امشب از تمام واژگان جوشن بندگی میبارد / آمدهام تشنهتر از همیشه تا قدر نصیب دلم کنی
خبرگزاری تسنیم: افسرده و وامانده و گریان آمدهام تا باران انا انزلنا بر من نازل کنی و اشک توبهام را باران رحمتت پیوند بزنی، و جان زنگار گرفتهام را صیقل دهی، پروردگارا امشب از واژگان جوشنم بندگی میبارد، آمدهام تشنهتر از همیشه تا دل بتکانم .
به گزارش خبرگزاری تسنیم، باید سبکبال پر بکشیم، آنقد سبکبال که نیروی هیچ جاذبهای زمینی جذبمان نکند؛ شب درازی است که راه وصال را کوتاه کرده است. جاده تقرب به وسعت آسمان گسترده شده است و زمان هجرت از هوسها و زشتیها فرا رسیده است.
چشمان رو سیاه برای خریدن آبرو فرصت یافتهاند، تا با شبنمی که از نهاد دلشان بر میخیزد آبرو بخرند،
امشب بندگان فرصت ستاره چینی مییابند، درهای گشوده رحمت الهی جسارت را برای تمنا و طلب بخشش دوچندان کرده است، دریچه نگاه رو به ملکوت باز است، دستان التماس به درگاه کرامت بلند است و ندای دل زمزمه میکند بک یا اللّه.
بارالها با تمام اشتیاق آمدهاند، تا تو را با اشک شوق فریاد زنند یا منْ له الْأَسماء الْحسنی و بگویند که از آخرت خود بیمناکند یا من اِلیه یهرب الْخائِفوُن، آمدهاند تا تو دست شرمسارشان را بفشاری و دوباره آبرو بدرقه راهشان کنی اَلْغَوْث اَلْغَوْث خلّصْنا من النّارِ یا رب.
آب زلال توبه از چشمان بندگان سرازیر میشود و زنگار جانشان را صیقل میدهد، آسمان روی پای خود بند نمیشود، لحظه پیوند ثانیهها رسیده است و صدای بال فرشتگان سکوت فضا را آهنگین کرده است، برتن تمام کلمات جوشن زلال و نورانی پوشیده شده است و نمازها به رکعتهای بندگی پیوند خورده است.
بندگان کوله بار پر گناه خویش را برای مدد آوردهاند، امشب شبنمهای حقیر کارهای بزرگ میکنند، شعلههای خشم خاموش میشوند و سرفصل بندگی از نو نوشته میشود، امشب دلهای سوخته اشکها را فواره میکنند، دلا بسور که سور تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند.
امشب شیاطین در بند اسارت و انسانها در سایه رحمت الهی ستاره چینی میکنند، خداوند به دلهای طالب آبرو فرصت گفتگو میدهد تا خویش را با او همسو کنند و از عمق جانشان فریاد زنند الهی العفو.
بارالها ذهن افسار گسیخته در کنج خلوت و خاموشی دنیا به فریاد تو نشسته است، افسرده و وامانده و گریان آمدهام تا باران انا انزلنا بر من نازل کنی و اشک توبهام را باران رحمتت پیوند بزنی، کلامت را بر زبانم جاری ساختهام تا خواب غفلت و درماندگی از جانم ریشه کن شود، آری پروردگارا آمدهام این بار با پای جان، آمدهام تشنهتر از همیشه تا دل بتکانم و تو قدر نصیب دلم کنی.
امشب، شب میهمانی رازها است، باید بر خواب چشمها پیروز شد و قله بندگی را فتح کرد، دل به واژگان نور سپرد و از جوشن ستاره چید، امشب یلدای روح است، باید در این یلدا که آسمانیان به بزم زمینیان مهمان شدهاند، از نردبان دعا بالا رفت و خویش را هم وزن قاصدکها کرد، قدر را باید امشب در چشمان نمناک پروانهها جستجو کرد، که دل از مرداد خویش بریده و با بالهای سوخته هنوز گرد شمع میچرخند.
امشب خورشید جان علی(ع)بر دریای سرخ اندوه جانمازها و شبستانها میتابد و برای بندگان آبرو میخرد، باشد که گوشه چشم حضرت نصیب جان زنگار گرفته مان شود و غبار گناه از دلمان بزداید.
انتهای پیام/م