نزاع ماده و معنا در درون انسان/ قوای بعد ملکوتی و ناسوتی انسان کدامند؟
خبرگزاری تسنیم : در نزاع میان ابعاد ملکوتی و ناسوتی در درون آدمی، فطرت، وجدان اخلاقی، عقل و پیامبران و اوصیاء و روحانیت نیروهای بعد ملکوتی و رذایل، غرایز و شیطان لشکریان بعد ناسوتی او محسوب میشوند.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، آیتالله مظاهری رئیس حوزه علمیه اصفهان در دومین جلسه درس اخلاق خود در سال جدید، به ادامه سلسله مباحث اخلاقی خود با موضوع موانع سقوط انسان پرداخت. مشروح این جلسه به شرح ذیل است:
در سلسله مباحث موانع سقوط انسان، از «صبر» به عنوان یکی از موانع مهم سقوط و انحراف آدمی یاد شد. در جلسات قبلی بیان شد که صبر به سه قسم صبر فردی، صبر خانوادگی و صبر اجتماعی منقسم میشود. در شرح اقسام صبر فردی نیز متذکر شدیم که صبر در اطاعت، صبر در برابر معصیت و صبر در بلایا و مصائب، اقسام صبر فردی هستند. پس از شرح صبر در اطاعت، در این جلسه نوبت به تشریح صبر در برابر گناه و معصیت میرسد. اما این بحث نیاز به بیان یک مقدّمه دارد که ذیلاً به آن پرداخته میشود.
انسان، موجودی دو بعدی است و از دو بعد معنوی و مادی تشکیل شده است. به عبارت دیگر انسان متشکل از روح و جسم است و این دو بعد، همواره در درون انسان در حال جنگ و نزاع هستند. این جنگ، شبانهروزی و همیشگی است و توقف روزانه یا حتی ساعتی هم ندارد. در این جنگ، گاهی بعد معنوی و روحانی بر بعد مادّی پیروز میشود و گاهی نیز بعد جسمی و مادی بر بعد معنوی غلبه مییابد. در واقع، انسان مرکّب از «روح»، از عالم ملکوت و «جسم»، از عالم ناسوت است. نحوۀ ترکیب آن دو بعد را هم غیر از خداوند احدی نمیداند.
فلاسفه، در این باره نظریاتی دارند و دربارۀ اینکه آیا این ترکیب، اتحادی یا انضمامی یا به صور دیگری است، مباحثی مطرح کردهاند، اما آنچه مسلم است و همه قادر به درک آن هستند، اینکه انسان مرکب از روح و جسم است؛ از حیث بعد روحی، به ملائکه و اهل عالم ملکوت شباهت دارد و از لحاظ جسم، شبیه حیوانات است و این دو بعد، همواره در جنگ و ستیز به سر میبرند.
جهاد اکبر چیست؟
پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» جنگ بین بعد معنوی و بعد مادّی انسان را «جهاد اکبر» نام نهادهاند. در جنگهای صدر اسلام وقتی جوانان از جبهه برمیگشتند، پیامبر به آنها میفرمودند: «مَرْحَباً به قومٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ»[1] آفرین بر شما که رفتید به جبهه و پیروز برگشتید، امّا مهمتر از این جنگ، جنگ درون شما است که «جهاد اکبر» نام دارد. آن جوانان میگفتند: یا رسولالله، جهاد اکبر چیست؟ آن حضرت میفرمودند: «جهاد با نفس».
نحوه صحیح بهرهمندی از بعد معنوی و بعد مادی
انسان باید با بعد معنوی و روحانی حرکت صعودی و استکمال داشته باشد و بعد جسمی را وسیله و مرکب حرکت خود قرار دهد. اگر آدمی بتواند جسم را مرکب و براق حرکت برای بعد معنوی کند، میتواند به وسیلۀ این دو بعد، حرکت صعودی داشته باشد و به جایگاهی برسد که به قول سعدی، به جز خداوند کسی درک آن جایگاه را نداشته باشد: رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/بنگر که تا چه حد است، مقام آدمیت؛ ولی اگر عکس این موضوع اتفاق بیفتد، یعنی بعد مادّی بر بعد معنوی غلبه کند و روح را ابزار رسیدن به تمایلات خود قرار دهد و به اصطلاح، سوار آن شود، سقوط میکند و به جایگاهی میرسد که آن را هم به جز خدا نداند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»[2]
صعود و استکمال، مختص انسان
وجود حیوانات، مرکب نیست و آنها صرفاً از بعد مادّی و ناسوتی برخور دارند و از بعد روحی و ملکوتی محروم هستند. چنانکه ملائکه و اهل عالم معنا، از بعد ملکوتی و روحی برخوردارند و بعد حیوانی یا مادّی ندارند. از این جهت، هر دو گروه یعنی ملائکه و حیوانات، قادر به استکمال و تکامل روحی و معنوی نیستند. مثلاً درجه و مقام معنوی جبرئیل از چند میلیون سال قبل تا کنون و تا چند میلیون سال آینده ثابت است و مقام و مرتبۀ او پیشرفت و ترقی ندارد.
چون گذشت احمد ز سدره مرصدش وز مقام جبرئیل و از حدش
گفت او را هین بیا اندر پیم گفت رو رو من حریف تو نیم
گفت بیرون زین حد اى خوش فرّمن گر زنم پرّى بسوزد پرّ من
اما انسان حرکت خود را از صفر شروع میکند و میتواند به جایگاهی برسد که از ملک پرّان
از جمادی مُردم و نامی شدم وز نما مُردم بحیوان سرزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملۀ دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملایک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
و در مصائب و در بلایا به او دل تسلی میدهند و خود را در دنیا و آخرت، خدمتگزار او میدانند: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[3]
نقش ویژه اختیار انسان در تکامل روحی
مطلبی که توجه جدی میطلبد، اینکه تنزل ملائکه به انسان و ترقی و تکامل انسان، دست خود او است. حیوانات و ملائکه، چنین اختیار و اراده ای ندارند، اما انسان با اختیار خود میتواند از ملک پران شود و تکامل بیاید و تا خدا، خدایی میکند، رو به استکمال و پیشرفت معنوی و تکامل روحی باشد. چنانکه همین انسان، با اختیار و ارادۀ خود و به دست خود، سقوط میکند و به قول قرآن کریم، به جایی میرسد که از هر حیوان درّنده و از هر میکروب آلودهای پستتر میگردد: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»[4].
بر این اساس، پستتر از هر حیوان درنده، پستتر از هر میکروب خطرناک و پستتر از هر ویروس خوره، سرطان، ایدز و نظایر آن، انسانی است که با اختیار خود سقوط کند و بعد معنوی خود را از دست بدهد و بعد مادی او سرمشق زندگی او و تعیین کننده سرنوشت او شود. پروردگار عالم، اراده و انتخاب به ما داده است و به واسطۀ آن میتوانیم روح را بر جسم غلبه بدهیم و جسم را مرکَب روح و روح را سوار بر جسم کنیم و حرکت صعودی داشته باشیم تا رستگار شویم. چگونه میتوانیم به چنین مرتبهای برسیم؟ توجه، توجه، توجه.
عکس آن هم اتفاق میافتد و آن هنگامی است که جسم و بعد حیوانی بر روح غلبه میکند، در این صورت روح را منکوب میکند و بر آن سوار میشود و به جایی میرسد که گویا روح، نابود شده، فطرت مرده و نفس لوّامه، به نفس محسنه مبدّل میشود و بالأخره همه چیز در وجود انسان به هم میریزد. چنین انسانی سقوط میکند و در اثر سقوط و انحراف خود که به اختیار و ارادۀ خودش رخ داده است، جهنّمی میشود. این مرتبۀ پست و این شقاوت و بدبختی در اثر غفلت نصیب انسان میشود.
امانت الهی از دیدگاه علامه طباطبایی
استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی، امانت خداوند که آسمانها و کوهها نتوانستند آن را حمل کنند، اختیار انسان میدانستند: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[5] خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ما امانت خود را بر عالم وجود عرضه داشتیم و عالم وجود نتوانست پذیرای آن باشد، لذا آن امانت مختصّ انسان شد. سپس انسان را مذمت میکند و میفرماید: این انسان نسبت به خودش بسیار جاهل و ظالم است؛ زیرا به واسطۀ این امانت الهی و به واسطۀ اختیار و ارادۀ خود میتواند به مقامات والای معنوی و به جایگاهی بسیار نیکو برسد، امّا متأسّفانه سقوط میکند.
جاهل بودن انسان به این دلیل است که از امانت و ودیعۀ مهّم الهی که در دست او است، آگاهی ندارد و ظالم بودن او به خاطر آن است که از آن امانت، به درستی استفاده نمیکند و آن را در جهت خلاف هدفی که دارد، به کار میاندازد و خودش، خودش را به سقوط میکشاند.
قوای بعد ملکوتی در درون انسان
همانطور که بیان شد، جنگ بین بعد روحی و بعد جسمی نظیر جنگ بین دوست و دشمن، همواره در درون آدمی وجود دارد. بعد ملکوتی و روحانی انسان در این جنگ، یک دسته نیروی درونی و یک دسته نیروی بیرونی دارد که برای پیروزی و غلبۀ خود بر بعد حیوانی و ناسوتی، از آن نیروها به عنوان قوای جنگ، بهره میگیرد. نیروهای درونی بعد ملکوتی، خود سه قوه هستند که عبارتند از: فطرت، وجدان اخلاقی و عقل. این سه قوّه، همیشه در درون انسان هستند و بعد ملکوتی را در جنگ یاری میکنند.
فطرت انسان، خدا یاب و خداجوست، نفس لوّامه، گناه را به عقب میراند و انسان را به نیکی وادار کرده، از معصیت باز میدارد، عقل هم نیروی مهمّی است که در تعریف آن به طور مختصر و به گونهای که با بحث فعلی سازگاری داشته باشد، میتوان گفت: عقل، نیرویی است که میوۀ آن فکر است. همان تفکّر که ثواب فراوانی دارد و موجب پیروزی و رستگاری آدمی است: تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ[6]
اگر انسان قدری فکر کند، به سعادت و شقاوت خود بیندیشد و از عقل خود در این راستا بهره ببرد و عقل را راهنمای خود قرار دهد، دست کم از یک سال عبادت برتر و والاتر است. استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی «قدسسرّه» در چهل حدیث، روایت دیگری نقل میکنند که بر اساس آن، یک ساعت تفکّر، از هفتاد سال عبادت ارزشمندتر است.
این سه نیرو، یعنی فطرت، وجدان اخلاقی و عقل، به عنوان پیامبران درون، برای پیروزی بعد ملکوتی انسان بر بعد ناسوتی او بسیار مفید و مؤثر هستند، امّا پروردگار عالم به این سه نیرو اکتفا نکرده و یک دسته قوا و لشگریان بیرونی هم به یاری بعد روحانی انسان فرستاده است. پیامبران و رسولان الهی و اوصیای آن پیامبران و جانشینهای اوصیاء یعنی انبیای تبلیغی و روحانیّت، نیز از زمان حضرت آدم«سلااللهعلیه» تا روز قیامت وظیفۀ هدایت بشریّت را به عهده داشته و دارند و همواره بعد روحانی و انسانی را در غلبه بر بعد جسمانی و حیوانی، یاری میرسانند.
به عبارت دیگر، آن سه نیرو، قوای درونی انسان و پیامبران و اوصیاء و روحانیت، نیروهای برونی هستند که انسان را برای پیروزی در جنگ با بعد جسمانی یاری میکنند و انسان باید با بهره گیری و استمداد از این دو دسته نیرو، رستگار و سعادتمند شود.
از آنچه بیان شد، این نتیجه حاصل میشود که خداوند متعال، همۀ امکانات و لوازم را فراهم کرده و هر چه لازم بوده است زمینه چینی کرده است که انسان سقوط نکند و با تکامل روحی و پیشرفت و صعود معنوی، در دنیا و آخرت رستگار شود. جملۀ شیرینی از استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی به یادگار مانده است که میفرمودند: پروردگار عالم، قبل از آنکه انسان روی کرۀ زمین باشد، برای او پیامبر خلق کرد. یعنی حضرت آدم(ع) پیامبر بود و برای هدایت سایر انسانها و قبل از خلقت آنها، خلق شد. بعد از حضرت آدم هم، صد و بیست و چهار هزار پیامبر و اوصیا و جانشینهای ایشان از سوی پروردگار متعال فرستاده شد تا مانع سقوط انسان و عامل هدایت و رستگاری او شوند.
لشکریان بعد ناسوتی در درون انسان
همانطور که بعد ملکوتی و روحانی انسان برای پیروزی در جنگ، یاران و یاورانی دارد، بعد حیوانی و مادی انسان نیز برای غلبه در جنگ، از یارانی بهره میگیرد. لشگریان بعد ناسوتی نیز نظیر یاران بعد ملکوتی، به دو دسته درونی و بیرونی منقسم میشوند. صفات رذیله، از جمله یاوران بعد حیوانی انسان برای پیروزی در جنگ با بعد انسانی به شمار میروند. صفات رذیله در این زمینه بسیار قوی کار میکنند تا بعد ناسوتی را پیروز و غالب سازند.
خدا نکند کسی حسود باشد که اگر باشد حاضر است برادر خود را بکشد. همانطور که قابیل، هابیل را کشت. خدا نکند کسی کینهتوز باشد که در اثر کینهتوزی، همۀ مردم را به کشتن خواهد داد. خدا نکند رذیلتی مانند خودخواهی، تکبّر و منیّت بر انسان حکمفرما شود؛ زیرا در صورتی که طوفانی و شعلهور شود، دنیا را به آتش میکشد. همۀ رذائل اخلاقی و خصائل ناپسند و نکوهیده، لشکریان بعد ناسوتی هستند.
غرایز، نظیر غریزۀ جنسی و حتّی غریزۀ خوردن و آشامیدن، از اعوان و انصار بعد حیوانی هستند. این لشکریان هم بسیار قوی عمل میکنند. خدا نکند کسی گرسنه شود و غریزۀ گرسنگی او رفع نشود. به قول یکی از بزرگان، اگر کسی گرسنه شود، برای رفع گرسنگی خود، حاضر است زن فربۀ جوان را بخورد تا گرسنگی او رفع شود. خدا نکند غریزۀ جنسی کسی مشتعل شود، زلیخا میشود و خود را به فلاکت میاندازد.
رذائل و غرایز، یاران درونی بعد ناسوتی هستند اما این بعد وجودی انسان یک دسته یاران و لشگریان بیرونی هم دارد؛ شیطان، مهمترین یار بیرونی بعد ناسوتی انسان است. شیطان جنّی و شیطان انسی، اعوان و انصار بعد حیوانی و بعد مادّی انسان هستند. این یاران نیز با قوّت و با شدّت تمام در جهت شکست بعد ملکوتی انسان میکوشند. قوّت شیطان در جنگ با بعد انسانی به اندازهای است که خطاب به خداوند متعال میگوید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ، إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین»[7] میگوید: من همۀ بندگان تو را گمراه میکنم، مگر بندگان مخلص و کسانی که جداً سوار بر مرکب بعد ناسوتی شدهاند و با بعد ملکوتی به جایگاه مطلوب و مقصود حقیقی رسیدهاند.
شیطان انسی هم، رفیق بد و دوست ناباب است. خدا نکند یک خانم عشوهگر، در مقابل یک مرد یا در مقابل یک جوان، قصد فریب و گمراهی او را داشته باشد.
لشگریان بعد ناسوتی ازدیدگاه قرآن کریم
دو سورۀ کوچک، امّا بسیار مهم در قرآن کریم وجود دارد که سورههای «ناس» و «فلق» نام دارند و به آن دو سوره، معوّذتین هم گفته میشود. در روایات داریم این دو سوره را به ضمیمۀ دو سورۀ توحید و کافرون، مکرراً بخوانید، برای حفظ انسان مفید است. در سورۀ فلق، یک مرتبه به خداوند متعال پناه میبریم و در پی آن معلوم میشود که در این سوره، از اعوان و انصار بعد ناسوتی به خداوند پناه میبریم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ «قُلْ أَعُوذُ به ربِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ، وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ، وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ، وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»[8] خدایا پناه میبرم به تو از شرّ مردم، خدایا پناه میبرم به تو، از اینکه غریزۀ جنسی تحریک و شعلهور شود و پناه میبرم به تو، از اینکه یک زن وسوسه کند و بالأخره در مقابل نامحرم عشوهگری نماید. خدایا پناه میبرم از شرّ حسود، وقتی حسادت او مشتعل شود.
در سورۀ ناس، سه مرتبه به خداوند متعال پناه میبریم، ولی هر سه مرتبه از شرّ یک چیز به خدا پناه میبریم و آن شیطان است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ «قُلْ أَعُوذُ به ربِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»[9] خدایا پناه میبرم به تو، پناه میبرم به تو، پناه میبرم به تو، از وسوسۀ شیطان انسی و شیطان جنّی. از وسوسۀ رفیق بد و از وسوسۀ ابلیس. شیاطین انسی و جنّی هر دو اعوان و انصار فراوانی دارند که همیشه در کمین فریب انسان نشسته و برای انحراف او آمادهاند.
میفرماید: خدایا به تو پناه میبرم، مخصوصاً آن هنگام که شیطان انسی یا شیطان جنّی به صورت غیرمستقیم وسوسه میکند. زیرا وسوسۀ غیر مستقیم شیطان، چه ابلیس باشد و چه رفیق بد، بسیار خطرناک است و باید از آن حذر کرد و به خداوند پناه برد.
----------------------------------
پینوشتها
1. الکافی، ج 5، ص 12
2. نساء / 145
3. فصلت / 30
4. انفال / 22
5. احزاب / 72
6. تفسیرالعیاشی، ج 2، ص 208
7. ص / 83-82
8. فلق
9. ناس
انتهای پیام/