مسئله «هیس...» بینالمللی است/ من مذهبیام، حکم الهی قصاص را نفی نمیکنم
خبرگزاری تسنیم: «هیس؛ دخترها فریاد نمیزنند» فیلم روز سینمای ایران است. درخشنده سازنده این فیلم، در همه این سالها با اتهام شعاری کار کردن مواجه بوده است. او معتقد است همانهایی به او اتهام شعار میزنند که واقعیات اجتماع را شعار میدانند.
فضای داغ دفتر قدیمی پوران درخشنده در یکی از خیابانهای مرکز تهران، با بغض درخشنده در هنگام حرف زدن از قربانیان واقعی مسئلهاش در «هیس...» داغتر شد. 200 میلیون کنار گذاشته بود تا یک دفتر برای خودش بخرد و از شرّ اجارهنشینی رها شود که مسئله «هیس...» رابین دختران علاقهمند به بازیگری در فیلمش دید و همهچیز تمام شد.
سادگی و بیپیرایگی فیلمهای درخشنده بازتاب مستقیمی از شخصیت خود اوست. به منتقدانش که میرسد البته اندکی مکث میکند و باز دوباره به مسیر اصلیاش برمیگردد.
سیاهنمایی، ضعف در تکنیک، شعاری بودن و فمینیست بودن اتهامات توأمان زندگی سینمایی درخشنده است. اتهاماتی که خودش معتقد است چیزی جز ادعاهای گزاف و غیردقیق نیست، "فیلم اخلاقی که بسازیم میگویند فیلم بلد نیست بسازد".
درخشنده هرچهباشد و هرچهساخته باشد منتقدان و موافقانش توأمان در یک ویژگی کار او نمیتوانند شکی داشته باشند: درخشنده راوی نادیدهها، ناشنیدهها و ناروایت شدههای همه این سالهای اجتماع و سینمای ایران است.
به او گفتیم که از نگاه سیاسی به فیلمش و تبدیل آن به یک ابزار تبلیغاتی علیه ایران چگونه بگریزیم که گفت: نیت! نیت آدمها همهچیز را معلوم میکند. نترسید.
*تسنیم: فکر میکنم قبل از اینکه وارد گفتوگو در مورد محورهای محتوایی مهم فیلم «هیس...!» شویم باید تکلیف خودمان را در مورد اصلیترین سوءتفاهم فیلم روشن کنیم. اولین برداشت از نمایش فیلم در جشنواره پیوند خوردن آن با مفهوم سوءتفاهمبرانگیز این سالهای سینمای ایران «قصاص» بود. «قصاص» موضوع خاصی در سینمای این سالهای ایران است و طبیعتاً هرنوع نمایش مثبت یا منفی و یا حتی خنثی از آن بر همه محورهای دیگر فیلم سایه میاندازد. فکر میکنم در مورد هیس هم اولین اتفاق همین باشد. خانم درخشنده، صریح میپرسم: شما را متهم کردهاند که در فیلمتان چهرهای غیرانسانی از یک حکم الهی نشان میدهید.
ببینید من اصلاً قبول ندارم که فیلم ما در مورد قصاص است. من بارها این را گفتهام اما این بار فکر میکنم بهترین راه برای جواب این سؤال این باشد برایتان تشریح کنم که من اصلاً چرا به سینما آمدم و در چه شرایطی از ابتدا تاکنون کار کردم و این فیلم در چه شرایطی به وجود آمد؟ فکر کنم اگر این کسانی که این حرف را میزنند متوجه منظور من از ورود به سینما و این فیلم شوند کمی نظراتشان تغییر کند. من از سال 63 از زمانی که کارم را شروع کردهام تا به الآن با نیت و دغدغه کار خیر به سینما آمدم. من آمدهام که آدمهایی را مطرح کنم که کسی مطرحشان نمیکند، از چیزهایی حرف بزنم که کسی به آن ها توجهی نمی کند و گفتههایم در نهایت طوری باشد که خدا را خوش بیاید، این نیت اصلی من برای ورود به سینما بوده است.
من در دانشگاه رشته پزشکی قبول شدم، اما به آن رشته نرفتم و به جایش سینما خواندم چرا که احساس می کردم ابزار قدرتمندی است که می تواند به دغدغههای انسانی من پاسخ دهد. دغدغههایی که همبشه با من است اما خیلی کم به آن پرداخته میشود. به همین دلیل هم هست که همه فیلم هایی که ساخته ام از ابتدا تاکنون همه در مورد معضلات و آسیب های اجتماعی است.
از " رابطه" که در مورد بچه های ناشنواست، "پرنده کوچک خوشبختی" که در مورد معلولین ذهنی است، "عبور از غبار" که در مورد بیماران کلیوی است، "زمان از دست رفته" که راجع به زنان نازاست، عشق بدون مرز که در مورد طلاق است و "شمعی در باد" که راجع به اعتیاد و اکس و .. است تا "رؤیای خیس" که دنیای دختران و پسران در دوران بلوغ و شرایطی که درآن هستند را طرح میکند و بعد از آن هم به سراغ "بچه های ابدی" آمدم که در مورد بچه های دارای سندروم دان است و بعد هم فیلم "بابای دنباله دار" را ساختم که در مورد بچه هاییست که در خیابان گل می فروشند و و هرگز نمی توانند به مدرسه بروند و امروز هم رسیدهام به "دخترها فریاد نمی زنند".در همه این فیلمها من مسیرم خیر و رضایت خداوند بوده است. در تمام اینها سعی کردم که مسیرم چیزی جز انسانیت نباشد. همه این ها را ساختم تا از نظر اجتماعی و روانشناختی بتوانم قدمی مثبت در جهت کاهش آسیب های اجتماعی بردارم.
*تسنیم: تا وارد بحث «هیس...!» نشدهایم؛ یک سوال داخل پرانتزی بپرسیم. خانم درخشنده همین لیستی که الان به آن اشاره کردید تقریبا لیست کاملی از معضلات و آسیبهای اجتماعی این سالهای ماست. به جاهای حساسی سرک کشیدهاید. اگر بخواهید حاصل آسیبشناسیتان را از یک عمر فیلمسازی در مورد آسیبهای و معضلات اجتماعی برای ما بگویید کجا را هدف میگیرید؟
فکر میکنم کسی که فیلمهایم را خوب دیده باشد خوب میداند که من برایم خانواده از همه چیز مهمتر است.در تمام این معضلات خانوادگی من نقش خانواده را دیده ام. حتی برای کسی که آسیب دیده نیست، مثل انسانی که معلولیت دارد. او هم برای اینکه بتواند به اعتماد به نفس برسد و خودش جوابگوی نیازهایش باشد و خودش را کم نبیند نیازمند خانواده است. من در همه فیلمهایم قصد دارم که از طرفی هم جامعه را آگاه کنم تا این نادیدهها را ببینید و بفهمند که آنها هم در جامعه ما حضور دارند و از طرف دیگر هم به خانوادهها بگویم که فرزندانشان را بهتر و بیشتر بشناسد و فکر نکنند که مثلا اگر به خاطر خودخواهی خودشان؛ فرزندشان را رها کنند، او در جامعه میماند و بالاخره کسی به داد او میرسد. خلاصه من اعتقاد دارم که همه چیز در جامعه به خانواده مربوط است.
*تسنیم: موافقید که برویم سراغ «هیس...»؟ داشتید میگفتید که کسانی را که معتقدند شما میخواهید قصاص را زیر سوال ببرید ارجاع میدهید به کارنامه کاری سالمتان. اما من فکر میکنم در هر صورت نمیتوانیم از این عبور کنیم که فیلم با اشاره واضحی به قصاص میگذرد.
من باید اول از همه بگویم که چرا این موضوع را انتخاب کردم. دغدغه من برای ساخت این فیلم اساسا چیزی به نام قصاص نبود. فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» پروژهای بود که سه سال به دنبال تحقیق در موردش بودم.
واقعیت اینجاست که من به عنوان یک زن خیلی شرم داشتم از این که در جامعه ما فقط به عنوان یک جنسیت به زن نگاه میشود، یعنی وقتی کسی وارد دفترم میشد و میگفت خداروشکر که شما خانمی و بعد سر درددلش باز میشد و قصهای مشابه هیس را تعریف میکرد، من واقعا خجالت میکشیدم. به عنوان یک زن دائم با خودم میگفتم که پس چرا من به این شغل آمده ام؟ چرا به زنان اینگونه نگاه میشود؟ چرا و چرا و چراهای دیگر که روی هم جمع شدند. آن هم نه در طبقه جامعه هنری خودم که در تمام طبقات اجتماعی میدیدم که این چراها وجود دارد.
