واگویه‌‌ای تلخ و گزنده از « سردشت» دومین شهر قربانی جنگ‌افزارهای شیمیایی در جهان

واگویه‌‌ای تلخ و گزنده از « سردشت» دومین شهر قربانی جنگ‌افزارهای شیمیایی در جهان

سردشت اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هسته‌ای هیروشیما است. بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت فجیع‌ترین تهاجم شیمیایی رژیم بعث عراق در هفتم تیر سال ۶۶ بود که منجر به شهادت و مجروح شدن عده زیادی از مردم بی دفاع شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا,  دوره هشت ساله جنگ عراق علیه ایران دوسویه است. از یک سو مشحون از ایستادگی‌‏ها، مقاومت‌‏ها و رشادت‌‏ها و از سوی دیگر، عرصه بروز فجایع و خشونت‌‏های گسترده‌ علیه دولت و ملتی بود که با توکل به خدا، در برابر نظام سلطه قیام کرده و الگویی کارآمد از ایستادگی و مقاومت را فراروی افکار عمومی جهان قرار داده‌اند.

رژیم بعث عراق به سرکردگی صدام و با پشتیبانی نزدیک به 80 کشور جهان، جنگ سخت و سنگینی را علیه دولت و مردم کشورمان تدارک دید و در طول 8 سال از هیچ رفتار ددمنشانه‌ای فروگذار نکرد.

بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت از جمله این فجایع بوده که در سینه تاریخ جهان ثبت شده است.


سردشت یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی است که با وسعتی حدود 1411 کیلومتر مربع، از شمال با شهرستان پیرانشهر، از شرق با شهرستان‏‌های بوکان، مهاباد و بانه و از غرب و جنوب با کشورعراق هم مرز است. مردم سردشت از مسلمانان اهل سنت بوده و به زبان کردی سورانی صحبت می‌کنند.

طی سال‏های جنگ تحمیلی، شهر سردشت از نقاط برخورد و درگیری‏ نظامی ایران و عراق به شمار می‏‌رفت که اوج آن بمباران شیمیایی بود. بمبارانی که به‏‌رغم گذشت سال‏های متمادی هنوز از مردم این شهر قربانی می‏‌گیرد. براساس آمار موجود، جمعیت سردشت هنگام بمباران شیمیایی سال 1366 بین 18 تا 20 هزار نفر بوده است.سردشت، پس از جنگ جهانی دوم نخستین شهری بود که در آن از سلاح‏‌های کشتار جمعی و شیمیایی علیه شهروندان استفاده شد. این فاجعه شیمیایی در روز 7 تیر ماه سال 1366 در حدود ساعت 4:15 یا4:30 دقیقه عصر رخ داد که طی آن تعداد زیادی از شهروندان به شهادت رسیدند و عده دیگری مجروح شدند که این جراحت ها پس از سالها هنوز بر تن شهروندان این شهر باقی مانده است.

در ادامه گفت‌و‌گویی با شهروندان این شهر که از مصدومان این حادثه که در فصلنامه نگین ایران به چاپ رسیده است، می‌خوانید:

حسین محمدیان متولد سال 1339 در شهر سردشت است که تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهر سپری کرده است. وی در سال 1358 در رشته کشاورزی دانشگاه ارومیه ـ دانشکده کشاورزی ـ مشغول به تحصیل شد و پس از فارغ‏‌التحصیلی در سال 1364، در اداره کشاورزی شهر سردشت استخدام و از آن زمان تاکنون در این اداره مشغول به کار بوده است. وی خاطره‏‌های زیادی از این واقعه در خاطر دارد. او همچنین درباره واقعه بمباران شیمیایی سردشت، کتابی را تحت عنوان «بویی نا آشنا» را نوشته است.

او در خصوص این فاجعه می‌گوید: طبیعتاً موقع بمباران، آنهایی که از بمباران صدمه می‌‏بینند یا به هر حال به نحوی نزدیکان‏شان در معرض بمباران قرار می‌‏گیرند حالت ترس و دلهره به آنها دست می‌‏دهد؛ در بمباران سردشت هم این گونه بود. مردم بعد از اینکه پی‌‏بردند که این یک بمباران شیمیایی است خصوصاً کسانی که اطلاعی از نحوه عملکرد بمب شیمیایی داشتند، دچار ترس و دلهره شدیدی شدند. من که کارشناس کشاورزی و سموم نباتی هستم، می‌‏دانستم که این سم به تدریج روی انسان‏ها اثر می‌‏کند. به هر حال، سموم به کار گرفته شده در بمب شیمیایی به تدریج اثر می‏‌کند و این زمان از یک تا چند ساعت می‏‌تواند باشد و در دقایق اول اثر چندانی ندارد و در ساعت‏های دیگر اثرات خودش را نشان می‌‏دهد.

مردم مانند برگ به زمین می‏‌افتادند

خانه ما در نزدیکی محل اصابت بمب‌‏ها بود و خود من و خانواده یازده نفره ‏ام، همگی مصدوم شده بودیم و فکر می کردیم تمامی‌‏مان به ناچار خواهیم مرد. و مانند برگ درختان که به زمین می‏‌افتند، دست و پا می‌‏زنند و می‏‌میرند، ما هم جلو چشم پدر و مادر و خانواده‌مان خواهیم افتاد بدون این که کسی بتواند کاری انجام دهد. تصور این صحنه‏‌ها واقعاً وحشتناک است حتی گفتنش وحشتناک است چه برسد به دیدن این صحنه‌‏ها. عده‌‏ای از مردم که اطلاعی از اثرات بمب‌‏های شیمیایی داشتند، این ترس و دلهره به سرعت در وجودشان رخنه کرده بود و بسیاری از مردم هم که اهمیت قضیه را نمی‏‌دانستند از نظر کنجکاوی، از محل اصابت بمب‏ها دیدن می‌‏کردند و در خیابا‌ن‌‏ها تردد می‌‏کردند و همین موضوع ساده باعث شده بود آمار مصدومین شیمیایی سردشت از رقم 1000 و 5000 نفر فراتر برود. به نحوی که می‌‏توان گفت تمامی افرادی که در آن زمان در سردشت ساکن بودند، مصدوم شدند.

کسانی که شهید شدند تا لحظه مرگ درد و رنج بسیاری را متحمل شدند

محمدیان می‌افزاید: از نظر جسمی، افراد در همان روزهای اولیه، بینایی‏‌شان را از دست دادند و پوست‏شان به صورت وحشتناکی تاول زده بود. کسانی که شهید شدند تا لحظه مرگ درد و رنج بسیاری را متحمل شدند. آنهائی که ماندند توانایی یک انسان سالم را هنوز هم ندارند؛ مثلاً از نظر بینایی مشکل زیادی دارند؛ از نظر پوستی بعضی وقت‏‌ها، پوست‏شان خارش، سوزش و حالت قرمزی به خود می‏گیرد؛ ریه‌‏هایشان مشکل زیادی دارد و از نظر اعصاب دچار مشکل هستند..

او ادامه می دهد:  زمانی‌‏که در مراسم شصتمین سالگرد بمباران هیروشیما شرکت کردم یکی از دانشجویان دانشگاه اقتصاد هیروشیما همین پرسش را از من پرسید ولی من نتوانستم جواب این سئوال را بدهم و تنها چیزی که گفتم این بود که شاید شهر کوچک و مرزی سردشت را انتخاب کرد چون استفاده از سلاح‏‌ها یا بمب‏‌های شیمیایی در کنوانسیون‏‌های بین‌‏المللی ممنوع بود و اگر شهر بزرگ‌‏تری را انتخاب می کرد ممکن بود در خارج و در جوامع بین‏‌المللی سر و صدای زیادی برپا شود و از این نظر رژیم صدام مورد شماتت واقع شود.

محمدیان در خصوص  شیوه‏ های مقابله مردم سردشت با بمب‌‏های شیمیایی‌می‌گوید: یک عده به هر حال اطلاع داشتند اما یک عده‏‌ای اطلاع نداشتند. با این حال عد‌ه‏‌ای که اطلاع داشتند از جمله خود من که کارمند بودم و چند بار هم کلاس‏‌هایی در این باره برای کارمندان گذاشته بودند که در آنها درباره چگونگی مبارزه با اثرات بمباران شیمیایی آموزش داده بودند.

البته مسئولین وقت هم می‏‌توانستند با یک مدیریت صحیح از ابعاد این فاجعه کم کنند. به عنوان مثال اگر می‏‌توانستند مناطقی را که بمب‏‌ها به آنجا اصابت کرده بودند را ببندند و مصدومین را راهنمایی کنند شاید آمار مصدومین کمتر می‏‌شد. متأسفانه وسایل لازم وجود نداشت تا بتوان مثلاً ماسک درست کرد یا اگر مردم می‏خواستند به ارتفاعات بروند به دلیل ترس از سرقت اموال‏شان، خانه‏‌هایشان را ترک نمی‏‌کردند. همه این موارد دست به دست هم داده بودند تا تعداد مصدومین فزونی گیرد. روی هم رفته، نه مردم اطلاع چندانی داشتند و نه مسئولین کار آن چنانی انجام دادند تا از شدت این فاجعه کاسته شود.

مردم چشم‏‌هایشان دچار خارش شدیدی بود و بیشترشان کور می‏‌شدند

صبری سالمی یکی از بانوان ساکن سردشت است که در جریان بمباران شیمیائی این شهر مصدوم شده و از نزدیک شاهد این ماجرا بوده است. او در این خصوص می گوید: در اوایل، مردم فکر می‏‌کردند این بمباران نیز مثل بمباران‏‌های معمولی است. پس، به سمت پناهگاه‏‌ها می‏‌رفتند تا آنجا پناه بگیرند. تا این که بعد از مدتی اعلام کردند این بمباران شیمیایی است، از پناهگاه‌‏ها بیرون بیایید و به ارتفاعات بروید. حتی مردم در اوایل خدا را شکر می‏کردند که این دفعه تلفات کم است تا این که بعد از چند ساعت، مردم حال‏شان بدتر شده و تعداد مصدومین و شهدا بیشتر از دفعات قبل شد و مردم تازه از عمق فاجعه باخبر شدند.

او ادامه می‌دهد: در ابتدا مردم اطلاعی از این موضوع نداشتند، حتی خود ما همان شب رفتیم و تمام آذوق‌ه‏ای که در خانه داشتیم را جمع کردیم و با خودمان بردیم.از نظر جسمی، پوست افراد مصدوم تاول می‌‏زد، چشم‏‌هایشان دچار خارش شدیدی بود و بیشترشان حتی کور می‏‌شدند که هنوز هم مردم از نظر آسیب‏های چشمی مشکلات زیادی دارند. حتی من خودم چشم‏‌هایم عفونت دارند. در تابستان‏‌ها نیز از نظر پوستی مشکلات زیادی داریم. از نظر روحی، حال روحی مردم خیلی بد بود چون هر روز خبر مرگ افراد زیادی را می‌‏آوردند و همه منتظر خبر بد بودند.

منابع: کتاب بویی ناآشنا/ فصلنامه نگین ایران شماره 28

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران