نقش مردم در جمهوری اسلامی "تشریفاتی" نیست/چرایی ورود روحانیون به مناصب حکومتی
خبرگزاری تسنیم: عضو مجلس خبرگان رهبری میگوید: حضور مردم در مدیریت کشور و در صحنه جمهوری اسلامی تشریفاتی نیست و کاملاً واقعی است. مردم در جمهوری اسلامی احساس اقتدار میکنند و نظام را از آنِ خود میدانند.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم ، آیتالله عباس کعبی نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری علاوه بر اینکه در حوزه علمیه قم دوره خارج فقه و اصول را نزد آیات عظام جوادی آملی، مصباح یزدی و... گذرانده است، مدرک کارشناسی ارشد را نیز در رشته حقوق عمومی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران کسب کرده، در حال حاضر بهعنوان نظریهپرداز حقوق اسلامی شناخته میشود.
آیتالله کعبی از همان نخستین روزهای آغاز دفاع مقدس در قالب بسیج مردمی به جبهههای جنگ میرود و 46 ماه در سنگرهای جنگ تحمیلی برای دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی مبارزه میکند.
وی بهدلیل آنکه در بخش عربی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت میکرد، در سال 1360 به لبنان اعزام میشود و در آنجا با دبیرکل قبلی حزبالله و نیز سیدحسن نصرالله دبیرکل فعلی حزبالله لبنان فعالانه همکاری کرده و برای کادر و پرسنل حزبالله دروس عقیدتی ـ سیاسی، بهویژه ولایت فقیه را تدریس میکرد.
در آستانه ایامالله دهه فجر برای بررسی دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه سیاسی پای صحبتهای آیتالله کعبی نشستیم که متن کامل این گفتوگوی تفصیلی بهشرح زیر است:
* تسنیم: این روزها برخی میگویند که انقلاب اسلامی بهوقوع پیوست که فقط رژیم پهلوی و شاه را حذف کند و برای ساختار نظام بعد از انقلاب تصمیمی گرفته نشده بود، بفرمایید در آن دوران امام خمینی و مردم از ایجاد انقلاب اسلامی چه هدفی داشتند که آنهمه برای رسیدن به آن تلاش کردند؟
- آیتالله کعبی:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین. انقلاب اسلامی شکوهمند ملت ایران بهرهبری امام راحل(ره) همانطور که از نامش پیداست، ماهیت اسلامی دارد و بر مبنای اندیشه اسلامی و بر پایه فقاهت و نظریه ولایت فقیه شکل گرفت.
امام راحل بعد از تبعید در دروس نجف در 13 جلسه ولایت فقیه را تدریس کردند که این سخنان امام خمینی(ره) در سال 1348 در قالب یک کتابی منتشر شد و دست به دست چرخید. این کتاب امام راحل بر پایه فقهی که در تحریرالوسیله نوشته شد، نگارش شد.
***امام روش مبارزه را با ادبیات فقهی مطرح کرد***
تحریرالوسیله یک کتاب فقهی است و البته اصل کتابش کتاب «الوسیله» مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود و حضرت امام مسائل مستحدث، فصل دفاع، فصل امر به معروف و نهی از منکر، فصل جهاد، فصل مقاومت و تعامل با حکومت جائر و حکومتهای غیرمشروع و روش مبارزه با مقاومت مشروع در مقابل جرم را هم در آنجا با زبان و ادبیات فقهی بیان کردند.
در واقع ما باید به شعارهای ملت ایران، نظریهپردازیهای امام خمینی (ره) در قالب ولایت فقیه و حکومت دینی و جرقههای آغازین انقلاب اسلامی در همان بحث کاپیتولاسیون و قبل از آن انجمنهای ولایتی و ایالتی نگاه کنیم.
در همان نقطه اول مراجع دور هم نشستند و مخالفت خود را با انجمنهای ولایتی و ایالتی مطرح کردند. به این عنوان که انجمنها خلاف شرع است و دلیل آنها این بود که اعضای این انجمنها شرط مسلمان شدن را برداشته بودند.
امام (ره) و مراجع معظم تقلید در واکنش به طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی میگفتند اگر مسلمان و غیرمسلمان و همه بتوانند عضو این انجمنها شوند، خلاف شرع است، البته شاه در مقابل نظر مراجع تقلید مقاومت کرد که امام (ره) نیز به این مقاومت شاه هشدار داد.
بعد بحث کاپیتالاسیون پیش آمد که منتهی به نهضت 15 خرداد شد و آن سخنرانیهای امام(ره) در تاسوعا و عاشورا و بعد از آن بحثهای مدرسه فیضیه و تبعید رخ داد، بر این اساس میخواهم عرض کنم که نقطه شروع انقلاب اسلامی بر پایه مسائل فقه بود.
این سخن که میگویند در آن زمان الگوی حکومت دینی وجود نداشت و فقط بحث براندازی شاه مطرح بود، برخلاف واقعیتهای تاریخی و روز شمار انقلاب اسلامی از آغاز انجمنهای ایالتی و ولایتی، کاپیتولاسیون، بحثهای 15 خرداد و شعارهای ملت ایران در انقلاب بود، زیرا در همه این وقایع مردم خواهان اسلام بودند.
***امام پیشتاز مرجعیت بود***
امام خمینی (ره) در رأس اجرای اسلام و پیشتازی روحانیت و مرجعیت بود. میدانید که نهضت در مساجد و حوزههای علمیه شکل گرفت و بعد به مراحل بعدی آن که نگاه میکنید، 19 دی در صحن جامعه رخ میدهد. اصلاً 19 دی نقطه آغاز دوباره انقلاب بعد از 15 خرداد بود.
همانطور که مستحضرید، در 19 دی چند حادثه کنار هم بودند. در 17 دی یک بحث کشف حجاب اتفاق افتاد و یکی دیگری آن مقاله اهانتآمیزی که نویسنده آن رشیدی مطلق بود، علیه ساحت مرجعیت و حوزه علمیه قم منتشر شد که جوش و خروش انقلابی بر پایه غیرت دینی و مرجعیت و بر مبنای اسلام را به همراه داشت و بعد چهلمها شکل گرفتند. اصلاً چهلمها از اربعین حسینی الهام گرفته است. چهلم تبریز 29 خرداد، بعد چهلم شهدای تبریز در یزد و جهرم و برخی از کشورها به پیروزی انقلاب اسلامی منتهی شد.
به شعار «نه شرقی نه غربی؛ جمهوری اسلامی» توجه کنید؛ خود این جمهوری اسلامی با اندیشه ولایت فقیه و اطاعت از نائب امام زمان (عج) ساختاری است که مردم انقلابی با این ساختار آشنایی داشتند که شعار «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی»، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را سر میدادند و خواستههای ملت ایران در این شعارها تبلور داشت. اصلا مشروعیت مبارزه با رژیم ستمشاهی ناشی از بحث تبعیت از ولایت فقیه و نواب عام امام زمان (عج) بود.
***گروهکهای دیگر با شکل متفاوتتر از امام خمینی با شاهنشاهی مبارزه میکردند***
گروههای چپی مانند کمونیستها، فدائیان خلق، اتحادیه کمونیستها و پیکار برای آزادی طبقه کارگر یا گروههای التقاطی مانند منافقین و ...که به شکل دیگری مبارزه میکردند، در اقلیت بودند که آنها نیز روش مبارزه مسلحانه را داشتند ولی انقلاب با خروش و حضور مردمی پیروز شد نه با مبارزه مسلحانه با رژیم ستمشاهی.
این جوش و خروش مردمی نیز مبتنی بر شرع و فقه بود، یعنی حرکت پیروزمند انقلاب اسلامی ملت ایران براساس فقه و برای اجرای فقه در زندگی سیاسی و اجتماعی بر مبنای ولایت فقیه انجام شد و صرفاً بحث براندازی یک رژیم مطرح نبود.
***انقلاب بر پایه فقه شکل گرفت***
انقلاب بر پایه فقه شکل گرفت و در واقع شرکت مردم در راهپیماییها بر اساس وظیفه شرعی بود، البته از مدل حکومت نیز معلوم بود ولی باز هم برای اتمام حجت بیشتر حضرت امام (ره) صلاح دانستند که بعد از پیروزی انقلاب یک رفراندوم و همهپرسی انجام شود تا در این همهپرسی مدل حکومت معلوم شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی گفتند که جمهوری دموکراتیک اسلامی باشد و برخی دیگر بحث جمهوری را با پسوندها و پیشوندهای دیگری را مطرح کردند ولی حضرت امام فرمودند چون مردم با شعار جمهوری اسلامی انقلاب کردند، همین واژه جمهوری اسلامی به رای گذاشته شود؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر.
*** رای امام خمینی به جمهوری اسلامی بود***
امام خمینی(ره) فرمودند که من هم به جمهوری اسلامی رای میدهم، البته ملت آزاد است و در نهایت در دهم و یازدهم فروردین یعنی دوماه و اندی بعد از پیروزی انقلاب در 22 بهمن، رفراندوم صورت گرفت و همان آرمانهای انقلابی مردم در شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" با رای 98/2 درصدی در رفراندوم تبلور پیدا کرد و در واقع مردم با زبان و ادبیات حقوقی شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" را تکرار کردند.
با توجه به اینکه رفراندوم بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت، رای مردم نشان داد که آنها با اندیشه نظام جمهوری اسلامی و اندیشه انقلاب اسلامی بیگانه نبودند، البته مدتها بعد آن عملکردهای استقلال نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت و ساختار و اساس قانون اساسی به شکل پایهای ریخته شد.
جواب دیگری که میتوانم به این سئوال بدهم، این است که اگر تنها هدف اصلی ملت از بین بردن رژیم ستمشاهی بود نه بیشتر، مردم باید به قانون اساسی مشروطه و متممهای قانون اساسی نظر منفی نمیدادند و میگفتند طبق همان قانون اساسی مشروطه عمل شود و فقط آن اصول مربوط به پادشاهی از بین رود؛ همانطور که الان ما در مصر این موضوع را مشاهده میکنیم.
در مصر در واقع بعد از سقوط رژیم حسنی مبارک اصلاح قانون اساسی به رفراندم گذاشته شد و سپس اصلاح قانون اساسی (یعنی قانون جدیدشان) صورت گرفت. اصلاح قانون انتخابات اولین اقدام مردم مصر برای برگزاری یک انتخابات مشارکتی با حضور احزاب متفاوت بود ولی در انقلاب اسلامی ملت ایران از این سنخ اتفاقات رخ نداد، زیرا اولین اقدام حقوقی تاسیس نظام جمهوری اسلامی ایران و منسوخ برشمردن قانون اساسی مشروطه و متممهای آن بود.
حرکت ملت ایران یک حرکت انقلابی تمام عیار در همه ابعاد و مبنای اسلام و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی با دستمایه فقه بود. فقهی که در نظریات انقلابی حضرت امام خمینی (ره) اندیشه ولایت فقیه که در آغاز عصر غیبت کبری تا بعد از آن به عنوان یک رویه در زندگی اتباع اهل بیت جا افتاده بود، تبلور پیدا میکند.
***مخالفت امام با حضور روحانیون در مناصب، برداشت اشتباهی است***
* تسنیم: برخی منسوبین امام خمینی (ره) طی اظهاراتی در رسانهها مطرح کردند که امام (ره) با حضور روحانیون در مناصب اجرایی مخالف بودند، به همین دلیل شهر قم را برای اقامت انتخاب کردند. بر اساس گفته آنها امام خمینی (ره) تصیمیمی بر تشکیل حکومت اسلامی و دینی نداشتند و میخواستند که روحانیون فقط بر کارها نظارت کنند. با توجه به اینکه حضرتعالی در طول این سالها فعالیت داشتید و در جریان کامل تصمیمات بودید، در این مورد توضیح دهید؟
- آیتالله کعبی:این برداشت صد در صد اشتباه است و با واقعیتهای تاریخی و حوزههای فکری و اندیشهای حضرت امام مغایرت دارد. در رابطه با این موضوع باید دو مطلب را از هم تفکیک کنیم. یک موضوع بُعد شخصیتشناسی حضرت امام است که امام چگونه شخصیتی بودند؟ و یک بُعد دیگر این موضوع نیز هدفگذاری امام برای تحقق و استقرار نظام جمهوری اسلامی و رسیدن به اهداف حکومت دینی است.
از لحاظ شخصیتشناسی؛ امام خمینی (ره) فیلسوف عارف و فقیه و سیاستمدار اسلامی بودند که بر پایه آموزههای دینی شخصاً علاقهای به قدرت و حکمرانی و میدانداری نداشتند.
امام خمینی(ره) سه ویژگی عرفانی را داشتند. اولین ویژگی زهد به تمام معنای امام خمینی (ره) بود، ایشان اصلاً به دنبال قدرت، مقام و منصب نبودند. دومین ویژگی حضرت امام (ره) عبادت، سحرخیزی و توجه به ارتباط با خداوند بود. ویژگی سوم امام خمینی (ره) جهاد، تلاش و مبارزه با حاکمیت دین و تحقق حاکمیت دین در اقصی نقاط جهان بود.
شاید بتوانیم بگوییم ویژگی دیگر حضرت امام (ره) را شخصیت علمیِ تحقیق و تفحص، پیشبرد نظریات اسلامی، تحقیقات فقهی اصولی و ... دانست که بقیه مراجع تقلید نیز همان راه و روش را داشتند.
لذا امام خمینی (ره) علاقهمند بودند که بیایند قم و در قم مستقر شوند و همین رویه را ادامه بدهند، البته این اقدام حضرت امام (ره) به این معنی نبود که ایشان نسبت به استقرار جمهوری اسلامی و تحقق اهداف جمهوری اسلامی بیتفاوت باشند و در مورد روحانیت نیز عقیده اصلی امام (ره) تبیین و ترویج معارف اسلامی، مبارزه با بدعتها و انحرافات، پیشبرد دینداری و ارتقای معرفت دینی، تلاش برای حاکمیت دین در زندگی فردی و اجتماعی بود.
***در قیام امام خمینی "منیت" مطرح نبود***
از این رو، امام خمینی (ره) برای انجام وظیفه به سیاست و حکومت وارد شدند. پس امام (ره) براساس علاقمندی شخصیشان در قم اقامت کردند ولی برای حضرت امام (ره) پیشرفت جمهوری اسلامی، تحقق اهداف نظام اسلامی و حاکمیت دین بسیار اهمیت داشت، حتی اگر به وسیله اشخاص دیگر این امر محقق شود، یعنی حقیقتاً قیام امام یک قیام الهی بود و در این انقلاب "من" مطرح نبود و حضرت امام (ره) فقط به هدف فکر میکرد.
امام خمینی(ره) بر اساس همان علاقهای که داشتند، به قم برگشتند و میخواستند همان زندگی طلبگی خود را ادامه بدهند ولی در کنار آن نیز انقلابیون و دستاندرکاران به خدمت امام (ره) میآمدند تا با ایشان در امور مملکتی مشورت کنند، از این رو، امام خمینی (ره) نیز علاوه بر دیدهبانی، تذکر هم میداد و با اشراف کاملی که داشتند، هدایت میکرد.
***امام برای عدم توجه به حکومت و سیاست به قم نرفتند***
امام خمینی (ره) با سخنرانی در مدرسه فیضیه در مورد مسائل جزیی مربوط به انقلاب از موضع ولی فقیه که به پشتوانه اعتماد مردم و اختیاراتی که شرع مقدس به ایشان داده، موضع میگرفتند. موضع ایشان موضع ولی فقیهی بود که ریاست دولت اسلامی را بر عهده داشت. بر این اساس میتوانم بگویم که اینگونه سخنرانیهای امام (ره) در قم گواه این مطلب بود که امام خمینی (ره) فقط برای بحث مرجعیت به قم نرفتند که دیگر به مسائل حکومت و سیاست اهمیت ندهند و بگویند هر کاری میخواهید، انجام دهید و من فقط نظارت میکنم، بلکه موضع امام از موضع ولی فقیه واجبالاطاعه بود.
در تاریخ ثبت شده است که در همان زمانی که امام خمینی (ره) در قم بودند، به لیبرالهای سازشکار و کسانی که با آن اندیشه اسلام ناب محمدی (ص) مسائل را پیش نمیبردند و حتی سر سازش داشتند و در پشت پرده نیز با آمریکا مذاکره میکردند، تذکر و هشدار دادند که انقلابی عمل کنید و اگر انقلابی عمل نکنید، من به تهران میآیم و انقلابی عمل میکنم.
حضرت امام پس از آنکه دیدند تذکرهایشان فایدهای ندارد، تصمیم گرفتند که به تهران هجرت کنند و علیرغم سن بالایی که داشتند، زمام امور را در تهران به دست بگیرند تا انقلاب دچار انحراف نشود و این انقلاب بر اساس اهداف خودش پیش برود. پس امام از جایگاه ولی فقیه موضع میگرفت و این اسناد انقلاب از بدو پیروزی تا آن لحظهای که امام (ره) به قم رفتند، موجود است.
اگر ما زندگی امام خمینی (ره) را ملاحظه کنیم، مشاهده میشود امام (ره) در جایگاه ولی فقیه اداره حکومت را در قم بدست گرفته بودند و حتی بعد در بهشت زهرا فرمودند:"به پشتوانه اختیاراتی که شرع مقدس به من داده است (یعنی ولی فقیه) و اعتمادی که مردم به من دارند، دولت تعیین میکنم و توی دهن این دولت میزنم."
این جمله امام (ره) که فرمودند "من دولت تعیین میکنم" و خیلی معروف است به این معناست که من ولی فقیهام و از موضع ولیفقیه اقدام میکنم، بر این اساس میتوان گفت که اقامت امام خمینی (ره) در قم که به دلیل سیره و علایق شخصی ایشان بود، منافاتی با موضعگیری حضرت امام (ره) در جایگاه ولی فقیه ندارد.
***چرایی ورود روحانیت در مناصب حکومتی***
در مورد روحانیت نیز به جمله معروف آیتالله شهید دکتر بهشتی اشاره میکنم که گفت: "ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت"؛ این علایق شخصی و ذاتی روحانیت در موضع خدمت به دین و دنیای مردم است ولی وقتی اتفاقی مانند دور اول و دوم ریاست جمهوری اتفاق میافتد، به شکل تکلیف معین وظیفه شد که یک نفر مانند آیتالله خامنهای کاندیدای ریاست جمهوری شود و دیگران به تدریج به این کارها ورود پیدا کنند.
البته بعضی از مناصب مانند ریاست قوه قضائیه، فقاهت شورای نگهبان و ریاست دیوان عالی کشور نیازمند حضور روحانیت است و این گونه وظایف که در قانون اساسی هم تصریح شده است.
از سوی دیگر، اگر درصد حضور روحانیت در مناصب حکومتی را با سایر اقشار مقایسه کنیم، مشهود است درصد کمی از روحانیت در مناصب حکومتی، آن هم از موضع و جایگاه فقهی، هستند و اکثر مناصب را دیگر اقشار جامعه بر عهده دارند. همانطور که میدانید از اوایل انقلاب اینگونه بوده و در حال حاضر نیز به همین صورت است.
* تسنیم: یک بحث دیگر این است که مردمسالاری دینی چرا و چگونه متولد شد؟ تفاوت مردمسالاری دینی که در جمهوری اسلامی ایران مطرح است، با سایر مدلهای حکومتی در سایر کشورها که بر مبنای رای مردم تئوریزه شده است، چیست؟
- آیتالله کعبی: با توجه به اینکه حاکمیت انواع مختلفی از جمله حاکمیت فردی، گروهی، صنفی، مردمی دارد، شکل حکومتها متفاوت خواهد شد.
به عنوان مثال یک مدل شکل حکومتها، حکومتهای فردی است که در راس آن یک فرد به نام پادشاه یا امثال پادشاه قرار میگیرد و همه کارها را به دست میگیرد و یا اینکه حکومتهای گروهی وجود دارد که در اصطلاح به آنها حکومتهای آریستوکراسی یا حکومت اشراف نیز گفته میشود.
حکومت اشراف به این صورت است که برخی به دلیل امتیازات ویژهای که دارند، مسئولیت حکومت را بر عهده میگیرند. به عنوان مثال یک خانواده پادشاهی طبقه خاص یا نظامیها یا سرمایهداران و... به دلیل داشتن ویژگی خاص حکومت را دست میگیرند که به این حکومت، حکومت طبقه و گروه گفته میشود.
یک مدل دیگر از حکومت، حکومت مردمی است که اصطلاح دیگری را با عنوان حکومت مردم بر مردم به وسیله مردم به کار برده میشود و یا اینکه در اصطلاح به آن دموکراسی نیز گفته می شود البته با عنوان حکومتهای دموکراسی مشهور هستند.
سئوالی که مطرح میشود این است که کدام نوع از حکومتهای مطروحه، به حکومت بر مبنای فقه، فقاهت و اسلام است؟ آیا حکومت فردی، گروهی یا انتخابی و یا همان حکومت دموکراسی به مبانی اسلامی و فقهی نزدیک است؟ آیا دموکراسی مصطلح در همه جای جهان براساس نظریه قرارداد اجتماعی که ژان ژاک روسو مطرح کرده است، به مبانی اسلامی نزدیک است؟
در پاسخ به این سئوالات باید بگویم که هیچ کدام از این حکومتها بر اساس مبانی اسلامی و فقهی نیست. باید گفت که بر اساس آن نگاه حاکمیتی که ما معتقدیم، این است که حاکمیت مطلق بر فرد و جامعه از آن خداوند است. این حاکمیت مطلق الهی در شریعت تجلی پیدا میکند لذا باید گفت شکل مدل حکومت اسلامی، حکومت قانون الهی بر مردم است و بر این مبنای حاکمیتی، شکل حکومتی چگونه میشود؟
شکل حکومت به این صورت است که مردم در حکومت مشارکتی فراگیر دارند و در این مشارکت فراگیر قدرت را هم میسازند. بالاخره در یک کلمه اگر بخواهم بگویم، این است که مبنای قدرت الهی در فقه تبلور پیدا میکند اما ساخت قدرت، مردمی است.
اینکه مبنای قدرت الهی باشد و ساخت قدرت توسط مردم صورت گیرد را در اصطلاح میتوانیم به عنوان مردمسالاری دینی یا مردسالاری اسلامی یا همان جمهوری اسلامی مطرح کنیم. مردمسالاری دینی ترجمه و تعبیر دیگری از جمهوری اسلامی است که جمهوری بیانگر شکل حکومت و اسلامی در واقع محتوا و مضمون و نگاه به حاکمیت است.
امام راحل در کتاب ولایت فقیه و حکومت اسلامی میفرماید که حکومت اسلامی حکومت استبدادی نیست، بلکه حکومت قانون است، اما نه قانون مشروطه که مردمسالاری مطلق باشد و حکومت در آن بر اساس خواست اکثریت تشکیل شود.
امام خمینی (ره) در این باره توضیح میدهند که حکومت قانون است، البته قانونی که به شرطهای کتاب و سنت مقید است و یا به تعبیر دیگر حکومت قانون الهی بر مردم در این نوع از حکومت شکل خواهد گرفت.
***مردمسالاری دینی ترجمه دمکراسی غربی نیست***
* تسنیم: با توجه به اینکه امام خمینی (ره) اینگونه مردمسالاری دینی را تشریح میکنند، پس چرا از واژه دمکراسی اسلامی استفاده نشد؟
- آیتالله کعبی: نمیتوانیم مردمسالاری دینی را ترجمه واژه دموکراسی غربی بدانیم، زیرا مردمسالاری دینی بیانگر حضور مردم در صحنه مدیریت حکومت بر پایه فقه و احکام شرع است.
***تشریح ویژگیهای مردم سالاری دینی***
بر این اساس باید برای مردمسالاری دینی ویژگیهایی را ذکر کنیم. ویژگی اول حاکمیت الهی است. حاکمیت در غرب به این معنی قدرت والایی است که بالاتر از آن قدرت دیگری وجود ندارد.
ویژگی دوم در مردمسالاری اسلامی، شریعت اسلامی است، یعنی حاکمیت خدا در شریعت و در فقه تبلور پیدا میکند که فقه بیانگر توحید است. این مطلب در بند یک اصل 2 قانون اساسی نیز آمده است که نظام جمهوری اسلامی نظامی بر پایه اعتقاد به خدای یکتا و لا اله الا الله است و در این اصل به اختصاص حاکمیت به خداوند و لزوم تسلیم در برابر امر خدا تاکید شده است.
از سوی دیگر، بُعد جلوه تشریع الهی و شریعت الهی یک رکن سومی پیدا میکند و آن این است که همه قوانین و مقررات باید براساس موازین اسلامی باشد و براساس روابط فقهی تنظیم شود، در حالی که در دموکراسیهای مصطلح چنین تعهدی وجود ندارد که همه قوانین و مقررات بر پایه اسلام قرار گیرد و اصلا برگرفته از اسلام نیست.
لذا پارلمان یا مجلسی که شکل میگیرد، مجلسی است که قوانین و مقررات اسلامی باید بر آن حاکم باشد و نمایندگان حق ندارند در این مجلس قانونی را وضع کنند که برخلاف اسلام باشد، از این رو، نهادی با عنوان شورای نگهبان وجود دارد تا از این طریق کنترلی صورت گیرد که قوانین بر خلاف فقه و قوانین اساسی نباشد؛ در حالی که مجالس دیگر جهان اینگونه نیستند.
اما از لحاظ ساخت قدرت و مشارکت در مدیریت همین نمایندگان مجلس اختیاراتی مانند اختیارات سایر مجالس جهان دارند، یعنی انتخاب نمایندگان و کارگزاران حکومت از طریق مردم است ولی چهارچوب کارهای آنها باید بر پایه اسلام و قوانین و مقررات اسلامی باشد؛ این رکن دوم است؛ رکن اول حاکمیت است و رکن دوم شریعت.
رکن سوم که رکن قابل توجهی است، رکن حضور واقعی مردم در صحنه مدیریت کشور است که این صحنه خودش را در انتخابات نشان میدهد، لذا ما عنصر انتخابات و عنصر رای مردم را در مدل مردمسالاری اسلامی نیز داریم و بر این اساس اصل ششم قانون اساسی میگوید نظام اسلامی، نظامی است که به اتکای آرای عمومی در انتخابات اداره شود.
*** تفاوت حضور مردم در نظام اسلامی و غربی***
بعد از آن در مورد انتخابات نیز انتخابات شورا، انتخابات مجلس، انتخابات ریاستجمهوری و انتخابات مجلس خبرگان و... را مطرح میکند، بنابراین حضور مردم در صحنه مدیریت کشور بر پایه نظام رای در نظام مردمسالاری اسلامی نیز وجود دارد ولی تفاوت پایهای حضور مردم در مدیریت کشور با انتخابات در کشورهای جهان دارای اشکال مختلفی است.
یکی از تفاوتها این است که در دموکراسیهای مصطلح، رای مردم را پل یا معبری برای تحقق قضات کارگزاران در نظر میگیرند ولی در نظام اسلامی رای مردم معبری برای تحقق احکام اسلام است.
در این مجلس نمایندگان بر پایه مشورت، امر به معروف و نهی از منکر، تواصی به حق، و تواصی به صبر و تقوا بر مدیران کشور نظارت میکنند که این گزارهها به این ترتیب در دموکراسی مصطلح وجود ندارد.
اگر ما سیستمی را طراحی کنیم که ورودی و خروجی داشته باشد، در سیستم دموکراسیهای مصطلح، تنها در ورودی قدرت رای مردم اثر دارد ولی رای و انتخابات در اسلام نه تنها در ورودی بلکه در ساخت کشور و مدیریت نیز تاثیرگذار است که این مسئله همانطور که گفته شد، رکن سوم مردمسالاری است.
اما رکن چهارم مردمسالاری اسلامی عنصر قابل توجه امامت و رهبری الهی است که در واقع ما معتقدیم در راس حکومت و در رأس دولت اسلامی باید کسی باشد که منصوب خداوند تبارک و تعالی است و در عصر غیبت این نصب به ذکر صفات است و تشخیص این صفات توسط خبرگان صورت میگیرد، از اینرو، در این پایه مجلسی شکل میگیرد که براساس خبرویت برای تعیین و تداوم رسیدگی به صفات ولیفقیه جامعالشرایط است که در اصطلاح به آن مجلس خبرگان میگویند.
نهادی مانند مجلس خبرگان در دموکراسیهای مصطلح وجود ندارد که از سویی هم برخاسته از رأی ملت باشد و هم برپایه ارزشهای اسلامی، عالیترین مقام حکومت را که بر قوای سهگانه نظارت میکند، تعیین کند، بنابراین یکی دیگر از تفاوتها نیز همین وجود رکن خبرویت و کارشناسی است.
به عبارت دیگر میتوان گفت که مدیریت کشور در مردمسالاری اسلامی بر پایه کارشناسی و مشارکت کارشناسان باید صورت گیرد ولی در دموکراسیهای مصطلح چنین شرطی وجود ندارد و جای کارشناسی نمایندهسالاری رکن اصلی دموکراسی است.
در رژیمهای نمایندهسالار، نه تعهد شرط است، نه تخصص و فقط نمایندگی شرط است که تودهها را نمایندگی کند ولی در مردمسالاری اسلامی، هم تعهد شرط است و هم تخصص، یعنی اگر کسی متخصص نباشد، نمیتواند در مدیریت کشور مشارکت کند و مشارکت او صوری و تشریفاتی میشود.
اتفاقاً یکی از ایرادتی که به شکل سنتی دموکراسیهای مصطلح میگیرند، این است که دموکراسیهای مصطلح که بر پایه نمایندهسالاری تشکیل میشود، نمیتواند الزاماً از دلشان حکومتهای کارآمد خارج شود، زیرا بر پایه تخصص طراحی نشدند، همچنین مشارکت مردم نیز در رژیم نماینده مردمسالار، مشارکتی صوری در قدرت است، نه مشارکت واقعی.
***در مردمسالاری اسلامی باید مشارکت واقعی باشد***
ولی در مردمسالاری اسلامی فرض بر این است که مشارکت مردم نباید صوری باشد و باید مشارکت واقعی، عینی، ملموس و بر پایه تخصص و تعهد صورت گیرد که این موضوع یکی دیگر از تفاوتهای دموکراسی مصطلح و مردمسالاری اسلامی است.
جمهوری اسلامی تعبیر دیگر مردمسالاری اسلامی است که جمهوری "شکل" و اسلام "محتوا" است، البته شکل جمهوری در "جمهوری اسلامی" با شکل جمهوریهای دیگر جهان متفاوت است.
جمهوریهایی که در جهان وجود دارد، مانند دموکراسیهای مصطلح، جمهوریها نیز صوری است و در حقیقت باید گفت چرخه باطل ثروت به قدرت و رابطه بازار با اصحاب قدرت، رأی را میسازد و به بقیه رأی به مثابه یک برگه کالا در دموکراسیهای مصطلح توجه میشود و البته خودشان این معایب را ذکر میکنند.
بهعنوان مثال شما را به کتاب آینده نظامهای سرمایهداری لسترتارو که به زبان فارسی هم ترجمه شده است، ارجاع میدهم. آقای لسترتارو مشاور اقتصادی کلینتون بود؛ کلینتونی که رئیس جمهور بود و آنجا چرخه باطل ثروت به قدرت در دموکراسیهای معاصر را به عنوان یکی از معایب بیان میکند.
در هر صورت حرف ما این است که در مردمسالاری اسلامی یک مدل حکومتی مبتنی بر ارزشهای الهی با مدیریت مردمی که حرف جدیدی است و میتواند کارایی داشته باشد را طراحی کردیم و تبلور این مدل در قانون جمهوری اساسی است.
*** 5 عنصر متفاوت حکومت دینی با حکومتهای دیگر***
* تسنیم: در مورد نقش و جایگاه مردم در نظام جمهوری اسلامی توضیح دهید و بفرمایید به نظر شما نقاط ضعف و قوت نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر چیست؟ چه آسیبهایی میتواند در آینده جمهوری اسلامی را تهدید کند؟
- آیتالله کعبی: در مجموع من باید عرض کنم که 5 عنصر پایهایی در مدل حکومت دینی وجود دارد که این 5 عنصر پایهایی آنها را از حکومتهای مشابه متمایز میکند.
***عنصر اول ایدئولـــوژی اسلامی و عنصـر دوم رهبری الهی***
***نخبگان؛ عنصر متفاوت حکومت دینی با حکومتهای دیگر***
عنصر اول باورها و ارزشهای اسلامی یا همان جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی است که این باید حاکمیت کند و خلاصهاش در اسلام است. عنصر دوم رهبری الهی است وعنصر سوم نخبگان، خواص، مدیران، کارگزاران حکومت و غیر حکومت که در واقع مرجعیت فکری علمی یا سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی برای کلان جامعه دارند.
***حضور و اراده مردم برای رفع مشکلات، عناصر چهارم و پنجم حکومت دینی***
عنصر چهارم حضور پیوسته ملت در صحنه نظام چه در بخش مدیریت و چه در بخش تداوم حرکت کشور است و عنصر پنجم که میتواند نقش بسیاری را ایفا کند، عزم و اراده در برون رفت مشکلات و تداوم راه است. این 5 عنصر، عناصر صرفاً حقوقی نیستند و عناصر واقعی است.
اگر ما نگاهی به سیره رسولالله و حوادث تاریخ اسلام داشته باشیم، در دوران انقلاب اسلامی نیز میبینیم که انقلاب اسلامی بر پایه این 5 عنصر اسلام، ایمان، عمل صالح، فرهنگ اسلامی، رهبری امام راحل شکل گرفت که روحانیت و دانشگاهیان در این انقلاب با این عناصر پیشتاز بودند و با امام همراهی کردند.
***حضور مردم در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی پایهای و جوهری است***
رکن چهارم حضور مردم در صحنه و شکلدهی انقلاب و عزم واراده برای تحقق این همه کار در این سی و سه سال است. اگر ما به این 5 عنصر نگاه کنیم، کاملاً جایگاه مردم در شکلگیری انقلاب اسلامی، استقرار نهادهای انقلاب اسلامی، تحقق کارآمدی نظام اسلامی، ایستادگی در برابر توطئههای داخلی و بینالمللی، در ادامه راه، در شناخت مسیر و در مدیریت کشور نقش پایهای و جوهری و کلیدی داشت.
***حضور مردم در مدیریت کشور تشریفاتی نیست***
به عبارت دیگر در واقع حضور مردم در مدیریت کشور و در صحنه نظام مقدس جمهوری اسلامی حضور تشریفاتی نیست و کاملاً یک حضور واقعی است. مردم در نظام جمهوری اسلامی احساس اقتدار میکنند و نظام را از آنِ خودشان میدانند.
امام راحل فرمودند بدون پشتیبانی ملت نمیتوان کاری کرد و همه این کارها در این سیوسه سال با حضور واقعی ملت پیش رفت و حضور صرفاً تودهای نبود. حضور آگاهانه و حضور عمیق و حضور مبتنی بر معرفت و وظیفه انقلابی در همه صحنهها که با فداکاری و جانبازی صورت گرفت.
*** یکی از عناصر پایهایی پیروزی اسلام، حضور مردم در کنار رسولالله بود***
زمان رسول الله نیز براساس این 5 عنصر پیش رفت. یکی از عناصر پایهایی پیروزی اسلام، حضور مردم مومن در کنار رسولالله بود. در انقلاب هم همین حضور مردم یک حضور پایهایی واقعی و اثرگذار و پیش برنده و پیشگامانه است.
***تداوم حضور مردم در جمهوری اسلامی بینظیر است***
بر این اساس اگر ما به آسیبهایی نگاه کنیم، من فکر میکنم یکی از نقاط قوت و کلیدی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی که آن را در جهان بی نظیر کرد، تداوم حضور ملت در همه عرصهها و پیشبرد کارهاست.
***مردم جدایی نظام از خودشان را احساس نمیکنند***
به عنوان مثال نگاه کنید 8 سال دفاع مقدس را ملت پیش بردند. جهاد سازندگی را ملت پیش بردند و در طی این سی و سه سال نیز مردم با حضور میلیونی در انتخابات اثر میگذارند. در مقابل همه مسائل و مشکلات ملت انقلاب و نظام را از خودشان میدانند و اصلا حالت جدایی را احساس نمیکنند.
***شهادت امام حسین (ع) حاصل کنار گذاشتن مردم در امور اسلام***
حقیقتاً یکی از تفاوتهای پایهای این سی و سه سال با دوران ارتحال بعد از رسول الله این بود که به تدریج بعد از ارتحال رسول الله ملت از صحنه حضور در امور اسلام کنار گذاشته شدند تا آنکه این عدم حضور به شهادت امام حسین (ع) کشیده شد.
***جدا کردن مردم از انقلاب؛ محور پایهای توطئه استکبار***
در حال حاضر اگر به عنوان آسیب کلیدی و پایه صحبت کنیم، میتوان گفت آسیب آنجا است که یک عده تلاش میکنند روحیه یاس و ناامیدی را در درون ملت تزریق کنند و به تدریج صفوف یکپارچه ملت را در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی جدا کنند. همانطور که مشاهده میشود، محور پایهای همه توطئههای استکبار در واقع جدا کردن مردم از انقلاب اسلامی است.
***جداسازی فکری مردم از انقلاب "فتنه" است***
این جدا کردن در چند عرصه صورت میگیرد. یکی جداسازی فکری است که ما اسم آن را "فتنه" میگذاریم. فتنه فکری که در جنگ فکری یا تهاجم فکری خودش را نشان میدهد یا تبلور پیدا میکند.
***خلق سبک زندگی منفعلانه؛ روشی برای جدایی مردم از انقلاب***
روش دوم جداکردن، تزریق بی بندباری و فحشا و منکرات و خلق یک نوع سبک زندگی منفعلانه است که این روش نیز یک نوع آسیب خواهد بود.
آسیب دیگر ایجاد یاس و ناامیدی و جنگ رسانهای است؛ به این معنا که مردم احساس کنند دیگر کاری پیش نخواهد رفت و در واقع امید ملتها را به تداوم راه کم کند و یا حتی از بین ببرد.
البته ممکن است شما بگویید این نکاتی که من بیان کردم، تهدید است نه آسیب، زیرا از سوی دشمنان اسلام و نظام صورت میگیرد، یعنی دشمنان اسلام و نظام و بدخواهان ملت هدف اصلیشان جدا کردن ملت از این نظام و عقیده دینی مردم است، اما اگر بیاییم به آسیبها نگاه کنیم، آسیبها از چند منظر مطرح میشود. یک قسمت آسیبها در حوزه حاکمیت قرار دارد و یک بخش آسیبها در حوزه ملت تفسیر میشود.
*** باید همیشه اهداف و وظایف انقلاب را بازخوانی کنیم***
در یک بُعد، آسیب آنجا نفوذ میکند که همه ارکان ما نسبت به اهداف و وظایف انقلاب اسلامی را گم کنیم، یعنی ما همیشه باید اهداف و وظایف انقلاب را بازخوانی کنیم و متناسب با شرایط مأموریتهای انقلاب اسلامی را شناسایی کنیم که در این صورت من فکر میکنم این یک آسیب است.
آسیب دوم که میتواند آسیب قابل توجهی در حوزه ملت باشد، این است که ما نسبت به تهدیدهای دشمن منفعلانه برخورد کنیم و تهدیدها و برنامههای دشمن را جدی نگیریم و اهداف و وظایف را فراموش کنیم.
***نباید در بالابردن سطح معرفت مردم کوتاهی کنیم***
به عبارت دیگر نسبت به بالابردن سطح معرفت دینی مردم کوتاهی کنیم. این موضوع به یک آسیب تبدیل میشود، زیرا انقلاب ما برپایه اسلام است و ملت نیز پیش برنده انقلاب است، از اینرو باید همیشه ملت نسبت به معارف اسلامی و آموزههای اسلامی سطح خوب معرفت دینی را داشته باشند و آموزههای اسلامی را به زندگی روزمره تبدیل کنند که مقام معظم رهبری، سبک زندگی اسلامی را در این موضوع میفرمایند.
***روزمرگی؛ آسیبی برای انقلاب اسلامی***
آسیب سوم این است که دچار روزمرگی شویم و فکر کنیم که دیگر به پایان راه رسیدیم و باید متوقف شویم. توقف و محافظه کاری و ایستایی نیز یک آسیب است.
***آسیب آنجاست که خودسازی فراموش شود***
آسیب در حوزه حکومت، نظام و مدیریت از این بابت آسیب محسوب میشود که ما نسبت به جنگ نرم بی تفاوت باشیم. یک حوزه تهاجم فرهنگی و بی بندوباری و... است و یکی دیگر این است که ما نسبت به معارف دینی توجه نکنیم، به عنوان مثال توجهی به این موضوع که خودمان را بسازیم، نداشته باشیم.
در حوزه حکومت و حاکمیت باز همین موارد مطرح میشود که رهبری نیز بر اساس آن چشمانداز را ترسیم کردند، همچنین اسناد بالادستی مانند بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز وجود دارد که حرکت به سمت تمدن سازی و نگاه به افقهای آینده است.
آسیب در حکومت این است که به جای نگاه به آن افقهای آینده ما دچار روزمرگی شویم و باز اهداف و وظایف را گم کنیم. به شکل محدود و مقطعی در یک دوره کوتاه فکر کنیم که انقلاب اسلامی طی این سی و سه سال یک تحول پایهای فکری و معرفتی و ارزشی و مدیریتی در سطح نظریهپردازی و الگوهای حکومتی ایجاد کرده است و ما باید این را پیش ببریم.
***خلق اهداف جدید، آسیب دیگری برای انقلاب اسلامی***
آسیب در حوزه حکومت این است که ما اهداف را فراموش کنیم و به جای اهداف اصلی انقلاب اهداف دیگری را خلق کنیم، به عنوان مثال به جای اسلامگرایی و اجرای فقه فکر کنیم که مسائل دیگری ما را پیش میبرد و از اسلام و مبانی اسلامی کوتاه بیاییم.
* تسنیم: منظور شما دولتها هستند؟
- آیتالله کعبی: بله. آن سیاستها باید تداوم پیدا کند.
* تسنیم: در صحبتهای قبلی خود گفتید که عدهای میخواهند یاس و نا امیدی را به مردم تزریق کنند. منظورتان از این عدهای در داخل است یا خارج از کشور؟
- آیتالله کعبی: به هر جهت هم دشمنان داخلی و هم خارجی تلاش میکنند که این کار انجام شود، یعنی تمرکز اصلی دشمنان در واقع جدایی کردن ملت از نظام است و سعی میکنند با بمباران فکری و رسانهای مردم را به شیوههای متفاوت و متناسب با عصر دیجیتال، اینترنت، ماهواره، ترویج فرهنگ ابتذال، ایجاد شکاف آن هم شکاف هویتی در درون ملت ملت را از نظام جدا کنند. این هدف گذاری دشمنان است.
در داخل هم نیز یک عده که منفعل میشوند و اهداف را گم میکنند، ممکن است با آن برنامهها همراهی کنند که در نهایت خود را نشان خواهند داد. به عنوان مثال همین فتنه 88 یا فتنههایی که ممکن است در آینده پیش بیاید.
* تسنیم: به نظر شما کسانی که در فتنه 88 نقش داشتند، هنوز هم در پی گمراه کردن مردم هستند؟
***فتنهگران دست از فتنهانگیزی برنمیدارند***
- آیتالله کعبی: قطعاً. فتنهگران که دست از فتنهگری برنمیدارند، ولی مهمترین فتنهها، فتنه علیه ارزشها و باورهای اسلامی است و میدانیم که بزرگترین و مهمترین فتنهها، فتنه فکری است که فروپاشی هویت و ارزش را به همراه خواهد داشت. اگر جوان امروزی نسبت به باورها و ارزشهایش متزلزل شد، دیگر ایستادگی نخواهد کرد.
* تسنیم: آیا مسائل اقتصادی میتواند در گمراهی مردم نقش داشته باشد؟
- آیتالله کعبی: فتنه در چند سطح میتواند باشد. عمیقترین سطح فتنه مربوط به دین، اعتقادات و باورهای مردم است. سطح دیگر فتنه، فتنه سیاسی و سطح دیگر اخلاقی و سطح دیگر نیز میتواند فتنه اقتصادی باشد.
با توجه به اینکه ما در شرایطی هستیم که همواره در مقابل استکبار ایستادیم، همیشه این مشکلات اقتصادی دیده میشود، زیرا در حال حاضر دشمن یک جنگ تمام عیاری را علیه ملت ایران به راه انداخته است.
***باید برای چالشهای اقتصادی هوشمندی داشته باشیم***
از این رو مشکلات اینچینی همواره بر سر راه انقلاب وجود دارد ولی اگر ما آن هوشمندی را برای مقابله با این چالشها داشته باشیم، چالشهایی نیستند که ملت ایران نتوانند از آن عبور کنند. ضمن اینکه وظیفه مسولان حل مشکلات اقتصادی است.
***مردم میتوانند بر مشکلات اقتصادی غلبه کنند***
اما این مشکلات اقتصادی بهگونهای نیست که بگوییم که ملت نمیتوانند بر این مشکلات غلبه کنند و باعث ایجاد یاس و ناامیدی شود.
دشمن تلاش میکند یکی از جلوگاههای فتنه، طبقات ضیف و طبقات کمدرآمد را به یک شکلی تحریک کند که کارهایی را انجام دهند. همه معنای فتنه به اغتشاش خیابانی نیست. فتنه یعنی دامن زدن به سطح نارضایتی و در واقع ایجاد بیاعتمادی. این اقدامات و فتنهانگیزیها میتواند تاثیر بیشتری داشته باشد.
البته همانطور که رهبری نیز فرمودند ما در وضعیت بدر و خیبر هستیم و در وضعیت شعب ابیطالب نیستیم که این تعبیر مقام مظعم رهبری میتواند استدلالی برای صحبتهای من باشد.
* تسنیم: الهامبخشی انقلاب اسلامی برای بیداری اسلامی به نظر شما مورد قبول است که مطرح میشود؟
- آیتالله کعبی: امام راحل فرموند که قانون اساسی را بهگونهای بنویسید که یکی از عناصر آن الهامبخشی برای کشورهای دیگر و جهان اسلام باشد. در حال حاضر در صحنه عمل باید بگوییم که ایران تنها کشوری است که بر پایه استقلال، آزادی و عزتمندی در مقابل استکبار آمریکا و صهیونیست ایستاد.
***دفاع مقدس الهام بخش مقاومت اسلامی در لبنان***
قطعاً ملت ایران برپایه اصول و ارزشهای اسلامی الهامبخش است و 8 سال دفاع مقدس برای خلق مقاومت اسلامی حزبالله در لبنان الهام شد. مقاومت حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه در غره نمونههایی از اصول و قواعد ملت ایران است.
وقتی مردم مصر عملکرد رژیمی مانند حسنی مبارک را دیدند که غزه را محاصره کرده بود، بغض مردم ترکید و به خاطر این اقدام حسنی مبارک مردم احساس حقارت میکردند که چنین مقاومتی صورت میگیرد.
ولی ذخیره تمام ملتها در مقابل ذخیره آمریکا و اسرائیل چیزی نبود لذا بر پایه سه عنصر بیداری اسلامی شکل گرفت. عنصر اول هویت اسلامی است و مردم در جستجوی هویت اسلامی بودند. این هویت را میتوان در نماز جماعتها، شعارهای الله اکبر و حجاب خودش مشاهده کرد. به عنوان مثال اتفاقاتی که در تونس اتفاق افتاد.
عنصر دوم که عنصر مهم و موثری دیگری غیر از هویت اسلامی است، بحث امت اسلامی و وحدت اسلامی است که به یک شعار همگانی تبدیل شده بود.
***باور عمو می مردم منطقه دشمنی آمریکا با اسلام است***
عنصر سوم آمریکاستیزی و صهیونیسمستیزی است. در حال حاضر این باور در ملتهای منطقه ایجاد شده که آمریکا و صهیونیست، دشمنان اسلام و مسلمین هستند و این باور عمومی ملتهای منطقه است که بیداری اسلامی را ایجاد کرده و برای انقلاب اسلامی حالت الهامبخشی را به وجود آورد.
البته هنگامی که ما الهامبخشی را بیان میکنیم، منظور ما از الهامبخشی این نیست که از این الهامبخشی یک جمهوری اسلامی در مصر، تونس و مملکتهای منطقه محقق میشود، بلکه منظور از الهامبخشی این است که یک ملتی میتواند روی پای خو بایستد و با خودباوری، خوداتکایی، اعتماد به نفس، عزتمندی بر پایه اسلام و رهبری الهی و نظریه ولایت فقیه، استقلال آزادی و حضور عزتمند و این همه پیشرفت در همه صحنهها ازجمله صحنه علمی کارآمدی نظام اسلامی را به ارمغان بیاورد.
این موضوع برای ملتهای منطقه الهامبخش شد. ما در دیدارها و نشستهایی که با نخبگان این کشورهای بیداری اسلامی داریم، به وضوح میبینیم که یکی از قلههای تفکر مطلوب کشورهای حوزه بیداری اسلامی همین شعارهای پایه جمهوری اسلامی یعنی استقلال آزادی عدالت در حوزه تفکر، عقلانیت، معنویت، عدالت، کرامت، عزت، خودباوری، تحقق شعارهایی مانند "ما میتوانیم" در حال محقق شدن است، لذا قطعا انقلاب اسلامی جنبه الهامبخشی دارد.
*** گفتوگو از فاطمه محمدی و سید محمد مهدی توسلی
انتهای پیام/