با افغانستان شکل گرفته، با برخورداری از تمامیت ارضی، فرهنگ، و رسم و رسومهای خود و مصونیت در برابر عوامل خارجی به خواستگاه بیقانونی در مرز، تولید و قاچاق مواد مخدر و قاچاق اسلحه تبدیل شده است. حکومت پاکستان نیز در اجرای قوانین در این مناطق موفق نبوده و تمرکز خود را در مرزهای مشترک با هند قرار داده است.
نظریه عدم تمایل سیاستمداران پاکستانی به جنگ علیه طالبان و بنیادگرایی در این کشور بسیار سادهلوحانه به نظر میرسد. با توجه به گسترش افراطیگری و شبهنظامیگری در پاکستان، در شرایط کنونی مبارزه با طالبان این کشور برای سیاستمداران اسلامآباد بسیار مشکل شده است.
به نظر میرسد، بزرگترین مشکل دولت پاکستان برای مقابله با افراطیگری باورهای غلط این افراد است که دولت اسلامآباد نیز توانایی مقابله با آن را ندارد.
با توجه به مسائلی که مطرح شد به نظر میرسد آینده پاکستان مبهم و نامعلوم است اما نه بدین معنا که همه تلاشها برای افراطیگری متوقف شود. زمانی طالبان پاکستانی ریشهکن میشوند که تمام گروهها و جناحهای این کشور به یک دیدگاه مشترک و اتحاد دست یابند.
با این حال اگر چه که در ظاهر حکومت و ارتش پاکستان به این دیدگاه دست یافتهاند اما در واقعیت چنین چیزی بوقوع نپیوسته است.
حال سؤال اینجاست که آیا تداوم «ارادهی سیاسی متفاوت و متضاد» به بر هم خوردن نظام دموکراتیک در پاکستان میانجامد؟ و یا فشارهای منطقهای بر منافع یک سازمان یا حزب غالب خواهد شد؟
انتهای پیام/پ