مساله ده‏نمکی، «آقای ژورنالیست»

مساله ده‏نمکی، «آقای ژورنالیست»

خبرگزاری تسنیم: حالا دیگر با صراحت دقیق‌تری می‌توان گفت که «ده‌نمکی» یک رسانه‌ شده است. رسانه‌ای که مرحله اولش، پیدا کردن مخاطب انبوه را به سلامت طی کرده است. مجموع فروش فیلم‌های ده‌نمکی با فروش همه فیلم‌های چند سال سینمای ایران برابری می‌کند.

خبرگزاری تسنیم:  

1. ‎‎اوایل دهه هفتاد، درست در اوج تنش‎های سیاسی بعد از جنگ، مسعود ده‏نمکی که ظاهرا از گروهی تحت عنوان انصار حزب‏الله که به‏‌صورت رسمی فعالیت می‎کردند به‎دلیل اختلافات عدیده جدا شده بود؛ با یک تیم آماتور و حداقل امکانات در طبقه سوم پاساژ معروف «مهستان» اولین شماره هفته‌‏نامه «شلمچه» را بیرون داد. قطع روزنامه مترویی بود و طراحی صفحه اول به‌‏شدت شلوغ و ابتدایی از آب درآمده بود. تیترهای درشت، رنگ‎های تند و عکس‎های بزرگ. اما هیچ‏کدام از این‏‌ها نبود که باعث شد «شلمچه» خیلی زود به پرفروش‏ترین هفته‏نامه ایران تبدیل شود. ده‏نمکی یک ژورنالیست حرفه‌‏ای بود. کار کردن خبرهای حاشیه‏‌ای که معمولا در سایر رسانه‎ها ‎به آن اشاره نمی‌‏شد، نقد تند و بی‎‎پرده مسئولانی که به‏‌زعم ده‎نمکی‎‎ از آرمان‎های امام(ره) و انقلاب دور شده بودند و عدم وابستگی ده‎نمکی‎‎ به هر دو جناح مطرح کشور همه آن چیزی بود که با رعایت همه حرفه‌ای‌گری‌های ژورنالیستی  فضای افکار عمومی کشور را در حد و اندازه‌‏های زیادی متاثر ساخت. ‎‎محتوای خاص و قضاوت‎های عجولانه و بعضا بی‎‎رحمانه هفته‏‌نامه «شلمچه» در آن زمان داد خیلی از دلسوزان انقلاب را هم درآورده بود اما جدا از مسائل محتوایی و کارکردهای اجتماعی و سیاسی «شلمچه»، تاثیر هفته‏‌نامه ده‎نمکی روی جریان رسانه‏‌ای کشور از آن به بعد غیرقابل انکار است.

خیلی طول نکشید که «شلمچه» با شکایت مدعی‏‌العموم به‏‌خاطر چاپ مطلبی در مورد یکی از مراجع تقلید فوت شده سال‎ها پیش، دادگاهی شد و این جریان به تعطیلی آن انجامید. شماره آخر «شلمچه» که به‏‌صورت ویژه در یک شب تهیه، چاپ و منتشر شد هنوز در خاطر خیلی‎ها ‎مانده است. در آن زمان هیچ کدام از آدم‌های مشهور سیاسی پشت «شلمچه» در نیامدند و ده‌نمکی که انتظار این برخورد را نداشت به شدت دلزده شد. خود او بعدها تعریف کرد که در همان زمان به خدمت رهبرانقلاب رفته است و جملاتی که ایشان در باب استقلال ده‌نمکی به او گفته است کمی آرامش کرده است.‎‎

دوری ده‎نمکی‎‎ از فضای مطبوعاتی کشور زیاد طول نکشید. او این بار سراغ چاپ یک روزنامه رفت. «جبهه» به مراتب حرفه‏ای‏تر و حساب‏‌شده‏‌تر از آب درآمده بود اما همچنان رویه انتقادی تند و تیز خود را حفظ کرده بود تا معلوم کند که ده‎نمکی‎‎ سر سازش با هیچ‏کس ندارد. وضعیت گرافیک، صفحه‏‌آرایی، خبرنویسی، گزارش‏نویسی و اصول ظاهری روزنامه‏‌نگاری حرفه‌ای در «جبهه» ‎‎بهبود یافته بود و همچنان تیراژش با نشریات ورزشی معروف آن دوره برابری می‌کرد.

تربیت نسل جدیدی از روزنامه‏نگاران متعهدی که البته هیچ‏گاه حرفه‎ای نشدند اما امروز رد پایشان را در روزنامه‎ها ‎و مجلات و به‏خصوص در وبلاگ‎ها ‎و فضای اینترنتی مشهود است، مدیون «جبهه» است. در همان ایامی که روزنامه «جبهه» چاپ می‎شد واقعه کوی دانشگاه رخ داد و ده‎نمکی تحت فشار شدیدی قرار گرفت که در جریان وقایع آن شب در کوی دانشگاه دیده شده. ده‎نمکی‎‎ هیچ‏گاه این گزاره را تکذیب نکرد، اما همواره در مقام پاسخ به شوخی می‎گفت: «اگر او آن شب آنجا می‎بود نمی‏گذاشت قضیه ‎‎سه شب طول بکشد و همان شب اول واقعه را ختم می‎کرد.»

چهار روز بعد از هجدهم تیر شماره بیست و سوم تیر 78 روزنامه «جبهه» منتشر شد؛ شماره‏ای که در تاریخ رونامه‌‏نگاری ‎‎ایران برای همیشه باقی خواهد ماند. در ستون اول روزنامه که معمولا سرمقاله‎های تند و تیز ده‎نمکی در مورد وقایع روز چاپ می‎شود، این بار یک کاغذ به‏صورت دست‏نوشته با خطی تند و عجولانه چاپ شده بود. نوشته چند خط بیشتر نبود و با این جمله شروع می‎شد: «جبهه» این شماره روزنامه نیست؛ خاکریز است. اراذل و اوباش مجال کار تحریریه را از ما گرفته‏‌اند.»

ده‎نمکی در پایان‎‎ نوشته بود: «هم‏اکنون روزنامه در حال صفحه‏بندی است و من این مطالب را در کنار صحنه آتش‏سوزی یک مینی‏بوس در زیر باران سنگ‎های اراذل و اوباش می‎نویسم.»

این صریح‏ترین، واقعی‏ترین و درست‏ترین تصویر از ده‎نمکی ‎‎است: «آقای ژورنالیست». حالا بعد از گذشت سیزده سال از آن شب تاریخی، ده‎نمکی‎‎ فیلم‏ساز مشهوری ‎‎شده. در حالی که هیچ‏گاه به گذشته‏‌اش پشت نکرده است و فروش فیلم‌هایش جای فروش روزنامه‌هایش را گرفته است.

2. می‎توانیم تا صبح بنشینیم و از ضعف‎های تکنیکی و سینمایی کارهای ده‏نمکی، «اخراجی‎ها»ی یک و دو و سه ، «رسوایی» و سریال «دارا و ندار» ‎سخن بگوییم.

فیلم‏نامه‎های ده‏نمکی به شدت ضعف دارند و کارهایش هیچ‏وقت یکدست نیستند. روایتش از آدم‎ها ‎خطی و صفر و صدی است. بعضی بخش‎های فیلم‌‏هایش شلخته‌‏اند و ساختار منسجمی ندارند. دیالوگ‎ها گاهی اوقات در حد متلک‎های خیابانی کشیده می‎شوند. شخصیت‎ها ‎به شدت در مرز تیپ و شخصیت باقی می‎مانند و این لیست ادامه پیدا می‎کند...

به همه این‏ها قویا اعتقاد داریم اما به یک چیز دیگر هم معتقدیم: «اخراجی‎ها» ‎ارزشمندترین فیلم ارزشی‏ها، حزب‏‌ا‌للهی‌‏ها و انقلابی‎ها ‎در ده سال اخیر است و این لفظ ارزشمندترین، دقیقا در جای خود ایستاده است.

3.  «ارزش» کار ده‏نمکی به چیزهایی برمی‏گردد که داخل فیلم نمی‏توانیم ببینیم‏شان. ساده‏ترین شکلش را می‎گویم؛ ده‎نمکی فیلم‌هایی ‎‎در ستایش ‎‎دفاع مقدس و آدم‏های آن ، در ستایش روحانیت و بندگی خدا ساخته و ساده‏‌ترین حرف‏‌های سی ساله همه ما را زده و آن وقت توانسته است در یک جو نابرابر رسانه‏‌ای در سینما حرفش را به مردم برساند و فیلمش را مطرح کند؛ در دورانی از سینمای ایران که دوران مطرح شدن فیلم‎ها و صف کشیدن پشت گیشه‌ها ‎گذشته است و در شرایطی که آدم‌هایی با همین طرز تفکر در طول همه این سال‎ها ‎همین حرف‏‌ها را زده‏اند و کسی حرفشان را نشنیده است و نتوانسته‌اند جایی برای خودشان پیدا کنند و در شرایطی که سخن گفتن شیفته‏وارانه از جنگ و دفاع مقدس  و روحانیت از ترس پس زدن مخاطب از یاد خود ما هم رفته است. این دقیقا همان چیزی است که در همه هیاهوهای مربوط به سابقه ده‏نمکی که از جانب مشکل‏داران با اندیشه ارزشی ده‏نمکی ‎‎مطرح می‎شود و همه هیاهوهای ساده‏‌اندیشان جبهه خودی درباره کیفیت فیلم یا بحث‎های فرعی شده است.

4.  حرف زدن از ده‏نمکی در این شرایط در درون فضای نیروهای فرهنگی ارزشی سخت‏تر از بیرون آن شده. ده‎نمکی ‎‎به شدت مغرور است و گاهی اوقات خودشیفته می‎شود و تقریبا به غیر از خودش و کسانی که مدافع فیلمش باشند کسی را قبول ندارد. او حتی تا مرز دشمنی با آنها هم می‎رود.

ده‎نمکی‎‎ جسارت فراوانی در مطرح کردن خودش دارد و ابایی ندارد از اینکه در مقابل مخالفانش تمام‏قد بایستد، تحقیرشان کند و به آن‏ها انگ بزند. او ادعاهای عجیب و غریب می‎کند و کارهایش را در حد یک شاهکار درجه یک سینمایی بالا می‎آورد. ما معمولا عادت نداریم به این رفتارها از جانب یکی از خودمان. این را اضافه کنید به اینکه بازیگرانش همه ستاره‎های مشهور سینما هستند و معمولا خاطره خوشی از آن‏ها نداریم. تمام این‎ها ‎را همه قبول داریم. برای همین معمولا با ده‎نمکی‎‎ مشکل داریم اما مشکل اینجاست که بحث درباره ده‎نمکی ‎‎به همین‏جا ختم می‎شود و هیچ‏کدام از ما به این فکر نمی‌‏کند که استفاده نکردن از فرصت ده‏نمکی برای دیده شدن و حرف زدن چه حسرت بزرگی برای همه ‏ما باقی خواهد گذاشت، در حالی که ده‏نمکی جدا از بعضی فرعیات محتوایی محدود در «اخراجی‎ها» ‎و «رسوایی»که قابل مقایسه با کلیت محتوایی مثبت آن نیست مثل ما فکر می‎کند.

مسئله اینجاست که خصوصیات ده‏نمکی که شاید موجب شوند ما از او خوشمان نیاید، دقیقا ‎چیزهایی هستند که ما کم داریم و باید قدرشان را بدانیم. ده‏نمکی اعتماد به نفس از دست داده این چند ساله ما در سینماست. در شرایطی که همه ابزارهای رسانه‏‌ای سینما ـ از سایت‌‏ها و روزنامه‎های سینمایی گرفته تا منتقدین مثلا ارزشی ـ در دست کسانی است که با اندیشه‎های ما بیگانه‏‌اند.

در شرایطی که فیلم‎های قوی ارزشی تحویل گرفته نمی‏‌شوند و کسی فرصت دیده شدن به آن‏ها را نمی‏دهد، ده‏نمکی خودش یک رسانه سینمایی فوق‏العاده قوی است؛ رسانه‏ای که سخت‏ترین و مهم‏ترین بخش کارش را که همه ما در آن می‎لنگیم با موفقیت طی کرده: جذب بالای مخاطب.

‎‎ده‏نمکی به مسیری که در حال پیمودنش است صددرصد مطمئن است. او از جوسازی و فشارهای رسانه‏ای نمی‌‏ترسد و می‎تواند دقیق و بدون لکنت ما را در رسانه‎ها ‎مطرح کند.‎‎ شاید به رفتار هجومی ده‏نمکی در شرایط عادی اشکال وارد باشد اما در شرایط امروز فرهنگی و رسانه‏‌ای کشور جبهه فرهنگی انقلاب قطعا باید از ده‎نمکی‎‎ استفاده کند. ‎‎

البته ده‏نمکی هم حق دارد. در این جو نابرابر رسانه‌‏ای و این عالم به شدت جالب نقدنویسی سینمایی و تلویزیونی خیلی‎ها ‎نشسته‏‌اند ببینند ده‏نمکی چه می‎سازد و چه نمی‌‏سازد تا به‌‏سویش حمله‏‌ور شوند به جرم اینکه او ریش دارد و از فلان نامزد در انتخابات حمایت کرده و در طیف ارزشی‎ها ‎قرار می‎گیرد و روزگاری «شلمچه» و «جبهه» درمی‎آورده و به هیچ آدم سیاسی‎ای باج نمی‏‌دهد و مستقل است. البته مهم‏تر از همه مثل بقیه سینماگران این طیف نیست که کسی پای حرف‎هایش ننشیند.

5. برای اینکه با این نتیجه‏‌گیری موافق باشید، لازم است دو مقدمه را پذیرفته باشید: اول: کلیت حرفی که ده‏نمکی در فیلم‏‌هایش می‎زند مثبت است. نگاه او از نگاه‏های مورد قبول ارزشی‎هاست؛ به‏‌خصوص اینکه نگاه او به آدم‎ها ‎با مبانی ارزشی اسلام تطابق دارد.

دوم: اگر آقای فراستی و هم‏تیمی‎هایش ناراحت نشوند، ارزشی‎های سینما آن‎قدری که فکر می‎کنید هم ساده‌‏لوح نیستند. ارزشی‎ها، ‎حزب‏‌اللهی یا خودی‎های عرصه هنر و فرهنگ ـ طبیعتا ـ معتقدند آنچه در قضاوت ما از یک اثر هنری و رسانه‏‌ای حرف اول را می‎زند، کارکرد آن روی مخاطبانش در جامعه است. ساده‏‌لوحانه است اگر امسال پای «رسوایی» بنشینیم و آن وقت ساختار سینمایی فیلم ‎‎ما را به این نتیجه برساند که فیلم بی‎‎ارزشی است.

انتهای پیام/ 

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل