"کلید" مشکلات در گاراژ قدیمی میدان شوش است نه واشنگتن
به جنوب تهران رفتم. میدان شوش. جایی که از قدیم الایام جزء مناطق شاخص تهران بوده و البته حالا به عنوان جنوب شهر تهران معروف است.
خبرگزاری تسنیم- تهران، میدان شوش:
سیری در گذشته شوش نشان می دهد که حدود 130 سال پیش، زمانی که تهران با دیوارها و خندق ها محافظت می شد، این منطقه، یعنی حدفاصل میدان های شوش و راه آهن، شامل دیوار جنوبی پایتخت، و سه دروازه خانی آباد، دروازه غار و دروزاه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بوده است. آنطور که در تاریخ ذکر شده، منطقه ای که امروز به عنوان میدان شوش می شناسیم، شامل دروازه ای می شده که شهر ری را به تهران قدیم متصل می کرده است.
در سال 1268 خورشیدی، دروازه راه آهن به دروازه های قدیم این منطقه اضافه می شود تا مسیری برای تردد ماشین دودی ها ایجاد شود. طبق مستندات تاریخی، دروازه ماشین دودی در ابتدای مسیر راه آهن تهران و در محله شهر ری همان محله شوش و ابتـدای خیابـان شـهرزاد (شهید رجب نیا) واقع بوده و همانطور که گفته شد دروازه حضرت عبدالعظیم هم در میدان شـوش فعلـی قـرار داشـته است که بعد از ترور رزم آرا، این خیابان به رزم آرا تغییر نام داده و بعد از انقلاب، فداییان اسلام نام گرفته است.
آنگونه که قدیمی تر ها می گویند، شوش مرکز گاراژها و ماشین های سنگین باری بوده که رانندگان برای نقل و انتقال بارها یا استراحت به آنجا می آمدند. کمی که در تاریخ جلوتر بیاییم متوجه می شویم بزرگترین میدان میوه و تربار تهران هم زمانی در همین میدان بوده است.
از پایتخت گاراژها تا قطب بلور و چینی بازار کشور
سال 58-59 را شاید بتوان سالی تلخ برای اصناف منطقه شوش نام نهاد، چراکه با آمدن طرح ترافیک در این سال ها، مشکلات فراوانی برای عمده فروشان در شوش پدید آمد و همین امر باعث شد تا با یک کوچ اجباری، خود را به بیرون از محدوده طرح بکشند. بر همین منوال، سال 60، میدان شوش و خیابان صابونیان که پایتخت گاراژهای ماشین های سنگین بود، به محلی برای عرضه عمده بلور و چینی و البته لوازم منزل تبدیل شد.
بعدها ساخت و ساز در این منطقه رونق گرفت و به زودی پاساژها و مراکز خرید خرد و کلان جای بسیاری از گاراژهای خالی را گرفتند، اما در این منطقه، هنوز هم هستند گاراژهایی که با اندکی تغییر در ظاهر، همچنان به فعالیت خود در فازی دیگر ادامه می دهند، و داستان مصاحبه و سفر کوتاه من به شوش، درون یکی از همین گاراژها اتفاق می افتد.
شوش، تلفیقی از گذشته ای که در آینده زندگی می کند
وقتی وارد میدان اصلی می شوی حقیقتا سرت گیج می رود. یک شلوغی به ظاهر بی نظم و البته پر سر و صدا، آرامش روانی آدم را دچار شوک می کند. اینجا تاریخ دچار اعوجاج شده است. ترکیبی از دنیای قدیم و جدید که حتی لحظه ای نمی گذارد روی بخشی از آن تامل شود. موتورسیکلت هایی که به صورت انبوه با بارهای فراوان، همانند خون در شریان های حیاتی بین خیابان های منتهی به عمده فروشی ها در حال حرکت هستند، چرخ ها و گاری های دستی که حجمی بعضا بسیار گران از اجناس را میان ماشین ها و موتور سیکلت ها به حرکت در آورده اند و تاکسی ها و راننده تاکسی هایی که برخی با شمایل دهه پنجاهی، مسیرهای تردد خود را فریاد می زنند و البته مغازه ها و مراکز خریدی که در رنگ و لعاب و تنوع اجناس، دست بسیاری از پاساژهای گران تهران را از پشت بسته اند. اینگونه است که در این شلوغی به ظاهر بی نظم، یک نظم و ترتیب بسیار دقیق برای کسب روزی و البته خرید در جریان است و به این خاطر بود که گفتم شلوغی به ظاهر بی نظم.
همان نزدیک میدان، نزدیک مهدیه معروف شوش
نشانی من خیلی با میدان فاصله ندارد. چون دیرم شده، به سراغ سریعترین وسیله نقلیه تهران می روم. موتور! در میان انبوهی از موتورسواران که کنار هم پارک کرده اند، بالاخره یکی حاضر می شود من را با قیمتی پایین تر نسبت به بقیه همکارانش به مقصد برساند. در کمتر از چند دقیقه مهدیه معروف شوش را رد کرده و وارد کوچه شهید عظیمی می شویم. بعد از تسویه موتور، خود را در مقابل یک گاراژ قدیمی می بینم که از درون آن، صدای نه چندان بلند دستگاه های صنعتی به گوش می رسد. اتاق مدیریت همان ابتدای گاراژ قرار گرفته و شاید تنها تفاوت آن با سایر نقاط گاراژ این باشد که از داخل آن صدای دستگاه های صنعتی بلند نیست. در همان ابتدای ورود با حاج آقای کبیری، مدیریت تولیدی مواجه می شوم که با رویی خوش و گشاده در حال مهمان نوازی از یک مهمان دیگر است. پسر حاج آقا و یکی دیگر از دوستان ایشان هم در حال انجام امور جاری دفتر هستند. بعد از یک حال و احوال نه چندان کوتاه، به سراغ سوالاتم می روم. صحبت با یک "حبیب الله" (کاسب قدیمی بازار) واقعا حال خوبی به آدم می دهد.
ابتدا از حاج آقای کبیری می خواهم که خودشان را اجمالا معرفی کنند.
اینجانب علی رضا کبیری، متولد 1334 و مهندس مکانیک هستم.
از ایشان می خواهم در خصوص مدرک تحصیلی شان بیشتر توضیح بدهند.
بنده پیش از انقلاب در دانشگاه "امبری ریدر اویشن" دوره مهندسی عمومی طراحی هواپیما را گذرانده ام.
از سوابق کاری تان هم بگویید.
بیش از 40 سال است که در رشته های مرتبط و نزدیک به رشته خودم در حال فعالیت هستم. تولید انواع قطعات صنعتی پیچیده، یراق آلات صنعتی و قطعات فلزی خاص جزو چیزهایی است که در این سال ها انجام داده ایم.
از کی وارد این حرفه شدید؟
در سال 1359 شرکت تکنیکال سرویس ایران را تاسیس کردم که وظیفه تعمیر و راه اندازی کارخانجات و واحدهای صنعتی را بر عهده داشت. آن روزها با رفتن متخصصین خارجی خیلی از صنایع دچار مشکل شده بود و من در خود احساس تکلیف می کردم تا از علمی که آموخته ام برای به جریان انداختن دوباره چرخ صنعت کشورم بهره ببرم، لذا به فکر تاسیس اینچنین شرکتی افتادم که در این زمینه موفق هم بودیم.
در دوران جنگ چطور؟ آیا از سال 59 به بعد هم در رشته تخصصی تان کاری انجام داده اید؟
بله. کارهای زیادی انجام شده که تنها می توانم به بخشی از آنها اشاره کنم. در زمان جنگ یکی از مشکلات اصلی رزمندگان اسلام عبور از سیم خاردار ها بود. این به عنوان یک معظل در آمده بود و جلوی خیلی از پیشروی های سریع را می گرفت و عملیات ها را با کندی مواجه می کرد. بر این اساس مسئولان وقت جنگ به فکر طراحی وسیله ای افتادند که بتواند به نوعی این مانع را رفع کند. ما هم بر حسب انجام وظیفه یک نوع وسیله طراحی کردیم که به صورت پرتابل، قابلیت عبور از سیم خاردار و حتی باتلاق ها را به رزمندگان می داد. این طرح بعدها در یکی از پادگان های زیر مجموعه سپاه تایید شد.
در مورد دیگر و برای طراحی بخشی از بی سیم های صحرایی، که آن هم بشدت تحت تحریم قرار داشتیم، یک ماژور یک پارچه طراحی شد که اجازه عبور نویز از خود را نمی داد و باعث می شد ارتباطی دقیق و بدون اختلال به وجود بیاید و موارد مشابه دیگر...
