بیگی حبیب‌آبادی: تسلط عزیزی به شعر شگفت‌انگیز بود

خبرگزاری تسنیم : پرویز بیگی حبیب‌آبادی می‌گوید: عزیزی انسان بسیار عجیبی بود؛ یعنی در هر حوزه‌ای اعم از ادبیات، عرفان و فلسفه که وارد می‌شد، حرف برای گفتن داشت و این توانایی برای یک نفر بسیار شگفت‌انگیز است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ،‌ احمد عزیزی را نه‌تنها همه کسانی که با شعر و شاعران حشر و نشر دارند، بلکه خیلی از کسانی که شعرخوانی او را در دهه 60 و 70 در تلویزیون دیده‌اند، می‌شناسند؛ شاعر آئینی‌ای که شعرش رنگ دیگری از ارادت به خاندان عصمت و طهارت(ع) داشت. عزیزی آثار متعددی از خود به چاپ رسانده است که می‌توان از این مجموعه به «کفش‌های مکاشفه»، «شرجی آواز»، «خوابنامه و باغ تناسخ»، «ترجمه زخم»، «باران پروانه» و «ملکوت تکلم» اشاره کرد.

عزیزی از پیشگامان شعر آیینی پس از انقلاب به شمار می‌آید و همیشه نامش را در کنار برجسته‌ترین شاعران این دوره می‌بینیم. عزیزی پنج سالی است که به اغما رفته است، 15 اسفندماه سال 86 روزی است که عزیزی به دلیل بیماری کلیوی در کرمانشاه بستری شده و به اغما رفته است. با پرویز بیگی حبیب‌آبادی به این بهانه به گفت وگو نشستیم. او در ابتدا ضمن اشاره به دوستی دیرینه خود با احمد عزیزی گفت: من در سال 1359 به وسیله یوسفعلی میرشکاک با احمد عزیزی آشنا شدم. در واقع میرشکاک  آن زمان با احمد عزیزی در روزنامه جمهوری اسلامی همکاری داشت و موجب آشنایی شاعران آن زمان انقلاب با وی شد و همین آشنایی سبب ورود عزیزی به جمع شاعران انقلاب  و شرکت او در جلسات شعرخوانی حوزه هنری که در آن زمان با نام حوزه اندیشه و هنر معروف بود، شد.

وی ادامه می‌دهد: احمد اکثر جلسات را می‌آمد و همواره با دست پر حاضر می‌شد. به یاد دارم این ذوق قریحه سرشار او تا جایی بود که در یکی از جلسات 13 غزل که تمامی با ردیف «آینه» بود و همه را در یک شب گفته بود را خواند و این نشان‌دهنده ذوق فراوان و شوریدگی احمد بود.

شاعر «یاران چه غریبانه» بر احاطه وسیع احمد عزیزی بر متون ادبی و عرفانی گذشته تأکید می‌کند و می‌افزاید: یک روز زنده‌یاد حسین منزوی به جلسات حوزه هنری آمده بود و در خلال همان جلسه بحثی در رابطه با «می» یا «شرابی» که حافظ در شعر خود آورده است بین احمد عزیزی و حسین منزوی در گرفت. منزوی معتقد بود که بسیاری از این «می»‌ها عرفانی نیست؛ ولی در مقابل احمد نظر مخالف منزوی را داشت و می‌گفت که اکثر آنها معنای عرفانی دارد و به یاد دارم برای اثبات صحبت‌های خود بدون هیچ مطالعه قبلی، 45 دقیقه به صورت مداوم با ارجاع به بیت‌ها و اشعار حافظ، متون ادبی وعرفانی گذشته به اثبات نظرات خود پرداخت. آنجا زنده‌یاد حسین منزوی لبخندی زد و احمد را مورد تشویق قرار داد و تاحدودی متقاعد شد و همین بحث موجب حضور مداوم منزوی در جلسات حوزه هنری شد.

بیگی حبیب‌آبادی جریان‌ساز بودن احمد عزیزی در شعر معاصر اشاره می‌کند و می‌گوید: عزیزی تا قبل از چاپ کتاب «کفش‌های مکاشفه» بین جریان‌های ادبی، چهره شناخته شده‌ای بود، ولی هنوز به معروفیت این روزهای خود نرسیده بود. احمد پس از انتشار این کتاب در سراسر کشور بسیار معروف شد و با چاپ این کتاب جریانی را  راه‌اندازی کرد که توانست شاعران جوان زیادی را جذب خود کند. این معروفیت به حدی بود که طی سفری که من و دیگر شاعران به یاسوج در دهه 60 داشتیم و برای تفریح به یکی از کوه‌های اطراف شهر رفته بودیم، دیدیم که بیتی از احمد عزیزی بر قله کوه نوشته شده و در زیر آن نام‌های زیادی اعم از دختر و پسر وجود دارد.

وی به یکی از خاطرات مشترک دیگر با عزیزی اشاره می‌کند و می گوید: خاطره دیگری در این زمینه را دوست خوبم محمد حسین جعفریان نقل می‌کرد و می‌گفت زمانی که ما قصد سفر زمینی از افغانستان به تاجیکستان را داشتیم در مسیر به منطقه‌ای رسیدیم که در آن اتاقکی بود و پیرمردی تاجیکی در آن زندگی می‌کرد. در بین کتاب‌های او «کفش‌های مکاشفه» عزیزی هم دیده می‌شد. این خاطره نشان‌دهنده معروفیت بسیار زیاد عزیزی در آن مقطع زمانی بود.

مدیر انتشارات فصل پنجم در انتها اضافه می‌کند: در کل احمد انسان بسیار عجیبی بود؛ یعنی در هر حوزه‌ای اعم از ادبیات، عرفان و فلسفه که وارد می‌شد، حرف برای گفتن داشت و به نظر من این توانایی برای یک نفر بسیار شگفت‌انگیز است. امیدوارم که احوالش هر چه زودتر مساعد شود تا با خلق آثار جدید، دوستداران ادبیات را از معلومات  و استعدادهای خود بهره‌مند سازد.

انتهای پیام/