خاطرات اسیر فلسطینی؛ «۵ هزار روز در برزخ»| ۲۳-سناریو ترسناک اعدام با شوک برقی در آمریکا
یکی از سناتورهای آمریکایی در وزارت دادگستری این کشور از وزارت دادگستری رژیم صهیونیستی خواسته بود من را تحویل دادگاه ایالات متحده بدهند تا در آنجا با شوک برقی اعدام شوم.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، «5 هزار روز در برزخ» عنوان کتابی است که «حسن سلامه» اسیر فلسطینی در حدود 200 صفحه آن را تدوین کرده و شامل داستانهایی شنیدنی از شرایط غیرانسانی وی در سلول انفرادی زندانهای رژیم اشغالگر است که آن را شبیه به زندگی در دنیای مردگان توصیف میکند. حسن سلامه در سال 1996 به دنبال فرماندهی یک عملیات استشهادی در واکنش به ترور «یحیی عیاش» فرمانده گردانهای عزالدین القسام (شاخه نظامی جنبش حماس) بازداشت شد.
فصلهای ابتدایی این کتاب شرایط بغرنج و عجیب اسرا در سلولهای انفرادی را وصف میکند؛ سلولهایی با طول 2 متر و عرض یک متر که پر از انواع حشرات و حیوانات موذی و آزاردهنده است و اسرا دائما در معرض حملات شبانه نگهبانان قرار دارند. حسن سلامه که در یک عملیات کماندویی منجر به کشته و زخمی شدن دهها صهیونیست شده بود به خوبی توضیح میدهد که علیرغم همه محدودیتهای وحشتناک در زندان اما هرگز تسلیم نشد و دشمن را مجبور کرد تا به خواستههای او تن بدهد.
«خالد مشعل» رئیس سابق دفتر سیاسی جنبش حماس و رهبر این جنبش در خارج نیز مقدمهای برای این کتاب تدوین کرده است.
ترجمه این کتاب در قالب نقل قول از زبان نویسنده آن به صورت خلاصه در چند فصل ارائه میشود.
تلاش برای صحبت با غفران
بعد از آزادی غفران، شبکه الاقصی مصاحبهای با او ترتیب داده بود و من برای شنیدن صحبتهای غفران بسیار مشتاق بودم. این هیجان من باعث شد تا سایر اسرا در انفرادی احساس کنند که چیزی وجود دارد و شروع به سؤال از من درباره غفران کردند. من احساس کردم که باید موضوع را به آنها بگویم و همه آنها به حرفهایم گوش کردند. من از آنها خواستم که به من مشورت بدهند و در حل این موضوع مرا یاری نمایند. اما هنوز نمیدانستم که همسر ابوالهیجا چه کار کرده و آیا کاری که از او خواسته بودم (پرس و جو درباره غفران و خانواده او) را انجام داده است. بنابراین استخاره کردم و از خدا کمک خواستم.
ناگهان به من خبر دادند که قرار است به دادگاه تلآویو بروم و این موضوع بسیار برایم عجیب بود و نمیدانستم چرا مرا به دادگاه میبرند.
ماجرای ترسناک دادگاه آمریکایی
صهیونیستها زمانی که میخواهند اسرای بخش انفرادی را به دادگاه ببرند آنها را در سلولهایی قرنطینه میکنند و اجازه ملاقات با هیچکس را نمیدهند. وضعیت من نیز به همین شکل بود و در یک سلول قرنطینه شدم. از سوراخهای دیوار سایر اسرا را نیز میدیدم که در همین وضعیت قرار داشتند و از پشت دیوارها یکدیگر را صدا میزدند. من هم آنها را صدا زدم و باهم آشنا شدیم. «عاید دودین» (ابوحمزه) برادر «موسی دودین» عضو دفتر سیاسی حماس و مسئول پرونده اسرا نیز در آنجا بود. ابوحمزه دوست قدیمی من بود که در روزهای اول بازداشت با او آشنا شدم. او فردی بسیار محترم و فاضل بود.
من موضوع غفران را به ابوحمزه گفتم و از او خواستم با او ارتباط برقرار کند و بگوید که موضوع را با خانوادههایمان در میان بگذاریم تا باهم آشنا شوند.
سناریو وحشتناک اعدام با شوک برقی در آمریکا
به ماجرای دادگاه برگردیم. بعد از قرنطینه من را به دادگاهی بردند که برای اولین بار آنجا را میدیدم. آنها مرا در یکی از سلولهای دادگاه قرار دادند و دو تن از برادران دیگر به نامهای «اکرم القواسمی» و «ایمن الرازم» نیز در آنجا بودند. این دو بعدا در قرارداد تبادل اسرا آزاد شدند. هیچکدام از ما نمیدانستیم که به چه دلیل در دادگاه هستیم. بعد از مدت کوتاهی من را از سلول خارج کردند و به صحن دادگاه بردند. در آنجا دو وکیل آمریکای روبروی من قرار داشتند. آنها وکیل چند خانواده آمریکایی یهودی بودند که فرزندانشان در عملیاتهای استشهادی فلسطینیان در داخل فلسطین کشته شده بودند.
یک قاضی یهودی جلسه دادگاه را آغاز کرد و جلسه این دادگاه از طریق ویدئو کنفرانس در یک دادگاه آمریکایی پخش میشد. قبل از این در روزهای ابتداییِ بازداشت من، زمانی که برای تحقیق احضار شدم دو کارمند اداره تحقیقات فدرال (اف بی ای) آمریکا از من بازجویی و مرا متهم به قتل دو آمریکایی در یکی از عملیاتهایم کردند و گفتند که خانوادههای این دو آمریکایی خواستهاند که مرا برای محاکمه به آمریکا ببرند و طبق قانون این کشور با شوک برقی اعدامم کنند.
به همین منظور در دوره ابتدایی حبس من در سلول انفرادی در سال 2003 یکی از سناتورهای آمریکایی در وزارت دادگستری این کشور از وزارت دادگستری رژیم صهونیستی خواسته بود من را تحویل دادگاه ایالات متحده بدهند تا در آنجا اعدام شوم. این دادگاهی که در تلآویو برگزار شد نیز به همین دلیل بود و به من گفتند هرزمان که بتوانند من را به آمریکا میفرستند تا در آنجا با شوک برقی اعدامم کنند. این خبر تاثیر زیادی روی روح و روان من داشت و بنابراین تصمیم گرفتم معنویات و ارتباطم با خدا را محکمتر کنم. سپس به سلول خودم در زندان ریمون برگشتم و با سایر اسرا درباره اتفاقی که برایم افتاده بود صحبت کردم.
ادامه دارد...