رئیسالسادات:این حرف پاکستانیهاست؛ ایران کوتاه بیاید فاتحه اسلام برای قرنها خوانده است
خبرگزاری تسنیم: گفتگو با رئیسالسادات، رئیس خانه فرهنگ ایران در پیشاور حاوی نکات ویژهای از تجربیات عینی او در مورد کار فرهنگی ایران در پاکستان است. رئیسالسادات معتقد است ایران نیازی به نفوذ فرهنگی در آنجا ندارد چون قلبهای پاکستانیها فتح شده است.
خبرگزاری تسنیم: هفتمین متن پرونده «ایران، جانِ پاکستان»؛ گفتگو با سیدعبدالحسین رئیسالسادات رایزن فرهنگی سابق ایران در پاکستان، و رئیس خانه فرهنگ ایران در پیشاور است.
رئیسالسادات معتقد است ایران نیازی به نفوذ فرهنگی در پاکستان ندارد، چون این اتفاق به خودی خود افتاده است و ایران سالهای سال است که در تک تک قلوب پاکستانیها جای دارد، اما به اعتقاد او این نفوذ در همین حد مانده است و مغزهای پاکستانیها را در بر نگرفته است.
پاکستانیهایی که به قول او از ما بیشتر نگران سازش ایران با آمریکا هستند و معتقدند ایران در برابر آمریکا کوتاه بیاد فاتحه اسلام برای چند قرن خوانده شده است.
رئیسالسادات البته وقایعی را از دوران حضور در پاکستان تعریف میکند که بخشی از آن به دلایل امنیتی قابل انتشار نیست، اما همین حرفهای منتشر شده او هم نشان میدهد که چگونه پاکستان؛ بزرگترین پایگاه مراکز دولتی ایران در جهان شده است و این دستگاههای عظیم تبلیغاتی و دیپلماتیک عملا باری از دوش انتقال فرهنگی آرمانهای امام خمینی برنداشته است.انقلاب و امامی که به گفته او پاکستانیها آرزوی تکرار آن و وجود او در سرزمینشان را دارند.
بهانه ناامنی و ترورهای این چند ساله شیعیان در پاکستان به گفته رئیسالسادات یک بهانهجویی بیشتر نیست: " در همین یکی دو ساله این همه شهید در غرب دادیم، حالا در پاکستان هم یک سرباز فرهنگی انقلاب شهید شود"
****
«ایران، جان پاکستان ــ 1 » پرونده ویژه ماه رمضان پروژه «فرهنگ، سیاست جمهوری اسلامی»: «از عکس رهبر ایران درقهوهخانهای درهیمالایا تا نذر روزه آزادی خرمشهر/اینجا پاکستان، جمهوری اسلامی ایران»
«ایران، جان پاکستان ــ 2 »در پاکستان یک «خمینی» میخواهیم/ در فتنه 88 پاکستانیها بیشتر از ایرانیها نگران بودند
«ایران، جان پاکستان ــ 3 »بار صدور فرهنگی انقلاب ایران به دوش یک پاکستانی 22ساله/ «سلحشور» سرباز فرهنگ در پاکستان
«ایران، جان پاکستان- 4»مسلمانان پاکستانی با ایران زندهاند/ اعتقاد قوی داریم که"چو ایران مباشد تن من مباد
«ایران، جانِ پاکستان»ـــ 5 «ماجرای طلاهای زنان پاکستانی درجنگ ایران/ نامهای که فقط لفظ «خمینی» اش قابل خواندن بود»
ایران، جان پاکستان»- 6 زبان فارسی در پاکستان/ هرجا میرویم زودتر از ما زبان فارسی رفته است
تسنیم:آقای رئیس السادات شنیدهها و دیدههای ما در مورد پاکستان محدود به رسانههای ایرانیست. رسانههایی که ظاهرا زیاد علاقهای به زحمت کشف واقعیت در نزدیکترین سرزمین به مرزهای ایران را ندارند. اما فارغ از این شنیدهها و دیدههای رسانهای ظاهرا اتفاقات دیگری در پاکستان در حال جریان است که کسی دنبالش نمیافتد. میگویند که رابطه پاکستانیها با کشوری به نام ایران، نزدیکترین رابطه ممکن در خارج از مرزهای سرزمینی است. دوست داریم بحثمان را بر همین مبنا شروع کنیم. چه رابطهای بین سرزمینی به نام «پاکستان» و «ایران» وجود دارد؟ و اصلا این رابطه از کجا آمده است؟
فکر میکنم بهتر است از اینجا شروع کنیم که اصولا پیدایش پاکستان به معنای سرزمین پاک به زمانی برمیگردد که مسلمانان ساکن در شبه قاره هند به فکر مبارزه با استعمار انگلیس افتادند.در آن زمان پاکستان نائب السلطنه داشت و جزئی از هند بود؛ اما مردم پاکستان که مسلمانان شبهقاره در آنجا متمرکز شده بودند به این فکر افتادند که ضمن مبارزه برای نجات کل شبه قاره از استعمار انگلیس،کشوری جدا برای خود ایجاد کنند. بانی این اندیشه مرحوم علامه اقبال بود و رهبر این اندیشه هم محمدعلی جناح قائد اعظم شد. یک روز قبل از استقلال هند از انگلیس و در سال 1947 پاکستان پیدا شد. بد نیست به این هم اشاره کنیم که همه مسلمانان با این اندیشه موافق نبودند و هنوز هم کسانی در داخل پاکستان و هند هستند که معتقدند جدا کردن مسلمانان از هند کار خطایی بود و اعتقاد دارند که اگر مسلمانان جدا نمیشدند در همان هند بیشتر پیشرفت میکردند چون بعد از استقلال پاکستان، مهاجرانی که از طرف هند به طرف پاکستان و بنگلادش فعلی رفتند، اکثرا جزو مسلمانان مستضعف بودند. آنها فکر می کردند با آمدن به پاکستان و تشکیل یک کشور مستقل به آرزوهای اسلامی و همینطور ترقی اقتصادی خود می رسند. اینها احتمالا الان هم پشیمان نیستند اما هنوز هم گروههایی داخل پاکستان هستند که معتقدند این کار از همان آغاز اشتباه بود.
تسنیم: رابطه فرهنگی ایرانیها با پاکستانیها هم از همین زمان شروع میشود یا پیشزمینهاش به دوره هند برمیگردد و هندیهایی که پاکستان را تشکیل دادند با یک زمینه قبلی فرهنگی به سراغ ایران آمدند؟
در واقع رابطه فرهنگی ایران و شبه قاره به دوران حاکمیت مغولها در هند باز میگردد. شاهان مغولی هند بسیار به فرهنگ ایرانی وابسته بودند. در مراکز تحقیقات فارسی هند و پاکستان گنجینه های عظیمی از آثار فارسی دست نوشته مربوط به قرنهای دهم، یازدهم، دوازدهم و حتی سیزدهم هجری وجود دارد. خود این موضوع بیانگر حضور و نفوذ ایران است. شاهان مغولی هند کسانی بودند که با شعر حافظ به خواب میرفتند. آنها به فارسی بسیار علاقهمند بودند و حتی بعضی به فارسی شعر هم میگفتند. زبان اردو که جزو زبان رسمی مسلمانان در شبه قاره است، هم مخلوطی از فارسی، سانسکریت و زبانهای محلی است. حتی زبانهای بومی پاکستان مثل زبان سندی،پشتو، هندوکو و پنجابی پر از واژههای فارسی است. در آثار فیزیکی هم تأثیر دوره صفوی را در ساختمانهای مشهور هند مشاهده میکنیم. مثلا تاج محل کاملا برگرفته از معماری ایرانی است.
اما در خود پاکستان در بعد سیاسی اولین کشوری که پاکستان را در 1947 به رسمیت شناخت، ایران بود. آنها یادشان مانده است که ایران در چه مراحلی جزو اولین کشورهایی بود که از پاکستان حمایت کرد.
تسنیم: و بعد هم که انقلاب پیروز میشود و تازه ماجرا شروع میشود. فکر میکنم همه پیشزمینههایی که برای روابط ایران با پاکستان وجود داشت با وقوع انقلاب به شدت تقویت شد و علاوه بر آن زمینههای دیگری هم به وجود آمد که پیش از این وجود نداشت.
انقلاب بزرگترین واقعه تاثیرگذار آن دوران بر روی پاکستان بود. بعد از انقلاب اسلامی و یا در حدود انقلاب، ضیاء الحق با یک کودتا در پاکستان روی کار آمد و ذوالفقار بوتو که مادرش ایرانی بود را برکنار کرد. منظورم از اشاره به ایرانی بودن مادرش این است که بگویم ایران تا کجا در پاکستان نفوذ داشته است. من اعتقاد دارم که برای جلوگیری از نفوذ انقلاب اسلامی در پاکستان بود که ضیاء الحق با کودتا سرکار آمد. او میخواست به شیوه خاص خودش، یک حکومت اسلامی در پاکستان به راه بیندازد و جو حکومت اسلامی در پاکستان را پایین بکشد. مهمترین دلیل آن هم به خاطر ترس از ایجاد انقلاب در پاکستان بود. وقتی برادران ما در ایران لانه جاسوسی را فتح کردند،پاکستان اولین کشوری بود که سفارت آمریکا در پاکستان را گرفت. حضور شیعیان، اندیشه عمیق ضد آمریکایی در بین عامه مردم در پاکستان، همسایگی با ایران، تنش با هند و حضور شوروی در افغانستان زمینه را برای ظهور انقلابی مشابه انقلاب ایران در پاکستان به وجود آورده بود اما کودتای مذکور از این قضیه پیشگیری کرد.
پولهای عربستان و شیخنشینها مساله شیعه و سنی را در پاکستان به وجود آورد
زمان ضیاء الحق، هم به دلیل سربرآوردن عربستان سعودی به عنوان کشوری که غرب تلاش کرد آن را جانشین شاه ایران بکند و هم به دلیل مقابله با انقلاب اسلامی و همین طور مسائلی مثل جنگ تحمیلی ایران، سعی فراوانی شد تا جلوی حرکتها و نفوذ انقلاب ایران در پاکستان گرفته شد. اگرچه خود ضیاء الحق ظاهرا با ایران مشکل چندانی نداشت اما پولهای عربستان و شیخ نشینهای خلیج فارس باعث پیدایش عناصری شد که آنها دم از مخالفت با شیعه زدند و مسأله شیعه و سنی در پاکستان ایجاد شد. این مسأله قبلا در پاکستان به این شدت وجود نداشت من اوایل دهه 60 در پاکستان بودم، اصلا مشکلی بین شیعه و سنی وجود نداشت اما به تدریج به دلایل مختلفی این مساله به وجود آمد.
تسنیم: انقلاب ایران چه تاثیری روی جامعه شیعیان پاکستان داشت؟ ما هیچوقت تا قبل از انقلاب اصلا اسمی از تشکل منسجمی به نام جامعه شیعیان نشنیده بودیم و ظاهرا فکر منسجم شدن و ایجاد تشکل با انقلاب ایران به این جامعه راه پیدا می:کند
انقلاب اسلامی موجب شد تا شیعیان متفرق در پاکستان رهبری واحدی پیدا کنند و شهید عارف حسینی از شاگردان امام و از افراد درس خوانده و صادق و باصفا رهبر شیعیان پاکستان در آن مقطع بود.ماجرای اصلی که در تشکل یافتن شیعیان موثر بود، مساله زکات بود. با روی کار آمدن ضیاء الحق و تلاش او برای اسلامی کردن ظاهر جامعه، مسأله زکات پیش آمد. در بین اهل سنت زکات به هرنوع مال و دارایی تعلق میگیرد و حتی از پولهای بانک هم باید سر سال یک دهم کسر شود. اما شعیان گفتند ما باید زکات خود را جای دیگری با شرایط دیگری دهیم و علاوه بر زکات، خمس هم داریم. بر همین اساس نهضت فقه جعفری به وجود آمد. نهضت فقه جعفری مبارزه را برهمین اساس شروع کرد و بالاخره با رهبری شهید عارف حسینی توانستند حرف خود را در این زمینه به کرسی بنشانند و این مهمترین پیروزی تا آن زمان شیعیان پاکستان بود که از اثرات پیروزی انقلاب اسلامی بود.
تسنیم: و بعد چه اتفاقی افتاد؟ این پیشزمینه عظیم و پرسابقه روابط و نفوذ ایران در پاکستان چگونه بهرهبرداری شد؟ آن خاطره خوش پاکستانیها از ایرانیها و آن نفوذ غیرقابل باور ایران در پاکستان الان در چه وضعیتی است؟
باید با تأسف عرض کنم که ایران از این حضور و نفوذ فرهنگی نتوانست استفاده کند. شاید عدهای بگویند که این ناکامی به دلیل مخالفتها و مسائلی بود که در داخل پاکستان برای ایران پیش آمد و شاید هم واقعا موثر بود اما به اعتقاد من عمدهترین مسأله مربوط به نبود نگاه صحیح به پاکستان بود و هست.
هر چند به نظرم این جریان نفوذ و محبوبیت ایران در پاکستان هنوز ادامه دارد. اما با این همه نشانههایی که نشاندهنده عمق نفوذ و حضور ما در پاکستان است، باید کار واقعا نمایندگان سیاسی و فرهنگی را ارزیابی کنیم. مسأله ترور ایرانیها و ناامنی تازه چند سال است که مطرح شده است.من خیلی اوقات دیدهام که بهانه ترور مطرح می شود برای توجیه کمکاری. اکثر کسانی که عمودی به پاکستان رفتند عمودی هم برگشتند دو نفر مثل شهید گنجی و شهید رحیمی هم این وسط به شهادت رسیدند. اما ما چقدر در آنجا حضور داشتیم که دو نفرمان به شهادت رسیدند؟
90 درصد ادبیات مکتوب ایرانی در مورد پاکستان قبل از انقلاب به وجود آمده است
دوستی به ما میگفت: من ادبیات مکتوب ایرانی درباره پاکستان را در کتابخانه های ایران جستجو کردم. 90 درصد چیزی که درباره پاکستان وجود دارد مربوط به قبل از انقلاب میشود. این یعنی ما بعد از انقلاب با همه اهمیتی که پاکستان برای ایران و برای انقلاب اسلامی ایران داشته، حداکثر 10 درصد کار مکتوب برای پاکستان انجام دادیم و این با وجود همه اشتیاقی است که مردم پاکستان به انقلاب اسلامی دارند.
متأسفانه ما بعد از انقلاب علی رغم زمینه های مشترک، آن اندازه که باید فعال نبودیم. ما قرار نیست که شیعه را در پاکستان و یا جاهای دیگر دنیا گسترش دهیم بلکه حداقل هنر ما میتواند این باشد که شیعه را بشناسانیم. دلهای آماده ممکن است شیعه بشوند و یا نشوند اما حداقل دست از دشمنی بر میدارند، اما ما این کار را هم نکردیم.
من فقط یک مورد مثال برایتان میزنم، به طور کلی شبه قارهایها فیلمهای اکشن و همینطور خانوادگی آرام را بسیار دوست دارند. دوبله فیلم به زبان اردو از حداقل کارهایی است که باید در طول این 30 و چند سال انجام میشد. بررسی کنید که ما چقدر از سینمای جنگمان را که میتوانست در آنجا کاملا مورد استقبال قرار گیرد ترجمه کردیم . یا اصلا چه قدر از آثار مکتوب دفاع مقدسمان را به آثار مکتوب پاکستان تبدیل کردیم؟
تسنیم: کمی از تجربههای عینی خودتان در پاکستان از آن اشتیاقی که میگویید باور نخواهیم کرد بگویید؟ منابع مکتوب و تصویری ما از این اشتیاق کاملا مسکوت مانده نگه داشته است.
فکر میکنم برایتان جالب باشد که بگویم این اشتیاق و محبت پاکستانیها را به صورت غیرقابل باوری در نیروها و رهبرانی که با اعتقادات ما شدیدا مخالف بودند و حتی در مواقعی شیعه را کافر می دانستند هم میتوانیم ببینیم. من خودم از برخی از آنها میشنیدم که در سخنرانی و صحبت های خود می گفتند: پاکستان انقلابی مثل انقلاب ایران و رهبری مثل امام خمینی می خواهد.
پاکستانیها می"گویند:خدانکند ایران با آمریکا صلح کند؛فاتحه اسلام برای یک عمر خوانده میشود
یا اینکه یادم میآید که در جمعی از اساتید دانشگاه که اهل سنت و تندرو هم بودند، بحثی در خصوص لغزش ایران به سمت آمریکا در یک مقطع تاریخی خاص ایران درگرفته بود که آنها به شدت از این مساله احساس نگرانی میکردند و میگفتند: خدا نکند آن روزی بیاید که ایران با آمریکا صلح کند؛ این یعنی فاتحه مسلمانان را برای قرن ها خواندن.
این حرف را کسانی می گفتند که اگر به صورت انفرادی با آنها درباره شیعه صحبت می کردید،آن را کفر میدانستند؛ ولی انقلاب اسلامی و حرکتهای انقلابی در ایران را آن قدر مهم میدانستند که معتقد بودند اگر ایران در برابر آمریکا کوتاه بیاید، فاتحه اسلام خوانده شده است.
بسیاری از پاکستانیها را من خودم دیدم که وقتی نام ایران را میبردیم، عاشقانه برخورد میکردند اما مساله اینجاست که همانها هم شناختی نسبت به ایران ندارند و این کم کاری ماست.
پاکستانیها فقط سعدی و حافظ و مولوی را میشناسد، ادبیات جدید ایرانی در پاکستان نرفته است
پاکستانیها از ادبیات ایران فقط سعدی و حافظ و مولانا را میشناسند و خود اینها هم چیزهایی بوده که خودشان کسب کردهاند و ما به آنها منتقل نکردهایم. تأکید میکنم که ادبیات جدید،شخصیت های فرهنگی و ادبی جدید ما را پاکستانیها اصلا نمیشناسند. آنها فقط سعدی، فردوسی و مولوی را می شناسند. اینها هم براساس فعالیت ما نبوده است. بوستان و مثنوی در مدارس دینی اهل سنت تدریس میشود؛ ما در این جریان نقشی نداریم. ما می توانیم نقش خوبی برای معرفی ادبیات جدید به آنها داشته باشیم. حتی نوع چاپ بوستان و گلستان ملال آور و خسته کننده است و ما می توانیم آن ها را با بهترین چاپ داخل ایران در اختیارشان بگذاریم. زمینه برای کتاب، فیلم، آموزش فیلمسازی،سریال سازی و کارهایی از این دست در پاکستانی کاملا موجود است.
ماجرای تلاش برای حضور زبان فارسی در مدارس پاکستان با ناهماهنگی پایان یافت
بگذارید اتفاقی را که خودم درگیرش بودم برای شما نقل کنم. ما 4 ایالت در پاکستان داریم که به صورت فدرالی اداره می شوند؛ یعنی هر ایالت مجلس و دولت دارد و یک دولت در اسلام آباد دارد که قوانین کلی را تصویب میکند. من با وزیر آموزش و پرورش فدرال یک ایالت برای حضور دوباره زبان فارسی در مدارس صحبت کردم. زمانی زبان فارسی جزء دروس اجباری در پاکستان بود، بعد از آن اختیاری شد و بعد از مدتی هم براساس سیاستهای خاص حکومت حذف شد. نمایندگان سیاسی و فرهنگی ما هم حساسیت لازم و یا راه و چاه پیشگیری از این کار را با وجود مشکلات داخلی ایران نمیدانستد.البته همه چیز هم تقصیر نمایندگان سیاسی و فرهنگی نبود بلکه گاهی اوقات ستاد و نیروهای فرماندهی داخل ایران هم با نیروهای صف همکاری لازم را نداشتند.در هر صورت من با وزیر فدرال صحبت کردم و او هم کاملا آمادگی خود را برای بازگشت زبان فارسی به مدارس ابتدایی و متوسطه اعلام کرد و گفت: هیچ مشکلی نداریم، فقط شما به ما متن و کتاب درسی بدهید تا آن را چاپ کنیم.
این ارزش وجود داشت که ما کتاب را خودمان با چند میلیون تیراژ چاپ کنیم و در اختیارشان بگذاریم، اما آنها فقط از ما معرفی کتاب میخواستند. اما مکاتبات بنده برای معرفی کتاب سرانجام به نتیجه نرسید. آخر سر از ایران به من گفتند: شما کتاب معرفی کنید تا ما تأیید کنیم. من هم گفتم: اگر می توانستم کتاب معرفی کنم، منتظر تأیید شما نمیماندم.
حتی در زمینه اقتصادی هم ، محصولات ما به صورت قاچاق تا عمق پاکستان راه پیدا میکنند، چرا راهکاری را برای مبادله رسمی پیدا نمیکنیم؟ شما هر کالای ایرانیای را میتوانید در پاکستان پیدا کنید اما نه به صورت مبادله رسمی.
تسنیم: آقای رئیس السادات، ما بیشترین نمایندگان سیاسی و فرهنگی یک کشور را درپاکستان داریم. 5 نماینده سیاسی داریم و در 4 ایالت 4 سرکنسولگری و 9 نماینده فرهنگی در شهرهای عمده پاکستان در مراکز ایالتی پاکستان و شهرهای فرهنگی داریم. در اسلام آباد هم دو مرکز رایزنی فرهنگی و مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان داریم. واقعا حلقه گم شده این وسط چیست؟ این حضور بیسابقه مراکز دولتی ایران در پاکستان با وجود همه این پیشزمینههایی که گفتیم عملا کارکردی در اندازه جمهوری اسلامی نداشته است.
همانجور که گفتیم شرایط ما در پاکستان به گونهای است که با یک تیر می توانیم چند نشان بزنیم؛ اما ما هیچ وقت سعی نکردیم به پاکستانیها نزدیک شویم. یا خودمان به عنوان نمایندگان فرهنگی چنین سلیقه و پتانسیلی نداشتیم و یا اگر کسی میرفت، فکر می کرد باید از او حمایت کامل کنند تا کاری انجام شود و نهادهای پشتیبانی هم برای کار آمادگی نداشتند و هماهنگ نبودند و اکثر اوقات حوزه کارشناسی، بودجه و یا قسمت های دیگر برایشان مهمتر بود.
سینمای ترکیه در پاکستان نفوذ دارد و سینمای ما نه/ سریالهایمان را رایگان بفروشیم
سینمای ما در پاکستان حضور ندارد اما سینما و سریالهای هندی و ترکیهای فراوان حضور دارند. ما خیلی راحت میتوانیم با شبکههای پاکستانی صحبت کنیم و مقداری ارزانتر از نرخ مصوب آنجا سریالهایمان را بفروشیم و یا اینکه اصلا نفروشیم؛ رایگان در اختیارشان بگذاریم و استفادهاش را ببریم.اصلا می توانیم برای فیلم های خودمان بازار تشکیل بدهیم. اگر رادیو و تلویزیون های آسیا و اقیانوسیه فعال است، از ظرفیت آن میتوانیم ارتباط رادیویی و تلویزیونی ایران و پاکستان را تقویت کنیم؛ اما این مثل همه این سالها تنها نباید منحصر به قرارداد شود بلکه باید عملا پیش برویم.
مسابقه فوتبالی بین افغانستان و پاکستان در سرحد بود. وزیر ایالتی ما را به این مهمانی دعوت کرده بود. اصلا فوتبالیست های ایران آنجا حضور نداشتند. وزیر ایالتی در آنجا از حضور نماینده جمهوری اسلامی در جلسه تشکر میکند اما از سرکنسول افغانستان که کنار دست ما نشسته بود، حتی حرفی هم نمیآورد. دلیل این مسأله چیزی جز احساس قرابت پاکستانیها نسبت به ایران نیست. اما همه چیز بستگی به ما دارد. زمینه فرهنگی برای گسترش ادبیات، صنایع دستی، هنرهای تجسمی، فیلم و سینما در آنجا کاملا وجود دارد. در زمینه موسیقی اطلاعی در مورد میزان تأثیرپذیری پاکستانیها از ایران ندارم و نمی توانم اظهار نظر کنم. اما بخشهایی از شمال پاکستان از دستگاه موسیقی ایرانی استفاده میکنند.
در نهایت منظورم این است که زمینه های مشترک فراوانی برای ارتباط ایران با پاکستان وجود دارد و بسیاری از تنشهایی که مجبوریم برایش نیروی زیادی صرف کنیم، با بسیاری از این مسائل و کنش های فرهنگی قابل حل شدن هستند.
این همه شهید در غرب، چرا از شهادت در پاکستان بترسیم؟
ما هر جور حساب کنیم از هر نظر پاکستان برایمان اولویت اول دارد. متأسفانه پاکستان به دلایل داخلی و خارجی ناامن شده است و این ناامنی تا حدودی دامن ما را هم گرفته است اما آن قدر زمینه کار به طرق مختلف وجود دارد که امکان نادیده گرفتن نا امنیها وجود دارد. این همه شهید در جبهه غرب کشور وجود دارد، چه اشکالی دارد که مقداری هم این طرف باشد؟
ادامه دارد...
انتهای پیام/