نگاهی به کارنامه «مهدی فخیمزاده»|بازگشت قهرمان سالهای دور سینمای ایران
«مهدی فخیمزاده» فعالیت خود را به عنوان بازیگر نقش قهرمان در سینمای کشور به طور جدی بعد از انقلاب آغاز کرد و بعد از یک وقفه بار دیگر به سینما بازگشته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بازیگران قهرمان فیلمهای سینمایی در ایران، مدتها است که کمتر روی پردههای سینمای این کشور ظاهر میشوند. این نبودنهای این قشر مهم و جذاب سینمای کشور نیز باعث شده است تا علاقهمندان جدی سینما نیز کمتر به سالنهای سینما بیایند.
یکی از بهترین و ماندگارترین قهرمانهای سینمای کشور که هم در پرده نقرهای و هم در جعبه جادو رخنمایی کرده است، «مهدی فخیمزاده» بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون کشور است. آخرین نقشی که در ذهن ما مانده است البته نقشی شرور به نام «عمر سعد» است که در تلویزوین بود. اما وی نقشهای قهرمانی چه در فیلمهای تاریخی و یا پلیسی که از ژانرهای مورد علاقه فخیمزاده است داشته است.
«فخیمزاده» با وجود آنکه دیگر سن و سالی دارد اما با تمام قدرت هنوز در حال ساخت و بازی فیلمهای سینمایی است. فیلم آخر او «مشت آخر» نیز با تم اکشن و هیجانی یادآور روزهای بازی این مرد قهرمانی سینمای کشور شده است. به این بهانه نگاهی انداختهایم به بازیهای قهرمانی او.
فخیمزاده بازی در فیلم وسریال را قبل از انقلاب آغاز کرده بود. اما ایفای نقشهای قهرمانی و جدی او در مقام نقش اول بیشتر به فیلمهای سینمایی بعد از انقلاب بازمیگردد.
«خاک و خون»
فخیمزاده در سال 1360 فیلمی به کارگردانی «کامران قدکچیان» بازی کرد با نام «خاک و خون». فیلمی مانند «تنگسیر» درباره ظلم خانهای روستاها به رعیت بیپناهی که برای گرفتن حق خود چارهای جز قیام و مبارزه ندارد. آن سالها فیلمهایی با این مضامین برای سینمای ایران بسیار حیاتی بود. فیلمهایی که مردم آن را به خطر حس غیوری و حق طلبی دوست داشتند.
فخیمزاده در این فیلم نقش «کاک خان» را بازی میکند. دهقانی که زیر فشار و زور اسد، بزرگ مالک و سرمایهدار روستا قرار گرفته است تا زمینش را برای احداث جاده کارخانه به او و اگذار کند. کاک خان امتناع میکند و برای دادخواهی به شهر نزد شازده، پدر اسد، میرود. ملاقات شازده نیز مشکلی از کاک حل نمیکند وقتی به روستا باز میگردد با جسد پسرش رو به رو میشود، که افراد اسد به قتل رساندهاند. همسرش نیز از ضربه وارده عقل باخته است. کاک از اسد انتقام میگیرد...
بازی وی در این فیلم خصوصاً بهخاطر رزمیکار بودن او و توانایی وی در نقشهای اکشن جذاب است. فخیمزاده دان 5 کاراته دارد و در دورانی وی به همراه داوود رشیدی و چندتن از دیگر سینماگران در خانه او تمرین کاراته میکردند. زمانی که سینمای ما بهشدت به قهرمانها وابسته بود، حضور فردی که تواناییهای بدنی خوبی داشته باشد جایگاه ممتازتری برای او قائل میشد؛ چیزی که یکی از علل موفقیت فخیمزاده در سینمای کشور ما است.
«تفنگدار»
بار دیگر مهدی فخیمزاده در سال 1362 با بازی در فیلم سینمایی به نام «تفنگدار» در نقش روستایی مبارز به نام «غفور» و به کارگردانی «جمشید حیدری» نقش قهرمان انتقامجویی را بازی میکند که به یاری مردمی که در مقابل بیگانهها قرار نیست سر خم کنند، میرسد.
دیالوگهای او در این فیلم بسیار مناسب با قهرمانی است که حس ملی و دینی خود را برای دفاع از مردم، خاک و دین خود در مقابل بیگانهها و اجانب به کار میگیرد. حس مردی که در قلبش آتش دفاع از وطن و دین خود را دارد در چشمان درشت فخیمزاده با ابروهایی که هنگام جدی شدن برای برداشتن گامهای مبارزه بالا میرود و پیشانی را چین میاندازد بسیار در جاافتادن این نقش کارگر افتاده است.
همراهی «مجید مظفری» به عنوان دوست غفور و پسر سید مراد در این فیلم به جذابیت و تکمیل کاراکتر «مهدی فخیمزاده» کمک شایانی کرده است.
فخیمزاده برای دومینبار قهرمانی معترض و ملی را برای خاطرات مردم ایران ثبت کرد. قهرمانی که برای شروع مبارزه و برداشتن گامهای اول نه خودمختار بلکه گوش به فرمان «سید مراد» با بازی «جمشید مشایخی» به عنوان بزرگ و پیر روستا است. نکتهای مهم در فهم جامع از قهرمانی واقعی.
«جدال»
بعد از گذشت از فیلمهایی با حال و هوای مردم روستا و داستان ارباب و رعیت و مبارزه با بیگانهها، اینبار نوبت فضای انقلاب و داستانهای سیاسی و اجتماعی آن دوران است. داستان این فیلم درباره مردی است که بعد از چرخشی روحی شخصیت دیگری پیدا میکند. دزدی که قهرمان داستان میشود.
