شعر در سوگ شهادت علی اکبر (ع) / آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند، هر گوشه‌ای از دشت، گل پرپرم افتاد

شعر در سوگ شهادت علی اکبر (ع) / آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند، هر گوشه‌ای از دشت، گل پرپرم افتاد

همزمان با هشتمین روز از ماه محرم، اشعاری از شاعران آیینی کشور در سوگ شهادت حضرت علی اکبر منتشر می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در هشتمین روز از ماه محرم، شعر نیز در سوگ شهادت حضرت علی اکبر عزادار است. ابیاتی از شاعران آیینی کشورمان تقدیم می‌شود.

محسن ناصحی

قصیده بود و غزل، انتخاب شد با هم
دوتا لهوف دو مقتل، کتاب شد با هم

چه آتشی است محبت همین که شعله گرفت
دو دل ز فرط حرارت کباب شد با هم

دو دل که نه! دو گل سرخ، غرق خون از غم
که وقت غارت صحرا گلاب شد با هم

دو تشنه لب به تماشا، اگرچه آب نبود!
به یک نگاه دل هر دو آب شد با هم

پسر اجازه گرفت و پدر اجازه که داد
سوال رفتن و ماندن جواب شد با هم

ستون قامت بابا و خیمه‌ی لیلا
علی که رفت به میدان خراب شد با هم

شکستن پدر و کشتن پسر یکجا
بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم

اگرچه اکبر و لیلا یکی یکی بی هم
فراق اصغر و داغ رباب شد باهم

نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر
نصیب دست اسیران طناب شد باهم

تمام کرببلا یک طرف، امان از شام
که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم

سیده تکتم حسینی

نه کسی دیده دلی بی سر و سامان‌تر از این
نه شنید‌ه‌ست کسی دیده گریان‌تر از این

دیده ابری یعقوب و دل‌سوخته‌اش
نه بیابان‌تر از این بوده، نه باران‌تر از این...

«زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم»
مپسندم که شوم بی‌تو پریشان‌تر از این

اَشبهُ‌الناس تویی خَلقاً و خُلقاً به رسول
یک نفر نیست بگوید که مسلمان‌تر از این؟

تو رجز خواندی و در یاد ندارد جنگی
که سپرها شده باشند هراسان‌تر از این

هیچ‌کس چون تو نرفته‌ست سراپا با شوق
جانب مرگ خودش با لبِ خندان‌تر از این

بی‌تو از حال دل سوخته‌ام پرسیدند
خیمه شعله‌وری گفت که سوزان‌تر از این...

حسن کردی

کار من نیست تنت را ز زمین بردارم
مثل این است که از خاک نگین بردارم

عضوهای تو در این بادیه تکثیر شدند
همه‌ی گرگ صفت‌ها ز تنت سیر شدند

تا کنار تو مرا محتضر و گریان دید
پدری در صف دشمن پسرش را بوسید

من کنار تو شکستم؛ همه این را دیدند
نیزه‌ها یک به یک اعضای تو را دزدیدند

شده یک تیر؛ ولی چند نشان کشتن تو
مجلس ختم حسین است کنار تن تو

خیز از جا و ببین سخت‌ترین مرحله‌ها
از حرم آمده عمه وسط حرمله‌ها

نیزه‌ها از کمر تا شده‌اش دور شوید
هر چه از جسم علی برده به من پس بدهید

ترسم این است که در دشت تنش گم بشود
نکند زینتیِ نیزه‌ی مردم بشود

محمدجواد شیرازی

گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد
وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد

با ضربه‌ی نیزه، وسط معرکه دیدم
از پشت فرس، جلوه‌ی پیغمبرم افتاد

هم میوه‌ی دل بود مرا، هم پر پرواز
هم میوه‌ی دل چیده شد و هم پرم افتاد

دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری
در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد

بر صورت خونیِ علی بر سر زانو
با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد

آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند
هر گوشه‌ای از دشت، گل پرپرم افتاد

شد گریه‌ی من باعث خندیدن دشمن
عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد

دلشوره‌ی جان دادنم از خس خس اکبر
بر سینه‌ی پر عاطفه‌ی خواهرم افتاد

در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا
گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران