نبرد مخفی با ایران-۲۹/ یهودیت دینی علیه صهیونیسم

نبرد مخفی با ایران-29/ یهودیت دینی علیه صهیونیسم

«خصلت‌ها و ویژگی‌های یهودیت قومی همواره در طول تاریخ، تقابلی جدی را بین آنان و سایر ملت‌ها و صاحبان دیگر ادیان موجب می‌شده که بعضاً عواقب آن متوجه یهودیت دینی نیز بوده است.»

 

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- کتاب «نبرد مخفی با ایران» در سال 2008 میلادی به‌قلم «رونین برگمن» خبرنگار مشهور صهیونیست و توسط انتشارات سایمون اند شوستر در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است.

رونین برگمن (متولد 1972) دانش‌آموخته روابط سیاسی خاورمیانه از دانشگاه تل‌آویو، یکی از شناخته‌شده‌ترین خبرنگاران و تحلیل‌گران صهیونیست در حوزه نظامی و امنیتی است که سابقه همکاری با نشریات اسرائیلی نظیر «هاآرتص» و «یدیعوت آحارونوت»، نشریات آمریکایی نظیر «نیویورک تایمز»، «نیوزویک»، «وال استریت ژورنال» و همچنین رسانه‌های انگلیسی ازجمله «گاردین» و «تایمز» را در کارنامه خود دارد.

مسائل مربوط به دشمنان رژیم صهیونیستی (خصوصاً ایران، حزب‌الله و گروه‌های مقاومت فلسطینی) و نیز موضوعاتی نظیر تاریخچه عملیات‌های ترور این رژیم (کتاب اخیر وی با عنوان «برخیز و اول تو بکش» به این موضوع پرداخته است) ازجمله سرفصل‌های مورد علاقه برگمن است که علاوه بر نگاشتن کتاب، به ایراد سخنرانی، مصاحبه و نوشتن مقاله‌های متعدد نیز می‌پردازد.

او در گفتگو با تلویزیون فارسی‌زبان ایران اینترنشنال، مشخصاً به مسئله پرونده هسته‌ای ایران و مسائل مرتبط با آن ـ خصوصاً تلاش‌های مخفی صهیونیست‌ها برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای و موضوع ترور دانشمندان ایرانی ـ می‌پردازد و از قول «مایکل هایدن» رئیس اسبق سیا می‌گوید که ترور دانشمندان هسته‌ای، بهترین راه برای جلوگیری از روند رو به رشد ایران در این زمینه است و تلویحاً اسرائیل را مسئول این کار معرفی می‌کند.

برگمن در کتاب «نبرد مخفی با ایران»، به تاریخچه‌ای از تقابلات ایران و رژیم صهیونیستی پرداخته است که البته بخش عمده‌ای از این کتاب به حزب‌الله لبنان ـ به‌عنوان مهمترین متحد جمهوری اسلامی در جبهه مقابله با این رژیم (از پیدایش تا جنگ 33روزه) با تمرکز بیشتر به‌روی نقش شهید عماد مغنیه ـ اختصاص دارد.

مقطع پایانی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، مقاطع کوتاهی از جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران (با تمرکز به‌روی موضوع مک‌فارلین)، نقش ایران در حمایت از گروه‌های مبارز فلسطینی و البته مسئله هسته‌ای کشورمان ازجمله موضوعاتی است که برگمن در کتاب خود به آنها پرداخته است.

اظهار نظرهای غیرمستند و خلاف‌واقع متعدد، کنار تحلیل‌های شخصی و هدفمند (با رویکرد اصلی نمایش قدرت اسرائیل خصوصاً در رقابت با ایالات متحده) که همچون اظهار نظرهایش، در جای جای کتاب او نیز دیده می‌شود، کتاب وی را مستلزم نقد و بررسی برای مخاطب ایرانی می‌کند.

عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در قالب یک کتاب به نقد مفصل «نبرد مخفی با ایران» پرداخته است.

سلیمی نمین متولد 1333 ازجمله روزنامه‌نگاران باسابقه و یکی از شناخته‌شده‌ترین محققان و پژوهشگران ایرانی در حوزه تاریخ و علوم سیاسی است که تا کنون مقالات و کتاب‌های متعددی از وی به چاپ رسیده است.

متن کامل کتاب وی را در نقد و بررسی نبرد مخفی با ایران -که در آینده به‌زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر خواهد شد- می‌توانید به‌صورت روزانه در قالب پاورقی در گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم بخوانید.

* * *

 قسمت بیست و نهم:

ادامه فصل هفتم

خصلت‌ها و ویژگی‌های یهودیت قومی همواره در طول تاریخ، تقابلی جدی را بین آنان و سایر ملت‌ها و صاحبان دیگر ادیان موجب می‌شده که بعضاً عواقب آن متوجه یهودیت دینی نیز بوده است.

اصولاً یهودیت قومی، تعلقی به باورهای الهی ندارد و تأکید چندانی بر دین یهود نمی‌کند، بلکه بر قومیت پای می‌فشرد و برتری‌طلبی و استیلای سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... بر سایر ملت‌ها را پی می‌گیرد؛ بنابراین ما در این بحث با یهودیت قومی که بستری برای پیدایش صهیونیسم فراهم ساخته و هر زمان منافعش ایجاب کرده باورمندان به یهودیت دینی را قربانی نموده است مواجهیم.

هر چند نویسنده سعی کرده این تقابل را به موارد اندک و فردی محدود سازد، اما واقعیت آن است که یکی از مخالفان جدی صهیونیسم، خود یهودیان دینی بوده‌اند و هزینه‌های زیادی در این راه پرداخته‌اند.

برای نمونه، گزارش محرمانه سفارت شاهنشاهی ایران از بغداد در تیرماه 1325 تحت عنوان «جمعیت مبارزه با صهیونی در عراق» این تقابل را از ابتدای تحریکات صهیونیسم در فلسطین به‌خوبی روشن می‌سازد: «وزارت امور خارجه- در چند ماه پیش عده‌ای از جوانان یهود و مسلمان عراق جمعیتی به نام «جمعیت مبارزه با صهیونی» تشکیل داده و روزنامه‌ای هم به نام «العصه» منتشر می‌نمودند. مرام این جمعیت به طوری که از نام آن هویدا است مبارزه بر ضد صهیونی می‌باشد. ولی رفته رفته، مخصوصاً‌ پس از انتشار گزارش کمیسیون مشترک انگلیسی و آمریکایی در باب مهاجرت یهود به فلسطین، بر فعالیت و اجتماعات و نطق‌ها و مقالات جمعیت افزوده گردیده و در این فعالیت پیوسته حملات شدیدی به دولت‌های استعماری می‌نمودند... گروهی از منتسبین به جمعیت نام‌برده بامداد روز آدینه 7 تیرماه جاری بدون تحصیل اجازه از دولت اجتماع نموده، سپس به هیئت دسته جمعی و تظاهر در خیابان‌های بغداد حرکت می‌نمایند... از پل عبور کرده به طرف خیابانی که به طرف سفارت کبرای انگلیس می‌رود سرازیر می‌شوند... خود را به میدان جلوی سفارت کبرای مزبور می‌رسانند.

گارد مستحفظ سفارت جلوگیری کرده و عده دیگر پلیس هم به کمک آنان رسیده و چون متظاهرین مقاومت نشان می‌دهند پلیس تیراندازی می‌کند و در ضمن زد و خورد به طوری که اظهار می‌شود چندین نفر مجروح می‌شوند که یکی از آنان به نام «شاوؤل طویق» (یهودی) بدرود [حیات] گفته و بقیه که چهار نفر مسلمان‌اند تحت معالجه می‌باشند... [1074/102006 ن] وزیر مختار [امضا محسن رئیس]» (اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، صص93-92، سازمان استاد ملی ایران)

به گواه این سند و دیگر اسناد مسلم، یکی از مخالفان جدی صهیونیسم از ابتدای پیدایش آن همان یهودیت دینی بوده است؛ زیرا یهودیت دینی هرگز حاضر نبوده ننگ نژادپرستی و برتری‌طلبی قومی را به یهودیت پیوند زند، ضمن این که هر چند هدف اول صهیونیست‌ها ضدیت با مسلمانان بوده اما یهودیت دینی نیز از گزند آنان مصون نبوده است؛ البته تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر می‌رسید صهیونیست‌ها توانسته‌اند همه را وادار به سکوت کنند، قطعاً این بدان معنی نبود که زخم‌ها از جنایات این جماعت حتی در میان یهودیان دینی ترمیم یافته است.

چگونه یهودیان دینی می‌توانند فراموش کنند که برای کوچ اجباری هم‌کیشان‌ آن‌ها به فلسطین اشغال شده چه مصائبی به بار آورده شد. برای نمونه، در مورد همین یهودیان عراق که به مواضع برخی از آنان اشاره شد، باید گفت که کوچ اجباری عده‌ای، به دلیل وحشتی بود که جنایتکاران صهیونیست ایجاد کردند.

الی لوبل یهودی در فرانسه در این زمینه می‌نویسد: «در بررسی یکی از هواخواهان سرسخت روش خشن جهت تسریع جریان مهاجرت یهودیان از کشورهای مبدأ به اسرائیل که اغلب «صهیونیسم خشونت‌آمیز» نامیده می‌شود- خشونت‌آمیز برای یهودیان- چنین می‌خوانیم: «دولت اسرائیل برابر این امر قرار گرفته بود که به نجات 130 هزار یهودی بشتابد تا ضمناً بدین وسیله تعداد اتباع یهود کشور را نیز افزایش دهد. جامعه یهودیت عراق در این هنگام فاقد یک رهبری قدرتمند بود. رهبران یهودیان عراق دست به هیچ اقدامی نزدند؛ یا نمی‌دانستند چه‌کار باید بکنند و یا آن که نمی‌خواستند مسئولیت ابتکار عمل را به عهده بگیرند. یک نفر باید دست به کار می‌شد. او (بن‌گوریون) درست در لحظه مناسب اقدام نمود. تنها اقدامی مانند «ماجرای ناگوار» می‌توانست یهودیان عراق را به مهاجرت تشویق کند.» (مندس s.mendes [عنوان مقاله] «مهاجرت از عراق و دولت اسرائیل»، نقل از روزنامه هاآرتص)

این «ماجرای ناگوار» عبارت بود از یک رشته اقدامات تحریک‌آمیز بدین شکل: در بغداد در برخی اماکن یهودیان- مانند کنیسه- بمب‌هایی منفجر کردند.

این انفجارات قربانی‌هایی به همراه داشت و وحشتی که آن‌ها را تحریک به مهاجرت نمود. در این هنگام بسیاری از مأموران مخفی اسرائیل و مزدوران یهودی‌شان بازداشت شدند. دو نفر از خرابکاران اسرائیلی، محکوم شدند و اعدام گردیدند.

مجله اسرائیلی «عالم هذه» (20 آوریل 1966) از جزئیات این ماجرای ناگوار و تحریکات ضد یهودی در عراق پرده برداشته شده است.» (الی لوبل در مقدمه‌ای بر کتاب «صهیونیسم در فلسطین»، ترجمه منوچهر فکری ارشاد، انتشارات توس، تهران، آبان 1350، صص 3-132)

این محقق یهودی مقیم فرانسه به نقل از منابع اسرائیلی ثابت می‌کند که چگونه صهیونیست‌ها با کشتار یهودیان دینی آن‌ها را وادار به ترک وطن می‌کردند. لنی برنر، یک محقق یهودی دیگر در تحقیق خود در این زمینه ضمن اشاره به نقش ولادیمیر ژابوتینسکی - یکی از رهبران افراطی صهیونیسم- که سال‌ها به عنوان «عضو هیئت اجرایی صهیونیسم» در نقاط مختلف جهان نقش به‌سزایی در وادار ساختن یهودیان به مهاجرت به فلسطین داشت می‌نویسد: «این که چرا ژابوتینسکی به‌خصوص روز 18 ژانویه 1923 را برای کناره‌گیری از هیئت اجرایی صهیونیسم انتخاب کرد مسئله‌ای است که با یک نکته پراهمیت ارتباط دارد... آن روز قرار بود که ژابوتینسکی در مقابل یک کمیسیون ویژه تحقیق حاضر شود تا درباره روابطش با سیمون پت لیورا (از عوامل قتل و غارت یهودیان در اوکراین و ایجاد وحشت در میان آن‌ها) توضیح دهد.» (مجموعه یادداشت‌های روزانه هرتسل، جلد چهارم، به نقل از لنی برنر، ص 90)

استیون گرین- محقق آمریکایی که کتاب «جانبداری، روابط سری آمریکا و اسرائیل» را با استفاده از اسناد محرمانه آرشیو ملی آمریکا نوشته است- درباره برخوردهای خشونت‌آمیز صهیونیست‌ها با یهودیان دینی علی‌رغم گرایش خود به رژیم اسرائیل می‌نویسد: «ایرگون، سازمان نظامی تجدید نظرطلبان (صهیونیست) است. این سازمان از صهیونیست‌های افراطی تشکیل شده است که هیچ‌گونه حقوقی برای اعراب فلسطین قائل نیستند. تاکتیک‌های بیرحمانه ایرگون برای جمع آوری پول و سربازگیری از میان آوارگان یهودی، در بسیاری از گزارش‌های اطلاعاتی حکومت آمریکا در آلمان منعکس شده است. در ژوئیه 1948 (یعنی قریب یک‌ماه پس از تأسیس اسرائیل) گروهی از آوارگان یهودی در «برلین» که به تازگی از لهستان آمده بودند، به منظور اجتناب از مأموران سربازگیری ایرگون از منطقه آمریکا گریختند در یکی از اردوگاه‌ها، مأموران ایرگون، برخی از یهودیان را که برای جنگیدن با اعراب فلسطین داوطلب نمی‌شدند، کتک زدند و برخی دیگر را به مرگ تهدید کردند. در ضمن دروازه‌های اصلی اردوگاه‌ها را بسته بودند تا مانع فرار یهودیان شوند.» (جانبداری، روابط سری آمریکا و اسرائیل،استیون گرین، ترجمه سهیل روحانی، ص 56)

این محقق آمریکایی همچنین به نقل از گزارش اطلاعاتی هفتگی آمریکا در آلمان، مورخ 10 ژانویه 1948 در مورد تشنجات در اردوگاه‌ها می‌نویسد: «تشنج و درگیری در اردوگاه‌های آوارگان یهودی رو به افزایش است و به نواحی مختلف منطقه اشغالی آمریکا گسترش می‌یابد. علت این درگیری‌ها، تلاش سازمان ایرگون برای به دست گرفتن کنترل اردوگاه‌هاست. گروه کوچکی از مردان مصمم که پای‌بند اصول اخلاقی نیستند، می‌توانند با کنترل کردن پلیس، اراده خود را بر مردم تحمیل کنند، آنان این کار را با تهدید، ایجاد وحشت، اعمال خشونت و کشتن مخالفان انجام می‌دهند.» (همان، ص55)

البته استیون گرین ترجیح می‌دهد به مصادیق کشتار یهودیان دینی توسط صهیونیست‌ها نپردازد. در این میان بن‌گوریون که بعدها نخست‌وزیر اسرائیل شد با صراحت بیشتری به نقش خود در کشتار یهودیان دینی برای وادار ساختن آنان به «کوچ اجباری» به فلسطین اشغالی اشاره دارد. سردبیر نشریه تموز اعتراف تاریخی وی را این‌گونه نقل می‌کند: «قصد دارم جوانان یهودی را برای دامن زدن به مبارزات آنتی سمیتک به کشورهایی که سکنه یهودی نسبتاً زیادی دارند اعزام کنم؛ زیرا این عمل خیلی مؤثرتر از ندای میهن باستانی برای مهاجرت یهودیان به فلسطین است.» (مجله اطلاعات سیاسی، سخنرانی‌ هارون یشایائی سردبیر نشریه کلیمی تموز و عضو جامعه روشنفکران ایران، در مجمع بررسی صهیونیسم در دانشگاه تهران، شماره 12، 28/3/65)

این اعترافات کاملاً گویای این واقعیت است که بسیاری از یهودیان دینی از ترس جان و با تهدید و ارعاب به فلسطین اشغالی انتقال یافتند. «میهن باستانی»، «سرزمین مقدس» و... برای بسیاری از یهودیان مفهومی ندارد.

آیا آقای برگمن می‌تواند امروز ادعا کند کسانی که این‌گونه از موطن و زادگاهشان در اروپا، آمریکا، آسیا و ... به فلسطین کوچانده شدند با صهیونیست‌ها تقابلی ندارند؟ زیرا علاوه اعمال بر این روش‌های جنایتکارانه همه وعده‌های داده شده نیز خلاف واقع بوده است؛ به عبارت دیگر وعده بهشت برین سرابی بیش نبوده است

بگذارید صریح‌تر این پرسش را مطرح کنیم: آیا با چنین سابقه‌ و شناختی از صهیونیست‌ها که هر جا منافعشان ایجاب کرده یهودیان دینی را قربانی مطامع خود کرده‌اند، ممکن نیست که امروز نیز در مناطق اشغالی از ابزار ترور، بمب‌گذاری و ... برای حذف و ساکت کردن مخالفان یهودی خود استفاده کنند؟

هیچ محقق منصفی نمی‌تواند به این پرسش جواب منفی دهد. مسئولیت انفجار در یک مرکز یهودیان در آرژانتین در سال‌های اخیر را صهیونیست‌ها سعی کردند متوجه حزب‌الله کنند تا از این طریق با نفوذ این سازمان در آمریکای لاتین مقابله شود. رسوایی سیاسی وقتی برای آن‌ها رقم خورد که دادگاه این کشور ادعاهایشان را رد کرد؛ لذا با توسل به فشار سیاسی واشنگتن، قاضی پرونده را تغییر دادند، اما مشابهت این بمب‌گذاری با آن‌ چه در پرونده قطور جنایات صهیونیست‌ها ثبت است تبلیغات گسترده آنان برای نسبت دادن این جنایت به مقاومت به جایی نرسید. در این زمینه خاص در فصل‌های بعدی بیشتر تأمل می‌کنیم.

اما در مورد تضاد بین یهودیان دینی و صهیونیسم که منجر به حوادث خونبار فراوانی شده است، شخص نویسنده در اثر دیگر خود اشاراتی دارد که بسیار روشنگر خواهد بود.

وی در تشریح چگونگی انسجام‌یافتن نژادپرستان افراطی با سوءاستفاده از یکی از ادیان الهی می‌نویسد: «این ایده که بازگشت مردم اسرائیل به سرزمین اسرائیل (فلسطین) تنها با زور و اعمال قدرت امکان‌پذیر است، با افکار استرن و یارانش در لهی آغاز نشده است.

ریشه‌های این استراتژی را می‌توان در اندیشه‌های هشت مردی که در بیست و نه سپتامبر 1907 در آپارتمان یک‌خوابه‌ای مشرف به باغ پرتقالی دریافا جمع شده بودند، جست‌وجو کرد... آن زمان فلسطین هنوز بخشی از امپراطوری عثمانی بود.

این آپارتمان را «پیتژاک بن‌زای» اجاره کرده بود. او یک سال پیش از روسیه به فلسطین مهاجرت کرده بود و صهیونیستی متعهد بود. صهیونیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی در سال 1896 توسط تئودور هرتزل، روزنامه‌نگار یهودی اهل وین، با انتشار کتاب دولت یهود پایه‌گذاری شد. او هنگام پوشش دادگاه آلفرد دریفوس، افسر یهودی ارتش، که به اتهام خیانت به کشور ناعادلانه محکوم شد، عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفت.

هرتزل در کتابش به این موضوع می‌پردازد که ضدیت با یهود چنان در فرهنگ اروپا ریشه‌دار است که یهودیان، آزادی و امنیت را فقط در دولت- ملت خود خواهند یافت... خود هرتزل به فلسطین، سرزمین اجدادی یهود، به عنوان مکانی مناسب برای آینده دولت یهودی می‌نگریست، اما اعتقاد داشت اگر قرار باشد ملت یهود آن جا در صلح زندگی کند، این سکنی باید با تأمل و دقت و از طریق کانال‌های دیپلماتیک و با اجازه بین‌المللی صورت گیرد. دیدگاه هرتزل به عنوان «صهیونیسم سیاسی» شناخته می‌شود.

از طرف دیگر، بن‌زای و هفت نفر دیگر از همراهان او- همچون اکثر یهودیان روسی- «صهیونیست عملگرا» بودند. آن‌ها اعتقاد داشتند به جای این که منتظر دنیا باشند تا سرزمینی به آن‌ها اعطا کند، خودشان آن را ایجاد کنند. این امر صهیونیست‌های عملگرا را در برابر یهودیانی قرار می‌داد که آن زمان در فلسطین زندگی می‌کردند. یهودیان ساکن فلسطین به عنوان اقلیتی کوچک در سرزمین اعراب... ترجیح دادند سطح زندگی خود را تغییر ندهند. این یهودیان فلسطینی با چاپلوسی، مصالحه و رشوه، صلح و امنیت را برای خود فراهم می‌کردند.» (برخیز و اول تو بکش، رونن برگمن، ترجمه هادی عبادی، انتشارات صمدیه، چاپ سوم، زمستان 1399، صص33و32)

در بیان این سابقه مختصر پیرامون چگونگی شکل‌گیری صهیونیسم به چند نکته به‌صراحت اذعان شده است:

1-  تفاوت یهودیت قومی و صهیونیسم سیاسی با یهودیت دینی به صورت کاملاً آشکار. به تعبیر دیگر صهیونیسم یک گرایش سیاسی نژادپرستانه است که البته پیوندهایی با یهودیت قومی دارد.

