کرونا و باز شدن زخمهای قدیمی بازار نشر ایران
شکهای از جنس اپیدمی کرونا ضرباتی کاری بر پیکر نحیف این صنف وارد میکند. البته میتوان امید داشت و درخواست کرد که چنین موقعیتهایی بتواند راهکارهای نو و دانش بنیان را با این حوزه پیوند دهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، خیابانهای تهران خلوت شده است. این را میشود به وضوح در هر ساعتی از روز که ترددی در مسیرهای شلوغ شهر داشته باشیم، حس کنیم. بسیاری از مشاغل و حرفههایی که به امید این روزهای پایان سال خود را مهیا کردهاند با نبود مشتری مواجه شدهاند؛ نبود آدمی در خیابانها که حتی بشود اسم مشتری را روی آن گذاشت. کرونا نه قلب مردم که گویی قلب بازار را هم اسیر خود کرده و به کما کشانده است.
در گزارشهای منتشر شده طی روزهای اخیر درباره مشاغل در معرض تهدید بر اثر کرونا نام یک شغل در کنار اصنافی که به طور مستقیم و معمول با مردم سرو کار دارد؛ خودنمایی میکند: کتابفروشیها.
کتابفروشی در ایران سالهای اخیر هرگز حرفه پردرآمد و پرطرفداری نبوده است. کسی برای وارد شدن به آن سر و دست نشکسته است و کسی سعی نکرده شکلهای متنوعی از آن را بیازماید. در هر کوچه و برزن مثل گل خودرو ظاهر نشده است و کسی برنامه و الزامی برای استفاده از خدمات آن ندارد. شاید همین مساله بوده که طی سالهای اخیر در شهرهای بزرگ به اسم کتابفروشی ولی برای کافه گردانی و فروش لوازم و اسباب جانبی و تزئیناتی و حتی لوازم و التحریر مغازههای شیکی هم ایجاد شده است، اما در نهایت و موقع بررسی دخل و خرجها، کتاب کمترین کمک را به گردش بار اقتصادی فروشگاه کرده است.
این گزاره گرچه حقیقتی است غیرقابل انکار اما مخالفان سرسختی هم دارد؛ مخالفانی که به هر تقدیر سعی دارند نشان دهند که میتوان به نسبت جمعیت علاقهمند به کتاب مشتری تربیت و آنها را به کتاب و کتابفروشی پایبند کرد.
با این همه روزهای کرونازده اسفند ماه ایران صنف کتابفروش را در معرض فشارهای مالی مضاعفی قرار داده است. بسیاری از برنامههای و وعدهها و امیدهای آنها برای حضور مخاطبانشان به هم خورده است و به هیچ بهانهای نمیتوان جمعیتی را گرد یک کتابفروشی جمع کرد.
صنف ضعیف کتابفروش در چنین مواجهای اما این روزها در پیش روی خود راهکاری جز ارائه پیشنهادهای ضعیف و غیرمتمرکر فروش کتاب به صورت مجازی، ارائه آفرهای تبلیغاتی برای آن، دست به دامن شدن نهادهای مرتبط برای دریافت وام و کمکهای حمایتی نمی یند. تا این روزهای سخت را سپری کنند اما آیا راه نرفته و کار نکردهای پیش روی آنها نیز هست؟
پاسخ به این سوال را شاید باید در تفکر حاکم بر نظام فروش و بازاریابی کتاب در ایران جستجو کرد. نظامی به شدت سنتی و قدیمی که حتی این روزها با رونق بازارهای مارکتینگ دیجیتال در ایران، خیلی مایل به برقراری روابط مالی و اقتصادی با آن در روشهای نو نیست و سعی دارد همه چیز همانند متن و جملات نقش بسته بر صفحات کتاب، قابل لمس و دیدنی باشد.
زیرساختهای قوی و همه جانبه فروش کتاب در فضای مجازی شامل معرفی کتاب، معرفی مزیتهای هر کتاب به مثابه محصول، متصل بودن به سامانههای اطلاعاتی موجود برای به روز شدن، ارائه دستهبندیهای جذاب برای سلائق، امکانهای متنوع برای فروش و عرضه و ارسال و در یک کلام تمامی زیرساختهای لازم برای ایجاد یک خردهفروشی بزرگ کتاب به صورت دیجیتال در این صنف مهیا و مورد فکر قرار نگرفته است. هر چه هست جزایری است منفک با بخشهایی پر ایراد که هر کدام تنها سنگ خود و نه خواست مخاطب را به سینه میزنند و اعتماد کردن به آنها بدون شک کار آسان و یا بهتر است بگوییم دلچسبی برای مخاطبی نیست که از روی تفنن و نه بر اساس شناخت قبلی قصد خرید کتاب دارد.
بازار کتاب ایران طی سالهای اخیر بازاری دلچسب و پرانرژی برای صاحبان ایده به منظور فعالیت استارتآپی نبوده و ناشران و فعالان نشر نیز به این سمت تمایلی نشان ندادهاند و البته بخش دولتی نیز حمایت و یا برنامههای معرفی این بسترها برای فعالان در عرصه کارآفرینی نداشتهاند و حاصل اینکه استارآپ به معنای واقعی در این عرصه کمتر از تعداد انگشتان یک دست شکل گرفته است.
نبود بسترهای مجازی بر پایه آپ و نیز نبود برنامههای نیازسنجی واقعی برای مخاطبان کتاب و در یک کلام فقر یک بانک اطلاعاتی جامع و کاربردی برای کتاب و کتابخوانان مانع از این شدهاند که بازارها و فکرهای اقتصادی تازهای پیرامون این صنف شکل بگیرد و در نتیجه در بر همان پاشنه سابق خود میچرخد.
در چنین شرایطی شکهای از جنس اپیدمی کرونا ضرباتی کاری بر پیکر نحیف این صنف وارد میکند. البته میتوان امید داشت و درخواست کرد که چنین موقعیتهایی بتواند راهکارهای نو و دانش بنیان را با این حوزه پیوند دهد و تهدیداتی از این دست فرصتی تاریخی برای تغییر نگاه به بازاریابی کتاب را در کشور ایجاد کند. این امر شدنی و قابل دسترس است به شرط آنکه خواسته شده و فریاد زده شود.
انتهای پیام/