دهه آخر ماه صفر
خبرگزاری تسنیم : دهه آخر صفر، دهه درس عدم انحصار موضوع حکومت در عاشورا و کربلاست، درسى که اهمیت آن از خود عاشورا و کربلا کمتر نخواهد بود.
اگر ماه رمضان ایستگاه کسب و تقویت انرژى معنوى - عبادى جامعه اسلامى است، محرم و صفر هم ایستگاه تقرب سیاسى به خداى متعال محسوب مى شود. سالکان سیر تقرب الهى در جامعه اسلامى پس از آنکه با ورود محرم، در دریاى اشک با معرفت در نهایت سوز و رقت قلب شستشویى نموده و با خط ولایت حسین و برائت از دشمنان آنحضرت تا ابد، بزرگترین درس سیاسى تاریخ را جرعه نوشى مى نمایند، با اربعین آنرا ماندگار مى نمایند. در چنین فضایى سیر در سیره حکومتى پیامبر اکرم(ص) با مبانى حکومتى دینى آشنا گردیده و با نرمشهاى لازم در امر حکومت از طریق سیر در تاریخ امام مجتبى(ع) و امام رضا(ع) آشنا و درس آموز مى گردد، بنابراین دهه آخر صفر، دهه درس عدم انحصار موضوع حکومت در عاشورا و کربلاست، درسى که اهمیت آن از خود عاشورا و کربلا کمتر نخواهد بود.
الف - اربعین حسینى(ع)
دهه آخر صفر با اربعین آغاز مى شود که به صورت مشهود، استمراربخشیدن به ارتباط با حسین(ع) و نهضت آنحضرت است. پیام اولیه اربعین چیزى جز این نیست که «زیارت» حسین(ع) که نماد ارتباط عمیق با آنحضرت و تجدید پیمان با آنحضرت است، نباید به دهه شهادت و عاشوراى حضرتش منحصر شود. فرازهاى زیارت کوتاه و در عین حال عمیق اربعین نیز این پیام را کاملاً تائید مى کند. در آن زیارت به خوبى اینکه حسین(ع) که بود، چه کرد (فاعذر فى الدعاء و منح النصح) و صف مقابل آنحضرت چه کسانى بودند (و قد توازر علیه من غرته الدنیا) و اینکه راهى که آنحضرت طى نمود، راه اکرام الهى و سعادت بود (اکرمته بالشهادة و حبوته بالسعادة) و اینکه براى نیل به چنین جایگاهى، آنحضرت از همه چیز خویش گذشت (حتى سفک فى طاعتک دمه و استبیح حریمه) و اینکه هدف آنحضرت چه بود (لیخرج عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة) بیان شده است.
نکته دیگر در باب اربعین، توجه به مفهوم روایت مشهور امام حسن عسگرى(ع) است که زیارت اربعین را یکى از پنج علامت مؤمن (در کنار آشکارکردن بسم الله الرحمن الرحیم - سر به خاک نهادن در مسجد - انگشتر به دست راست کردن - و نمازهاى واجب و مستحب پنجاه و یک رکعتى در شبانه روز) اعلام فرموده است. دقت در این روایت مى فهماند، مراد آنحضرت، بیان نشانه هاى شیعه در زمان حضرتش بوده که شیعیان مى توانستند از آن طریق شیعه بودن خود و اخذ سنت رسول خدا(ص) از طریق اهل بیت(ع) را آشکار سازند که کارى هزینه بر بوده و علاوه بر ایجاد امکان گفت وگو در این زمینه، ممکن بوده موجب حس، منع از بیت المال و... گردد. بنابراین معناى بهروز این روایت این خواهد شد که شیعیان لازم است در پى راههاى اظهار عقاید خود - هرچند هزینهبر باشد، باشند.
در زمینه اربعین، توجه به موضوع «پیام رسانى» و «زنده نگاهداشتن راه مبارزان و شهدا» که درس عملى کاروان اسارت آل الله بود و همچنین درس محوریت «رضایت و عدم رضایت» به عنوان عامل مشارکت در یک عمل که از زبان جابر به نقل از رسول خدا(ص) نقل شده نیز قابل توجه و حائز اهمیت مى باشد.
ب - شهادت رسول خدا(ص)
کلیاتى چون «ما منا الا مسموم او مقتول» و نقل تاریخى مسموم شدن رسول خدا(ص) موجب مى شود تعبیر شهادت در مورد ایشان نیز مورد توجه قرار گیرد. در هر صورت توجه به سیره روشن و واضح رسول گرامى اسلام(ص) در همه ابعاد با توجه به شأن و جایگاه بىمانند و منزلت الگویى (و لکم فى رسول الله اسوة حسنة) آنجناب، این مناسبت را به مستحکمترین راههاى تقویت دید مبنایى نسبت به مقصد اسلام تبدیل مى کند. به راستى چه سند مستحکمترى مى توان براى اثبات جمع بین دنیا و عقبى و تأسیس حکومت اسلامى براى تحقق اهداف این دین الهى و نحوه مشارکتبخشیدن مردم در این امر و لوزام آن یافت. شاید ساده ترین و در عین حال قوىترین دلیل «مبطل السحر» دیدگاه اسلام سکولار، مختصر توجه به سیره نبى گرامى اسلام(ص) در این خصوص است که جایى براى شک و شبهه باقى نمى گذارد. سیرهاى که رحمت و شدت در آن در کنار یکدیگر و هر یک در جاى خود (اشداء على الکفار رحماء بینهم) مبین نوع عملکرد هر مدعى مسلمانى خواهد بود.
ج - شهادت امام حسن مجتبى(ع)
اهمیت حکومت که شامل ضرورت قیام براى اقامه آن و تلاش براى استحکام آن و مبارزه در جهت استدام و بقاء آن و نهایتاً نرمش آگاهانه در جهت دفع خطرهاى بزرگتر است، همه و همه بعد از آنکه در سیره نبوى(ص) و علوى(ع) به ظهور آمد، در دوره کوتاه عمر حکومتى سبط اکبر رسول خدا مجدداً به نمایش گذارده شد تا تعمیم آن، دلایل بیشترى یافته باشد و چگونگى آن در شکلهاى مختلف آموخته شود.
امام مجتبى(ع) به شهادت تاریخ، قهرمان مبارزه در مسیر اقامه و حفظ و هدایت حکومت اسلامى بودهاند. قیام آنحضرت به امر حکومت، بعد از آنکه پدر بزرگوارشان در این میسر به شهادت رسیدند، معنا و مفهوم عمیقى داشته است. ایشان همچون پدر، علىرغم آنچه درباره بیعت مهاجرین و انصار با خلفاى پیشین آمده، خلافت را حق خویش مىدانست. نامه امام مجتبى(ع) به معاویه، نظیر برخى از اظهارات امام على(ع) حاوى انتقاد از انتخاب خلفاى پیشین است. در آن نامه حضرت مىنویسند: ما به سبب ترسى که از منافقین و احزاب (نسبت به اسلام) داشتیم، تحمل کردیم و چیزى ابراز نکردیم تا امروز گرفتار تو شدهایم که هیچ سابقهاى در دین ندارد و....»
موقعیت حساس امامت آنحضرت که با قوتگرفتن دشمنى چون معاویه و ضعف و فتور داخلى جامعه که در زمان خلفا - بهخصوص خلیفه سوم - به دنیا خو کرده بودند و طاقت حق طلبى على(ع) را نداشتند، نه فقط در نگاه آینده نگر معجزگونه پیامبر(ص) مورد توجه قرار گرفته بود که فرمود: «الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا» بلکه خود آنحضرت نیز آنگاه که افرادى چون قیس بن سعد، جهاد با ستمگران و یا جنگ با معاویه را شرط بیعت با آنحضرت قرار مى دادند، آنرا آشکار مى کرد و مى فرمود شرطى را براى بیعت نمى پذیرد، روشن بود. در حقیقت امام با اینکه معاویه را مى شناخت و مى دانست او کسى نیست که تسلیم این نامه ها شود، اما براى آنکه به عنوان اسناد تاریخى بماند و استدلالهاى دو طرف را ثبت کند، به چنین امرى مبادرت ورزید. معاویه جاسوسانى فرستاد که همگى شناسایى شده و به قتل رسیدند و امام و عبدالله بن عباس در این باره به او نامه نوشته و «بغى» او را گوشزد و به عنوان آخرین راه، وى را تهدید کردند که اگر تسلیم نشود، به جنگ او خواهد رفت و نوشت که: چیزى جز شمشیر میان ما حاکم نخواهد بود.
اما وضعیت مردم نگران کننده بود و در پاسخ دعوت امام سکوت مى کردند تا کسى مانند عدى بن حاتم و قیس و زیاد بن صعصعه آنان را سرزنش مى کردند تا به راه افتادند. امام براى سپاه دوازده هزار نفرى گسیل شده به نخلیه به فرماندهى عبیداللهبن عباس، دو جانشین (قیسبن سعد و سعیدبن قیس) تعیین نمود که حکایت از نگرانى آنحضرت داشت، نگرانىاى که با پیوستن عبیدالله و بخش اعظم از سپاهش به معاویه بهوقوع پیوست. مجروحشدن حضرت توسط خوارج که در اردوگاه لشکر خودى بودند، آنحضرت را تا لحظه آخر از ادامه نبرد به تردید نیفکند. اینها همه سندهاى آشکاریست از اهمیت امر حکومت و لزوم هوشیارى مردم و انجام وظایفشان و اینکه عدم آن چه نتایجى خواهد داشت. نتایجى که نه تنها صلح تحمیلى بلکه زیر پا گذاشته شدن بندهاى خودنوشته صلحنامه و زمینه سازى تسلط کامل و حکومت سلطنتى امویان و قتل امام و تیربارانشدن جنازه آنحضرت و... همه از نتایج آن بوده است.
د . شهادت امام رضا(ع)
اگرچه شیوه مبارزاتى اهل بیت(ع) بعد از کربلا و در دوره هاى متفاوت تغییر مى کرد اما اینکه هیچ امامى به مرگ عادى از دنیا نرفته و همگى به شهادت رسیده اند، واضحترین دلیل بر استمرار مبارزات سیاسى خط امامت است. روند مبارزاتى حضرت رضا(ع) آنچنان کارساز و مؤثر بود که راهى براى مأمون جز آنکه آنحضرت را به مرو فراخواند تا به تعبیر خودش آنحضرت را از پنهانى درآورده و دعوت به خویشش را به دعوت به حکومت تبدیل نماید. در این زمینه کافى است به پاسخ مأمون در برابر اعتراض هواخواهان حکومت عباسى در زمینه ولایتعهدى امام رضا(ع) اشاره کرد که: فقال المأمون قد کان هذا الرجل مستترا عنا یدعوا الى نفسه فاردنا ان نجعله ولىعهدنا لیکون دعاءه لنا و لیعترف بالملک و الخلافة لنا و لیعتقد فیه المفتونون به انه لیس مما ادعى فى قلیل و لا کثیر و ان هذا الامر لنا من دونه و قد خشینا ان ترکناه على تلک الحالة ان یتفق علینا منه ما لانسدده و یأتى علینا منه ما لانطیقه....» (عیون اخبار الرضا ج 2 ص 8-167)
مبارزه حضرت در قالب پذیرش ولایتعهدى و خنثىسازى نقشههاى مأمون و بلکه تبدیلکردن تهدیدها به فرصتهاى متعدد، آنچنان ضربات سنگینى بر دشمن سائسى چون مأمون وارد کرد که راهى جز تصمیم به قتل حضرت براى او باقى نگذارد.
نکته اى که جداى از اصل مبارزات حضرت، بر اهمیت موضوع حاکمیت دلالت مىکند. تأثیر دوره کمتر از سه ساله زندگانى حکومتى حضرت در گسترش سیط و آوازه آنحضرت است. چرا علىرغم بیش از سى سال تلاشهاى علمى امام صادق(ع) و آغاز حرکت علمى گسترده اهل بیت توسط امام باقر(ع)، این امام رضا(ع) است که «عالم آل محمد(ص)» لقب مى گیرد. این نشان مى دهد اگر امکانات حکومت، هرچند نه از سر صدق و قصد قربت، بلکه حتى با مقاصد مکارانه، در خدمت یک شخصیت بزرگ و توانمند الهى قرار گیرد، اینگونه بلندآوازگى را موجب مى شود که رضایت و خشنودى حتى مخالفان را نیز به همراه خواهد آورد (آنچنانکه امام جواد(ع) در بیان دلیل اینکه در میان ائمه، چرا امام رضا(ع) به لقب «رضا» ملقب شده است، فرمودند: چون به گونه اى شد که حتى مخالفان هم - جداى از موافقان - از آنحضرت خشنود شدند...»
انتهای پیام/