2- روح حاکم بر هسته مرکزی تشکیل دهنده صهیونیسم بسیار افراطی‌تر از آن است که هرتزل (هرتصل) رسماً در قالب مانیفست آن مطرح می‌سازد. هر چند صهیونیسم معرفی شده از سوی بنیان‌گذار نمادین آن، به نژادپرستی افراطی رسمیت می‌دهد و به همین دلیل امنیت بشریت را با خطر جدی مواجه می‌سازد، اما آن چه در پس این ظاهر خوفناک قرار دارد بسیار فاجعه‌بارتر است و به هیچ یک از مبانی و اصول انسانی، اخلاقی، دینی تعهدات بین‌المللی، حتی مناسبات عرفی و ... پای‌بند نیست بلکه به آنارشیسمی معتقد است که بیشترین سود را برای اشرافیت یهود به عنوان گل سرسبد نظام سرمایه‌داری رقم زند.

3- خود برتربین‌های صهیونیسم هر زمان فرصتی بیابند هر بخشی از جهان را تحت عناوین سرزمین کهن، تعلقات تاریخی و .. اشغال خواهند کرد، مگر این که با مقاومتی مانند آن‌ چه در لبنان رخ داد مواجه و پس از هجده سال ناگزیر به فرار شوند.

4- صهیونیست‌ها برای سوژه‌سازی‌های منحرف‌کننده افکار عمومی سرمایه‌گذاری کلان به عمل می‌آورند. مانند ماجرای خیانت دریفوس که رسانه‌های تحت نفوذ‌شان ماه‌ها بر آن متمرکز شدند تا آن را همچون هولوکاست به نمادی برای مظلومیتی کاذب تبدیل نمایند.

5- یهودیان دینی ساکن  فلسطین به عنوان یک اقلیت با سایر ساکنان در این کشور زندگی مسالمت‌آمیز داشته‌اند و هرگز با صهیونیست‌های گسیل داشته شده به فلسطین همراه نبوده‌اند، هر چند نویسنده سعی می‌کند با استفاده از کلماتی چون چاپلوسی و رشوه، امنیتی که طی سال‌های متمادی بین صاحبان ادیان مختلف برقرار بوده را خفیف و ذلت‌بار جلوه‌گر سازد.

6- اذعان به ضدیت ریشه‌‌دار اروپاییان یا یهود (البته قطعاً مراد اشرافیت یهود است). این واقعیت در «تاریخ تمدن» ویل دورانت نیز به‌صراحت منعکس است. اشرافیت یهود کثیف‌ترین فعالیت‌ها را برای دست‌یابی به سود بیشتر دنبال می‌کرد و طبعاً‌ همواره مورد تنفر آحاد مردم بود.

عمده رباخواران، برده‌داران، مروجان بازار سکس، موزعین مواد مخدر بین‌المللی و ... را اشرافیت یهود تشکیل می‌داد؛ بنابراین طبیعی بود که توده‌های مردم عادی با فعالیت‌های مخرب این جماعت ضدیت بورزند. البته رابطه اشرافیت یهود با سلاطین و قدرت‌مداران اروپایی در قرون گذشته همواره حسنه بوده و حتی به عنوان کارگزاران آنان عمل می‌کرده‌اند.

امروز نیز با وجود داستان‌پردازی‌ها تحت عناوین هولوکاست، دریفوس و ... اگر ترس از مجازات‌های سنگین (که تحت عنوان آنتی سمیتیزم بر مخالفان صهیونیسم در اروپا و آمریکا اعمال می‌شود) نبود، مردم عادی به‌صراحت نفرت خود را از این تباه‌کنندگان سلامت جوامع بشری اعلام می‌داشتند.

برای روشن شدن میزان خیانت صهیونیست‌های حاکم شده بر فلسطین به روایتی از آقای برگمن بسنده می‌کنیم. وی واکنش شارون به یک عملیات در سرزمین‌های اشغالی که منجر به کشته شدن سه تن شد را این‌گونه توصیف می‌کند: «تصور بر این بود که این شبه نظامیان عرب از روستا‌های کرانه باختری در نزدیکی مرز به عنوان پایگاهی برای حمله به اسرائیل استفاده کرده‌اند. شارون یکی از آن روستاها به نام کیبیا را به عنوان هدف انتخاب کرد- احتمال داشت از آن روستا به عنوان پایگاهی برای حمله یهود استفاده شده باشد یا ممکن بود چنین امری رخ نداده باشد- در 15 اکتبر، قبل از غروب آفتاب، شارون نیرویی 130 نفره از واحد 101 و دیگر واحدها را به کیبیا رهبری کرد که 680 کیلوگرم مواد منفجره به آن روستا حمل می‌کردند. طی چند ساعت روستا ویران شد... حداقل شصت و نه نفر کشته شدند که بیشتر آن‌ها زن و کودک بود. همه جهان شامل بیشتر جوامع یهودی در سراسر کره خاکی از این اقدام وحشت‌زده شدند. شورای امنیت سازمان ملل این حمله را محکوم کرد. وزارت خارجه آمریکا نیز ضمن محکومیت این اقدام اعلام کرد به علت نقض توافق آتش‌بس 1949م، کمک‌های خود را به حالت تعلیق درمی‌آورد. توضیح رسمی دولت اسرائیل برای این کشتار این بود که شهروندان سرکش یهودی مسئول این اقدام بودند... بن‌گوریون به طور خصوصی حمایت کامل خود را از شارون اعلام کرد؛ زیرا واحد 101 با وجود برانگیختن خشم جهانی باعث دلگرمی ارتش شده بود.» (همان، صص 81و80)

آیا صهیونیست‌ها برای چنین جنایتی یعنی دفن اهالی یک روستا زیرآوار منازلشان یک دلار غرامت پرداخت کردند؟ حتی اگر مقاومت فلسطینیان در برابر اشغال خانه و کاشانه‌شان را حق مشروع آنان ندانیم دستکم براساس محکومیت ظاهری و موضع‌گیری‌های نمایشی، آیا علیه چنین اعمال جنایتکارانه‌ای که در تاریخ بشریت کم‌سابقه‌اند اجازه طرح دعوا در محاکم آمریکا و اروپا داده شده است؟

در پرونده صهیونیست‌ها از این نوع جنایات برای فراری دادن ساکنان واقعی فلسطین، فراوان است؛ البته حمایت بی‌دریغ سردمداران جهان سرمایه‌داری از صهیونیست‌ها موجب جسارت بیشتر این جماعت و تقویت این تصور در آنان می‌شود که با انفجار، شکنجه، ترور، آدم‌ربایی، قتل‌عام و ... می‌توانند مسیر تاریخ را عوض کنند.

بی‌دلیل نیست که آقای برگمن با افتخار، از کسب رتبه اول ترور سخن می‌گوید: «اسرائیل از جنگ جهانی دوم، بیش از هر کشور دیگری در جهان غرب ترور انجام داده است. رهبران آن ... اعتقاد داشتند این روش، مسائل [و] مشکلی که این دولت با آن‌ها روبرو شده را حل کرده و گاهی مسیر تاریخ را تغییر می‌دهد.» (همان، ص 23)

نژادپرستان سرمست از پشتیبانی آمریکا و انگلیس آیا تصور کرده‌اند از یک سو با سناریوهای جعلی تاریخی همچون هولوکاست می‌توانند برای همیشه بشریت را فریب دهند و از سوی دیگر با ددمنشانه‌ترین روش‌ها مطالبه یک ملت برای بازگشت به کشورش را سرکوب نمایند؟ پاسخ تاریخ به این پرسش کاملاً روشن است؛ زیرا هیچ اشغالگری در تاریخ نتوانسته برای همیشه به اشغال ادامه دهد. مسیر تاریخ قابل تغییر نیست، گواه بر این سخن، تجربیات بشری از ابتدای خلقت تاکنون است.

«پاسخ به نبرد مخفی با ایران»-1/ قدرت اسرائیل را ببین، بیشتر به او کمک کن!

 

ادامه دارد...

 

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
گوشتیران
triboon