مروری بر ۳ عامل شتابزا در شکلگیری انقلاب اسلامی ایران / از "ناسیونالیسم ایرانی" تا "جمهوری اسلامی"
شاه، ایرانیان را وا داشت که بین "اسلام" و "ایران" یکی را انتخاب کنند و قابل پیشبینی بود که اکثریت قاطع ملت ایران در این انتخاب "اسلام" را برگزینند و با رژیم طغیانگر پهلوی به مبارزه برخیزند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «محمد ملکزاده»، استادیار گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در یادداشتی اختصاصی برای تسنیم نوشت:
انقلاب اسلامی ایران در برههای از تاریخ به پیروزی رسید که تحلیلگران سیاسی غرب از مدتها قبل از آن در مورد به حاشیه رانده شدن دین و غلبه آموزههای سکولاریسم در عرصه حیات سیاسی اجتماعی بشر اتفاق نظر داشتند.
با آغاز نهضت انقلاب اسلامی به رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی برای براندازی رژیم ستمشاهی و برپایی نظام اسلامی، هنوز برای حتی بسیاری از متدینین هم امکان تشکیل حکومت اسلامی و اداره جامعه توسط یک نظام دینی در شرایط موجود قابل تصور نبود؛ در این شرایط، رهبر انقلاب و مردم مسلمان و مظلوم ایران با ایمان به وعده الهی پا در رکاب مبارزهای نهادند که به رغم مخالفت و دشمنی قدرتهای شرق و غرب جهان، پیروزی انقلاب اسلامی ایران را به دنبال داشت.
مردم مسلمان ایران با اعتقاد به اصل حاکمیت الهی، حاکمیت طاغوت را برانداختند و با برقراری نظام جمهوری اسلامی نشان دادند که خواستار به اجرا در آمدن قوانین الهی در جامعه اسلامی ایران هستند.
در بررسی عوامل شتابزا در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به اختصار از سه عامل کلیدی میتوان سخن به میان آورد:
1. استبداد حاکم و بیاعتنایی به نظر مردم
در دوران سلطنت پهلوی هر چند نهادها و رویههای به ظاهر دموکراتیک در ایران وجود داشت اما این نهادها به پوستهای غیرکار آمد تبدیل شده بودند؛ رژیم هیچ ارزشی برای رأی و خواست مردم قائل نبود و با گذشت زمان، سیاستگذاریهای دولت هر چه بیشتر جنبه شخصی به خود می گرفت.
«گازیو روسکی»، ساختار رسمی دولت ایران در زمان پهلوی را شامل یک چوببست لرزان از نهادهایی توصیف میکند که پیرامون شخص شاه ساخته شده بود و او هر گونه که خود مایل بود، عمل میکرد.1
2. ضدیت با دین
رژیم پهلوی برای تحکیم تاج و تخت سلطنت و حفظ و احیای سنن جاهلی قبل از اسلام به عنوان محوری برای ناسیونالیسم ایرانی به حدی راه افراط پیمود که با اذعان تحلیلگران غرب، از نفوذ اسلام شیعی در اذهان ایرانیان و سهم چشمگیر اسلام در حیات فرهنگی ایران غافل ماند.
«شیرین هانتر»، استاد و محقق آمریکایی در دانشگاه جورج تاون در توصیف این وضعیت میگوید: شاه آن چنان به خود و تاج و تختش مغرور شده بود که برای نخستین بار پس از قرنها از ورود اسلام به ایران، ایرانیان را وا داشت که بین "اسلام" و "ایران" یکی را انتخاب کنند و قابل پیشبینی بود که اکثریت قاطع ملت ایران در این انتخاب "اسلام" را برگزینند و با رژیم طغیانگر پهلوی به مبارزه برخیزند.2
«ماروین زونیس»، محقق دیگر آمریکایی در تحلیلی از رویکرد ضد دینی رژیم پهلوی در برگزاری جشنهای پر زرق و برق تخت جمشید میگوید: شاه در مراسم رسمی پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری سلسله پهلوی، اسلام را به طور رسمی از زندگی مردم ایران کنار گذاشت و گفت: "من اعلام میکنم که ما، سلسله پهلوی، به چیزی جز ایران عشق نمیورزیم و برای چیزی جز حرمت ایرانیان تعصب نداریم".3
این در حالی بود که او برخلاف این ادعا نه به ایران عشق میورزید و نه برای حرمت ایرانیان ارزشی قائل بود. زیرا او خوب میدانست که ایران و ایرانیانی که وی از آن سخن میگفت، دارای ریشههای عمیق مذهبی و شیعی بودند.
3. سلطه استکبار
خداوند با نفی وابستگی به مستکبران ستمگر، به مسلمانان میفرماید: "بر ستمگران تکیه مزنید که آتش دامنگیرتان خواهد شد و در برابر خدا یاوری نخواهید داشت و مورد یاری قرار نخواهید گرفت".4
از دیدگاه قرآن کریم، استکبار هیچگاه دارای موضع حق نبوده و اعمال آنان همواره از هواهای نفسانی و خواستههای شیطانی سرچشمه میگیرد.
این جریان، با زیر پا نهادن حقوق انسانها و بهرهگیری از قدرت برتر و زورگویی، تمامی امکانات و نیروها و ارزشهای بشری را در خدمت هواهای نفسانی و خواستههای شیطانی خود قرار میدهد و مستضعفین را به اطاعت از خود وا میدارد.
نمونه بارز این خصلت شیطانی، مطابق روایت قرآن کریم در فرعون تجلی یافت.5 این معضل به ویژه در حکومتهای سدههای اخیر حاکم بر ایران و به طور فزایندهتر در حکومت پهلوی به چشم میخورد.
رژیم پهلوی برای حفظ تاج و تخت خویش، به شدت وابسته به قدرتهای استکباری بود و زمینه سلطه و نفوذ آنان در ایران را فراهم ساخت. بدین ترتیب سلطه استکبار بر ایران، در شکلگیری انقلاب اسلامی که به فرموده بنیانگذار جمهوری اسلامی تجلی قیام مستضعفان علیه مستکبران بود، به خوبی برجسته شد.
چنان که خداوند به مستضعفان فرمان داده برای بیرون آمدن از یوغ اسارت متسکبران قیام کنند و پاداش این قیام را پیروزی و حاکمیت آنان قرار داده است: "و ما اراده کردیم که به محرومان و مستضعفان در زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوا و وارثان زمین قرار دهیم".6
عمل به این اصل قرآنی در تاریخ سیاسی مسلمین به ویژه یک قرن اخیر و به طور خاص در انقلاب اسلامی ایران نقش تعیینکنندهای داشته و استقلال سیاسی جمهوری اسلامی را ضمانت نموده است زیرا که "خداوند هرگز راهی برای سلطه کافران بر مؤمنان قرار نداده است".7
پینوشت:
1. رک؛ گازیو روسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی، ص 270-268.
2. شیرین هانتر، ایران پس از امام خمینی، ص 41و 42.
3. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، ص 152.
4. هود، 113.
5. تفسیر راهنما، ج13، ص 438.
6. قصص، 6.
7. نساء،141.
انتهای پیام/؛