ناگفتههایی از شهیدی که با دستان خالی نیروهای مسلح عراقی را به اسارت درآورد
گروه استان ها- همسر شهید فندرسکیپور گفت: با امداد غیبی الهی، شهید به همراه دو همرزمش ۱۰ نیروی عراقی مسلح را با فریاد "دخیل یا خمینی" ترسانده و اسیر کردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، شهید سردار مصطفی فندرسکی پور،در 31 مرداد ماه سال1322 دیده به جهان گشود. او از دوران نوجوانی و جوانی مبارز انقلابی بود و در تظاهرات مردمی، ساماندهی مبارزات سیاسی و تجمعات شرکت داشت. در سن 25سالگی ازدواج کرد و این ازدواج انگیزه و شوق مبارزه را در او شعلهور تر کرد و هم پای همسرش فاطمه سادات سجادی به فعالیتهای سیاسی پرداخت.
اما نکته قابل تأمل در مورد فعالیت حاجمصطفی این بود که ایشان حواسش به بیتالمال بود و میگفت کسی به شیشههای بانک و مؤسسات دولتی آسیب نرساند؛ اینکه دولت خائن است قبول، اما همه اینها از پول من و شما تهیه شده است.
شهید مصطفی فندرسکی پور، کارمند میهمانسرای عباسی بود که در آن زمان قلب دستگاه شاه بود. شهید بارها به خاطر مسائل مختلف در محیط کار با اعتراض و برخورد مواجه میشد و در سال1353 توسط ساواک دستگیر شد و تا پیروزی انقلاب چندین بار دیگر نیز توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد.
در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، مردم به دلیل شرایط کشور در تامین مایحتاج ضروری دچار مشکل بودند و شهید فندرسکی پور به همراه چند نفر از دوستانش،کمیته ارزاق تاسیس کرد. این کمیته ارزاق اساسی را از بازاریان،کسبه و خیران دریافت و بستهبندی میکرد و بین خانوادههایی که توان مالی نداشتند، توزیع میکرد.
در سال57 و ورود امام خمینی (ره)، شهید فندرسکی پور جزو تیم حفاظت امام(ره) بود و راهی تهران شد. در اسفندماه از ایشان دعوت به همکاری مجدد با هتل شد، اما حاج مصطفی قبول نکرد و داوطلبانه به سپاه رفت.
در اوایل انقلاب و درگیریهای غرب کشور، راهی کردستان شد و پس از چندی برای گذراندن دورههای چریکی به لبنان رفت و تحت تعلیم شهید چمران آموزش یافت و با شروع جنگ تحمیلی راهی جهاد در راه حق شد.
فاطمه سادات سجادی همسر شهید فندرسکی پور درباره خاطراتی از قول این شهید والا مقام اظهار داشت: شهید فندرسکیپور در عملیات فتح المبین در سال 1361 مجروح شده و به اصفهان آمد.
وی افزود: شهید فندرسکی پور خاطره امداد غیبی که در این عملیات به او و همرزمانش شده بود را بازگو کرد.
همسر شهید بیان کرد: در این عملیات در منطقهای نخلستانی، همسرم و دو همرزم دیگر در محاصره دشمن قرار گرفته و در آن گرمای جنوب ماده غذایی و آب به اتمام رسیده و هیچ رمقی برای ادامه مسیر نداشتند.
سجادی ادامه داد: وقتی که در نخلستان قدم میزدند در کنار نخلی، جوی آبی به چشمشان میخورد و پای نخل چند خرمای خشک شده ریخته که از آب مینوشند و از آن خرما تناول میکنند.
همسر شهید با بیان اینکه امداد غیبی به این داستان ختم نشده است، تصریح کرد: با کمی استراحت، مجددا به راه ادامه داده و در راه به 10 عراقی مسلح میرسند.
وی با اشاره به اینکه شهید و دو همرزمش در برابر نیروهای عراقی ترسی به خود راه ندادند،گفت: با فریاد "دخیل یا خمینی"،نیروهای عراقی را ترسانده، سلاح از دست آن ها گرفته و تا پایگاه به اسارت میبرند.
وی اضافه کرد: بعد از رسیدن به پایگاه عراقیها تازه متوجه میشوند که سه دلاور ایرانی، اصلا مسلح نبودند و شهید فندرسکی پور واین قدرت و جسارت را از امداد غیبی الهی میدانست.
همسر شهید فندرسکیپور در خصوص علاقه او به شهادت بیان کرد: او همواره خدا را شاکر بود که در عصر امام خمینی(ره) حضور داشت تا توفیق جهاد در راه خدا را تجربه کند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: شهید فندرسکیپور در لحظات آخر شهادت زمزمه میکرد که خداوندا اگر هزار بار در راه تو کشته شوم، دوست دارم تا دوباره زنده شدم و طعم شیرین شهادت را به من بچشانی.
شهید مصطفی فندرسکی پور درعملیات والفجر 8،22بهمن ماه سال 1364 و در جزیره فاو به آرزویش رسید.
انتهای/163/ش