یادی از شمع انجمن شاعران/ یاور همدانی نه به شعرش دروغ گفت، نه به خودش و نه به خواننده


یادی از شمع انجمن شاعران/ یاور همدانی نه به شعرش دروغ گفت، نه به خودش و نه به خواننده

مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت زنده‌یاد یاور همدانی با حضور شاعران فارسی‌زبان به صورت مجازی برگزار شد. شاعران در این برنامه ضمن اشاره به خاطراتی از شادروان همدانی، از توانایی‌های او در شعر گفتند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت زنده‌یاد احمد نیک‌طلب، مشهور به یاور همدانی، از شاعران پیشکسوت با حضور شاعرانی از ایران، افغانستان، تاجیکستان، هندوستان و پاکستان و با حضور اعضای خانواده این شاعر گرانقدر شب گذشته، 22 فروردین‌ماه به صورت مجازی برگزار شد.

رضا اسماعیلی، شاعر و کارشناس ادبی، در ابتدای این مراسم با اشاره به مقام شاعری یاور همدانی گفت: استاد یاور همدانی همنشین و هم‌نفس شاعران بزرگ و نام آوری چون رهی معیری،  مشفق کاشانی، مهرداد اوستا، حمید سبزواری، حسین آهی، مفتون همدانی، گلشن کردستانی، محمود شاهرخی، سپیده کاشانی و حسین لاهوتی بود؛ شاعرانی که متأسفانه امروز در میان ما نیستند و به آسمان کوچ کرده‌اند.

وی ادامه داد: استاد یاور همدانی انسانی شریف و ادیبی سلیم‌النفس بود. مردی که عشق به شعر و ادبیات جانش را صیقل داده و از او انسانی زلال و دوست‌داشتنی ساخته بود. او عاشق الهه شعر و شیفته هم سفری با رهروان وادی ادبیات بود. آن چنان که بدون تنفس در هوای شعر و حضور در محافل ادبی، دچار نفس تنگی و افسردگی می‌شد.

اسماعیلی با اشاره توانایی یاور همدانی در عرصه شعر، او را شمع انجمن خواند و اضافه کرد: من در دهه اول انقلاب به واسطه استاد مشفق کاشانی – که رحمت خدا بر او باد - افتخار آشنایی و هم نفسی با او را پیدا کردم؛ توفیق همنشینی با ادیب فرزانه‌ای که همچون شمع، وجودش روشنی‌بخش محفل دوستان بود. او برای خدمت به شعر و ادبیات، همچون سربازی در حال آماده‌باش بود. شاعری که وقتی برای شرکت در یک شب شعر صدایش می‌زدی - سراز پا نشناخته - با کوله‌باری از شعر شال و کلاه می‌کرد و خودش را به انجمن می‌رساند تا «صدای سخن عشق» را در گوش جهان طنین‌انداز کند.

این شاعر در ادامه به بیان خاطره‌ای از زنده‌یاد همدانی پرداخت و افزود: من خود بارها شاهد شور و شوق وصف ناشدنی استاد برای حضور در برنامه‌های ادبی بودم. به یاد دارم در دهه اول انقلاب یک‌بار با استاد برای شرکت در کنگره‌ای همسفر بودم، و راه دور و درازی در پیش داشتیم، ولی میزبان برای شرکت ما در برنامه یک سواری پیکان فرستاده بود. من با دیدن پیکان متعجب شدم و خطاب به استاد گفتم: «استاد برای شما مشکل نیست این راه دور و دراز را با پیکان بروید؟» و استاد یاور در حالی که چشمانش از شوق برق می زد، بی هیچ مکثی پاسخ داد: «این راه، راه عشق است» و در ادامه شروع به زمزمه این بیت «عطار» کرد:

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

اسماعیلی با بیان اینکه استاد همچون هم نسلانش معتقد بود که «ادب، آداب دارد»، ادامه داد: می‌گفت در عالم شعر و شاعری نمی‌شود یک شبه راه صدساله را رفت. باید ریاضت‌ها کشید و خون دل ها خورد تا به سرمنزل مقصود رسید. او می‌گفت مکتب نرفته و استاد ندیده نمی‌توان در شعر، راهی به دهی برد. از همین رو همیشه به شاعران جوان و جویای نام توصیه می‌کرد که  در وادی ادبیات به دنبال پیری باشند که برای آنان پدری کند. او همچون «صائب» بر این باور بود که:

به مطلب می رسد جویای کام، آهسته آهسته
ز دریا می کشد صیاد دام، آهسته آهسته

به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق
گذارد هر که چون خورشید گام، آهسته آهسته

اگر نام بلند از چرخ خواهی صبر کن «صائب»
ز پایین می توان رفتن به بام، آهسته آهسته

به گفته اسماعیلی؛ استاد یاور، برای صحبت کردن حریص بود، چون سینه‌اش گنجینه ای از خاطرات تلخ و شیرین ایام بود. وقتی به دیدارش می‌رفتی، با شوق و مهربانی دستت را می‌گرفت و به انجمن های ادبی می‌برد. به انجمن ادبی ایران، محفل حافظ، و شب های شعر خانگی. دست دلت را می‌گرفت و به کوچه باغ های خیال انگیز تاریخ ادبیات می برد، و تو همپای او، با کاروان شعر و ادبیات همراه می‌شدی و به دیدار ادیبان بزرگی می‌رفتی که امروز دیگر در میان ما نیستند. به دیدار رهی معیری، مفتون همدانی، محمدعلی ناصح، عباس فرات، شهریار، مهرداد اوستا، گلشن کردستانی، حسین لاهوتی، سپیده کاشانی، و ... گفتم او برای صحبت کردن حریص بود، و به راستی اینچنین بود. چون هماره گوشش به صدای زنگ کاروان و بیدار باش حضرت حافظ بود:

مرا در منزل جانان، چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

وی در ادامه به سابقه حضور زنده‌یاد همدانی در انجمن‌های مختلف ادبی اشاره و اضافه کرد: استاد یاور به خاطر عشقی که به شعر و شاعری داشت، پای ثابت اکثر انجمن های ادبی دوران خود بود، و سراسر عمر از این انجمن به آن انجمن در رفت و آمد. از این منظر، اغراق نیست اگر او را تاریخ مجسم انجمن‌های ادبی بنامیم. ای کاش عمرش به جهان باقی بود و رندی پیدا می‌شد تا خاطرات او را از انجمن‌ها مکتوب کند و برای آیندگان به یادگار بگذارد؛ خاطراتی که ثمره بیش از نیم قرن نشست و برخاست با بزرگان و نام آوران ادبیات معاصر ایران بود. اما افسوس که روزمرگی این فرصت را از ما گرفت و زمانی چشم به سوی او گرداندیم که او در آسمان سبز با پرستوها همسفر شده بود!

علی آبان، شاعر و منتقد ادبی، نیز در ادامه این مراسم به حسن خلق زنده‌یاد همدانی اشاره کرد و گفت: من حداقل 25 سال بود که استاد یاور همدانی را می شناختم. او را از صمیم قلب و نه به تظاهر و اجبار دوست داشتم. فروتنی و دستگیری‌هایی که از شاعران جوان در مورد شعر داشت، برای این حقیر ستودنی و آموزشی بود.

وی با بیان اینکه شعرهای شادروان همدانی شبیه خودش بود، نه به شعرش دروغ می‌گفت نه به خودش و نه به خواننده‌، ادامه داد: زلالی‌ها و نمک‌هایی که از اشعار گذشتگان در اشعار خود به کار می‌گرفت، گاهی او را از هم‌دوره‌ای‌های خود متمایز می‌کرد. زیاد اهل حواشی و هوچی‌گری نبود. از همان سال‌های دیرین‌ ، ویژگی ذاتی او صبر و شکیبایی بود اما گاه با اصرار و تأکید، نظر خودش را اعلام می‌کرد.

به گفته آبان؛ اگر بین شاعر خوب و آدم خوب بخواهیم در باره‌اش یکی را برگزینیم، یقیناً کار ساده‌ای نیست. او ضمن آدم خوب،  در موازات هم‌نسل‌ها و شعر کلاسیک محور،  شاعر خوب نیز بوده است. استاد یاور به اصطلاح یک شخصیت چند ضلعی خوب بود. آدم خوب، شاعر خوب، پدر خوب، شنونده خوب، قاضی خوب و دیگر خوب ها... که همه این‌ها، کمتر در یک فرد جمع می‌شود.

سرویش تریپانی، دکتری زبان سانسکریت و از شاعران فارسی‌گوی هندوستان، نیز در ادامه این مراسم درگذشت زنده‌یاد همدانی را به خانواده این شاعر تسلیت گفت و ادامه داد: استاد یاور همدانی مرد مهربانی بود که یک عمر به فرهنگ و ادب فارسی عاشقانه خدمت کرد. به عنوان یک هندوی فارسی‌سرا از دیار هندوستان کوچ او را تسلیت می‌گویم.

وی در ادامه سروده‌ای را به یاور همدانی تقدیم کرد که در ادامه می‌خوانید:

صد بهاران صد چمن صد بوست در تصویرِ او
درسِ "گوهر در صدف" بخشد به هر تصویرِ او

این چه نیرنگ است در آینه خانه عشق را
می‌شکافد رنگِ من با لطف بر تصویرِ او

من نمی‌دانم که چشمانش چه افسون کرده است
فهمِ من کوتاه شد فوق البشر تصویرِ او

می‌کند کارِ دمِ عیسیٰ ز نورِ رنگِ خویش
چشمِ من بیمار اما چاره‌گر تصویرِ او

ای صبا این نامه من را سوی ایران ببر
  تا شوم "سرمست" و بینم تا سحر تصویرِ او

جمعی از شاعران حاضر در این مراسم نیز سروده‌هایی را به زنده‌یاد یاور همدانی تقدیم کردند که در ادامه می‌خوانید:

نغمه مستشار نظامی

جای تو ای گل این بهاران در چمن خالی است
‎جایت در این گلزار، در این انجمن خالی است

در کشور شعر و غزل بیت الغزل بودی
‎یاور، پدر، استاد، جایت در وطن خالی است

اوج تواضع در پریدن را نشان دادی
‎در سوگ مظلومانه ات دست سخن خالی است

پروانه‌ای در پیله دنیای ما بودی
‎پرواز کردی ناگهان، این پیرهن خال است

جای غزل‌هایت نه، اما جای لبخندت
‎در هند و ایران، طوطی شکرشکن خالی است

این نیمه شعبان نوشتم با غم بسیار
‎افسوس جای شمع جمع انجمن خالی است

کمیل کاشانی

شعر و سخنش ناب‌تر از شهد رطب بود
در سیره او جلوه‌گر ایمان و ادب بود

عمرش سپری شد همه در جاده اخلاق
حق باور و حق یاور و هم نیک طلب بود

ایرج قنبری

کو چهره روشن غزل یاور شعر
آن پیر که بود سایه‌ای بر سر شعر

ثبت است همیشه نام خورشیدی او
در سینه روزگار در دفتر شعر

***

شاعر تمام نسل‌ها
شاعر پرنده و درخت
نغمه‌خوان روزهای سخت
یاور بزرگ
یاور نجیب و خاکسار
فاتح کرانه غزل
واژه‌ها
رشته‌های رود
بر لبان او
نام عشق
بر زبان او
کوه‌مرد پیر
آفتاب سال‌های زمهریر
با بهار دست‌های او
چه جوانه‌ها که گل نکرد
راه او
ادامه تمام رودهاست
یاوری که
عطر واژه‌های او
بوی سیب می‌دهد
کو
کجاست
او که باز هم مرا
میهمان یک سبد غزل کند

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران