با کاروان حسینی تا اربعین| برنامۀ خدا برای زنده نگه داشتن امام سجاد(ع) در کربلا
گویا قافلهسالار در شب عاشور به زینب گفته بود؛ همانگونه که خداوند جدّمان را به تار عنکبوتی از مرگ رهایی بخشید، فرزندم علی را به این بیماری از مرگ میرهاند تا زمین از نسل آل محمّد خالی نماند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، متن پیشرو از سلسله متنهای «قافلهسالار؛ همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشتۀ «مجتبی فرآورده» است. او تهیهکننده و کارگردان پروژه سینمایی «ثارالله» است که مدتها پیش رهبر معظّم انقلاب بر لزوم تولید این فیلم تأکید کردند. او میگوید زمانی که به دیدار رهبر انقلاب رفته بودیم، فرمودند: چرا فیلم امام حسین(ع) را نساختید، عرض کردیم عدهای مانع شدند و نگذاشتند این فیلم ساخته شود، اگر بدانیم که رضای قلبی شما در این است که فیلم امام حسین(ع) ساخته شود خودمان را به آب و آتش میزنیم این فیلم را بسازیم، ایشان فرمودند: نه تنها خودتان را به آب و آتش بزنید، بلکه بروید از زیر سنگ هم شده این کار را انجام بدهید. بنابراین تصمیم گرفتیم ساخت فیلم را آغاز کنیم.
فیلم «ثارالله» دربارۀ حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه تا کربلا و اتفاقات مسیر راه و استقرار هشت روزه در کربلا تا عصر عاشوراست. فرآورده در این مجموعه یادداشتها که قرار است در خبرگزاری تسنیم از اول محرم تا روز اربعین منتشر شود، روایتهایی کوتاه و آزاد از وقایع کاروان امام حسین(ع) را بیان میکند.
*****
بیست و پنجم محرم
در شب و مظلومیت و سکوت.
زینب به قنوت، در نماز ایستاده بود.
سیدالساجدین، سر بر تربت کربلا، با خدای خویش در راز و نیاز.
قریب پنجاه روز میشد که این کاروان، مکه را به مقصد و مقصودی والا ترک کرده بود،
کربلا مقصد بود و آیندهای دور، مقصود!
سیدالساجدین، با خروج از کوفه تاکنون، ساکت بود و خموش،
بیمار بود، اما بیماری بهانه بود،
در شب و روز عاشور بیمار بود،
گویا قافلهسالار در شب عاشور به زینب گفته بود؛
همانگونه که خداوند جدّمان را به تار عنکبوتی از مرگ رهایی بخشید،
فرزندم علی را به این بیماری از مرگ میرهاند تا زمین از نسل آل محمّد خالی نماند.
سیدالساجدین، سر از سجده برداشت و همچو پدر،
نگاه سوی آسمان بُرد و آسمان پُر ستاره را نظاره کرد.
و در این میان، من بودم و روزها همراهی این کاروان.
نه!
تنها من نبودم! همه بودند.
همه ارواح شیعیان و محبین آلالله،
همه با روحشان، در این سفر همراه کاروان بودند.
و در روز عاشور، همه شاهد بودند که چهها بر قافلهسالار گذشت.
شاهد بودند از ظلمی که بر آلالله واقع شد.
شاهد بودند،
چون پیوندی ناگسستنی میان آنان و مولایشان پا برجاست.
شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طینَتُنا.
«شیعیان ما از باقیمانده گل ما آفریده شدهاند.»
خُلِقَ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا.
«شیعیان ما از شعاع نور ما آفریده شدهاند.»
شِیعَتُنا الْمُسَلِّمُونَ لِأمْرِنا.
«شیعیان ما کسانی هستند که در برابر امر ما تسلیماند.»
و من پُر درد و زخم خورده و رنجور، تنها نشسته و او را نظاره میکردم.
روحم پَر میکشید تا با او هم کلام شوم،
ولی پرهیز و شرم، اجازه نداد که بدون إذن سوی او روم.
پس به تمنّا و عجز، در خیال خود با او هم سخن شدم.
گفتم: این آرامش و یقین، این نور و این امید، که در چشمانت موج میزند از کجاست؟
ای همسفره یتیمان و فقیران بینوا،
ای بلیغ و فصیح در سخنوری، همچون علی،
ای زینت عابدان، ای آقای ساجدین، که خدا تو را اینگونه خوانده است،
ای زینت صالحین، ای سید متقین،
ای صاحب دعا، در هنگامه سحر،
ای غزل سرای زبور آل نبی،
ای فرود آورنده اِنجیل اهلبیت،
ای صاحب اُخت القرآن،
ای آشکار ساز معارف حقه آلالله،
ای ترجمان مَرام و مُراد حسین به زبان دعا،
ای رفیق مهربان، ای راوی اصیل عاشور و کربلا،
ای حافظ و ای مخزن اسرار الهی از اَزَل تا روز حَشر،
اگر تو نبودی، ما دعا و مدح و ثنا و ستایش رَب را از کجا میآموختیم؟
اگر تو نبودی، اخلاص و اخلاق را چگونه؟
توحید و ایمان را در کجا مییافتیم؟
اگر تو نبودی، ما کجا و سجده تنها بر خاک حسین کجا؟
اگر تو نبودی، ما خدا را چگونه میخواندیم؟
اگر تو نبودی، شرح روز عاشورا، چگونه رقم میخورد؟
واژهها از درونم زبانه میکشید، ولی توان بیان نبود.
روح، شیدا بود و از درون میسوخت، ولی تاب سخن نبود.
گریه امانم را بُریده بود.
عاقبت، بر این حال پریشان و زار چیره گشتم.
گفتم: مولای من،
من از تبار سلمانم و از دیار او میآیم،
مگر نه آنکه خداوند بر ما منت نهاد و خون ایرانی در رگ شما جاری شد؟
مگر نگفتی که من فرزند دو طایفهام،
از عرب قریش و از عجم فارس،
و این دو طایفه، دو طایفه برگزیده خداست؟ (1)
مولاجان!
من ایرانیم، به حق مادرت با من سخن بگو.
شب بود و سکوت.
شب بود و مظلومیت و سکوت.
شب بود و سیدالساجدین، لب فرو بسته بود و آسمان پُر ستاره را به تماشا نشسته بود.
-------------------
1 ـ در روایتی پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله به دو گروه منتخب خدای متعال از میان اقوام مختلف اشاره میکنند و می فرمایند: « لِلَّهِ مِنْ عِبَادِهِ خِیَرَتَانِ فَخِیَرَتُهُ مِنَ الْعَرَبِ قُرَیْشٌ وَ مِنَ الْعَجَمِ فَارِس». برای خدای تعالی از میان بندگانش دو گروه منتخب است. پس گروه منتخب خدا از میان عرب، قریش و از میان عجم، فارس است.
با اتّکا به این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله، مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب خود از امام زین العابدین علیهالسّلام روایتی نقل میکند آن حضرت خود را اینگونه معرّفی میفرماید: کَانَ یَقُولُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام: «أَنَا ابْنُ الْخِیَرَتَیْنِ، لِأَنَّ جَدَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَ أُمَّهُ بِنْتُ یَزْدَجَرْدَ الْمَلِک». زین العابدین علیهالسّلام میفرمود: من فرزند دو تیره منتخب خدا هستم. به جهت آن که جدّ بزرگوارشان رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و مادرشان، دختر یزدگرد پادشاه ایران بود. (مناقب آل أبی طالب علیهم السّلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص 167)
انتهای پیام/