قانون جدال به جای جدال قانونی
خبرگزاری تسنیم : قانون جدال به جای جدال قانون با بیقانونی آن زمان است که زبان به ناسزا و ناشایست باز میکنید تا شاید حق خود یا بخشی از حق خود را باز پس گیرید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ،روزنامه تهران امروز در صفحه پرونده ویژه خود با عنوان «قانون جدال به جای جدال قانونی» به قلم «غلامرضا استیفا» آورده است:
متاسفانه فشارهای اجتماعی و اقتصادی آستانه تحمل آحاد جامعه را پایین آورده و آنها را به سمت رفتارهای تند برده است. آدمها در مواجه با این نارساییها و کمبودها میخواهند، خودشان را تخلیه کنند. دم دستترین و آسانترین گزینه برای تخلیه درونی هم پرخاشگری است. بنابراین فشارها باعث میشود تا افراد به بدگویی و ناسزا گویی متوسل شوند و این ابتدای معضلات اجتماعی است تا جاییکه جامعه را به سمت ناکجا آباد میبرد
پدیده پرخاشگری که این روزها یقه جامعه ایرانی را گرفته است و همهگیر شده را باید با فرهنگ حاکم بر تصمیمگیریهای مهم کشوری مرتبط دانست. جای تاسف دارد که فرهنگ پرخاشگری و زورگویی در جامعه در حال نهادینه شدن است و همه آحاد جامعه از آن وحشت دارند. رفتاری که خیلی سخیف و بد است و در شأن جامعه ایرانی نیست. یکی از دلایل مهم چنین رفتارهایی کاهش توان و تحمل جامعه است.
متاسفانه فشارهای اجتماعی و اقتصادی آستانه تحمل آحاد جامعه را پایین آورده و آنها را به سمت رفتارهای تند برده است. آدمها در مواجهه با این نارساییها و کمبودها میخواهند، خودشان را تخلیه کنند. دمدستترین و آسانترین گزینه برای تخلیه درونی هم پرخاشگری است. بنابراین فشارها باعث میشود تا افراد به بدگویی و ناسزا گویی متوسل شوند و این ابتدای معضلات اجتماعی است تا جاییکه جامعه را به سمت ناکجا آباد میبرد.
حاکم شدن لمپنیسم
متاسفانه شرایط سیاسی و اقتصادی باعث شده تا پدیده لمپنیسیم در جامعه گسترش پیدا کند و نمادها و نشانههای بسیاری از آن را میتوان در گوشهگوشه جامعه دید. رفتارهایی که سطح فرهنگی جامعه را بسیار پایین آورده است. متاسفانه این رفتار امروز در آدمهایی که در مقام و مرتبه اجتماعی و سیاسی هستند، به وضوح دیده میشود. کسانی که در کردار و گفتار خود ادب را رعایت نمیکنند و گاهی اوقات در نقدهای سیاسی یا دعواهای سیاسی به فحاشی و پرخاشگری روی میآورند. بنابراین اگر این روزها شاهد پرخاشگری و فحاشی از سوی تودهها هستیم، خیلی عجیب و غریب نیست. آنها از مسئولان و نمایندگان خود الگو میگیرند.
ما یک اصطلاح در فرهنگ دینی داریم که میگوید: «الناس علی دین ملوکهم.» یعنی مردم ازرفتار وکردار مسئولان تبعیت میکنند. بنابراین هر رفتاری که از تصمیم گیران و دولتمردان دیده میشود به عنوان الگو از سوی تودهها استفاده میشود. در نهایت شیوه برخورد مسئولان با مسائل، به منش آنها در برخوردهای اجتماعی تبدیل میشود.
به نظر میرسد برخی از مسئولان نمیدانند در چه جایگاهی قرار دارند و چه تاثیری روی جامعه میگذارند. بنابراین بهراحتی از کنار این مسائل میگذرند و همین شیوه باعث میشود تا فرهنگ لمپنیسم به تودهها کشیده شود. طبیعی است که هر مسئولی در جامعه به الگو تبدیل میشود و نه فقط از نظر کلامی که بهطور کل از نظر رفتاری و کنشی. اکنون مدتهاست که شاهد چنین پدیدههایی در جامعه هستیم.برخی مسئولان با لحن طلبکارانه و پرخاشگرانه با دیگران برخورد میکنند. این اتفاق و این پدیده بسیار بد و خطرناک است و آسیبهای زیادی به جامعه وارد میکند. بسیاری از ارزشهای جامعه را نابود میکند و از شهروند، دشمن میسازد؛ شهروندی تندخو که پرخاشگری را سلاحی برای پیشبرد اهدافش میداند.
خشت اول چون نهد معمار کج
ما در جامعهای زندگی میکنیم و مسئولیت مدیریت فرهنگی و آموزشی آن را به کسانی واگذار کردهایم که برای این کار تربیت نشدهاند.کسانی در راس امور فرهنگی قرار دارند که آگاهی کافی در این زمینه ندارند. این مسئله بهویژه در آموزش و پرورش بسیار تاثیرگذار است. الان کسانی در آموزش و پرورش وظیفه تربیت کودکان و نوجوانان را به عهده گرفتهاند که خود برای این کار تربیت نشدهاند. معلوم است که در مقابل سرکشی یک دانشآموز دست به خشونت میزنند. چون خود آنها هم مهارت زندگی کردن را نیاموختهاند. متاسفانه ما هرجا که عوامل اجرایی برای مدیریت آن کم آوردیم، به هرکسی با هر تخصصی حتی نامربوط به آن جایگاه متوسل شدیم. آنها هم حوزه واگذار شده را با توجه به سلایق خودشان اداره میکنند که البته با هیچ منطقی هماهنگ نیست.
همین رفتارهای پرخاشگرانه زنجیری، سبب میشود این رفتارها عادی شود و با وجود درد و ناراحتی اما از سوی عموم و ناظران پذیرفته شود: «به به خوب زدی، طرف احساس ضعف کرد.» متاسفانه ما در شرایط اجتماعی سختی گرفتار آمدهایم.
رسم است که در رسانهها، سلیسترین، صحیحترین و محترمانهترین کلمات بیان شود چون بیننده چندین میلیونی دارند و فرهنگی که توسط رسانه ملی تبلیغ میشود مستقیما به خانههای مردم میرود. اما رسانهها امروز کار خودشان را خوب انجام نمیدهند. فرهنگی پر از ناسزا و کلمات بد را تبلیغ میکنند. رفتارهای بد و پرخاشگرانه را در معرض دید عموم میگذارند. همین موضوع سبب میشود بسیاری از اتفاقها با عکسالعملهای بدنی و فیزیکی روبهرو شده و پرخاشگری به یک رفتار عادی در جامعه تبدیل شود.
قانون جدال
وقتی در خیابان به شما ظلم میشود یا حق شما پایمال میشود، میدانید که باید قانونی باشد که از شما حمایت کند و حق قانونی شما را باز گرداند. اما زمانی که قانون در برآوردن حق قانونی شما ناتوان باشد یا کمکاری کند یا از کنار اتفاقی که برای شما میافتد بیتوجه بگذرد، شما به سمت قانون خود میروید. قانون جدال به جای جدال قانون با بیقانونی. آن زمان است که زبان به ناسزا و ناشایست باز میکنید تا شاید حق خود یا بخشی از حق خود را باز پس گیرید و اینطور ناهنجاریها به هنجار تبدیل میشود.
در این ماجراها دستگاههای امنیتی به شدت میتوانند موثر باشند و ضعف این دستگاهها هم مخرب و خطرناک است. به شرطی که مراحل شکایت از یک موضوع و اختلاف و درگیری آنقدر زمانبر و هزینه بر نباشد که فرد پس از چند هفته پیگیری کاملا ناامید شده و سعی بر حل مشکلات خود از راههای دیگر کند یا اینکه مراحل دادرسی پس از مدت طولانی نتیجه ندهد، همه این مسائل میتواند عاملی بسیار مهم برای سرخوردگی شخص شده و حتی او را تحریک به انتقامجویی کند.
بدون شک مراجع موظف، نقش واضحی دارند. هر فردی با اطلاع از اینکه نهادها و شوراهایی مثل شورای حل اختلاف وجود دارد، میداند که اگر به آنها مراجعه کند حداقل نتیجهاش آن است که آسیبی به خودش نمیرسد و نمیآید از چاقو و اسلحه و غیره استفاده کند ولی ناکافی و ناکامل بودن موسسات تا آنجایی پیش رفته که فرد شاکی را دچار استیصال میکند و او ترجیح میدهد خودش وارد عمل شود که متاسفانه این عمل گاهی به قتل منجر میشود.
خیابانهای ترسناک
وقتی قانونی نتوانست نظارتی که سازوکارهای سنتی روی رفتار جامعه داشتند، تجدید کند ناخودآگاه گسستها آغاز میشود. برای همین است که امروز مردم به تماشاچی جرم و جنایتها تبدیل شدهاند. اگر امروز کسی به تماشای زورگیری از فردی تنها و بیگناه مینشیند یا در نهایت از او با موبایلش فیلم میگیرد، از بیگناه دفاع نمیکند با اینکه میداند ممکن است نفر بعدی خودش باشد که گیر چهار زورگیر قلچماق بیفتد، برای این است که میداند در صورت دخالت و دفاع از مظلوم، اگر اتفاقی برایش بیفتد، کسی از او دفاع نمیکند.
امنیت زمانی تامین میشود که پلیس آموزش دیده وارد ماجرا شود. بداند که در کمال احترام باید با مردم رفتار کند. اگر کسی را دستگیر میکند یا تذکر میدهد در چارچوب قانون و در نهایت انسانیت باشد.
لبه تیز گرسنگی
بسیاری از زورگیرانی که امروز در شهر میچرخند و سوار بر مرکب موتور در کوچه پس کوچه جولان میدهند و پرخاشگری میکنند، گرسنگانی هستند که ماحصل اقتصاد بیمار امروز هستند. بنابراین خیلی آسان کیف میقاپند. دیگران را لخت میکنند و هرگونه مقاومت را با خشونت پاسخ میدهند.
اگر مسئولان نخواهند به وضع اقتصادی جامعه سرو سامان دهند، هر روز شاهد افزایش این زورگیریها خواهیم بود که ممکن است به یک فاجعه انسانی منجر شود و در نهایت امنیت را از همه خیابانها میگیرد. اما اگر فقر اقتصادی را ریشهکن کنیم بخش بزرگی از فقر فرهنگی از بین میرود.
قانون را قانونگذ ار رعایت کند
مسئلهای که امروز خیلی به چشم میآید و درصدی از این خشونتها را در پی دارد، این است که برخی از قانونگذاران، خود قانون را رعایت نمیکنند. اگر میخواهیم جامعهای سالم داشته باشیم باید از ریزودرشت، کوچک و کلان همه پایبند قانون باشیم.
وقتی مدیری به قانون پایبند نیست معلوم است که وقتی به اداره کوچکی مراجعه میکنید، کارمند به ارباب رجوع جوابی نمیدهد و از زیر کار درمیرود چون میداند که بالادستی او هم قانون را ندیده گرفته است. بنابراین همین نادیده گرفتنها، جامعه را بیمار میکند. جامعه به سوی خشونت میرود. داد میزند تا بیداد نبیند. کمکم جامعه بیمار در همه ابعاد بیمار میشود.
جامعه شناس و استاد دانشگاه
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم : انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.