همراه با امام رضا از مدینه تا طوس | ماجرای عجیب بیماری امام در اهواز

همراه با امام رضا از مدینه تا طوس | ماجرای عجیب بیماری امام در اهواز

امام رضا(ع) از طبیب اهوازی خود دو گیاه طلب کرد. او گفت "آن گیاه در این وقت نمى‌‏روید". امام پاسخ داد: بلکه آن دو گیاه در همین زمین شماست و اکنون وجود دارند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، امام رضا علیه السلام در سال 200 هجری مدینه را پس از وداع با قبر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به‌قصد مرو ترک کردند.

در اولین منزل به بصره رسیدند و یا نقل است که امام علیه السلام ابتدا به مکه مشرّف شدند و از آنجا به سفر خود ادامه دادند، در هر صورت مقصد بعدی امام علیه السلام اهواز بود. ایشان در تابستان همان سال وارد اهواز و با ورودشان به یک بیماری مبتلا شدند.

ابوهاشم جعفری از اصحاب آن حضرت داستان سفر امام رضا(ع) را این‌گونه نقل می‌کند:

وقتى که مأمون، «رجاءبن ابی‌ضحاک» را فرستاد تا امام رضا را از راه اهواز بیاورد، نه از راه کوفه که موجب فتنه شود، در این هنگام، من در ایذج‏ (منطقه‌ای میان خوزستان و اصفهان) بودم.

وقتى آن را شنیدم به اهواز آمدم و خدمت امام رسیدم و این اولین ملاقات من بود. نیمه تابستان بود و ایشان کسالت داشتند، به من فرمود: "براى من طبیبى بیاور". من نیز طبیبى آوردم. حضرت از او گیاهى خواست.

طبیب گفت: در روى زمین کسى را غیر از تو نمى‌‏شناسم که نام آن گیاه را بداند، این را از کجا فهمیدى؟! آن گیاه در این وقت نمى‌‏روید.
حضرت فرمود: پس براى من نیشکر جست‌وجو کن.
طبیب گفت: این از اولى سخت‌‏تر است؛ چرا که اکنون وقت نیشکر نیست و آن در زمستان مى‏‌روید.

امام رضا فرمود: بلکه آن دو گیاه در همین زمین شماست و اکنون وجود دارند. با این شخص به شاذروان برو و از آن‌جا بگذر که خرمنگاه جوى را خواهید دید، به‌سوى آن بروید، در آن خرمنگاه، مردى سیاه را مى‌‏یابید، به او بگویید: "محل رویش نیشکر کجاست؟ و محل رویش فلان گیاه کجاست؟" (که ابوهاشم نام آن گیاه را فراموش کرده بود.) فَقَالَ الرِّضَا(ع) بَلْ هُمَا فِی أَرْضِکُمْ هَذِهِ وَ زَمَانِکُمْ هَذَا وَ هَذَا مَعَکَ فَامْضِیَا إِلَى شَاذَرْوَان‏ الْمَاءِ فَاعْبَرَاهُ فَسَیُرْفَعُ لَکُمْ جَوْخَانٌ أَیْ بَیْدَر فَاقْصِدَاهُ فَسَتَجِدَانِ رَجُلا هُنَاکَ أَسْوَدَ فِی جَوْخَانِهِ فَقُولَا لَهُ أَیْنَ مَنَابِتُ قَصَب‏ السُّکَّرِ وَ أَیْنَ مَنَابِتُ الْحَشِیشَةِ الْفُلَانِیَّة.

حضرت فرمود: "اى ابوهاشم، با اینها باش". با آنها رفتم تا اینکه خرمنگاه جو و مرد سیاه را دیدیم و از او پرسیدیم، اشاره به پشتش کرد که نیشکر و آن گیاه بود. به‌مقدار نیازمان از او گرفتیم و به خرمنگاه برگشتیم، اما صاحب آن را ندیدیم. نزد امام رضا برگشتیم و حضرت حمد خدا را به‌جاى آورد.

طبیب از من پرسید: این پسر؛ فرزند کیست؟
گفتم: فرزند سید الأنبیاء.
گفت: آیا نزد او از کلیدهاى نبوت وجود دارد؟
گفتم: بله و ما بعضى از آنها را دیده‌‏ایم، اما پیامبر نیست.
گفت: پس جانشین پیامبر است؟
گفتم: بله.

این جریان به گوش رجاءبن ابى‌ضحاک رسید، به همراهانش گفت: اگر بعد از این هم در اینجا بمانم، گردنها به‌سوى او کشیده مى‌‏شود (مردم متوجه او مى‌‏شوند)، پس کوچ کنید.

منبع: «الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج‏2، ص661»

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران