از مقابله علنی شاه با روحانیت تا شکلگیری قیام ۱۵ خرداد
خبرگزاری تسنیم : "رژیم از تحریم عیدنوروز و استقبال مردم سخت عصبانی شد و چنانچه پیشبینی میشد تصمیم به سرکوبی روحانیت و نشان دادن قدرت خویش گرفت."
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ، به مناسبت سالگرد دهه فجر انقلاب اسلامی، در نظر دارد، طی چند یادداشت متوالی، به بررسی ریشهها و علل و عوامل زمینهساز انقلاب اسلامی ایران در سال 57 بپردازد. بخش نخست این یادداشت طی روزهای گذشته با عنوان "مروری بر چند نظریه اندیشمندان غربی درباره انقلاب اسلامی و نگاهی بر لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی" بر روی خروجی خبرگزاری تسنیم قرار گرفت و اینک بخش دوم این مقاله تحلیلی به شرح ذیل ارائه میشود:
بخش دوم : رویارویی رژیم و روحانیت؛ سرآغاز انقلاب اسلامی
از آنجایی که محور اصلی این تحقیق بررسی علل و عواملی میباشد که در اثبات اسلامی بودن انقلاب 57 ایران مورد توجه قرار میگیرند در این بخش به رویارویی رژیم فاسد پهلوی به سردمداری آمریکا با مردم مومن و انقلابی ایران به پشتوانه روحانیت و مراجع عظام به رهبری حضرت امام خمینی (ره) میپردازیم که شامل دو قسمت میباشد یکی بررسی تحلیلی و تاریخی این رویارویی و در قسمت دیگر به بررسی سرآمد شدن اندیشه های ناب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خمینی به عنوان مرجع عالیقدر تشیع و رهبر نهضت اسلامی که با تبیین آن اندیشه ها در حوزه ی نظری و با ابتکار عملهای مناسب و اجرائی کردن آن اندیشه های ناب در حوزه عملی استبداد داخلی و استعمار خارجی را نفی نمودند و مانع هرگونه تعدی به اسلام عزیز شدند.
الف) تحریم عید نوروز
سال 1341 رشته باریکی که حکومت و روحانیت رامتصل کرده بود از هم گسیخت. از یک سو سخنان شاه نشانگر تصمیم وی بر سرکوبی روحانیت بود و از سوی دیگر رهبری نهضت در تلاش بود تا با آماده کردن طلاب و به دست گرفتن ابتکار عمل رژیم را به مبارزه بطلبد.
شاه 23 اسفند در پادگان هوایی دزفول طی سخنانی اخطارآمیز، روحانیت را مورد تهدید قرار داد. وی در این سخنرانی گفت:
«یکی دو هفتهای است که همین طور که سرمای زمستان دارد کم میشود، میبینیم یا میشنویم که بعضی عناصر مثل مارهای افسردهای که دارد کم کم اشعه آفتاب به آنها میخورد، فکر میکنند که موقع خزیدن دو مرتبه رسیده است، این عناصر دزد و قاتل و راهزن با همفکران ارتجاع خودشان اگر از خواب غفلت بیدار نشوند، چنان مثل صاعقه مشت عدالت را در هر لباسی که باشند بر سر آنها کوفته خواهد شد که شاید برای همیشه به آن زندگی ننگین و کثافتشان خاتمه داده بشود»
(رجوع شود به مجموعه تالیفات، نطقها و پیامها و مصاحبهها، محمدرضا پهلوی، ج4، ص 31-34)
امام خمینی نیز در سخنرانی کوبنده آخر اسفند خطاب به روحانیون فرمودند:
«روحانیت نبایست از چیزی بترسد، روحانیت نباید از عربده کشیها، وحشیگریها و غوغای مشتی رجاله و اراذل وحشت کند، علما و روحانیون باید تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلای کلمه الله نثار کنند».
حضرت امام در این سخنرانی فرمودند:
«دستگاه جبار بداند که اگر بخواهد به اسلام تجاوز کند و احکام کفر را در بلاد اسلامی جاری سازد، من در کمین ایستادهام، من تا آخرین لحظههای زندگیام از نوامیس اسلام و مسلمین دفاع میکنم، من به حکم اسلام که به ما دستور جهاد و مقابله داده است، در برابر خیانت به اسلام دست روی دست نمیگذارم و ساکت نمینشینم، اگر میخواهند راحت باشند بیایند مرا که مزاحم هستم از این کشور تبعید کنند. تا من هستم نمیگذارم قوانین مخالف اسلام تصویب و اجرا شود. تا من هستم نمیگذارم که دستگاه جبار استقلال این ملت را به باد دهد.(رجوع شود به صحیفه نور ج 1 ص165-175)
رژیم در سال 1341 نشان داد که تصمیم خود را گرفته و عقب نشینی نخواهد کرد. اگر در این سال پس از هر اقدام رژیم ، روحانیت با موضعی انفعالی مواضع خود را اعلام میکرد. در سال 42 رهبری نهضت تصمیم گرفته بود موضعی فعال داشته باشد و ابتکار عمل را در مبارزه ، خود به عهده بگیرد.
تا پایان سال رهبری شاخص امام خمینی برای روحانیت و مردم آشکار شده بود تا جایی که همه گوش به زنگ امام بودند. امام دست به ابتکاری جدید زد و رژیم را به انفعال واداشت. تحریم جشن عید نوروز توسط امام خمینی در آن موقعیت ، حوزه علمیه قم و تمام نیروهای مذهبی را برای رویارویی علیه رژیم فرا خواند.
یک هفته قبل از حلول سال 1342 امام خمینی علما و مراجع قم را برای یک نشست دعوت کرد. معظمله پیشنهاد کرد تا توسط علما اعلام شود: «روحانیت امسال عید ندارد» این پیشنهاد مورد موافقت حاضرین قرار گرفت و قرار شد اعلامیههایی جداگانه توسط مراجع صادر شود. امام خمینی برای همگانی کردن این تصمیم نامهای در 23 اسفند به علمای سراسر کشور ارسال نمودند و علاوه بر آن به بعضی از روحانیون که تاثیر بیشتری داشتند از جمله آقای فلسفی نیز نامه خصوصی نوشتند. حضرت امام در نامه به آقای فلسفی از ایشان خواستند تا آیتالله تنکابنی (پدر آقای فلسفی) و آیتالله آملی و آیتالله آشتیانی نیز اعلامیهای صادر کنند و تصمیم تحریم عید نوروز را اعلام کنند.
حضرت امام با توجه به اینکه دوم فروردین مصادف با شهادت امام صادق(ع) بود، برای خنثی کردن تبلیغات رژیم در این نامه تذکر دادند:« البته باید اسم وفات حضرت صادق(ع) برده نشود و با صراحت نوشته شود برای صدماتی که در این سال به اسلام وارد شده است» امسال مؤمنین عید ندارند.
حضرت امام خود نیزدر اعلامیه شدیدالحنی اعلام فرمودند «هدف اجانب، قرآن و روحانیت است، دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها سعی دارد قرآن را از میان بردارد، روحانیت را پایمال کند.»
همچنین فرمودند:«من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام میکنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم»
حضرت امام در این بیانیه رسماً به رژیم اخطار کردند و فرمودند: من به دستگاه جابره اعلام خطر میکنم.
ابتکار عمل امام خمینی مورد استقبال بینظیر مراجع، علما و روحانیت و گروههای اسلامی واقع شد. حضرات آیات سید محمدصادق روحانی، میلانی، بهبهانی، شریعتمداری با صدور اعلامیههایی عید نوروز را تحریم کردند. سایر مراجع نیز عملاً با برقراری مجلس عزا از شب عید از این ابتکار عمل حمایت کردند.
مهمترین پشتیبانی توسط علمای طراز اول تهران صورت گرفت آنان با صدور اعلامیههای اعلام کردند«جامعهی روحانیت عزادار و به عنوان عید جلوس نخواهد داشت».
این اعلامیه توسط 46 نفر از علما و روحانیون تهران امضا شد که آیتالله تنکابنی و آیتالله آملی نیز جزء امضا کنندگان بودند. همچنین متشکلترین گروه اسلامی یعنی جمعیت مؤتلفهی اسلامی نیز به نام جمعیتهای مذهبی با صدور اطلاعیهای اعلام عزاداری نمود.
ب) فاجعه فیضیه:
رژیم از تحریم عیدنوروز و استقبال مردم سخت عصبانی شد و چنانچه پیشبینی میشد تصمیم به سرکوبی روحانیت و نشان دادن قدرت خویش گرفت. روز دوم فروردین مطابق با جمعه 25 شوال، سال روز شهادت امام صادق(ع) بود و این موضوع، عزای ملت مومن ایران را تشدید میکرد. نیروهای مذهبی بنا داشتند با تشکیل مجلس عزا دست به افشاگری علیه رژیم بزنند.
رئیس ساواک طی تلگراف به کلیه سازمانهای امنیت سرتاسر کشور تشدید اقدامات امنیتی را خواستار شد و خواست تا با تشریک مساعی مأمورین و مسئولین انتظامی محل در مقابل وعاظ محرک در مساجد نیز دستهجاتی وجود داشته باشد که با ذکر صلوات مانع اظهارات نامناسب آنان بشوند. ضمناً ساواک گزارش دیگری را نزد شاه فرستاد و شاه نیز دستور شدت عمل را صادر کرد.
در حمله وحشیانه نیروهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه دهها نفر مجروح شدند و طبق ادعای رژیم یک نفر هم کشته شد و طبق اعلامیه طلاب حوزه علمیه قم چندین نفر از طلاب را تا سر حد مرگ مضروب ساختند که پس از مدتی در گذشتند و بیش از صد نفر از مجروحین در بیمارستانها و منازل بستری گردیدند. علاوه بر آن حمله به مدرسه طالبیه تبریز نیز صورت گرفت که مأمورین تحت حمایت سلاح گرم عدهای از طلبههای بیدفاع را سخت مجروح کردند.
مردمی که در مدرسه فیضیه قم بودند کمکم به طرف بیت امام آمدند جمعیت هر لحظه بیشتر میشد و خبرهای بیشتری از جنایات رژیم در مدرسه فیضیه به بیت امام میآوردند ، فضای رعب و وحشت بر همه مستولی شده بود. جمعیت حاضر در بیت امام ، غمگین و مأیوس همه چیز را تاریک و سیاه می دید که در همین حال امام خمینی شروع به صحبت کردند و با دمیدن روح امید برای آماده ساختن مردم در گوشهای از فرمایشات خود به ذکر فداکاریهای بزرگان اسلام برای حفظ قرآن پرداختند و افزودند: «امروز وظیفهی ماست که در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین میباشد برای تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نماییم و جلوی انحراف و مطامع آنها را بگیریم»(رجوع شود به صحیفه امام خمینی، ج 1 ص166)
که با اتمام سخنان امام، آرامش امید افزا جمعیت را در خود فرو برد و تاریکی و وحشت رخت بر بست.
ج) بازتاب و پیامدهای فاجعهی فیضیه
قم یک شهر زیارتی است. خصوصاً در ایام نوروز که همه ساله شاهد آمد و شد هزاران مشتاق اهل بیت بوده و هست و به همین دلیل اخبار آن توسط زائرین در سطح ایران به سرعت می پیچد. از طرف دیگر عمق فاجعه آنقدر زیاد بود که با همهی تلاشی که رژیم برای کوچک جلوه دادن ماجرا کرد، بازهم نتوانست موضوع را کم اهمیت کند. به همین دلایل فاجعه سرکوب روحانیت به سرعت در ایران بلکه جهان اسلام پیچید و واکنشی عظیم را به دنبال آورد.
واکنش علما به فاجعه قم و تبریز:
سیل تلگراف تسلیت از مراجع نجف، مشهد و تهران، علمای بلاد و جوامع حوزوی و جمعیتهای مذهبی از سرتاسر کشور به سوی مراجع قم خصوصاً حضرت امام خمینی سرازیر شد.
دهها پاسخ از طرف حضرت امام و مراجع قم به تلگرافهای ارسالی صادر و منتشر گردید. صدها جلسه به مناسبت هفتم و چهلم فاجعهی فیضیه در سرتاسر ایران و نجف از سوی علما، روحانیون و مراجع برقرار شد و خطبا و وعاظ به افشاگری و انتقاد از رژیم پرداختند.
بیشک چنین همدلی و همدردی با این وسعت در تاریخ روحانیت و مردم شیعه بینظیر بود.
مهمترین اعلامیهای که در آن روزها منتشر شد و نقطه عطفی در تاریخ مبارزات شیعه رقم زد، اعلامیهی کوبنده امام خمینی در سیزدهم فروردین بود که در پاسخ به تسلیت علمای تهران منتشر گردید. در این اعلامیه ضمن تشریح فجایع رژیم در فیضیه و ادامه آن ، در یک فتوای بیسابقه در رد تقیه فرمودند:
«حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطراست، قرآن و مذهب در مخاطره است با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ».
حضرت امام در این اطلاعیه با روشی که در تاریخ روحانیت بیسابقه است دولت علم را با توجه به اینکه «مرجع صلاحیت داری برای شکایت در ایران نیست... به نام ملت» استیضاح کردند و بر تصمیم خود مبنی بر ادامه مبارزه پای فشردند.
اعتصاب سراسری:
پس از فاجعه فیضیه جامعه روحانیت تهران در اطلاعیهای اعلام نمود که از اول تا ششم ذیقعده از اقامهی جماعت در مساجد خودداری خواهند کرد.
حوزه علمیه مشهد نیز بلافاصله پس از این تصمیم اعلام حمایت کرد و طی اطلاعیهای اعتصاب سرتاسری ائمه جماعات را خواستار شد. به دنبال اعلام اعتصاب از ششم فروردین به مدت سه روز ادامه داشت. به دنبال اعتصاب سرتاسری روحانیون و اصناف بازار و موفقیت آمیز بودن این اعتصاب، حضرت امام با صدور اطلاعیهای در 16 فروردین از مردم تشکر کردند و فرمودند :
«لازم است از ابراز احساسات ملت محترم ایران خصوصاً اهالی معظم تهران –ایدهم الله تعالی- که مستلزم زحمات و خسارات فراوان بود، تشکر کنم . تعطیل عمومی بازارها و خیابانها، با این محیط ارعاب و خفقان و اختناق و با وضع اقتصاد عصر حاضر، ابراز انزجار و تنفر عمومی از دستگاه جباره بود.»
حضرت امام در این اعلامیه هدف روحانیت را بقای استقلال مملکت و حفظ قوانین اسلام و قانون اساسی به آن جهت که ضامن حفظ مذهب جعفری و قوانین اسلام است اعلام کردند.
دعوت آیتالله حکیم برای مهاجرت مراجع از ایران به نجف
ایران مهمترین پایگاه تشیع بود و تحولاتی که در تاریخ معاصر ایران صورت گرفته بود از عراق هدایت میشد و و دوری رهبری از مردم، مشکلاتی را ایجاد کرد. جهت رفع این مشکل، امام خمینی نقش بزرگی در مهاجرت آیتالله بروجردی از بروجرد به قم ایفا کرد.
شاه نیز به موضوع واقف بود و لذا بعد از فوت آیتالله بروجردی تلاش کرد تا مرجعیت را مجدداً به نجف منتقل کند، ولی حوادث بعدی نقشه شاه را بی اثر کرد.
بعد از فاجعهی فیضیه و ادامهی رفتار ضد بشری شاه با مراجع و علما و تداوم دستگیریها آیتالله حکیم به علما و مراجع ایران تلگراف کرد که« دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت نمایند تا بتوانند رای صریح خود را درباره دولت صادر نماییم.»
مهاجرت علما به نجف در کوتاه مدت میتوانست برای رژیم بحران ایجاد کند ومردم را به شورش بکشاند، ولی در دراز مدت پس از سلطهای رژیم بر کشور با فقدان رهبری ، مبارزات مردم مسلمان را در آغاز کار به بنبست میکشاند.
امام خمینی برای هماهنگی و وحدت نظر، مراجع قم را به یک نشست فراخواند در این جلسه تصمیم گرفته شد مراجع، یک زبان، مهاجرت به نجف را رد کنند و با انتشار پاسخ به نامه آیتالله حکیم، مردم را نیز از نگرانی بیرون آورند.
د) اعزام طلاب به سربازی:
به دنبال فاجعه فیضیه و موضعگیری هماهنگ و قاطع روحانیت خصوصاً حضرت امام خمینی در اواخر فرودین ماه رژیم تصمیم گرفت تا برای فشار به روحانیت طلبههای جوان را دستگیر و به سربازی اعزام نماید. نحوه سربازگیری نیز بسیار توهین آمیز و غمانگیز بود کامیونهای نظامی به همراه پلیس مسلح رژیم جلوی تدریس میایستادند و همین که طلاب خارج میشدند با یک حمله غافلگیرانه طلاب جوان را دستگیر و سوار بر کامیون میکردند و بدون اطلاع به خانوادههای آنها، به پادگانهای نظامی اعزام میکردند. طبق گزارش ساواک نیز همان روزهای اول، 24 نفر از طلاب قم دستگیر و به مراکز اعزام شدند. طبق همین گزارش در اثر این موضوع در حوزه این بود که طلابی که خود را مشمول میدانند، یا قم را ترک و به شهرستانها رفتهاند، یا اینکه به لباس شخصی در آمدهاند و فقط طلابی در شهر دیده میشوند که مسن هستند با همه این اوضاع شکننده و طاقت فرسا، حضرت امام اینگونه مسائل را برای مبارزه امری طبیعی میدانستند و از حوادث غیر منتظره کمال استفاده را میبردند. در همان روزهای اول طلبهها آثار مثبتی را در پادگان گذاشتند و با مطرح کردن بحثهای سیاسی در بین افسران و حتی فرماندهان پادگان و سربازها همه را به خود جلب کرده بودند.
