سبک آیت الله العظمی خامنه‌ای در هدایت و مدیریت تحولات‏ بین‌الملل

خبرگزاری تسنیم: رهنمودها و هشدارهاى به‏موقع رهبر معظم انقلاب نسبت به تهدیدات و روندهاى سیاسى، نقش حیاتى در عبور موفقیت‏آمیز از بحران‌ها داشته است. این موضوع در داخل و هم در خارج مصداق دارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، با نگاهى به ویژگى‏ها و مختصات واکنش‏هاى رهبر معظم انقلاب نسبت به رویدادها و تحولات منطقه‏اى و بین‏المللى، مى‏توان رمز موفقیت‏هاى جمهورى اسلامى ایران در حوزه خارجى و به‏ویژه عبور پیروزمندانه از بحرانها را دریافت. در اینجا به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

1- واکنش واقع‏گرایانه: یکى از ویژگى‏هاى رهبر معظم انقلاب در واکنش به تحولات منطقه‏اى و جهانى، واقع‏گرایى معظم‏له است. نمونه‏ها و مصادیق مختلفى از تحولات در طى این دوران رخ داد که در واکنش به آن، مواضع مختلفى از سوى گروهها و شخصیت‏هاى سیاسى مطرح گردید. اکنون که فارغ از فضاى پیچیده زمانى آن تحولات شده‏ایم، آشکار شده است که در صورت عدم تدبیر هوشمندانه رهبر فرزانه و اتکا به مواضع برخى از شخصیت‏ها و گروههاى سیاسى، معلوم نبود که چه پیامدهاى منفى متوجه جمهورى اسلامى ایران مى‏گردید. یکى از این نمونه‏ها حمله آمریکا به عراق براى آزادسازى کویت بود که در آن هنگام برخى از سیاسیون کشور پیشنهاد همراهى با صدام علیه آمریکا مى‏دادند. در چنین شرایطى رهبر معظم انقلاب با درک صحیح تحولات منطقه و با معیار اصول‏گرایى، موضع بى‏طرفى ایران را رسماً اعلام کرد. البته این بى‏طرفى به‏معناى سکوت در برابر جنایات ناشى از جنگ نبود بلکه در عین حال بى‏طرفى انتقادى را برگزید. بعدها اسنادى که منتشر شد نشان داد که این جنگ سناریوى تعریف‏شده آمریکا براى اهداف چندمنظوره بود.
نمونه دیگر حادثه 11 سپتامبر بود.اکنون که مواضع اتخاذشده از سوى گروهها و شخصیت‏هاى مختلف در آن زمان مورد بررسى قرار مى‏گیرد، کاملاً نشان مى‏دهد که رویکرد رهبر معظم انقلاب چقدر مدبرانه بوده است. جریانات سیاسى به‏اصطلاح اصلاح‏طلب اصرار داشتند که ایران از این فرصت استفاده کند و وارد گفتگو با آمریکا شده و در ائتلاف بزرگ ضدتروریستى شرکت نماید. در حالى‏که رهبر معظم انقلاب از ظاهر این تحول گذشته و درونى‏ترین انگیزه این تحولات و روندهاى آن‏را هدف قرار داده بودند و بر این اساس سکان سیاست خارجى کشور را به‏سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سیاست‏هاى تهاجمى پس از 11 سپتامبر هدایت کردند. اکنون همه افکار عمومى جهان و حتى در داخل آمریکا نیز به رویکردى که ایران انتخاب کرده بود رسیدند و این نشان‏دهنده تدبیر و آینده نگرى در حوزه دیپلماسى است.
در همین راستا اقدام آمریکا علیه افغانستان و سپس علیه صدام نیز جالب توجه است. بسیارى در داخل به این اقدامات، مثبت مى‏نگریستند و برخى نیز پا را فراتر گذاشته و جنگ جدید آمریکا را جنگ تمییز یاد مى‏کردند. با این حال در جریان جنگ آمریکا در خاورمیانه سه پیشنهاد مورد توجه بود: 1- تعقیب استراتژى انزواطلبى 2- مدل الحاق و پیوستن به ائتلاف بزرگ 3- رویکرد بى‏طرفى مثبت و فعال.
در شرایط چنین گفتمانهایى، رهبر معظم انقلاب راهبرد دو لایه‏اى را اتخاذ کردند که از یک‏سو به‏لحاظ دیپلماتیک، طرف مثبت و فعال اتخاذ شد و از سوى دیگر راهبرد فرصت‏سازى براى ارتقاى منافع ملى مورد توجه قرار گرفت که اکنون آثار و برکات آن‏را به‏وضوح مشاهده مى‏کنیم.
آنچه در نمونه‏هاى بالا ملاحظه شد، دقیقاً بیانگر واکنش‏ها و رویکردهاى واقع‏گرایانه نسبت به تحولات منطقه‏اى و جهانى بوده است.
2- تشخیص به‏موقع رویدادها و روندهاى سیاسى: دومین ویژگى مهم در مدیریت رهبرى معظم انقلاب، در حوزه سیاست خارجى است. گفته مى‏شود درک تهدید، نقش محورى در نوع واکنش و تصمیم دارد و در واقع درک تهدید، متغیرى میانجى بین حادثه یا رویداد و واکنش نسبت به آن به‏شمار مى‏آید. هر قدر درک و تشخیص رویدادها و روندها واقعى‏تر و هوشمندانه‏تر باشد، واکنش‏هاى اتخاذشده درست‏تر و مثبت خواهد بود. رهنمودها و هشدارهاى به‏موقع رهبر معظم انقلاب نسبت به تهدیدات و روندهاى سیاسى، نقش حیاتى در عبور موفقیت‏آمیز از بحرانها داشته است. این موضوع در داخل و هم در خارج مصداق دارد. هشدار رهبرى در خصوص شبیخون فرهنگى در اوایل دهه 1370، افشاى سناریوى یلتسینى‏کردن ایران (فروپاشى از درون)، افشاى سیاست‏هاى پنهان آمریکا در خاورمیانه، هشدار نسبت به سناریوى اختلاف‏افکنى بین اقوام و مذاهب ایرانى از یک سو و راه‏انداختن جنگ شیعى و سنى از سوى دیگر، بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلام‏هراسى و اسلام‏ستیزى غرب و... نمونه‏هایى از درک سریع و به‏موقع تهدیدات و واکنش مناسب نسبت به آن بوده است.
3- هدایت دیپلماسى هوشمندانه: شاخص دیگرى از مدیریت رهبر معظم انقلاب، هدایت دیپلماسى هوشمندانه در عرصه سیاست خارجى است. در دیپلماسى هوشمندانه، درک صحیحى از تهدیدات و فرصت‏ها و قوت‏ها و ضعف‏ها وجود دارد. در مواجهه با بحرانها و تهدیدات همواره دیدگاههاى مختلفى از سوى جریانات سیاسى وجود داشته و اصرار بر اجرایى‏شدن آن دیدگاهها بوده است لکن پس از گذشت سالها، اکنون به‏خوبى مى‏توان ملاحظه کرد آن دیدگاه‏ها تا چه میزان ضعیف و غیر عالمانه و عاقلانه بوده است در حالى‏که اگر هدایت‏هاى هوشمندانه مقام رهبرى نبود، خساراتى جدى بر منافع و مصالح کشور وارد مى‏شد. یکى از مهمترین عرصه‏هاى تجلى این دیپلماسى در موضوع هسته‏اى ایران است. همه متفق القولند که سکان‏دار اصلى تحولات هسته‏اى ایران چه در بعد فنى و چه در ابعاد سیاسى و دیپلماتیک آن، رهبر معظم انقلاب بوده است. در ابتداى بحران هسته‏اى که جامعه دو قطبى شده و یک طرف بحث واگذارى و تسلیم را مطرح و دیگرى مقابله و جنگ را پیشنهاد مى‏داد، رهبر معظم انقلاب مسیر عقلانى و هوشمندانه‏اى را اتخاذ کردند که ایران را از آن فضاى سنگین بین‏المللى خارج ساخت. معظم‏له با پرهیز از افراطگرى و تفریطگرایى، متناسب با شرایط که شامل چهار عنصر تهدید، فرصت، قوت و ضعف بوده است، رویکردهاى معقولانه و هوشمندانه‏اى را تجویز مى‏کردند.
اکنون تردیدى نیست که چنانچه مشى و رویکرد و هدایت‏هاى معظم‏له نبود، پرونده هسته‏اى ایران از دو حال خارج نبود یا کاملاً تسلیم محض مى‏شد و یا منهدم مى‏گردید. اما در حال حاضر، نه تنها تسلیم نشدیم بلکه مقاومت بى‏نظیرى را بر جاى گذاشتیم و به میزان زیادى خصم را از بعد سیاسى و حقوقى و فنى خلع سلاح کردیم و همه این‏ها مرهون هدایت صحیح و شجاعانه رهبر معظم انقلاب بود.
4- ترکیب آرمان‏گرایى و واقع‏گرایى: مقام معظم رهبرى همچون امام راحل، آرمان‏گرایى و واقع‏بینى را با هم مد نظر قرار داده و در عرصه عمل این دو را با هم تلفیق نماید. در سالهاى گذشته متأسفانه عده‏اى عرصه اجرایى کشور را برعهده گرفته بودند که به‏واسطه ضعف باورها و شدت فشارهاى بیرونى، آرمانها را فداى واقعیات آن هم واقع گرایى از نوع رئالیستى محض کردند.
در همین حال برخى افراد نیز بودند که توجهى به واقعیات نداشتند و به هر قیمتى و على‏رغم شرایط و بسترها، تأکید بر آرمانها مى‏کردند، اما رهبر معظم انقلاب فارغ از چنین گفتمانهایى که هر یک به نوبه خود فشارهاى سنگینى را وارد مى‏کردند، موضع اعتدال و نگاه توأمان آرمانگرایانه - واقع‏گرایانه داشتند. تأکید معظم‏له بر سه اصل عزت و حکمت و مصلحت در واقع ترکیب آرمان‏گرایى و واقع‏گرایى است.
عزت این است که جامعه و نظام اسلامى در هیچ‏یک از برخوردهاى بین‏المللى خود نباید طورى حرکت کند که منتهى به ذلیل‏شدن اسلام و مسلمین شود. (9/11/68) حکمت یعنى حکیمانه و سنجیده کار کردن، هیچ‏گونه نسنجیدگى را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هر آنچه مربوط به سیاست خارجى و ارتباطات جهانى است راه داد. و اما مصلحت یعنى مصلحت انقلاب و این مصلحت همه‏جانبه است یعنى از رفتار شخصى ما شروع مى‏شود. (18/4/70)
5- اصول‏گرایى در سیاست خارجى: نگاهى به مواضع و رویکردهاى مقام معظم رهبرى از 1368 تاکنون نشان مى‏دهد که اصول‏گراترین شخصیت در این عرصه بوده و در همین حال تنها مانع انفعال و تحجر در جهت‏گیرى خارجى مى‏باشد. در واقع رهبر معظم انقلاب همان‏طورکه خود را وفادار آرمانهاى امام راحل مى‏دانستند، در عمل نیز مشى اصولى آن عزیز سفرکرده را حفظ کرده و توسعه دادند. موضع قاطعانه رهبر معظم انقلاب نسبت به آمریکا و استکبار جهانى و حمایت قاطع و صریح از ملل مستضعف و به‏ویژه فلسطین و ضدیت پایدار نسبت به رژیم صهیونیستى و اعتقاد به صدور و انتقال ارزش‏هاى اسلامى، همچنان یادآور مواضع حکیمانه امام راحل است.
در واقع همانطور که معظم‏له به همه آحاد مردم و گروههاى سیاسى توصیه کردند که مرزهاى عقیدتى و ایدئولوژیک باید حفظ شود، خود در عرصه داخلى و خارجى به تمام و کمال رعایت کردند. یادمان نمى‏رود که بسیارى از جریانات دوم خرداد که خود را حافظ میراث حضرت امام(ره) مى‏دانستند، چگونه ارزشها و آرمانهاى امام(ره) را حداقل در حوزه خارجى نادیده گرفته بودند. سناریوهاى تحت عنوان تابوشکنى رابطه با آمریکا، ایدئولوژى‏زدایى از سیاست خارجى و طرحهایى مبنى بر این‏که فلسطین را به خود فلسطینى‏ها واگذاریم و کارى به اسرائیل غاصب نداشته باشیم، عناوینى بود که در طى این سالها مطرح و پیگیرى مى‏شد. اما حضور فعال و تعیین‏کننده رهبر معظم انقلاب در مسند ولایت، باعث شد که این آرمانهاى امام(ره) ذبح نگردد. در همین راستا معظم‏له تأکید داشتند: مقبولیت جهانى بسیار خوب است، اما نه به بهاى دست برداشتن از اصول جمهورى اسلامى که هویت ملى و جمعى ماست. (29/5/82)
اکنون کسى نمى‏تواند شک نماید که نفوذ و قدرت ایران در منطقه و خیزش مردم مسلمان منطقه با عنوان بیدارى اسلامى به‏واسطه مشى اصول‏گرایانه که ریشه در منش و رفتار امام راحل داشت، در سراسر منطقه به‏شدت تعمیق یافته است. نفوذى که رعب در دل دشمنان ما انداخته است. بیدارى مردم مسلمان منطقه که روزبه‏روز گستره بیشترى را به تصرف خود در مى‏آورد، ناشى از مدیریت هوشمندانه و صدور ارزش‏هاى انقلاب اسلامى ایران است.
  دستاوردهاى بى‏نظیر سیاست خارجى ایران‏
واقعیت امر این است که موقعیت جمهورى اسلامى ایران در طى سال‏هاى اخیر به‏شدت تحکیم یافته و در کلاس‏بندى قدرت به رتبه‏هاى بالایى دست یافته است. در این‏جا به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:
1- افزایش اقتدار و نفوذ ایران؛ یکى از دستاوردهاى مهم هدایت‏ها و رهنمودهاى خارجى رهبر معظم انقلاب، افزایش اقتدار و نفوذ ایران است. اکنون اکثر مقامات سیاسى و نظامى غرب بر این باورند که جمهورى اسلامى ایران قدرت بلامنازع در خاورمیانه است. رومانو پرودى نخست‏وزیر سابق ایتالیا در مصاحبه با روزنامه مصرى اخبار الیوم گفت که ایران کشور کلیدى در صحنه سیاسى خاورمیانه است. همین موضع را خاویر سولانا معاون هماهنگ‏کننده سابق سیاست خارجه اتحادیه اروپا مطرح کرد مبنى بر این‏که ایران در جریان بازى قدرت این‏قدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول در جهان تبدیل شود. مسلماً این نفوذ و قدرت جنبه سخت‏افزارى ندارد بلکه این نفوذ و اقتدار ناشى از منابع معنوى و دیپلماتیک هوشمندانه ایران و مواضع شجاعانه و عدالت‏خواهانه و اسلام‏خواهانه در منطقه است که افکار عمومى منطقه را در سطوح توده‏اى و نخبگى به خودش جذب و جلب کرده است.
مؤسسه سلطنتى امور بین‏الملل انگلیس در گزارشى با عنوان ایران، همسایگان و بحرانهاى منطقه‏اى نوشت: آمریکا براى جلوگیرى از افزایش قدرت منطقه‏اى ایران به همسایگان آن متوسل شده است. اما ایران با موفقیت در روابط خود با کشورهاى همسایه حتى آن دسته از کشورهاى عربى و سنى‏مذهب که از نفوذ آن بیم دارند، سود جسته و به موقعیت قابل توجهى در منطقه رسیده است.
با این حال اکنون هیچ مقامى و تحلیل‏گرى وجود ندارد که به قدرت و نفوذ ایران اذعان نکرده و معتقد به این نباشد که کلاس‏بندى قدرت در خاورمیانه به‏طور بنیادى به‏هم خورده است و ایران در رأس هرم قدرت منطقه‏اى قرار گرفته است. در واقع بر اثر وجود چنین واقعیتى است که آمریکا تن به مذاکره با ایران را براى برون‏رفت از چالش عمیق در عراق داد و اساساً جنبش مذاکره با ایران در داخل آمریکا که اوج تجلى آن‏را در مناظره‏هاى کاندیداهاى ریاست جمهورى آمریکا مشاهده کردیم، ناشى از افزایش اقتدار و نفوذ ایران است و شکى نیست که این نفوذ بر اثر درایت و خردورزى رهبر فرزانه انقلاب بوده است و گرنه در صورت تداوم سیاست تساهل و تسامح و یا در صورت اعمال دیدگاههاى برخى از جریانات سیاسى میانه‏رو یا اصلاح‏طلب هرگز چنین موقعیتى نصیب ایران نمى‏شد.
2- تبدیل‏شدن ایران به یک کشور شکست‏ناپذیر و مقاوم؛ هدایت و مدیریت رهبر معظم انقلاب در عرصه سیاست خارجى که خود تداوم‏دهنده مشى اصولى و شجاعانه امام راحل بوده است، کشور ایران را به یک دژ مستحکمى تبدیل کرد که هر قدر ضربه به آن زده مى‏شود، قوى‏تر مى‏گردد. اکنون اعتراف صریح مقامات ارشد و استراتژیست‏هاى کشورهاى جهان از جمله غرب است که استحکام ایران نسبت به گذشته و ابتداى انقلاب فوق‏العاده افزایش یافته است. هفته‏نامه آمریکایى تایمز طى گزارشى با توجه به یافته‏هاى کمیته مطالعات بیکر همیلتون نوشته بود که ایران به محکمى در سنگر خود قرار گرفته و به‏هیچ‏عنوان در معرض تغییرات بنیادین انقلاب قرار ندارد. (روزنامه جمهورى اسلامى 13/1/85) به‏واسطه چنین شرایطى، پروژه حمله نظامى (چه تمام‏عیار و چه نقطه‏اى) آمریکا یا رژیم صهیونیستى براى همه امرى نشدنى و اساساً غیر خردمندانه تلقى شده است. هرگاه طرح اقدامات نظامى در رسانه‏ها اوج گرفت، همه شاهد بودیم که رهبر معظم انقلاب با تمام صلابت پاسخ قاطعى را مى‏دادند.
معظم‏له همان‏طورکه در گذشته از جمله در سال 1370 اعلام کرد که به حول و قوه الهى اعتقادم از بن دندان این است که آمریکا اگر تمام نیروهایش را براى ضربه‏زدن به این انقلاب بسیج کند، هیچ غلطى نمى‏تواند بکند. (28/6/70) در سالهاى اخیر نیز با همان صلابت اعلام کردند که اگر دشمنان تعرضى به خاک ایران بکنند، تمام منافع آن‏ها در سراسر جهان هدف قرار خواهد گرفت. این نوع موضعگیرى در واقع ناشى از قدرت و توانایى‏هاى جمهورى اسلامى ایران از یک‏سو و ضعف و پوشالى بودن ابهت قدرت‏هایى مثل آمریکا است. چنان‏که ریچارد هاوس رئیس شوراى روابط خارجى آمریکا تصریح کرد گزینه تغییر رژیم ایران (چه سخت و چه نرم) تحقق‏یافتنى نیست. به‏همین‏ترتیب نتیجه صلابت و استحکام جمهورى اسلامى است که شاهد تغییرات پى‏درپى سیاست‏هاى غرب علیه ایران هستیم.
3- شکسته‏شدن مجدد ابهت آمریکا و متحدینش؛ دیپلماسى هدایت‏شده توسط رهبر معظم انقلاب، راهبردها و سیاست‏هاى آمریکا در منطقه را با شکست سختى مواجه ساخت. این سخن ریچارد هاوس شنیدنى است که در مجله فارین افرز نوشته شد: با جنگ اول خلیج فارس، عصر آمریکایى در خاورمیانه آغاز شد اما با جنگ دوم، شاهد پایان عصر آمریکایى هستیم. در واقع مدیریت منطقه‏اى ایران که با رهنمودهاى مقام معظم رهبرى صورت گرفته، تمام طرحهاى این کشور را در خاورمیانه با شکست مواجه ساخت به‏گونه‏اى‏که مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا به کاخ سفید اعلام کرد: ایران قدرت اول منطقه است و آمریکا باید بداند که کلید حل معماى خاورمیانه، به‏ویژه عراق در دست ایران است. درخواست آمریکا براى مذاکره با ایران در شرایطى رخ داد که همه به ضعف و ذلالت آمریکا پى برده و رادیکالهاى جامعه آمریکا این اقدام را سرافکندگى بزرگ نام نهادند. در همین حال ایران با تدبیر مقام معظم رهبرى درخواست مذاکره با آمریکا را به‏خاطر وضعیت شیعیان عراق و پیشنهاد آن‏ها در اوج اقتدار پذیرفت.
4- تعمیق منطقه ژئواستراتژیک ایران؛ سیاست حمایت از نهضت‏هاى رهایى‏بخش و کمک به مسلمانان از تأکیدات جدى رهبر معظم انقلاب بوده است، به‏عنوان نمونه معظم‏له در سال 80 فرمودند: دفاع از مظلوم، همیشه یک نقطه درخشان است. کنارنیامدن با ظالم، رشوه‏نپذیرفتن از زورمند و زرمند، پافشردن بر حقیقت، این‏ها چیزهایى است که هیچ‏وقت در دنیا کهنه نمى‏شود، این‏ها را باید دنبال کنیم، اصول این‏هاست. (16/8/80) این سیاست که با امام راحل شروع شده و جزء اصول و ارکان قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران (اصول 2 و 3 و 11 و 152 و 153 قانون اساسى) مى‏باشد، توسط رهبر معظم انقلاب با تمام قوت پیگیرى شد و اکنون ثمره آن‏را ملاحظه مى‏کنیم.
اتفاقى که در لبنان و فلسطین، عراق و افغانستان و... رخ داده است، نتیجه استقامت در پیگیرى این اصول از سوى رهبرى انقلاب بوده است. تأکید اخیر از این بابت است که در سالهاى گذشته کسانى بودند که با چنین رویکردى مخالفت مى‏ورزیدند. با این حال این سیاست با وجودى که ریشه در اصول و باورهاى اسلامى و انقلابى دارد، نتایج ژئواستراتژیکى نیز براى ایران داشته است. این سیاست، مناطق ژئواستراتژیک ایران را توسعه داد. منطقه ژئواستراتژیک منطقه‏اى است که یک بازیگر در خارج از محیط ملى خود تعریف نموده و با ایفاى نقش مؤثر در آنجا و ایجاد مشکل براى رقباى خود، توجه ایشان را از عطف به مسایل داخل خویش منحرف ساخته و یا حداقل شدت آن‏را تخفیف مى‏دهد.
  نقش رهبرى در تحولات منطقه‏
منطقه خاورمیانه از دیرباز مهد تحولات سرنوشت‏سازى بوده است. بى‏تردید بخش عمده‏اى از این تحولات، متأثر از انقلاب اسلامى و سیاست‏ها و عملکرد جمهورى اسلامى ایران مى‏باشد. در این میان شخصیت مقام معظم رهبرى به‏عنوان سکاندار انقلاب اسلامى و رهبر و تئورى‏پرداز و تصمیم‏ساز نظام، نقش بى‏بدیلى داشته است؛ نقشى که متأسفانه در گیرودار هجمه تبلیغاتى دشمنان، آن‏چنان‏که بایسته و شایسته است، مورد بازخوانى و تبیین قرار نگرفته است.
الف: مقاومت اسلامى؛ مقوله مقاومت اسلامى به‏عنوان یکى از شاخصه‏ها و ارکان انقلاب اسلامى، در نگاه نافذ مقام معظم رهبرى جایگاه ویژه‏اى دارد. نگاه معظم‏له به مقاومت، یک نگاه اعتقادى و قرآنى است، بدین‏معنا که مقاومت در راه حق، متضمن تحقق وعده‏هاى الهى و پیروزى جبهه حق در برابر لشکریان باطل است. از طرفى جمهورى اسلامى ره‏توشه‏اى سترگ از تجارب مقاومت چندین‏ساله چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، در اختیار دارد و رهبر انقلاب اسلامى بر این باور است که این تجارب راهگشاى ملل منطقه خواهد بود. بر همین اساس معادله مقاومت در منطقه، با کمک جمهورى اسلامى تغییر یافت و تبدیل و ارتقاء سنگ در دست فلسطینیان به «موشک جواب موشک » در غزه و سایر مقاومت‏هاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود.
مقاومت اسلامى در سطح منطقه در دو عرصه نمود بیشترى یافته است: نخست مقاومت اسلامى لبنان که با محوریت حزب الله به مبارزه با اشغالگرى اسراییل برخاست و شکست‏هاى سختى را به ارتش اسطوره‏اى رژیم صهیونیستى تحمیل کرد. نماد دوم در صحنه فلسطین تجلى یافت که با ظهور گروه‏هایى چون حماس و جهاد اسلامى، مبارزات تاریخى مردم فلسطین را در برابر اشغالگران صهیونیستى، وارد مرحله جدیدى نمود.
رهبر انقلاب اسلامى روند مقاومت اسلامى در اراضى اشغالى را به دقت رصد نموده و در مقاطع مهم و سرنوشت‏سازى همچون شکل‏گیرى روند سازش (نشست مادرید، توافق اوسلو)، عقب‏نشینى ارتش صهیونیستى از جنوب لبنان، برافروخته‏شدن انتفاضه اول و دوم فلسطین، جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه در قالب سخنرانى یا صدور پیام، به ارائه دیدگاه‏هاى راهبردى خود پرداخته و مواضع اصولى نظام را نسبت به این روند تبیین نموده‏اند.
ب: بیدارى اسلامى؛ موج بیدارى اسلامى که از سال 1389 در شمال آفریقا آغاز شد و به‏سرعت سایر مناطق خاورمیانه را درنوردید، از همان ابتدا مورد اهتمام ویژه مقام معظم رهبرى قرار گرفت. در سطح کلان و راهبردى، نگاه معظم‏له به این تحولات، ناظر به احیاى امت واحده اسلامى و ایجاد تمدن اسلامى جدید بر پایه دین و عقلانیت و علم و اخلاق بود که در مقابل طرح‏هاى سلطه‏جویانه غربى همچون جهانى‏سازى قد علم کرده است.
  فرهنگ‏سازى‏ها
از دیگر ابتکارات تأثیرگذار ایشان، نامگذارى سال‏ها به عناوینى همچون سال پیامبر اعظم(ص)، رفتار علوى، حماسه حسینى، سال امام خمینى، پاسخگویى مسؤولان، انضباط اجتماعى، خدمتگزارى به مردم، عدالت‏خواهى، اتحاد ملى و انسجام اسلامى، تلاش مضاعف و همت مضاعف، جهاد اقتصادى و حماسه سیاسى و حماسه اقتصادى است، نامگذارى‏هایى که در واقع یک نوع فرهنگ‏سازى در جامعه اسلامى بوده است.
بازگشت اصولگرایان به صحنه قدرت که با تدابیر ویژه و فرهنگ‏سازى‏هاى مستمر ایشان در قالب گفتمان عدالت‏خواهى و اصلاحات یعنى مبارزه با فقر، فساد و تبعیض صورت پذیرفت، از دیگر تدابیر سرنوشت‏ساز ایشان است که پرداختن به آن مجال واسع‏ترى را طلب مى‏نماید.
آینده‏نگرى و پیگیرى‏هاى مستمر و مستدام ایشان باعث گردید مسؤولان نظام، سندى به عنوان سند 20 ساله را تدوین نمایند که بر اساس آن، نظام اسلامى در سال 1404 هجرى خورشیدى باید در زمینه علمى، فناورى و اقتصادى به قدرت اول آسیاى جنوب غربى (خاورمیانه، آسیاى میانه و قفقاز) تبدیل گردد.
از دیگر ابتکارات ایشان، احیاى اصل 44 قانون اساسى است که کارشناسان از آن به‏عنوان یک انقلاب و جهش اقتصادى نام مى‏برند. با اجراى اصل 44، از تصدى‏گرى دولت در مناصب اقتصادى کاسته شده و بخش خصوصى و تعاونى‏ها، چرخه تولید و تجارت کشور را به حرکت در خواهند آورد.
تزریق امید به ارکان دولت و مردم در سخت‏ترین و بحرانى‏ترین شرایط، از دیگر هنرهاى ناب رهبرى ایشان در طول بیست و پنج سال گذشته بوده است، به‏گونه‏اى‏که در بحرانى‏ترین شرایط فرموده‏اند: من خود را غرق در عنایات و نعمات خداوند متعال مى‏دانم. اگر هر مدیر و مسؤولى صرفاً کار خود را خوب انجام دهد، دیگر هیچ نگرانى و دلهره‏اى ندارم. این مهم را باید بدانیم که اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهایى دفاع مقدس، براى حفظ موجودیت و بقاى خود مى‏جنگیدیم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمریکا و متحدانش که در گذشته‏اى نه چندان دور با تفرعن از تغییر جغرافیاى سیاسى در جهان اسلام وتشکیل خاورمیانه جدید مى‏گفتند، اینک از ظهور و تولد خاورمیانه جدید با محوریت ایران اسلامى سخن مى‏گویند و ایرانى که زمانى تروریسم و محور شرارت نام گرفته بود، اینک به محور امید و رهایى آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین وسوریه و منطقه خاورمیانه تبدیل شده است.
دوستداران، شیفتگان و یاران وفادار حضرت امام خمینى(ره) و حضرت آیت الله خامنه‏اى (حفظه الله تعالى) مى‏باید بدانند و نیک هم مى‏دانند که این دو گوهر ناب، یک حقیقت با دو تجلى هستند که وظیفه همه ما، درک و معرفى شایسته و بایسته این حقیقت ماندگار و الهى به جامعه اسلامى و بشریت تشنه امروز و فردا است.
انتهای پیام/