حاج آقای کبیری و کارخانه جات وابسته به ایشان در دو دهه گذشته، با کسب مجوز از وزارت صنایع، فعالیت خود را گسترش داده و در بخش طراحی و تولید قطعات خودرو، و پس از آن طراحی و ساخت صندلی، میز و مبلمان اداری و دکوراسیون داخلی و خارجی هم فعالیت می کنند.
از ایشان در خصوص وضعیت بازار می پرسم. وضع بازار چگونه است؟
راکد!
دقیقا از چه زمانی رکود شکل گرفته و در صنف شما این رکود چگونه رقم خورده است؟
رکود تقریبا از سال 91 بازار صنف ما را دچار مشکل کرد. بعضی از کارگاه های تولیدی بعد از چند دهه فعالیت دچار تعطیلی شدند. خیلی از هم صنفی های ما مجبور شدند به علت بدهی و مشکلات شدید مالی دار و ندارشان را بفروشند و درب کارگاه ها و تولیدی هایشان را ببندند. بسیاری هم که الان مثلا سر پا هستند با تعدیل نیروی فراوان در حال فعالیتند. مثلا کارگاهی 80 نفر نیرو داشته، اما الان با 10 نفر در حال کار است.
وضعیت کاری خودتان چگونه است؟
خدا خیلی لطف کرده که ما هنوز سرپا هستیم. اما حقیقتا با کمترین توان خود در حال فعالیتیم. جنس های عادی و معمولمان را دیگر تولید نمی کنیم و کارمان فعلا ختم شده به یراق آلات خاص، که آن را هم به قیمت سال 90 عرضه می کنیم. به همین نسبت وضعیت فروش هم خراب است. یعنی مشتری های عادی ما به مشتری های خاص محدود شده و حالا بیشتر با ارگان ها کار می کنیم که آنها هم متاسفانه دچار مشکلات مختلف هستند. و این وضعیت مایی است که از نظر عقبه و قدرت مالی و ... جزء قوی ترین های این صنف به شمار می آییم وگرنه وضعیت دیگران را خدمتتان عرض کردم.
وضعیت نقدینگی در بازار چگونه است؟
خیلی ها با وام خودشان را حفظ کرده اند. آن هم با وام های با نرخ بهره بالا.
می دانم خیلی از سیاسی شدن بحث استقبال نمی کنید، اما چون این مسئله مرتبط است از شما می پرسم. بحث ارتباط با خارج و قضیه توافق هسته ای چقدر روی بازار تاثیر داشته؟
بحث ارتباط با خارج خیلی تاثیر مثبتی روی کار ما ندارد، زیرا ما تولید کننده هستیم. به طور مثال قبلا اگر صندلی وارد کشور می شد به صورت کامل نبود. یعنی برخی قطعات آن حق ورود نداشت. این باعث می شد تا قطعات دیگر در اینجا تولید شود، اما حالا انواع و اقسام صندلی ها وارد بازار شده و انبارها پر است از کالاهای خارجی و البته بی کیفیت که در ظاهر شبیه کالاهای تولید داخل است.
از آنجا که حاج آقای کبیری جزو کارشناسان مسلط به وضعیت بازار است، از ایشان در خصوص راهکار رفع معضل رکود می پرسم. حاج آقا به نظر شما چطور می شود از شرّ این رکود خلاص شد؟
نه تنها ما تولیدکننده ها و صنعت گران، بلکه همه مردم از دولت توقع دارند. به نظرم ابتدایی ترین کاری که دولت می تواند انجام دهد حمایت از تولید داخل است که زیر مجموعه همان اقتصاد مقاومتی است که حضرت آقا فرمودند.
یعنی توقع دارید دولت دقیقا برای شما و صنف شما چه کند؟
جلوی ورود کالاهای قاچاق را بگیرد و نگذارد کالاهایی که در داخل نمونه بهترش در حال تولید است، به این راحتی و اینگونه وسیع وارد کشور شود. از طرف دیگر ما گرفتار خیلی از کارها و تصمیمات سلیقه ای نیز هستیم. به طور مثال یک ارگان زیر مجموعه دولت، یکباره تصمیم می گیرد به نوعی دیگر قانون وضع کند، قانونی که دقیقا عکس تصمیمات گذشته همان ارگان یا سازمان یا اداره بوده است. در این وضعیت گرفتن تاییدیه جدید خودش یک معضل جدید می شود که وقت و انرژی ما را که باید در جایی دیگر صرف شود، به خود اختصاص می دهد و عملا نوعی سرعت گیر حرکت مای تولید کننده می شود.
یا مثلا اداره مالیات و یا حتی بیمه. ما جزو خوش حساب ترین ها هستیم، و حتی برخی دیگر از دوستانمان، اما بروید سوال کنید که چگونه با تولیدکننده ها برخورد می شود و کدام یک از اینها از این وضعیت راضی هستند. خیلی ها از پس رکود و مشکلات مالی بر می آیند اما سر و کله زدن با سازمان ها و ارگان ها اینقدر خسته شان می کند که ترجیح می دهند همه چیز رو بفروشند و بگذارند بانک تا سود بی دردسر بگیرند. اینگونه است که بحث اشتغال دچار بحران می شود.
اگر بخواهم برای شما از مشکلات و خواسته های این صنف بگویم، طومار بلندی می شود. اما سعی می کنم خیلی کوتاه آنها را بیان کنم. ما برای گرفتن مواد خام اولیه، که مهمترین چیز برای کارمان محسوب می شود دچار مشکلات هستیم. از سوی دیگر واقعا جای تاسف دارد که به تولید کننده وام های تا 27% داده می شود، آن هم با وثایق سنگین. حقیقتا چگونه می توان از تولید کننده توقع داشت با این همه مشکلات و با آن رقبایی که هیچ کدام از مشکلات ما را ندارند، رقابت کنیم؟
یعنی بانک ها وام های 27 درصدی برای تولید می دهند؟
وام های تولید که قرار بود از محل یارانه ها تامین شود که هیچگاه مشاهده نشد. همان وام هایی هم که هست تنها به کسانی داده می شود که وثایق ملکی سنگین و اعتبار کافی داشته باشند. البته این را هم بگویم که نرخ بهره بانک ها امسال 3 درصد کم شده و به 24 درصد رسیده است!
و در انتها حرف آخر و خواسته اصلی تان از دولت چیست؟
حقیقتا به بخش تولید اهمیت بدهند. بدبختی دوران تحریم روی دوش ما و مردم بوده است. مشکلات را ما تحمل کرده و هنوز هم تحمل می کنیم و این درست نیست که دروازه های کشور بر روی کالاهای تولیدکنندگان خارجی باز شود و همان کسانی که ما را تحریم کرده بودند، حالا پس از توافق، اینجا محق تر از ما شوند و بیایند بازار ایران را تصاحب کرده و یکجور دیگر مشکل ایجاد کنند.
ما از دولت محترم تقاضا داریم که از تولیدکنندگان و صنعت گران حمایت کند و صنایع کوچک را در صدر توجهات خودشان قرار بدهند. این خواسته بزرگی نیست. اگر بخواهیم مشکل اشتغال جوانان حل شود، اگر بخواهیم از رکود خارج شویم، اگر بخواهیم چرخ اقتصاد کشور دوباره بچرخد و رونق اقتصادی به وجود بیاید، باید از صنایع کوچک شروع کنیم.
ضرباهنگ مشکلات تولیدکنندگان همانند صدای پتک ماشین آلات قطعه زنی کارگاه روی سرم فرود می آمد و به این فکر می کردم که اگر رونق اقتصادی بخواهد شکل بگیرد، کدام راه نزدیک تر و آسان تر از رسیدن به بخش صنعت، تولید و اقتصاد درونی کشور خواهد بود.
از حاج آقای کبیری بابت مهمان نوازی گرم و صمیمی شان تشکر کرده و از ایشان خداحافظی می کنم. حاج آقا به همراه پسر برومندشان هم من را شرمنده کرده و تا جلوی درب بدرقه می کنند.
ذهنم بشدت مشغول است و به این فکر می کنم که چطور یک راه حل به این سادگی جلوی پای ما قرار گرفته و ما برای یافتن کلید حل مشکل رونق اقتصادی و اشتغال جوانان، جایی خارج از مرزهای خودمان را جستجو می کنیم!
انتهای پیام/