حضرت امام هم در واکنش به خبر به سربازی بردن طلاب اظهار داشتند که «ببرند ، شما هر جا که باشید، سرباز امام زمان هستید و رسالت خود را ایفا کنید، آقای رفسنجانی را هم بردند، او باید با اسلحه آشنا شود ما به آنها احتیاج داریم»
هـ)جنگ روانی علیه روحانیت:
بعداز فاجعه فیضیه رژیم علیه روحانیت، خصوصاً در قم دست به یک جنگ روانی زد. در میادین قم، چندین بلندگو نصب کردند که به پخش ساز و آواز میپرداخت و هر روز بر تعداد بلندگوها میافزودند و علت آن را استقبال مردم قم برای پخش برنامههای رادیو ایران اعلام کردند که در برنامههای خود علیه روحانیت فضاسازی میکرد و روحانیت را متهم به حمایت خوانین و مالکین میکرد و آنها را مرتجع و مخالف حضور زنان معرفی مینمود و برای تهدید روحانیت داستان اعدام حاج شیخ فضلالله نوری را به عنوان مخالف مشروطه بارها تکرار میکرد و نیروهای مذهبی را به باد انتقاد میگرفت.
یکی از اقدامات رژیم این بود که توسط رئیس شهربانی قم، رانندگان تاکسی را تهدید کرده بودند که از سوارکردن روحانی خودداری نمایند.
یکی دیگر از اقدامات ساواک انتشار اعلامیه به نام جبهه ملی یا روشنفکران با عبارات بسیار توهینآمیز علیه حضرت امام بود که شبها توسط نیروهای شهربانی بر در و دیوار شهر قم نصب میشد.
در این جنگ روانی علیه روحانیت، شاه درصدر عملیات قرار داشت و در همه سخنرانیهای خود روحانیت را مورد توهین قرار میداد.
و)چهلم شهدای دوم فروردین:
یکی از سنتهای شیعیان گرفتن مجالس ختم در هفتم، چهلم و سال است. با نزدیک شدن چهلم فاجعه فیضیه حوزههای علمیه عراق و ایران به تکاپو افتادند و دهها اعلامیه و اطلاعیه و مجلس ختم را اعلام کردند.
برگزاری مراسم چهلم در طول دوره مبارزات نهضت اسلامی امام خمینی نقش بسزایی در به ثمر نشستن انقلاب داشته است.
از جمله آقایان مراجعی که به مناسبت چهلم شهدای فیضیه اطلاعیه صادر نمودند و مراسم ختم برگزار کردند میتوان علاوه بر حضرت امام خمینی حضرات آیات عظام مرعشی نجفی، خویی، میلانی، گلپایگانی و حکیم را نامبرد که در نجف مشهد، قم، تهران و سایر شهرستانها برقرار گردید. که بعضاً منجر به زد و خورد و دستگیری عدهای از مردم گردید و برای مثال مراسم ختم مسجد ارک تهران که توسط آیتالله حکیم برگزار شده بود تبدیل به اجتماع مردم در دستههای 80 تا 100 نفری گردید و تظاهراتی صورت دادند که نیروهای پلیس آنها را تعقیب میکردند.
به هر حال چهلم فاجعه فیضیه وحشت مناسبی برای افشای جنایات رژیم شاه و تبیین اهداف رژیم برای روحانیون، علما و مراجع و حضرت امام بود. مجالسی که در این رابطه گرفته میشد، ذکر مصیبت آن به ضرب و شتم، طلاب و غارت و آتش زدن اموال و کتابهای آنان اختصاص داشت که توانست یک نفرت عمومی علیه رژیم را در بین مردم ایجاد کند.
- محرم، ماه مبارزه
اواسط اردیبهشت ماه (دهه دوم ذیالحجه) برای امام خمینی ایامی بسیار پرکار بود امام خمینی میدانست با سپری شدن چهلم فاجعه فیضیه، احساسات فروکش خواهد کرد و سکوت برحوزهها و روحانیت حاکم خواهد شد لذا تمام تلاش خود را به کار برد تا چراغی را که افروخته بود، روشن نگهدارد و این چراغ افروخته را در محرم شعلهور کند. امام خمینی بعد از صدور پیام دوازدهم اردیبهشت به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه تا ده روز چندین پیام منطقهای یا عمومی فرستادند و علاوه بر آن چندین سخنرانی نیز داشتند. که مهمترین آنها سخنرانی معظمله در آخرین روز ذیالحجه بود که نارضایتی خود را از روند مبارزه اعلام کردند و قم و نجف و همگان را برای قیامی الهی دعوت نمودند.(رجووع شود به صحیفه امام خمینی ج1، ص 206)
حضرت امام در این سخنرانی چهره ضد اسلامی شاه را افشا نمودند و ضمن اینکه به شدت شاه را مورد حمله قرار دادند، مسئولیت تمام حوادث را متوجه وی کردند.
با نزدیک شدن ماه محرم، ساواک طرحی را برای خنثی کردن اقدامات احتمالی روحانیون در ماه محرم به کلیه ساواکها ابلاغ کرد. و در این طرح ساواک به وعاظ و مسئولین هیات اخطار داده بود که علیه شاه و اسرائیل حرفی نزنند و به مردم نگویند که اسلام در خطر است.
این در حالی بود که امام خمینی با صدور یک اعلامیه تمام نقشههای ساواک را خنثی کرد و در پیامی خطاب به مبلغین و خطبا و هیئتهای عزاداری، ضمن افشای اقدامات رژیم مبنی بر گرفتن التزام از خطبا و سران هیئتها اعلام کردند که این التزامات علاوه بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند».
حضرت امام در این پیام فرمودند که لازم است فریضه دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند و از سید مظلومات، فداکاری در راه احیای شریعت را فراگیرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند. امام خمینی با یک جمله جریان استراتژی مبارزه را روشن کردند فرمودند: آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست»
امام خمینی خط مشی را نیز مشخص کردند و فرمودند که:
(( خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحههای سینهزنی از مصیبتهای وارد بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید. از فرستادن و تجهیز دولت خائن به چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن برای شرکت در محفل ضداسلامی و ملی، اظهار تنفرکنید.))
رهنمودهای حضرت امام تاثیر خو را میگذارد و برابر گزارشات ساواک از آنجایی که گویندگان مذهبی طبق فتوای آیتالله خمینی خود را شرعاً مسئول میدانند دولت را سلحشورانه به باد انتقاد میگیرند.
هواداران امام خمینی هرچه به عاشورا نزدیکتر میشدند، مصممتر می شدند تا اعترافات خود را به رژیم نشان بدهند.
نکته قابل توجه این است که در اکثر دستهجات و هیات عزاداری در تهران، قم، مشهد و تبریز و سایر شهرها تصویر حضرت امام در کتیبههای عزاداری دیده میشود و اعلامیههای حضرت امام در مساجد و حسینیهها و در داخل بازار و خیابان چسبانیده میشود. رژیم و ساواک در واکنش با این اقدامات ، بسیاری از موثرین و نیروهای مذهبی را دستگیر و به شدت با ایشان برخورد مینماید.
ح)قیام پانزدهم خرداد
قیام 15 خرداد نقطه عطفی در تاریخ مبارزات نیروهای مذهبی با رژیم پهلوی بود. پانزدهم خرداد 1342 اوج رویارویی روحانیت شیعه با رژیم استبدادی شاهنشاهی ایران بود تا جایی که امام خمینی مبدأ انقلاب اسلامی را پانزدهم خرداد اعلام کردند.
اگر برای انقلابها مبدا تاریخی باید در نظر گرفته شود و انقلابها را فرآیند بدانیم، دقیقترین مبدأ و آغازین درست، همان پانزدهم خرداد است زیرا روحانیت شیعه در این تاریخ به جایی رسید که هیچ راه بازگشت و انعطاف در قبال رژیم در مقابل خود نمیدید و از همین تاریخ بود که مرجعیت شیعه به این نتیجه رسید که تنها یک راه در پیش رو دارد و ان سرنگونی رژیم است. در واقع رژیم با سرکوب بیرحمانه و کشتار وسیع، هیچ راهی را برای مصالحه باقی نگذاشت و روحانیت شیعه را در موضعی قرار داد که تنها راه باقیمانده را طراحی نظام نوینی به جای رژیم کهنه و بیمار ناعلاج شاهنشاهی تشخیص داد.
سخنرانی قاطع، صریح و افشاگرانه و شاهشکن امام خمینی در روز عاشورا در(14 خرداد42) مدرسه فیضیه قم چون بمب در سرتاسر ایران طنین افکند و ارکان رژیم را به لرزه انداخت رژیم تصمیم گرفت با دستگیری رهبری و یاران مجاهد او نهضت را سرکوب نماید اما تقدیر الهی برآن بود که همه اقدامات رژیم عامل تسریع و توسعهی نهضت گردد.
رژیم شاه برمبنای این که برای جلوگیری از تکرار انقلاب مشروطه می بایست رهبر نهضت را دستگیر نماید موضوع به رئیس شهربانی قم ابلاغ شد و تصمیم گرفته شد پس از نیمههای شب پانزدهم خرداد، آن گاه که همه چشمها در خواب است رهبر انقلاب دزدانه دستگیر شود.
امام خمینی در همان روز به پادگان بی سیم تهران(قصر) و با درخواست رئیس سازمان اطلاعات و امنیت، سرلشگر پاکروان، بازپرس لشکر یک گارد، قرار بازداشت امام را صادر کرد، قرار، ابلاغ گردید و حضرت امام زیر آن نوشتند:
«باسمهتعالی، به این قرار اعتراض دارم.روحالله الموسوی خمینی»
سه روز بعد دادگاه لشکر یکم گارد به ریاست سرهنگ خسرو پرویزی تشکیل گردید و قرار بازداشت تائید شد. چند روز پس از دستگیری، بازپرس برای تکمیل پرونده خدمت حضرت امام رسید و بازپرسی را آغاز کرده حضرت امام از پاسخ گفتن خود داری فرمودند و فقط یک جمله در سطر اول ورقه نگاشتند:
«چون استقلال قضایی در ایران نیست و قضات محترم در تحت فشار هستند نمیتوانم به بازپرسی جواب دهم»
طبق گزارش ساواک حضرت امام تا پایان بازداشت نیز از پاسخ دادن خودداری فرمودند هنگام دستگیری حضرت امام، آیتالله قمی را در مشهد و آیتالله محلاتی را در شیراز دستگیر کردند. رژیم برای سرکوب نهضت از شب 15 خرداد تا مدت کوتاهی 53 نفر از علمای مبارز را دستگیر و به تهران منتقل نمود.
با انتشار خبر دستگیری حضرت امام از همان نیمه شب مردم دسته دسته به بیت معظمله میروند و حاج آقا مصطفی ضمن دعوت مردم به آرامش، پیشاپیش جمعیت نگران و عصبانی به حرم حضرت معصومه میروند و هرلحظه بر تراکم اجتماع کنندگان در صحن بزرگ افزوده میشود. جمعیت با شعار«یا مرگ یا خمینی» فضای قم را به لرزه انداخت.
دستههای مردم در سرتاسر قم تظاهرات و شعار را از صبح آغاز کرده بودند. همین اتفاق در تهران میافتد و با انتشار خبر دستگیری حضرت امام ، هیات که به رسم آن روزها صبحها برگزار میشدند جلسات را تعطیل میکنند و به سمت بازار حرکت میکنند و بازاریان نیز با شنیدن این خبر ، بازار را تعطیل میکنند و میدان نیز که تحتتأثیر طیب از سران میدان بود تعطیل میشود و تظاهرات شکل میگیرد. خبر این موارد از طریق نماینده جمعیت مؤتلفه به ورامین میرسد و هیئت عزاداری ورامین با شنیدن این خبر به سمت تهران حرکت میکنند.
از آنجایی که کسی از قصه رژیم برای دستگیری حضرت امام خبری نداشت همه این اقدامات به طور خودجوش و مردمی شکل گرفت.
یکی دیگر از مراکزی که با مطلع شدن دستگیری امام خمینی دست به تظاهرات زد، دانشگاه تهران بود. دانشجویان به محض مطلع شدن، کلاسها را تعطیل و در محوطه دانشگاه تظاهرات را آغاز کردند. دانشجویان پلاکاردهایی را در دانشگاه نصب کردند که با خون روی آن نوشته شده بود:« دیکتاتور خون میریزد» و «مرگ بر این دیکتاتور خون آشام»
پس از اینکه سه جریان بازار، دانشگاه و مردم به صورت خودجوش به خیابانها آمدند و تظاهرات به سمت مراکز مهم شکل دادند با برخورد شدید رژیم مواجه شدند که منجر به شهادت و زخمی شدن بسیاری از نیروهای انقلابی گردید.
این زد و خورد به شیراز و تبریز و مشهد و اصفهان و سایر شهرستان نیز گسترش یافته بود.
علاوه بر این مراجع و علمای قم در منزل آیتالله سید احمد زنجانی تجمع کردند تا موضعی واحد اتخاذ کنند و بعد از آن همگی به صحن آمدند و با مردم همدردی کردند. علاوه بر مراجع، علمای شهرها نیز هر کدام تلگراف یا اطلاعیههایی در حمایت از امام خمینی و محکوم کردن دستگیری وی و کشتار مردم بیدفاع صادر کردند. با مهاجرت علما به تهران و صدور اعلامیههای مختلف از سوی مراجع، علما، روحانیت مبارز در حمایت از مرجع شیعیان ، سرانجام با پایمردی مهاجرین و حمایت علمای بلاد و مردم ایران خصوصاً بازاریان تهران، رژیم از محاکمه حضرت امام منصرف شد و تصمیم به تبعید معظمله گرفت. ولی با پافشاری بیشتر علما رژیم عقب نشینی کرد و در دوازدهم مرداد حبس حضرت امام را به حصر تبدیل کرد و پس از مدتی علما را مجبور کرد به شهرهای خود باز گردند.
رژیم برای شکستن هیمنهی رهبری نهضت، سه روز بعد از آزادی امام خمینی اعلام کرد روحانیت باحکومت تفاهم کرده است. حضرت امام این ادعا را بارها تکذیب کرده بودند و دهها نامه و تلگراف به علمای بلاد مخابره کرد تا این دروغ رژیم را نزد مردم افشا کنند و چندین پیغام برای مقامات رژیم برای تکذیب این دروغ فرستادند و علاوه بر این در فرصتهای بوجود آمده با سخنرانیهای خود مانند سخنرانی تاریخی در مسجد اعظم در 26 فروردین 1343 تار و پود رژیم شاهنشاهی را به لرزه درآوردند و به ادامه مبارزه پای فشردند.
ط) رویارویی مستقیم امام خمینی با سلطه عریان آمریکا – تبعید حضرت امام
یکی از عوامل نهضت مرجعیت شیعه در این حوزه احساس به خطر افتادن استقلال کشور و سلطه بیگانه خود بود. مراجع در طول این سه سال (43-41) در سخنان، پیامها و اعلامیههای خود به این خطر تصریح کرده بودند. امام خمینی چندین بار دخالت آمریکا را تذکر داده بودند هرچند رژیم و آمریکائیان سعی میکردند با پنهان کاری احساسات نیروهای مذهبی را برنینگیزند، اما در جریان تصویب لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی(کاپیتولاسیون) در مجلس شورا، نقشهها و روند سلطه، عریان شد و پردهها کنار رفت. امام خمینی با یک موضعگیری به موقع و قاطع با تمام وجود در مقابل آمریکا ایستاد و مبارزهای را که علیه استبداد شاه و دخالت بیگانه آغاز کرده بود، به مبارزهای بیامان و انقلابی علیه استبداد و استعمار عریان جهت داد تاجایی که نهضت مردم ایران را به یک انقلاب علیه رژیم شاهنشاهی و منافع یک سویهی آمریکایی تبدیل کرد.
پس از آنکه حضرت امام از موضوع کاملاً آگاهی یافتند مراجع قم را برای یک گردهمایی فراخواندند در جلسه مشورتی قرار شد تا مراجع در روز تولد حضرت زهرا(س) مطابق 4 آبان 1343 علیه لایحه کاپیتولاسیون سخنرانی کنند. به علاوه حضرت امام نمایندگانی به شهرستانها فرستاد تا علمای بلاد را از موضوع آگاه کنند تا یک موضع سرتاسری علیه لایحه اتخاذ گردد.
ساعت 8:30 صبح حضرت امام خمینی با چهرهای غمگین پشت میکروفن قرار گرفتند. امام سخن خود را با کلمه استرجاع آغاز کردند. این کلام در فرهنگ اسلامی هنگام مصیبتهای بزرگ بر سرزبان جاری میشود. امام با این جمله خواستند بفهمانند که لایحه کاپیتولاسیون مصیبت بزرگی است. سپس به توضیح چگونگی و تصویب و ماهیت لایحه پرداختند و آن را موجب خارشدن ملت ایران دانستند. حضرت امام در قسمتی از صحبتهای خود به تحلیل این موضوع پرداختند که رژیم از این جهت درصدد تضعیف روحانیت بود تا بیگانگان را بر این کشور مسلط کند.
حضرت امام در فراز دیگری از سخنانشان به ارزش، علما، شهرهای مذهبی و اصناف پرداختند و در ادامه اعلام خطر کردند که میخواهند مردم ایران را اسیر و ذلیل بیگانگان کنند.
امام خمینی در این سخنرانی با استناد به ولایت شرعیهی خود فرمودند: نمایندگان مجلس نماینده مردم نیستند و اگر هم بودند من عزلشان کردم.
حضرت امام با اشاره به مخالفت بعضی از نمایندگان با این لایحه از اینکه فقط مخالفت کردهاند و مجلس را به هم نزدهاند انتقاد فرمودند. زیباترین بخش حماسی این سخنرانی این جمله بوده:
« آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هردو بدتر، همه بدتر از همه ، همه از هم پلیدتر اما امروز سروکار ما با این خبیثهاست؛ با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما».
ظاهراً این جمله در پاسخ فرستاده ی رژیم بود که از امام خواسته بود تا علیه آمریکا صحبت نکند.
علاوه بر این حضرت امام اعلامیهای را نیز صادر کردند که در سرتاسر ایران پخش گردید که به دنبال خود اعتراضات گستردهای را بر علیه لایحه مزبور در سرتاسر کشور بوجود آورد.
بامداد روز 13 آبان 1343 که پاسی از نیمه شب گذشته بود که صدها کماندو و چترباز بیت امام خمینی را به محاصره در آوردند و با انتقال حضرت امام از قم به تهران مستقیماً به فرودگاه بردند و سوار بر هواپیمای نظامی C-130 نمودند که از قبل به فرمان مطاع شاهانه مقرر بود از تهران به ترکیه پرواز کند.
ادامه دارد...
* محمد مقدم
انتهای پیام/