«حوض نقاشی» ، نمایش از تلاش برای دستیابی به هویت
خبرگزاری تسنیم : فیلم حوض نقاشی با استقبال ویژه اهالی رسانه به نمایش درآمد. حوض نقاشی مهمترین فیلم دیروز پردیس قلهک بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم روز پنجم جشنواره ی بین المللی فیلم فجر در پردیس سینمایی قلهک با فیلم9:20 در بوشهر آغاز شد. فیلمی که خارج از بخش مسابقه بود و همین امر به علاوه ی سانس اکران نا مناسبش باعث استقبال کم مخاطبین شد. اما مطابق روزهای قبل از بعد از نماز ظهر و عصر آرام آرام تنور جشنواره داغ شد. این بار هم با فیلم دیگری از بخش خارج از مسابقه: مروارید.
یک فیلم شریف به معنای واقعی کلمه. مخاطب را از همان ابتدا درگیر خود میکند و تقریبا تا آخر فیلم با یک روند ثابت جلو می رود. فیلم بیش از هر چیزی از ضعف فیلمنامه اش ضربه خورده. پرداخت به موضوعات در فیلم چندان قوی نیست. مسئله ی بیماری کاراکتر علی اوسیوند جای کار بسیار بیشتری داشت. شخصیت پردازی ها چندان خوب نبودند. احساس من این است که مخاطب دوست داشت بیشتر از شخصیت گنجو اطلاع داشته باشد و ببیند. اما روایت یک داستان ساده به سبک کلاسیک برای مخاطب هم کاری است که بسیاری از فیلم های بخش مسابقه هم نتوانسته بودند آن را انجام دهند و "مروارید" از این حیث برتری قابل توجهی به این فیلم ها دارد. شاید دیدن چنین فیلمی در بخش غیر رقابتی و آن هم در سالی که فیلم های بسیار ضعیفی در بخش رقابتی حاضر هستند یک شگفتی بود. اما به هرحال باید قبول کرد که این فیلم هم قوی نبود. مشکلات دیگری چون تدوین ضعیف هم به این فیلم ضربه زده. اما از فیلمبرداری استثنایی این کار که بخشی از آن در زیر آب انجام شده و همینطور موسیقی متن دلنشینش نمی توان گذشت. بازی گرفتن از کودکان هم در این فیلم جزو نقاط مثبت آن بود. "مروارید" فیلم شریفی بود که از تهران جدایتان می کند و علیرغم ضعف هایی که دارد دیدن آن اتلاف وقت نیست.
سانس سوم اختصاص به "کلاس هنرپیشگی" علیرضا داوود نژاد داشت. فیلمی که در حلقه های نقد نظرات بسیار وسیعی را به خود جلب کرده بود. نظراتی که از جهت تفاوت در دایره ی وسیعی قرار می گرفتند.
یک فیلم دیگر از علیرضا داوودنژاد و باز هم در شمال، با این تفاوت که با اختلاف زیادی پایین تر از "مرهم" قرار می گیرد. این فیلم یک اثر ضعیف با چند سکانس خوب بود. نه چیز بیشتری. 50 دقیقه ی ابتدایی فیلم بدون هیچ تعلیقی سپری می شود و مخاطبان خسته از یک جایی به بعد با هربار سیاه شدن تصویر به امید پایان آن دست می زدند و با شروع بخش بعد "آه"ی از سر ناامیدی سر می دادند. فیلم عملا در جذب مخاطب ضعیف عمل کرده و به نظر می رسد بیشتر به خاطر برند داوودنژاد باعث دیده شدنش شده. هدف فیلم به هیچ عنوان معلوم نیست. سکانس ها با دوربین روی دست به طور سردرگمی پشت هم قطار شده اند و واقعا در حال تماشای یک فیلم خانوادگی هستیم، تا یک اثر سینمایی! در "کلاس هنرپیشگی" ما با یک جمع خانوادگی رو به رو هستیم که می خواهند سعی کنند، سینمایی باشند و در این تلاش با بازی های بد و شلوغی صحنه ها و سردرگمی سکانس ها این کار را به بدترین نحو ممکن
انجام می دهند. ساخته ی جدید علیرضا داوودنژاد عملا هیچ نکته ی شاخصی نداشت. داستان فیلم هم خصوصا با آن پایان بندی هندی-ایرانی اش فیلم را کاملا زمین زده. در این فیلم فقط یک کاراکتر استاندارد وجود دارد و آن هم "فیفتی سنت متل قو" است. حتی پیام اصلی فیلم از زبان وی نقل می شود؛ یک رپر!
اما خیلی از کسانی که روز گذشته به پردیس سینمایی قلهک آمده بودند برای فیلم تازه ی مازیار میری این کار را انجام داده بودند. فیلم "حوض نقاشی" با استقبال شدید مخاطبان در سالن این سینما مواجه شد. به حدی که صندلی هایی برای دیدن این فیلم اضافه شدند.
روایت فیلم بسیار کند است و نبود یک خط تعلیق در ابتدای فیلم مخاطب را خسته می کند. این ها را بگذارید در کنار موضوع نا امید و داستان بد فیلم تا ببینید تماشاگر تا اتمام فیلم چه صبری باید بکند. این فیلم در القای ژانرش هم نا موفق بوده و نتوانسته از فیلم یک ملودرام بسازد. این را می شود از خنه های گاه و بی گاه تماشاگران در سالن فهمید. کاراکترها هم چیزی بیشتر از یک طرح باشند. ما تا اواسط فیلم حتی اسم کاراکتر شهاب حسینی را هم نمی دانستیم. داستان فیلم هم تبدیل به یک بازی دو سر باخت برای سازنده شده: عملا داستان از جایی شروع می شود که در اواسط فیلم سهیل فرزند رضا(حسینی) و مریم( جواهریان) دیگر نمی خواهد با آنها زندگی کند. حالا درپایان بندی اگر سهیل به جمع خانواده اش برگردد، کلیشه است. اگر برنگردد،آن همه نا امیدی تزریق شده به مخاطب در این فیلم می تواند همه ی سالن سینما را افسرده کند. پرداخت بیشتر به کاراکتر شوهر فرشته صدر عرفایی می توانست کاملا معادلات را عوض کند. می توانست مخاطب را به مقایسه ی دوخانواده وا دارد اما با پرداخت کم به این کاراکتر و بی کاری و افسردگی اش عملا نمی توان به خوبی بین دو خانواده به یک مقایسه دست زد. حوض نقاشی با پرداختن به مسائل گرانی و بی کاری در مقابل تحریم ها عملا یک فیلم اجتماعی سیاه است (اما نه سیاه نما)! البته با توجه به ساخت این فیلم توسط حوزه ی هنری قطعا این انتقادات برای تخریب نیست. اما باعث می شود حتی یک روزنه ی نور هم در فیلم وجود نداشته باشد این فیلم می تواند یک ایران را افسرده کند. از این مسائل تیره که بگذریم به بازی خوب شهاب حسینی می رسیم. او خیلی خوب از پس نقشش بر آمده و پتانسیل بردن جایزه را دارد. نگار جواهریان البته دیگر دارد به تکرار می افتد." اینجا بدون من"، "طلا و مس" و "حوض نقاشی" را در سال های اخیر از جواهریان دیده ایم که در همگی نقش یک فرد غیر نرمال را بازی می کند. خصوصا این که در فیلم مازیار میری بازی اش با حسینی مقایسه می شود و در رتبه ی پایین تری قرار می گیرد. اما به هرحال او هم بازیگر با کیفیتی است و از پس نقشش بر آمده. بی شک نمی شود از بازی ها گفت و از بازی فرشته صدر عرفایی تقدیر نکرد. او به عنوان یک نقش مکمل و با وجود شهاب حسینی و نگار جواهریان بازی اش برجسته می شود و از این حیث کار او شایسته ی تقدیر است.
اما سانس آخر سینمای گفتمان انقلاب اسلامی مربوط به فیلم "آفتاب مهتاب زمین" علی قوی تن بود. فیلمی که در ژانر کودک کار متفاوتی است
انتهای پیام/