نگاهی به فیلم "کوچه کابوس" | دنیای وحشتناک هیولای درون

نگاهی به فیلم "کوچه کابوس" | دنیای وحشتناک هیولای درون

«گیلرمو دل تورو» در کوچه کابوس شیطان درون را به تصویر می‌کشد. هیولایی که با حقه‌بازی و شیادی جان می‌گیرد و مسیر رذالت را فراهم می‌کند. اینگونه دنیا مانند سیرک‌ی سراسر نیرنگ و تاریکی است و راهی برای نجات نیست مگر فرار از دست شیادان.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «گیلرمو دل تورو» یکی از فانتزی‌سازان سال‌های اخیر هالیوود است. فیلمسازی مکزیکی که با «هزارتوی پن» شناخته شد و بعد از آن با «پسر جهنمی» نشان داد که در ساخت این سبک سینمایی با لایه‌های ایدئولوژیک غرب‌پسند (برجسته‌سازی شوروی به عنوان پایگاه هراس‌ در نظم نوین جهانی و همسان سازی آن با آلمان نازی و هیتلری در زمان جنگ جهانی و موارد مشابه) بسیار تبحر دارد. فیلم آخر او یعنی «شکل آب» که توانست در اسکار برنده جایزه بهترین فیلم شود نیز دوباره در حال و هوای جنگ جهانی و باز با دنیای فانتزی و خیالی روایت شد.

اما کار تازه او یعنی «کوچه‌های کابوس» اگرچه در دوران جنگ جهانی روایت می‌شود اما این بار چندان با سویه‌های ایدئولوژیک و سیاسی سروکار ندارد هرچند که می‌توان رگه‌ها و سویه‌هایی باریکی را در لابلای فیلم مشاهده کرد.

فیلم , سینما , هالیوود ,

کوچه‌های کابوس، داستان مردی بنام «استنتون» با بازی بردلی کوپر است که سابقه پلیدی دارد. او با پیدا کردن مسیر شهرت‌آفرین فال بینی و پیش‌گویی که او آن را تماماً با دروغ‌گویی و حیله‌گری همراه می‌کند، بیشتر از قبل روحیه شیطانی‌اش در او حلول می‌کند و از او یک بدمن واقعی می‌سازد. اصلی‌ترین مفهوم فیلم همین فروش روح به شیطان است، شیطانی که گویا در روح نوزاد هیولاشکلی که در شیشه الکل نگه‌داری می‌شود نیز وجود دارد و اولین مواجهه او با آن که در انتهای فیلم بار دیگر تکرار می‌شود، این حالت شیطانی را در «استنتون» تجدید می‌کند. جالب اینکه این نوزاد هیولا شکل، گویا اهمیت بیشتر از این برای کارگردان دارد زیرا بصورت رمزآلود و نمادین در تیتراژ نیز حضور دارد.

فیلم , سینما , هالیوود ,

«استنتون» در سیرک با شخصیت‌های زشت و کریهی به نام ""کیگ" روبرو می‌شود. آدم‌های الکی از جنگ برگشته و خسته که «کِلم» رئیس سیرک با خوراندن محلولی به اسم الکل آنها را دیوانه کرده و به اسم موجوداتی عجیب به سیرک می‌آورد. ارتباط کوتاه با آنها نکته مهمی دارد که در پایان متوجه آن خواهیم شد.

«استنتون» با مهارت در حیله پیشگویی به جایی می‌رسد که دیگر مشتریانش مردم عادی نیستند بلکه سروکارش با بزرگان کشور می‌افتد و چهره‌های خاص حکومتی برای ارتباط با مردگانشان نزد او می‌آیند. او به خوبی ذهن آنها را در مشت می‌گیرد و بازی می‌دهد و اسکانس‌های چندهزار دلاری به جیب می‌زند. شخصیت فرعی دکتر «لیلیث» با بازی کیت بلانشت به عنوان یک زن فریبنده، درست در جایی وارد می‌شود که قرار است سرنوشت «استنتون» دچار تغییر و تحول شود و روایت داستان به جای طلایی خود برسد. دکتر «لیلیث» روان‌شناس که می‌داند او یک حقه‌باز است تلاش می‌کند هرطور که شده او را روان‌کاوی کند؛ موردی بسیار جذاب برای روان‌شناسان و تحلیل شخصیتی آنان.

فیلم , سینما , هالیوود ,

برای همین دکتر «لیلیث» با ارائه اطلاعات مهم و دست اول مراجعانش به او که از شخصیت‌های مهم دولت‌اند، او را زیر چتر خود می‌آورد. برای دکتر اینکه حقه‌باز ماجرا با آنها چه می‌کند مهم نیست، تنها این موضوع بستری است برای خواندن ذهن «استنتون». از نظر مفهومی و محتوایی می‌توان گفت هرچقدر تا اینجای کار شخصیت اصلی فیلم دست مردم را به عنوان یک حقه‌باز و رمال می‌خوانده و قدرت داشته است از اینجا به بعد او به واسطه یک شخصیت علمی و البته زیرک به زیر می‌‌آید و برتری علم و فکر نشان داده می‌شود. به تعبیر دیگر هرچقد «استنتون» زیرک باشد حریف امثال دکتر «لیلیث» نمی‌شود.

«استنتون» فریب دکتر را می‌خورد و در آخرین نمایش خود که تماماً ساختگی است، مجبور به فرار و مراجعه به دکتر برای برداشتن پول‌ها می‌شود. غافل از اینکه دکتر پول‌های هنگفت را برداشته و مشتی اسکانس یک دلاری برای او گذاشته است. از اینجا به بعد سقوط «استنتون» با سرعت بسیار بالا مانند یک فواره دیده می‌شود، هرچقد برای رسیدن به نقطه اوج در مدتی کوتاه تلاش کرده است حالا در یک شب به جای اولش بازمی‌گردد و فراری و آس و پاس می‌شود. اما وجود بی‌مصرف او در انتها مانند همان «کیگ»ها می‌شود که در ابتدای فیلم دیده شد. او نیز دیگر بی‌مصرف شده و جایی برای رفتن ندارد؛ صورتی کریه و دیوانه‌وار دارد و بسیار به همان مردان دیوانه شبیه است. او در پاسخ به رئیس جدید سیرک برای کاری بسیار پیش پا افتاده بدون درآمد که تنها جایی برای خواب و یک وعده غذایی دارد می‌گوید که برای همین کار به دنیا آمده است.

فیلم , سینما , هالیوود ,

دنیای کوچه کابوس دنیای سیاه و تاریکی است. کارنوال فیلم، مثالی است از همین دنیا و می‌توان دنیا را به کارنوالی شبیه کرد که همه در آن در حال حقه‌بازی‌اند. دنیای مدرنی که او با مشتریان ثروتمند در نیمه دوم فیلم کار می‌کند نیز همان کارنوال است منتها با مشتریانی رده بالا. در ذهن دل تورو که در فیلم‌های هزارتوی پن و در نهایت شکل آب، قدری می‌شد رگه‌هایی از روشنایی و امید را دید، در این فیلم کاملاً با فیلمی نوآر و فانتزی طرفیم که همه چیز سراسر سیاه و تاریک است. حتی دکتر «لیلیث» نیز شخصیت مثبت و قهرمانی ندارد و با خود او نیز با حیله‌گری به «استنتون» رودست می‌زند و پول‌ها را بالا می‌کشد.

البته فیلم در بیان پیامش و حرفی که میخواهد بزند کمی گنگ و الکن و به اصطلاح دیریاب است. شاید این بخاطر عدم ساخت فیلمی سراسر سیاه از سوی کارگردان باشد اما در نهایت آنچه که باقی می‌ماند همین جهان تاریک است که فیلم به خوبی اسمش را بیان کرده است.

فیلم , سینما , هالیوود ,

 

اما چرا این فیلم بدون اینکه نامزد اسکار فیلمنامه و کارگردانی شود (اتفاقی بسیار نادر) توانسته در رشته بهترین فیلم نامزد اسکار شود؟ شاید بدان خاطر است که اولاً فیلم به‌شدت ضدالکل است و حتی برخی از رسانه‌ها از نمادهای انجمن‌های ضدالکل و مراقب فرزندان در فیلم خبر داده‌اند. چیزی که برای راه‌یابی به اسکار کمک‌رسان خوبی است. اما بنظر می‌رسد که فیلم به شدت طرفدار بخش حاکمیتی، دولتی و سیاستمدار آمریکا در دوران جنگ است. شخصیت «عذرا گریندل» و قاضی «کیمبل» همگی انسان‌های خدوم و بزرگی‌اند که قربانی بی‌سروپایی مانند «استنتون» می‌شوند و هردو بخاطر حرف‌های دروغ و شیادانه او جان خود را از دست می‌دهند. در حالی که همین شخصیت‌ها در همان سال‌ها دنیا را از سر طمع و منافع خود به آتش کشیدند. شاید اینگونه به شکل غیر مستقیم تطهیر می‌شوند.

شاید امثال «استنتون»ها، کِلم‌ها و حقه‌بازانی مانند او هستند که دنیا را آنقدر تاریک و سیاه کرده‌اند. شخصیت‌هایی مانند نوزاد هیولا شکل فیلم که حتی به مادر خود رحم نکرده‌اند و او را کشته‌اند.

البته فیلم در کلیت پیام خود یعنی ضدیتی که با حقه‌بازی و شیادی دارد و آن را مسیری برای فروختن روح به شیطان می‌داند-همانطور که «فاوست» در شاهکار گوته روحش را به شیطان فروخت-حرف درستی می‌زند اما برای آنکه بتواند در جمع اسکاری‌ها باشد و به مذاق آنجا خوش بیاید، خرده پی‌رنگ‌های مورد پسند آن را نیز در فیلم مطرح می‌کند.

یادداشت: حمید صنیعی منش

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران