آرزوهای بربادرفته جورج واشنگتن برای آمریکا
آزادی آمریکایی این روزها در بستن شبکههای اجتماعی، خفهکردن صدای رئیسجمهور مستقر در رسانهها، حملهور شدن به تجمعات اعتراضی مقابل کنگره، کاخ سفید و خیابانهای شهرهای مختلف این کشور، به الگویی برای خودکامگی تبدیل شده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، جورج واشنگتن، از پدران بنیانگذار آمریکا و ژنرالی که توانست در نبرد با انگلیسیها، انقلاب علیه استعمار بریتانیا در آمریکا را به پیروزی برساند، جایگاهی ویژه در تاریخ و فرهنگ سیاسی مردم آمریکا دارد. مردم آمریکا در همان سالهای ابتدایی تأسیس کشورشان در سرزمینهای جدید و بعد، در سالهای مبارزه علیه انگلیسیها چنان او را فردی میهنپرست میدانستند که گاه افسانههایی نیز راجع به شخصیت او ساختهاند و داستان زندگی او منشأ بسیاری از ادبیات داستانی در آمریکا بوده است.
این مقدسنمایی از نخستین رئیسجمهور آمریکا گاه تا بدانجا پیش رفته است که او را پیامبری نوین برای آمریکا میدانستند و تا سالها اعتقاد داشتند او در زمان جنگ با انگلیسیها با یکی از فرشتگان الهی دیدار کرده است و آن فرشته چند مرحله خطرناک از تاریخ آمریکا را برای او بازگو کرده است. این داستان که بعد از مرگ او منتشر شد، تا سالها بهعنوان اتفاقی واقعی قلمداد میشد تا اینکه درنهایت مشخص شد یکی از نویسندگان آمریکایی با نوشتن داستانهایی اینچنینی در روزنامههای کشور بهدنبال بالا بردن روحیه نبرد در نیروهای آمریکایی علیه انگلیسیها بوده است.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
آرزوهای جورج واشنگتن
جورج واشنگتن البته غیر از نبرد در زمین جنگ، تدوین قانون اساسی و دو دوره ریاست جمهوری آمریکا، یک سخنرانی خداحافظی تاریخی نیز دارد که این سخنرانی در طول تاریخ بارها در طول دورانهای بحرانی آمریکا مرور شده و سعی شده با توسل به آن روحیه همدلی و اتحاد در سراسر آمریکا نهادینه شود.
این روزها که ساختار حاکمیتی در داخل آمریکا بیشتر از هر زمان دیگری در شرایط شکنندگی قرار دارد و رسانهها از احتمال آغاز جنگ داخلی در این کشور صحبت میکنند، رسانهها باز هم برای بالا بردن روحیه مردمی که از دعواها و جدالهای دو حزب آمریکا در تنگنا قرار گرفتهاند، به جورج واشنگتن توسل کردهاند و سخنرانی خداحافظی او را مرور میکنند.
واشنگتن در آن سخنرانی مطرح میکند که شهروندان آمریکایی حالا دیگر آزادی و استقلال کامل دارند. او بیان میکند که حالا بعد از دوران سخت جنگ و ساختن آمریکا از نو، ازاینپس دیگر به مردم آمریکا بستگی دارد که بهسمت کشوری قابلاحترام و مرفه پیش روند یا بهسمت کشوری حقیر و بیچاره حرکت کنند. او در این نامه به اخلاق در سیاست توجه زیادی نشان میدهد و میگوید این اخلاق است که سرنوشت میلیونها انسانی را که بعدازاین در آمریکا متولد میشوند تحت تأثیر قرار میدهد.
آزادی پایه و اساس چهار اصل
او پسازاین میگوید که چهار مسئله ضروری برای موجودیت ایالات متحده آمریکا وجود دارد که باید به آنها توجه شود: اولین مسئله اتحاد جداییناپذیر ایالتها تحت ریاست یک دولت فدرال است، دومین مسئله، احترام و تقدیس عدالت اجتماعی در آمریکا، سومین مسئله ضرورت بهکار گرفتن تشکیلاتی برای ایجاد صلح و چهارمین مسئله نیز در اولویت قرار دادن دوستی و تمایلات دوستانه بین مردم ایالات متحده است. او بر این باور بود که این رفتارهای دوستانه باید نسبت به تمایلات سیاسی و یا موضعگیریهای سیاسی در برخی از مسائل در اولویت باشد. واشنگتن اعتقاد داشت پرچم آمریکا و بنیان این کشور بر این چهار اصل استوار است اما پایه اصلی همه این چهار ستون نیز آزادی است.
واشنگتن در نامه خداحافظی خود تأکید کرده بود که هر کس این چهار ستون اصلی را هدف قرار دهد باید با سختترین مجازاتها روبهرو شود چراکه تنها با توجه به این چهار اصل است که ایالات متحده، همچنان متحد باقی میماند، قدرت خود را به رخ جهانیان میکشاند و باعث احترام آنها به آمریکا میشود.
آرزوهای بربادرفته
شاید این روزها آمریکاییها توجه و وقت زیادی برای مرور چهار اصل اساسی که جورج واشنگتن برای سرپا نگهداشتن امپراتوری آمریکا و اتحاد مردم این کشور توصیه کرده بود نداشته باشند و هنوز در پی اخبار مرتبط با حمله به کنگره بهعنوان اصلیترین نماد دموکراسی در این کشور و یا نتایج اعتراضات به انتخابات ریاست جمهوری و پیشبینی رفتار ترامپ بعد از واگذار کردن قدرت به رئیسجمهور دموکرات باشند، بااینحال مرور این نامه نشان میدهد آمریکا در طول تاریخ با طی کردن فراز و نشیب بسیار با سرعت کند و یا تند، در سراشیبیای قرار داشته است که اولین رئیسجمهور ایالات متحده در مورد آن هشدار داده بود.
اولین ستون زنده ماندن و قدرتمند ماندن آمریکا اتحاد بین ایالتهای این کشور است که با همه فراز و نشیبهای زیادی که طی کرده اما تا هماکنون بهطریقی باقی مانده است. دومین ستون اما بهشدت تحتفشار سیاستهای اقتصادی سیستم سرمایهداری در حال خم شدن و شکستن است. سیستم عدالت اجتماعی که قرار بود جامعه آمریکا را سرپا نگه دارد، امروز به یکی از ستونهای اصلی افول این کشور تبدیل شده است. به قدرت رسیدن ترامپ که با شعار «اول آمریکا» پا به عرصه سیاست و انتخابات ریاست جمهوری گذاشته بود، بهدلیل شکافهای اقتصادی و اجتماعی عمیقی که در این کشور وجود داشت بهسرعت با استقبال مردم این کشور مواجه شد اما سایه بیعدالتی اجتماعی و سراب شکوفایی اقتصادی و رسیدگی به زیرساختهای اساسی آمریکا، نشان داد این شعار در عمل، اگر بهجای 4 سال، 8 سال هم در اختیار میداشت، راه به جایی نمیبرد.
سومین ستون آرزوهای واشنگتن برای آمریکا اما زیر بار ویرانیهای جنگهای متعدد آمریکا در مناطق مختلف دنیا جان سپرد. واشنگتن آرزو داشت ایالات متحده ارمغانآورنده صلح برای آمریکا باشد، اما در طول تاریخ این کشور جز جنگافروزی و ویرانی چیزی از خود بهجا نگذاشت. حوادث تروریستی درون خاک آمریکا مانند حادثه 11 سپتامبر نتیجه مستقیم دخالتهای این کشور و جنگافروزیهایش در سایر نقاط دنیا بود.
ستون چهارم اما جالبترین ستون بین ستونهای اصلی برپاکننده ایالات متحده است: رفتار اخلاقی و توأم با احترام و دوستی بین مردم. بهنظر میرسد ریاست جمهوری ترامپ این ستون را با تهدیداتی مواجه ساخته است اما نگاهی به نوع برخورد دو حزب دموکرات و جمهوریخواه با یکدیگر در انتخاباتهای مختلف و ناکارآمدی نهادهای سیاسی در آمریکا نشان میدهد این ستون سالهاست از درون توسط موریانههای بیاعتمادی به ساختار سیاسی این کشور خورده شده و ریاستجمهوری ترامپ، نمای بیرونی آن را نیز بهشدت با تخریب مواجه کرد. حمله به کنگره آمریکا بهعنوان حادثهای نوین مورد بررسی تحلیلگران و سیاستمداران آمریکایی قرار گرفته است و مطرح میشود که واقعیت آمریکا این تصاویر نیست. سیاستمداران آمریکایی خود اما بهخوبی میدانند که خانه از پایبست ویران است و ستون شکاف اجتماعی، نفرت نژادی و تبعیض نژادی ساختاری، مشکلی ریشهای است که یکی از مقصران اصلی آن، همان جورج واشنگتن، رئیسجمهور بردهدار آمریکایی است که در طول اعتراضات ضدنژادپرستی مجسمهاش در شهرهای مختلف آمریکا به زیر کشیده شد.
جورج واشنگتن آرزوی آزادی آمریکا را در سر میپروراند و در پایان نامهاش بهصراحت بیان میکند از نظر او با استقلال از انگلیس، «مأموریت انجام شده است»؛ اما آزادی آمریکایی این روزها در بستن شبکههای اجتماعی، خفه کردن صدای رئیسجمهور مستقر در رسانهها، حملهور شدن به تجمعات اعتراضی مقابل کنگره، کاخ سفید و خیابانهای شهرهای مختلف این کشور، به الگویی برای حکومتهای خودکامه تبدیل شده است.
آزادیای که قرار بود سنگبنای دموکراسی آمریکایی باشد، در تهدید معترضان به از دست دادن شغلهایشان، تروریست خواندن آنها و بازداشت کردنشان ختم شده است. دموکراسی آمریکایی که باید بر پایه آزادی، عدالت اجتماعی، اتحاد و همدلی مردم و ایجاد صلح در سراسر دنیا شکل میگرفت، امروز به ضد خود تبدیل شده و نشان داده است آرزوهای جورج واشنگتن برای آمریکا از همان ابتدا محکوم به نابودی بود.
انتهای پیام/+