در واقع این فیلم به نوعی قاطبه مردم را از هر طیفی در مسیر انقلاب قرار میدهد و شرارت ساواک و نیروهای شاهنشاهی را به تصویر میکشد. فخیمزاده بعد از نقش سارق، مردی سربهراه میشود که به مبارزه میپردازد. اما یکتنه و جسور. فخیمزاده در این فیلم حساسیتهای لازم برای ایفای نقش حساسی که تا قبل از آن فرد دیگری بوده و حالا در مقام فردی است که حتی در خاطرش هم نمیدیده را با تنشهای خود ثبت میکند.
«تشریفات»
فخیمزاده اینبار در فیلمی بازی میکند که خود کارگردانی کرده است. فیلمی درباره مطربی که در عملیات دستگیری نیروهای حکومتی همراه روحانی که از قضا شبیه او است دستگیر میشود. «توحید» نام روحانی است که فخیمزاده به علت شباهت به وی بعد از کشته شدن روحانی باعث میشود که ساواک او را در مقام روحانی قرار دهد و مجبورش کند که از گذشته خود ابراز پشیمانی کند. حالا که توحید جدید وارد برگ دیگری از زندگی شده و از رفاه برخوردار شده است از کرده خود پشیمان میشود و علیه دربار فعالیت میکند. فعالیتی که منجر به دستگیری و اعدام وی میشود.
این فیلم در سال 1364 ساخته شده است. سالهایی که به نوعی دوران رونق گرفتن سینمای انقلاب اسلامی شناخته میشود و فیلمهایی مانند «تشریفات» در برجسته کردن مضمون انقلاب و مبارزات مردمی آن نقش مهمی را داشتهاند. فخیمزاده در این فیلم به دلیل بازی در دو نوع نقش متفاوت و جذاب بسیار درخشید. او هم باید نقش مطربی سرخوش را بازی میکرد و هم نقش روحانی زاهد و انقلابی و این یعنی بازی در دو قطب کاملاً مخالف یکدیگر.
«تاواریش»
فخیمزاده در ادامه کارگردانیهای خود که دیگر نه فقط در گونههای اجتماعی و سیاسی بلکه در کمدی نیز بود، فیلم دیگری ساخت که از نظر موضوع، فرم و محتوا در تاریخ سینمای ایران برای عموم مردم و علاقهمندان سینما تاریخی شد.
تاواریش یا همان رفیق، فیلمی با بازی او و همراهی احمد نجفی یکی از حساسترین و جذابترین فیلمهای تریلر و سیاسی ما شناخته شده است. فیلم بیانکننده زوایای پنهان شوروی و دستگاه و رسانههای چپ و ارتباط آنان در ایران دوران شاهنشاهی است. فیلمی که به نوعی با درگیر کردن ماجرای یکی از کمونیستها و وفادران به این مکتب سیاسی با نظام سلطنتی از سویی خفقان سیاسی شاه را نشان میدهد و از سوی دیگر غلط بودن مرام و مکتب و خطمشی سیاسی مارکسیستها در تاریخ فکری و سیاسی ایران.
پایان تاواریش به نوعی بازگرداندن ایرانیهای مارکسیست به ایران به معنای بازگشت به اصل فکری و اجتماعی خویش است. داستان در لب مرز تمام میشود و این به معنای قرار گرفتن بر سر انتخاب جدیدی برای افرادی است که بار دیگر میخواهند به حقیقت خود بازگردند.
فخیمزاده در این فیلم در حقیقت نقشی خاکستری دارد که رفتهرفته به ماهیت سیاه آن پی میبریم. او با این ایفای نقش در حقیقت اولین نقشهای سیاه را در کارنامه خود ثبت کرد. چیزی که بعدها منجر شد که در نقشهای منفی متفاوت دیگری نیز بازی کند.
فخیمزاده در تلویزون در مقام کارگردانی که آثار پلیسی و قهرمانی ساخته است نیز کارنامه خوبی دارد. او اگرچه بیشتر در مقام نقشهای منفی ظاهر شده است اما سریالهایی مانند «خواب و بیدار» او یکی از جذابترین سریالهای پلیسی تلویزیون شناخته میشود. سریالی که پلیس و نیروهای عملیاتی که تا آن روز بیشتر برای دستگیری سارقین و مأموریتهای سادهتر شناخته میشدند اینبار در عملیاتهای سنگینتری دیده شدند: نابودی باندهای قاچاق و فساد.
از این جهت وی در تشکیل سینمای پلیسی نقش مهمی را دارد. خود او در مصاحبههای دیگر که داشته به این نکته اشاره کرده است که به سینمای پلیسی بیش از دیگر گونههای سینمایی علاقه دارد.
«حس سوم» نیز سریال کمدی-پلیسی دیگری بود که اینبار او نقشی فرعی و خاکستری داشت، سریالی که باز به موضوع باندهای مواد مخدر و نقش مهم پلیس در امحای آنان پرداخته است.
حالا بعد از سالها دوری این بازیگر و کارگردان سینمای اکشن و هیجانی بار دیگر او را در مقام کارگردان و بازیگری میبینیم که فضای سابق او یعنی اکشن را در قالبی امروزی، اجتماعی و درام ریخته است.
فخیمزاده فیلم جدید خود را برای نسل امروز و دیروز ساخته است. فیلمی که هم مخاطب جوان و دنبال هیجان را جذب میکند و هم برای آنان که عشق و سرنوشت را به عنوان مایههای مهم سینمای اجتماعی ایران دوست دارند. او میخواهد نشان دهد مرد قهرمانی و رزمیکار سینمای ایران در دهه 1370 هنوز به طور جدی جان کار کردن دارد.
انتهای پیام/