در همین حین اتفاقی هم برایم افتاد که مرا برای ساخت فیلمی با این سوژه به شدت مصمم کرد. من برای این کار از 700 نفر تست بازیگری گرفتم. می خواستم برای بازی در این نقش از دختری استفاده کنم که هیچ پیشینه ذهنی در مخاطب در مورد او نباشد، نمی خواستم بازیگری بیاید نقش یک دختر مظلوم را بازی کند که پیشینه کاری و شخصیتی اش چیز دیگری باشد. چون می خواستم از حق یک انسانی حرف بزنم و اعتقاد داشتم همه اجزای فیلمم هم باید سالم باشد.
درهمین حین که از این دخترها تست بازیگری میگرفتم یک دفعه شرایطی به وجود آمد که من را دگرگون کرد. شیوه تست گرفتن به این شکل بود که من از بچهها می خواستم که بیایند و در مورد شرایطی حرف بزنند که سرزده وارد جایی می شوند و همان نگاه جنسیتی مدنظرم برای ساخت فیلم به آنها می شود، از آنها می خواستم که این لحظه را بازی کنند،اما همین که داستان فیلم راتعریف می کردم، اتفاقات خاصی افتاد که من را برای ساخت «هیس...» به شدت مصمم کرد. یک دفعه خانمی وسط بازی کنترلش را از دست میداد و میرفت و ده دقیقه، یک ربع بعد با چشمانی که به دلیل گریه کردن پف کرده بود برمیگشت و داستانش را که دقیقا شبیه به داستان «هیس...» بود برایم می گفت، یکی اینطور، دیگری طور دیگر و ... و همین طور موارد دیگری از این داستان در بین هنرپیشههایی که میخواستم انتخاب کنم. همینها من را مصمم کرد که این مساله واقعا در جامعه وجود دارد.
این قضیه درست زمانی بود که من 200 میلیون تومان پول داشتم و میخواستم با این پول یک دفتر بخرم. از اجاره دادن خسته شده بودم و می خواستم بعد از این همه سال یک دفتر بخرم. قرارداد آن را هم بسته بودم.
اما شرایط به به گونهای رقم خورد که من با هرکسی که برای سرمایه گذاری در این فیلم صحبت کردم حاضر به همکاری نشدند و من مجبور شدم سرانجام قرار داد خرید دفتر را منتفی کنم و با همان پول فیلم را شروع کنم. چون معتقد بودم که هرطور که هست باید این فیلم ساخته شود. چون این یک وظیفه است برای من و یک رسالت برای من که به عنوان یک زن وارد سینما شدهام.
من همه نوع فیلم بلدم بسازم، بلدم فیلمی بسازم که سرگرمکننده باشد، یا مردم رابه شدت بخنداند، اما تا به حال این کار را نکردهام،چون معتقدم سینما هدف دارد و من در آن رسالتی دارم که باید این حرف ها را بزنم و فکر میکنم الان هم موفق شدهام.بعد از نمایش فیلم خانواده هایی که اصلا انتظار نداشتم این حرفها را بزنند و این موضوع برایشان مساله باشد، در گوش من چیزهایی گفتند که من گفتم خدا را شکر که این موضوع را ساختم.
من همان ابتدا از خدا خواستم که کمکم کند تا درمسیری که می روم اگر راهم درست است کمکم کند. چون می دانستم موضوع حساسی است. و لحظه به لحظه اش را حتی برای نوشتن فیلمنامه با زحمت جلو بردم. فیلمنامه هم خیلی پرزحمت بود و مصائب خودش را هم داشت. دوماه در قوه قضاییه بود، رویش کار می شد، بعد از آن رفت به ناجا و گفتند که آن آقا در داستان باید اعدام شود. اعدام آن فرد در فیلمنامه خود من نبود اما آن را گنجاندم چون معتقد بودم که باید این حرف را به هر نحوی که شده زد.
*تسنیم: و خب فکر میکنم حالا وقتش است که برویم سراغ مساله اصلیمان. فکر می کنم مقدمهها کافی باشد و حالا دیگر می توانیم بپرسیم که خانم درخشنده «هیس...» در مورد چه چیزی است؟ تمام مسیر کاریتان در صحبت از خانواده گذشته است و حالا رسیدهایم به هیس.... فیلمی که به سیاهنمایی در مورد قصاص متهم شده است.
گفتم که من معتقدم که هر اتفاقی که در جامعه میافتد از خانواده شروع میشود. در مورد «هیس..» هم همینطور. من اینجا هم معتقدم که این خانواده است که باید تعلیم و تربیت ببیند، باید بداند که با فرزندش چگونه حرف بزند،باید با فرزندانش، دختر و پسرش دوست باشد تا حرفهایشان را بیایند بگویند. نباید پنهان کاری در خانواده باشد. من در «هیس..» فقط به دنبال این رفتم که چرا این دختر به این جا رسیده و به این مشکلات رسیده است.
بحث من اصلا سیاه نشان دادن قصاص یا حرف در مورد قصاص نیست. چون اساسا من معتقدم که همانطور که در قرآن آمده است در قصاص زندگی است. من در یک محیط مذهبی و معتقد بزرگ شدهام و به این حکم کاملا معتقدم. هدف من در این نحوه نشان دادن اعدام دختر، فقط این بود که دل پدر و مادر بسوزد که اگر مراقب نباشد فرزندش را چگونه از دست خواهد داد. همه سعی من این بود که خانواده بفهمد که جایگاهش کجاست. مسئولیتش کجاست و چرا توجه نمی کند.
به اعتقاد من این نمایش از قصاص یک بحث احتماعی است. این آدم باید برود تا دخترهای دیگر بتوانند از مدرسه راحت بیایند بیرون، راحت لبخند بزنند و راحت مشکلاتشان را بگویند.
*تسنیم: خانم درخشنده، در هر صورت هیس اشاره مستقیمی به قصاص دارد. نمیتوانیم از این بگذریم.
اگر دقت کنید ما آخر فیلم برمیگردیم به دخترهایی که دارند از مدرسه میآیند بیرون، و این یعنی اینکه ما هنوز نمیدانیم دختر اعدام میشود یا نه؟ بحث اعدام شدن یا نشدن اصلا برای ما مهم نیست، مهم فقط این است که پدر و مادر با دیدن این فیلم خودش را محاکمه کند و بگوید اگر بچه من این بلا به سرش آمد نقش من مهم بود، نقش معلم به عنوان خانواده دوم مهم بود، که وقتی می بیند بچه ای کز کرده سر کلاس برود ببیند چه مشکلی دارد.
وظیفه ی معلم فقط درس دادن نیست، معلمی عشق است، معلمی درس دادن نیست، همانطوری که پدر مادر وقتی بچه ای رابه دنیا می آورند در قبالش مسئولیت دارند. باید بفهمند که فقط ظاهرشان را
نباید درست کنند وباید بفهمند که فقط ماشین فلان خریدن و کفش فلان خریدن و دکتر بردن کافی نیست. این کاری است که سینما باید انجام دهد.
وظیفه اصلی والدین به اعتقاد من این است که مهارتهای اصلی را به بچه هایمان یاد بدهیم، یاد بدهیم که در زندگی جاهایی باید گفت: نه! یاد بدهیم که اگر جایی دید دارد اتفاقی می افتد بتواند پایش بایستد، اگر جایی ببیند کسی کفش دویست هزار تومانی به پا دارد بتواند با کفش بیست هزارتومانی اش بایستد و افتخار کند که این کفش از پدری است که با آبرو این را برایش خریده. این وظیفه خانواده است، خانواده وظیفه دارد اعتماد به نفس را در بچه هایش به وجود بیاورد، با بچه هایش دوست و رفیق باشد و با بچه ها درد دل کند، نه اینکه از پدر بترسد و با مادر هم درد دل نکند چون روی هرچیزی سرپوش می گذارند و وقتی میپرسند چرا به کسی نگفتی؟ میگوید کسی نبود و نمیتوانستم هم به پدر و مادرم بگویم.
*تسنیم: بحث به سینمای اجتماعی کشید. و جایگاه سینمای اجتماعی در ایران. کارنامه شما نشان میدهد که دو ویژگی خاص همواره با شما بوده است. اولینش پرداختن به نادیدهها یا ناروایت شده ها، آدم های فراموش شده سینما و اجتماع ایران معمولا در آثار شما دیده میشود.دومیاش هم فکر میکنم این باشد که آثار شما نشان میدهد که شما کاملا معتقدید که سینمای اجتماعی باید کارکرد داشته باشد. ما در سینمای اجتماعی ایران جریانی قوی ای هم داشته ایم که در کنار سینمای اجتماعی معتقد به کارکرد اساسا اهمیتی برای این حرفها قائل نشدهاند. سینمایی که معتقد است روایت اجتماع به صورت آینه وار تنها کار سینمای اجتماعی است.
به نظر من سینمای اجتماعی ایران سینمای شریفی است، این یک ارتباط شرافتمندانه است. شما در سینمای اجتماعی نمیتوانید سر مردم را کلاه بگذارید. نمی توانید مردم را به گونهای نشان بدهید که وجود ندارد. بلکه باید در کنار مردم خیلی شریف و انسانی جلو بروید. به نظر من سینمای اجتماعی یک سینمای انسانی و انسان ساز است و مگر قرآن چیزی جز این است؟ قرآن هر آیه اش مربوط به انسان سازی است و اینکه جایگاه انسان کجاست و چه می شود که انسان این قدر بد و پلید و ... می شود؟
و چون سینمای احتماعی سینمای شرافتمندانهای است. به همین دلیل باید به مسائل و مشکلاتی بپردازد که انگار رویش غباری گرفته شده و یا به طرزی پنهان شده یا اینکه دارد تبدیل به زخمی می شود که خیلی بزرگ است اما کسی آن را نمیبیند. به نظر من اتفاقا فشار دادن به آن زخم و دیدن وسعت جراحت به ما کمک می کند که بتوانیم برویم دنبالش.
سینمای اجتماعی سینمای شور نیست، سینمای شعور است. سینمایی نیست که بخواهد یک جو ایجاد کند و از این بازار آشفته بهره ای ببرد. سینمایی است که در جهت روح انسان قدم بر می دارد. یک انسانی که از خود بی خود می شود و در جهت گناه قدم بر می دارد یعنی روحش نتوانسته به اندازه ای گنجایش پیدا کند که قدم نگذارد در این راه.
بنابراین به اعتقاد من سینمای اجتماعی خیلی کاربردی است و ما باید روی این بخش در سینمای اجتماعی خیلی سرمایه گذاری کنیم، مطمئنا هم آدم های بی غرض و مرضی باید این وسط وجود داشته باشند که روح جامعه برایشان مهم باشد تا بشود این سینما را جلو برد.
*تسنیم: و البته حتما میدانید که نطقه مقابل تهاجم رسانهای به این کارکرد داشتن سینمای اجتماعی چیست. شما در تمام این سال ها همواره با دو برچسب سیاه نمایی و شعاری حرف زدن مورد اتهام قرار گرفتهاید. آثار شما در تمام دوره کاریتان متهم شده است به اینکه دارد شعار میدهد.
بله؛ من همیشه متهم می شوم به این که شعارمی دهم. اما فکر میکنم این حرف ناشی از این باشد که این دوستان واقعیات اجتماعی را هم شعار می دانند، یک عده ای نمیخواهند این واقعیات را ببینند. در همین «هیس...» من با صراحت و سادگی از چیزی حرف زدم که درد بزرگ جوامع بشری است نه تنها در جامعه ی ما. جامعه ما اخلاقی است، اما در جوامع دیگر این اتفاق ها نیفتاده؟ در آمریکا این اتفاق نیفتاده؟ همین مساله اخیر مجری بی بی سی مگر مساله هیس نبود؟ در هند در سریلانکا، پاکستان، در بنگلادش، اروپا، آمریکا و در همه جا، موضوع یک موضوع بین المللی است و در همه جا هم موضوعی است که نقش خانواده در آن پر رنگ است. همین خانم اپرا مجری مشهور شبکههای آمریکایی مگر مساله اش چیزی جر این بوده است؟
من این فیلم را برای کپی رایت به آمریکا بردم. برای یک گروهی که متخصص اجتماع بودند نشان دادم. آنها به من گفتند که ما هم به این نیاز داریم، چرا این همه بی بند و باری وجود دارد؟ چون خانواده جایگاه و نقشش را فراموش کرده است.
حتی در برنامه هفت پارسال هم یکی از سؤال هایی که از من کردند این بود که "شما چرا این قدر فیلم های اخلاقی می سازید؟"و رها کنید فیلم های اخلاقی و بروید سراغ موضوعات دیگر، یعنی شما وقتی از اخلاق حرف می زنید فیلمتان از نظر هنری کم می آورد و نمره نمی گیرد و باید بروید سراغ موضوعات دیگر.
این معضل سینمای ماست که چرا از اخلاق که یک اصل است نباید حرفی زده شود؟
امیدوارم که این فیلم را خیلی ها ببینند حتی دوست دارم که این فیلم به خارج از کشور برود برای نمایش اما چون نه پارتی دارم و نه موقعیتی دارم که یک پخش کننده قوی بخواهد از آنجا فیلم را بخرد و ببرد و پخش کند امکانش نیست. ولی دلم می خواهد که برود و حداقل می دانم که هرکجای جهان این فیلم پخش بشود آیینهای در برابر یک سری از آدمها گذاشته می شود و می توانند با خودشان درگیر شوند، این همان کاریست که ما می کنیم و این مهمترین دستاوردیست که سینمای اجتماعی می تواند داشته باشد. اما این دیدگاه نیاز به حمایت هم دارد. سینمای اجتماعی خیلی لاغر شده است و به آن کمکی نمی شود.
*تسنیم: ابهام بزرگی برای من در محتوای خاص فیلم وجود دارد. طبق آمار و اخباری که به صورت عمومی منتشر میشود مسئله کودک آزاری به ویژه برای دختران بیشتر در مناطق حاشیهای شهر و اینطور جاها وجود دارد، چرا این مساله در فیلم در این نوع طبقات نشان داده نشد و این مشکل در طبقات متوسط رو به بالا نشان داده شد؟
نمی شود، من به این مساله خیلی فکر کردم. اما مساله این بود که نمیخواستم صرفا آدمهایی که خیلی فقیرند را در معرض اینطور اتفاقات نشان بدهم و فقط قشر پایین را دارای چنین اتفاقاتی بدانم و تصور مخاطب من این شود که طبقاتی که پایین هستند به خاطر پایگاه طبقاتیشان و فقرشان اینگونه اند، بلکه اتفاقا درطبقهای قرار دادم که خیلی هم وضعشان خوب است و به جای فقر یک عدم توجه ضربه را وارد می کند.
*تسنیم: فکر نمی کنید با بالابردن طبقه افرادی که درگیر این قضیه می شوند کمتر می شوند؟
نه، چون بحث یک بحث اجتماعی است، اقتصادی نیست، بلکه روانی و روانشناختی است. طبقه ای را به کار گرفته ام که بیشتر جای کار دارد برای حرف زدن و مانور دادن. معمولا در سینمای ما اعتیاد را میروند بین طبقه پایین و می گویند چون چیزی ندارد و فقیر است به دام اعتیاد افتاده است. در حالیکه به طبقات بالا که می روی می بینی در حالی که همه چیز دارند اتفاقا از شدت داشتن زیاد به دنبال اعتیاد رفتهاند. به همین دلیل من طبقه را بالا گرفتم. در «شمعی در باد» هم همین کار را انجام دادم و در طبقه روشنفکر این فیلم را ساختم.
*تسنیم: واقعیت اجتماعی این مساله چه بود؟ اشاره کردید که تحقیقات مفصلی داشتید؟ در تحقیقات هم به همین رسیدید که طبقه بالا بیشتر درگیر این مسالهاند؟
تحقیقات میدانی من این را میگفت که این مساله در بین همه طبقات احتماعی هست. از طبقات پایین گرفته تا متوسط و بالا.
*تسنیم: فکر نمیکنید که در «هیس...» طرح مسئله اصلی آنقدری ترسناک و با ابهت و با تبعات جلوه داده شده که کسی که خودش این اتفاق برایش افتاده است با دیدن این فیلم اتفاقا از طرح این مساله بین خانواده و اطرافیانش بیشتر میترسد؟ کارکرد فیلم فکر نمیکنید افرایش بیشتر ترس باشد.حتی آدم واقعا درگیر شده قصه ما دلایل منطقی برای سکوتش پیدا کند و پیش خودش بگوید که گفتنش این همه تبعات منفی به بار می آورد پس نگفتنش بهتر از گفتنش نیست؟
ما باید ببینیم که وظیفه مان پس از طرح مسئله چیست؟ کار ما متوقف به فیلم نیست. کار ما باید ادامه داشته باشد. مثلا باید آسیب شناسی ترس را مطرح کنیم. الان در واقع دیگر وظیفه جامعه شناسان و روانشناسان ماست که بیایند و صحبت کنند و بگویند که ترس از آّبرو اصلا یعنی چه؟
بعضی از جاها هست که ترس از آّبرو معنای زیبا و قشنگی دارد، آبروی انسان خیلی مهم است و دوست ندارد که خیلی جاها آبرویش برود اما یک جایی هست که می توان واردش شد، هنوز آن موضوع بزرگ نشده و می توان جلویش را گرفت، به نظر من اندیشمندان ما و نخبگان ما باید بیایند راجع به این موضوع حرف بزنند که چرا مجرم ما نباید ترس از آبرو داشته باشد.
نیت من فقط این نبود که فیلمی ساخته بشود و تمام شود نیتم این بود که جامعه متحول شود راجع به این موضوع، نیتم این بود که جایگاه انسان و تعالی انسان دیده بشود و این نگاه حقیرانه و در واقع بدوی که نسبت به زن می شود از بین برود و شأن و منزلت انسان ارزش پیدا کند.
حالا دیگر نوبت جامعهشناسان است که بیایند و بگویند که ترس از آبرو تعریف دیگری دارد. یا حتی به این مرحله برسیم که قوانینمان را طوری تغییر که اگر کسی نیامد به دادگاه و به سراغ قانون، قانون او را مجاب کند که بیاید به دادگاه و شهادت بدهد. حتی این اندازه قدم برداریم برای جلوتر رفتن.
*تسنیم: نگاه غالبی که به سینمای ایران از طرف جهان می شود بدون تعارف سیاسی است. ممکن است که فیلم شما را هم به عنوان یک فیلم سیاسی مورد توجه قرار بگیرد از این جهت که آنها بگویند که ببینید جامعه ی ایران چه جامعه ایست و چه مشکلات خاصی دارد و... . چه حرفی دارید درباره اینکه این نگاه سیاسی به این فیلم نشود و ابزاری علیه کشور خود شما نشود. ما میدانیم که خانم درخشنده برای چه این فیلم را ساخته است ولی بقیه اصلا اهمیتی برای این قائلند؟
اتفاقا برعکس. چرا به این نکته دقت نمیکنید که اتفاقا ما با این فیلم داریم نشان می دهیم که در جامعه ما چنین مشکلی وجود دارد و ما جرات داریم که در موردش حرف بزنیم. با اینکه می توانستیم حرف نزنیم و پنهان نگهش داریم. اما در موردش حرف میزنیم چون برای ما جایگاه انسان تعریف شده است. فیلم من اصلا جای نگاه سیاسی ندارد و مستند گونه و اجتماعی است. علاوه بر اینکه موضوع موضوعی بین المللی است و برای همین باید تلاش کنیم که اتفاقا پخش جهانی پیدا کند.
*تسنیم: میدانید قصه کجاست؟ من به فیلم جدایی نادر از سیمین فکر میکنم. مساله آقای فرهادی در این فیلم در نگاه اول یک مساله اخلاقی و انسانی بود یا لااقل برداشت ابتدایی قشر زیادی از جامعه این بود و واضح بود که در هر جامعهای با مختصات خودش این قبیل وقایع میتواند اتفاق بیفتد، اما دیدیم که چگونه این فیلم را به ابزاری علیه ایران تبدیل کردند. میگویند شاید این اتفاق برای فیلم شما هم بیفتد.
من فکر می کنم که نیت خیلی مهم است. اینکه فیلم با چه نیتی ساخته شده است روی این مسائل به شدت موثر است.
اما یک مساله دیگر هم هست. این فیلم دارد از آدمی حرف می زند که انسانیت را زیر پا گذاشته و ما وظیفه داریم به عنوان یک مسلمان این را بگوییم. ما نمی توانیم از یک انسان حنایتکار و متجاوز حمایت کنیم با سکوتمان، بلکه باید در موردش حرف بزنیم.اما حالا اینکه چگونه حرف بزنیم بسیار مهم است. من سعی کردم در این فیلم به گونه ای حرف بزنم که چیزی به کار وصل نشود. من در نهایت سادگی، در نهایت روان بودن، در نهایت انسانیت به آن پرداخته ام. موضوع من یک موضوع کاملا انسانی است و اصلا نمی خواهم از لحاظ سیاسی به آن پرداخته بشود. اما یک وقت ما نیاییم به خاطر اینکه فکر کنیم همچین نگاهی ممکن است به فیلم بشود نگذاریم فیلم نشان داده بشود چون آنوقت ممکن است فیلم های دیگری نشان داده بشود که نه آن نگاه را دارد و نه آن نیت خیر را و مساله ما بدتر هم شود
ما هرکاری بکنیم بعضی ها به نفع خودشان برداشت می کنند و کار خودشان را می کنند اما ما وقتی هدف داریم باید کار خودمان را انجام بدهیم و برویم جلو. با همین نیت است که مخاطب عام و خاص با هم پای فیلم من مینشینند.
*تسنیم: و فکر میکنم آخرین موضوعی که باید در موردش گفتگو کنیم هم مساله ناآشنایی برای همهمان نباشد. اینکه شما فیلم زنانه میسازید واضح است و همین زنانهسازی معمولا ختم میشود به اینکه شما متهم به زنانهگرایی سازی شوید. نمیگویم فمینیسم، چون واقعا از آن دورید. اما این نگاه صرف زنانه در فیلمهای شما زیادی پررنگ نشده است؟
البته من می توانستم راجع به مردان هم بسازم چون من آدم متعادلی هستم و فکر می کنم که زن و مرد در کنار یکدیگر معنا پیدا می کنند.
در همین فیلم یکی از مهم ترین شخصیت های ما همان شخص بازپرس است که یک مرد است. او دارد از چیزی دفاع میکند که حقوق مردم و حقوق انسانهاست، نه حقوق زنان. در حالیکه وظیفه ای ندارد که برود به خانه ی کسی که مجرم است. یک مرد خوب دیگر هم در داستان ما هست. پسری در این فیلم هست که نامزد شخصیت اصلی فیلم است و ابتدا دختر را کنار می گذارد اما بعد که می فهمد حقانیت با دختر است پایش می ایستد و کنار او قرار می گیرد، خب این تحول پیدا کرده. این تحول چیست؟ ربطی به زن و مرد ندارد.
من به همه جای قضیه فکر کردم، می خواستم این حرف زده بشود به طوری که برایمان مشکلی نسازد. چون بالاخره این که آدم برای اولین بار بخواهد چیزی را بگوید خیلی باید مزه مزه کند که چگونه بگوید، حتی همان آزار را که من می خواستم بگویم کلی تلاش کرده ام برای اینکه آن لحظه را تصویری کنم.
برای من همه انسانها یکی هستند چه زن و چه مرد، و آن جایگاهی برایم اهمیت دارد که اندیشه اش درست است.
خداوند بین انسانها فرق نگذاشته و نگفته که این اندیشه مردانه است و این اندیشه زنانه، خداوند همه را یکسان خلق کرده، در هر کسی یک خصلتی گذشته که شاید در دیگری نباشد اما درکنار هم تعریف کرده است.
*تسنیم: فیلم البته دست روی موضوع خاصی گذاشته بود و طبیعی بود که ساخت و پخش آن هم با حاشیههای خاصی روبرو شود؟ ماجرای شما با آقای عباسی هم که در آن زمان رسانهای شد.
خیلی سعی کردم فیلم آسیب زیادی نبیند و خوشبختانه کسانی که پشت این قضیه پروانه نمایش قرار گرفتند از جمله آقای دکتر عباسی نگاه خیلی خوبی داشتند. و من هم نگاهشان را قبول داشتم. آقای عباسی خیلی نگاه اجتماعی خوب و ظریفی دارند و من دقیقا همه مسائل را برایشان گفتم و با اصلاحاتی بسیار اندکی که انجام شد فیلم به راحتی قابل نمایش شد.
انتهای پیام/